به طور کلي مردم پديدآورنده و حافظ فرهنگ بشري اند اما اين نقش اساسي گاه مي تواند حرکات نامنظم، ناهماهنگ و پراکنده و گاه کاملاً منسجم و برنامه ريزي شده باشد. در جهان امروز که نقش فرهنگ نسبت به گذشته فزوني يافته، ضرورت هماهنگي و همسويي صاحب نظران و کارشناسان هر کشور با نيازهاي فرهنگي جامعه نيز بيشتر احساس مي شود. جامعه والا و با ارزش، جامعه اي است که بتواند نيازهاي فرهنگي خويش را در رهگذر حيات و حرکات اجتماعي بازشناخته و آنها را از تظاهرات و تمايلات دروغين يا گذرا تفکيک کرده و قدرت پاسخگويي به اين نيازها و بهره گيري از آنها را در جهت رشد و کمال معنوي و مادي دارا باشد.
شرط لازم براي تحقيق چنين مطلوبي آن است که در هر کشور، زمامداران واقع گرا واصول گرا بتوانند به منظور همراهي با جريان عظيم و عميق و اصيل فرهنگ در جامعه و حد اکثر بهره گيري از درياي لايزال اراده و ايمان معنوي و الهي مردم، به طور هماهنگ وهمسو برنامه ريزي کرده و مهمترين محورهاي لازم براي اين حرکت را تشخيص داده و تعيين کنند. پس نبايد فراموش کرد که انقلاب اسلامي حقيقتاً انقلاب فرهنگي است و مي توانيم بگوييم بيشترين و مهمترين تلاش ما و توانمندي ما بايد براي تکامل و توسعه در تحرک فرهنگي و شئون فردي و اجتماعي به بهترين نحو صرف شود.
بحث در آسيب شناسي فرهنگ عمومي نهايتاً مي تواند بحثي مبتني بر ارزش داوري هاي گوناگون تلقي شود. زيرا نفس هرگونه آسيب شناسي در مقولات مورد توجه علوم اجتماعي، انساني و فرهنگي يا مبتني بر مبناي نظري مشخص و مدون صورت گيرد و يا متکي بر پاره اي مصالح و مقتضيات گروهي و اجتماعي.
يکي از عوامل متعدد آسيب پذيري فرهنگ عمومي، مد است. مد، اشاعه سريع کالا و گرايش به يک حرکت يا رفتار در ميان قشرهايي از افراد جامعه است که مي تواند ناشي از نيازهاي رواني و يا نقاط ضعف افراد و حس برتري طلبي، تعددخواهي، تنوع طلبي، ميل و هوس، چشم و همچشمي، احساس کمبود و... باشد. فرهنگ هر جامعه از جنبه هاي مادي و غير مادي تشکيل شده است. مد، غير از اينکه در فرايند جامعه پذيري اختلال ايجاد مي کند و موجب عدم رعايت برخي از هنجارهاي اجتماعي مي شود، در فرهنگ پذيري نيز اختلال ايجاد نموده و گاه به عنوان عارضه اي مهم در نظر گرفته مي شود. از سويي ديگر مد نمي تواند به عنوان نوآوري فرهنگي مطرح باشد، چرا که نوآوري يا برخاسته از عناصر موجود در فرهنگ جامعه است و يا ناشي از از نيازهاي جامعه آنچه که فرهنگ جامعه اقتضا مي کند. مثلاً در مورد لباس مي توان اظهار داشت که پوشاک، سه نوع کارايي دارد و حفظ بدن از عوارض طبيعي، حفظ شرم و عفاف و حفظ وقار و آراستگي. طرح هاي جديد که به لباس مي دهند، اختراع و اکتشاف و نوآوري نيست. تغييري ظاهري در اندازه و اجزاء و رنگ و مشخصات ظاهري است. اگر لباس و پوشاکي سه کارايي داشته باشد، تهيه لباس مي تواند تحت تأثير عواملي غير اصيل از جمله تبليغات توليدکنندگان، ضعف هاي روحي و تزلزل شخصيت باشد.عامل ديگر آسيب پذيري، فرهنگ تبليغات است. تبليغات صوري و وعده هاي تو خالي باعث کاهش اعتماد مردم مي شود. اگر امروزه بخواهيم به يک جايي برسيم، يک سلسله وعده هايي بدهيم، در نتيجه از يک سرمايه اي کاسته خواهد شد که آن اعتماد مردم است. تبليغات در تمام سطوح و تمام مراحل بايد توأم با عمل و صداقت باشد. حضرت علي (ع) در نامه اي به مالک اشتر مي فرمايد: «اگر به ضعف و اشکالي برخوردي، در مقابل مردم، آن ضعف را صادقانه مطرح کن و بگو چرا؟ چه اثري دارد.» اعلام صادقانه ضعف ها، نارسايي ها و کاستي ها به مردم، براي کسب مشورت، جلب همکاري و استحکام اطمينان و اعتماد آنها ضروري است.بعد از عواملي که موجب آسيب پذيري فرهنگ عمومي مي شود بايد بگوييم يکي از عوامل بازسازي اين فرهنگ عمومي، آموزش است. آموزش و پرورش، نهادي است که يکي از وظايف اصلي آن فرهنگ آموزي و ثبت مؤلفه هاي مثبت فرهنگ و مبارزه با جنبه هاي منفي فرهنگي است. اين امر هم از طريق آموزش انجام مي گيرد و هم از طريق پرورش. به عبارت ديگر آموزش و پرورش در ارتباط با تثبيت فرهنگ يا مبارزه باجنبه هاي منفي فرهنگ عمومي، هم در حيطه مسائل ذهني عمل مي کند که نقش آموزش به صورت عمده است و هم در حيطه مسائل عيني در جامعه که تغيير رفتاري در بين جوانان و نوجوانان است، دخالت ميکند. هيچ نهادي به اندازه آموزش وپرورش نمي تواند در اين دو مورد، مؤثر باشد و در ذهن و روح افراد جامعه نفوذ کند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید