بدیهی است که امیر مؤمنان علی علیهالسلام، و معدودی انگشتشمار از مؤمنان نظیر سلمان و ابوذر و مقداد و... در برابر این گمراهی مقاومت میکردند، نهایت آنکه امیر مؤمنان (ع) به جهت نوپا بودن اسلام و نزدیکی مردم با زمان جاهلیت و کفر، و برای آنکه در صفوف امت تفرقه شکنندهای ایجاد نشود و اسلام همچنان حاکم باشد و پیشرفت کند و مستقر شود، چارهای نداشت جز آنکه از خشونت و جنگ و ستیز تا سر حد امکان خودداری نماید، و با مدارا و مرافقت ظلمت و گمراهی را- ولو در دراز مدت- خنثی سازد (1) و به همین جهت است که میبینیم آن شهسوار شیردل میدانهای نبرد که سوزش شمشیرش را گردان عرب بر گرده خویش دریافته بودند اینک در برابر غاصبان با نهایت تواضع و بردباری برخورد میکند، در حالی اگر مصلحت در مقابله و خشونت بود به کمترین کوششی میتوانست آنان را از میان بردارد و اتفاقاً امیر مؤمنان (ع) خود در آغاز هجوم مأموران به خانه آن گرامی، بهترین مطلب اشاره فرموده است، در این زمینه به متن روایات توجه کنیم:
«سلمان فارسی» و «عبداللَّه بن عباس» و برخی راویان دیگر روایت کردهاند: روزی که پیامبر (ص) رحلت فرمود هنوز پیکر مطهر او مدفون نشده بود که مردمان پیمان شکستند و به راه انحراف رفتند و بر مخالفت فرمان او گرد آمدند، و علی علیهالسلام به کار تدفین پیامبر (ص) اشتغال داشت تا از غسل و کفن و حنوط و دفن پیامبر (ص) فارغ شد، آنگاه به گردآوری قرآن روی آورد و برای انجام وصیت رسول خدا (ص) (در مورد جمعآوری قرآن) از مردم مشغول ماند.
عمر به ابوبکر گفت: همه مردم با تو بیعت کردهاند جز این مرد و خاندان او، کسی را نزد او بفرست، ابوبکر پسر عموی عمر را که «قنفذ» نام داشت به سوی علی علیهالسلام فرستاد و به او گفت نزد علی برو و به او بگو خلیفه رسول خدا ترا فرامیخواند! و مکرر او را فرستادند و علی (ع) از آمدن نزد ایشان خودداری کرد، عمر خشمگین برجست و به «خالد ولید» و «قنفذ» و گروهی که دور او بودند فرمان داد هیزم و آتش بیاورند، و به خانه علی و فاطمه صلواتاللَّه علیهما رفتند، و فاطمه (علیهاالسلام) در آن سوی درب نشسته بود در حالی که (جهت عزا) سر خویش را بسته و اندامش از مصیبت وفات پیامبر (ص) نحیف و لاغر شده بود. عمر پیش آمد و در زد و فریاد برداشت: ای پسر ابوطالب در را باز کن!
فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: ای عمر چکار بما داری که ما را با مصیبتمان وانمیگذاری؟
عمر گفت: در را باز کن وگرنه خانه را به روی شما آتش میزنیم!
فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: ای عمر آیا از خدای عزوجل نمیترسی که بر خانه من (بدون اجازه) وارد میشوی و به منزل من هجوم میآوری؟
عمر آتش خواست، و بر در آتش افکند و آن را سوزاند و شکست، فاطمه (علیهاالسلام) جلوی او را گرفت و فریاد زد: پدر جان یا رسولاللَّه.
عمر شمشیر را با غلاف آن بالا برد و بر پهلوی او کوفت، فاطمه (علیهاالسلام) ناله کرد، عمر تازیانه بر بازوی او زد، فاطمه فریاد زد: پدر جان.
در این هنگام علی علیهالسلام برجست و گریبان عمر را گرفت و او را فروکشید و بر زمین کوفت و بینی و گردن او را رنجه کرد، و میخواست او را بکشد اما گفتار رسول خدا (ص) که او را به صبر و طاعت وصیت فرموده بود به یاد آورد، و فرمود: «به خدائی که محمّد را به پیامبری مکرم داشت ای پسر صهّاک (2) اگر تقدیر و فرمان الهی از قبل نبود هر آینه درمییافتی که نمیتوانی به خانه من داخل شوی».
عمر کمک طلبید، و گروهی آمدند و به خانه وارد شدند و بر علی (ع) ازدحام کرده او را گرفتند و ریسمانی به گردن او افکندند و او را کشانکشان میبردند، فاطمه (علیهاالسلام) جلوی منزل میان آنان و علی (ع) حائل شد و مانع آن گردید که علی علیهالسلام را ببرند. قنفذ به او حمله کرد و با تازیانه چنان فاطمه (علیهاالسلام) را مضروب ساخت که هنگام وفات هنوز اثر تازیانه بر بازوی زهرا (علیهاالسلام) همچون دستبندی آشکار بود، و نیز زهرا (علیهاالسلام) را میان در و دیوار قرار داده فشرد به طوری که یک دنده او شکست و جنینش سقط شد و به همین جهت همواره بیمار و بستری بود تا به شهادت رسید، صلّی اللَّه علیها (3) و نیز در برخی روایات ذکر شده که در جریان هجوم به منزل چنان سیلی به صورت زهرا (علیهاالسلام) زد که گوشواره آن گرامی گسیخت و فروافتاد و درب را چنان به پهلوی او کوفت که پهلو شکست و جنینش سقط شد. (4) و (5)
پینوشت:
1. رجوع شود به روضه کافی، ص 295-296؛ کامل بهائی، جزئ دوم، ص 23 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 21
2. «صهّاک» نام مادر عمر بن خطاب است
3. کتاب سقیفه سلیم بن قیس هلالی، ص 82-85 و 249-250(سلیم بن قیس هلالی کوفی از راویان موثق و از یاران صدیق ائمه معصومین (ع) و از بزرگان تابعین است و خود با امیرمؤمنان (ع) و ابوذر و مقداد و افراد دیگر از صحابه پیامبر (ص) مصاحبت داشته و کتاب سقیفه او از اصول کتب شیعه محسوب میشود و ائمه طاهرین (ع) به درستی روایات و کتاب او شهادت دادهاند، در این مورد به تحقیق و تفریظ و توضیح عالمانهای که در 61 صفحه در مقدمه متن عربی کتاب، چاپ افست اسلامیه ایران، درج شده است رجوع شود و نیز رجوع شود به تحقی و تصحیح و بازنویسی مجدد و محققانه کتاب سلیم در 3 جلد توسط فاضل ارجمند جناب حجه الاسلام محمد باقر انصاری زنجانی خوئینی)
احتجاج طبرسی جزئ اول، ص 108-109؛ کامل بهائی جزئ اول، ص 304-309؛ بحارالانوار، چاپ جدید، ج 43، ص 197-198؛ بحارالانوار چاپ جدید، ج 28، ص 268-271 و 298-299، بحار چاپ قدیم مجلد هشتم، ص 50-56 (اصولاً تمام مجلد هشتم بحارالانوار که قریب 700 صفحه است پیرامون غصب خلافت و ظلمهایی است که به اهل بیت شده و مرحوم علامه مجلسی با استناد به همه روایات شیعی و سنی دقیقاً جمیع جوانب توطئهها و فتنهها را روشن ساخته است، رحمه الله علیه رحمه واسعه)
4. موضوع هجوم مأموران به خانه علی علیه السلام و قهرا و به زور او را برای بیعت به مسجد آوردن، در بسیاری از کتب اهل تسنن نیز ذکر شده و حتی برخی به آتش و هیزم بردن و تهدید به آتش زدن منزل نیز تصریح نمودهاند ولی بقیه جریان را مسکوت گذاشتهاند. برای آگاهی از اینکه در کتب اهل تسنن به اصل این قضایا اشاره یا تصریح شده رجوع شود به: جلد دوم «عقدالفرید» تألیف ابوعمر احمد بن حزم القرطبی مروانی مالکی متوفای 328 هجری- و جلد اول «الامامه و السیاسه» تألیف ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری متوفای 322 هجری- و جلد اول «انساب الاشراف» بلاذری- و تاریخ طبری ذیل وقایع سال 11 هجری- و تاریخ یعقوبی چاپ بیروت، ج 2، ص 126؛ «شرح نهج البلاغه» ابن ابی الحدید معتزلی، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48؛ و بسیاری کتب دیگر
5. بیت الاحزان، ص 97؛ کنزالفوائد کراجکی، ص 364
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید