واضح است که موضوع قتل محسن، علما و اعلام طایفه بزرگی از مسلمانان پایبند به ولایت عاملانِ ماجرای فاطمه را به تنگنا خواهد انداخت. آری قتل محسن این دسته از علما را اولاً با پیروان و طرفدارانشان به تنگنا خواهد انداخت و ثانیاً، در زمینه استدلال و احتجاج با دیگران. بنابراین، باید برای این معضل که در جلوی آنان قرار دارد، راه حلی پیدا کنند. لذا برخی از اینان کوشیدهاند که از اساس وجود محسن را انکار کنند. عمر ابوالنصر میگوید: «همچنان که پیش از این آوردیم، هرچند یعقوبی، مسعودی و دیگران بر وجود محسن تأکید کردهاند اما مورخان در وجودش اختلاف دارند». (1)
او میگوید: «مورّخان منکر وجود محسن هستند امّا دیگران مثل مسعودی، و ابوالفداء وجودش را ثابت میکنند». (2) شاید نشانههای کوچک و نادر دیگری هم پیدا شود که ما فعلاً در صدد پیگیری آن نیستیم.
از آنجا که این انکار یک گزافهگویی بزرگ به شمار میرود و توجیهات کافی برای اصرار بر آن وجود ندارد، چنانکه جایی برای انکار هجوم به خانهي زهرا علیهاالسلام، و بیرون آوردن علی علیهالسلام به زور از خانه نیست؛ لذا نگاهها متوجه تلاشهای دیگری شد که به هدف دور کردن اذهان مردم عادی از بکارگیری زور انجام گرفته است.
یکی از موارد این موضعگیری، سکوت عدهای از ذکر محسن است. البته ممکن است از این سکوت چنین عذرتراشی کنند که در صدد بیان آن دسته از فرزند علی و فاطمه علیهاالسلام بودهاند که زنده ماندهاند.
اما همهي این تلاشها برای تحقق اهداف مورد نظر کافی نبود. چه وجود محسن در شمار فرزندان زهرا علیهاالسلام همچون آتش بر منار و خورشید در وسط آسمان است. تجاهل و یا انکار محسن چندان ساده نیست. لذا برخی کوشیدهاند تا مگر از عاملان قتل این جنین مظلوم و جسارت به حریم سرور زنان جهان دفع شبهه کنند اما شیوهای زیرکانه که در لابلای خود بیانگر انکار، و ابطال مقولهي سقط محسن از طریق نفی موضوع آن است. اینان ادعا کردهاند که محسن در زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله به دنیا آمد و آن حضرت او را «محسن» نامید. در کیفیت این نامگذاری به گونهای سخن میگویند که میتواند اهانت به علی علیهالسلام محسوب شود. چه روایت بیانگر آن است که علی علیهالسلام سه بار اصرار کرد که او را حرب نام گذارند اما رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برخلاف او اصرار ورزید... این روایت میخواهد چنین القا کند که علی علیهالسلام روحیهي جنگجویی داشت و در این فضا زندگی میکرد و اندیشهای جز ننگ و خونریزی نداشت. و نتیجه آن با ظاهری طبیعی این میشد که علی علیهالسلام مردم را در جنگها میکشت. زیرا شهوت کشت و کشتار داشت. بنابراین مسأله، مسأله قربانی شدن، فدا نمودن جان، و اقدام دینی بر اساس احساس تکلیف شرعی و الهی نبود. پس کینه و حقد مردم با علی علیهالسلام بجا و پسندیده است.
به هر حال، ابن شهر آشوب مازندرانی، ادعای مرده به دنیا آمدن محسن در زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله را ادعای مردمان پست میداند که عناد و دشمنی، آنان را به طرح آن واداشته است. او میگوید:
«عناد و دشمنی گروهی از مردمان پست را واداشته که بگویند: ابوبکر از علی شجاعتر بوده و مرحب را محمّد بن مسلمه کشت، و ذوالثدیه (خارجی) در مصر به قتل رسید، و در ابلاغ سورهي برائت، ابوبکر امیر علی بود و حتی گفتهاند: سوره را انس بن مالک خواند و محسن را فاطمه در زمان پیغمبر سقط کرد... هر که بر باطل سوار شود، پایش بلغزد که: (و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و کانوا مستبصرین)، (3) و گروهی با آنان اعلان دشمنی و عداوت کردهاند...». (4)
بدین ترتیب روشن میشود که اینان تلاش کردهاند تا مگر جمع میان سقط محسن و این مطلب کنند که دیگران مافوق هرگونه شبههای بوده پرهیزگارتر و اجلّ از آن هستند که چنین جنایتی مرتکب شوند. لذا تأیید کردند که بدون شک این مولود، سقط است لیکن در زمان رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سقط شده است.
سپس یک روایت صحیحالسند- از نظر آنان- در تأکید این معنا آمد که میگوید: امام احمد بن حنبل در مسند خود و دیگران به سند صحیح (5) روایت کردهاند که گفت: یحیی بن آدم ما را حدیث کرد که اسرائیل، از ابیاسحاق، از هانی بن هانی، از علی ما را حدیث کرد و گفت: «وقتی حسن به دنیا آمد، او را حرب نامیدم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهید، او را چه نام نهادهاید؟ گفتم: حرب. گفت: نه او حسن است. پس چون حسین به دنیا آمد، او را حرب نامیدم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهید. او را چه نام نهادهاید؟ گفتم: حرب. گفت: نه، او حسین است. پس چون فرزند سوم به دنیا آمد، او را حرب نامیدم. پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهید. او را چه نامیدهاید؟ گفتم: حرب. گفت: نه، او محسن است. سپس گفت: آنان را به اسامی فرزندان هارون: شبر، شبیر، و مشبر نامگذاری کردم». (6)
پینوشت:
1. فاطمه بنت رسول الله محمد صلی الله علیه و آله، ص 94
2. فاطمه بنت رسول الله محمد صلی الله علیه و آله، ص 93
3. عنکبوت، 38
4. مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 16
5. یعنی بر پایه معیارهای اهل سنت صحیح استو ر.ک: شرح المواهب زرقانی، ج 4، ص 239
6. مسند احمد، ج 1، ص 98،118؛ تاریخ دمشق (ترجمه الامام الحسین)، ص 18؛ السنن الکبری، ج 6، ص 63؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج 4، ص 204؛ به نقل از احمد، طبرانی، ابن ابی شیبه، ابن حریر، ابن حیان، حاکم و دولابی، ادب المفرد، ص 121؛ اسدالغابه، ج 2، ص 18؛ ج 4، ص 308؛ الاصابه، ج 3، ص 471؛ المعجم الکبیر، ج 3، صص 28، 96-97؛ الذریه الطاهره، ص 97؛ الاستیعاب، ج 1، ص 369؛ نهایه الارب، ج 18، ص 213؛ الریاض المستطابه، ص 293، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 418؛ منتخب کنز العمال، ج 5، ص 108؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 117؛ مستدرک حاکم، ج 3، صص 165-166؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 52 به نقل از بزار، طبرانی و احمد گوید: رجال احمد و بزار صحیح است جز هانی بن هانی که ثقه است. تلخیص المستدرک؛ ذخایر العقبی، ص 119، به نقل از احمد و ابو حاتم؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 144؛ التبیین فی انساب القرشین، ص 133، 192؛ شرح المواهب، ج 4، ص 339؛ البدایه النهایه، ج 7، ص 332؛ تاج العروس، ج 3، ص 389؛ ترجمه الامامالحسن از طبقات الکبری، ص 34؛ الاحسان فی تقریب صحیح بن حیان، ج 15، ص 410؛ کشف الاستار، ج 2، ص 216؛ موارد الظمان، ص 551: به نقل از: سیره حلبی، ج 3، ص 292.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید