ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها،فـاما الذیـن آمـنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین کفروا فیقولون ماذا ارادالله بهذا مثلا یضل بـه کثیرا و یهدی به کثیر او ما یضل به الا الفاسقین (سوره بقره آیة 25)
در این جا به گفتگو پیرامون قسمت آخر آیه یعنی جمله ی "یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین" می پردازیم.
نکته قابل توجه
خوب است قبلا به این نکته توجه شود که در قرآن نسبت به پاره ای از موضوعات اهمیت بیشتری داده شده و به طور مکرر پروردگار در سراسر این کتاب از آنها نام برده است. این قبیل مـوضوعات پایـه های اساسی دعوت قرآن را تشکیل می دهد و حتما تکرار آنها در این آخرین صحیفه ی آسمانی که بر اساس حد اعلای بلاغت پی ریزی شده حاکی از این است که حقایق بسیار مهم و مطالب اصولی را در بر دارد کـه مـانند سایر مسائل اصولی از قبیل مسئله توحید و نبوت باید مورد نظر و توجه قرار گیرد.
متأسفانه به نظر می رسد که قسمتی از این قبیل آیات در اذهان از هدف خود منحرف گشته و نه تنها به حقیقتی کـه در آنـها نـهفته است به طور شایسته توجه نـشده بـلکه خـود آن آیات به صورت مشکل لاینحلی در آمده که بیشتر کوشش مفسرین مصروف حل آن مشکل گردیده و زمینه ی مناسبی برای بحث ها و گفتگوهای علمای کلام فـراهم سـاخته اسـت.
موضوع محل بحث، یعنی مسئله هدایت و اضلال یـکی از هـمان موضوعات و شاید از پر سر و صدا ترین و دامنه دارترین آنها است و با مسئله قدیمی و ریشهدار (جبر و تفویض) بستگی دارد. معمولا آیات مربوط به این مـسئله از مـتشابهات قـرآن شمرده می شود با اینکه تکرار و کثرت آنها، چنانکه بعداً مـلاحظه خواهید نمود، مؤید آن است که خود از محکمات آیات است و همانطور که گفتیم به نظر می رسد که حقیقتی را بیان مـی کند کـه از مـسائل مهم و اساسی دین و اصول مسلمه ی معارف قرآن است.
دسته بندی آیات
شماره ی آیاتی که صریحاً یـا تـلویحاً بـه این مسئله ارتباط دارد از پنجاه متجاوز و به چند دسته تقسیم می شوند:
1-در شش آیه تصریح شده است به اینکه خـدا هـرکس را بخواهد هدایت و هرکس را بخواهد گمراه می نماید از این قبیل:
ما ارسلنا من رسـول الابـلسان قـومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم (ابراهیم-4) ما پیـغمبری نـفرستادیم مـگر به زبان امت خویش تا (حقایق دین را) برای آنان بیان کند پس از آن هـرکس را خـدا بخواهد گمراه و هرکس را بخواهد هدایت می نماید و او است توانا و دانا.1
2- در 16 آیه تأکید گردیده به اینکه هرکس را خدا گـمراه کـند کسی قدرت ندارد او را هدایت نماید و در پاره ای از این آیات آمده است که هـرکس را خـدا هدایت کرد فقط همان کس هدایت یـافته اسـت: «و مـن یضلل الله فما له من ولی من بعده شـوری-44 و مـن یضلل الله فمالهمن سبیل (شوری 46)
و من یضلل الله فماله من هاد (مؤمن -33) و پنج مـورد دیـگر. (رعده35،زمر-23 و 36،شوری-44 و 46)من یضل الله فلا هادی له و یـذرهم فی طـغیانهم یـعمهون (اعـراف-185)
و من یهدی الله فهو المهتد و مـن یـضلل فلن تجدلهم اولیاء من دون (اسری-397)
3-در دو مورد فرموده است: خداوند یا قـرآن دسـته ی ظالمین را گمراه می نماید: یثبت الله الذین آمـنوا بالقول الثابت فی الحـیوة الدنـیا و فی الاخرة و یضل الله الظـالمین و یـفعل الله ما یشاء (ابراهیم-27)
و لاتزد الظالمین الاخسارا (نوح 24) (1) و نیز فرموده است: «و یقول الذین کـفروا لولا انـزل علیه آیة من ربه قـل انـ اللّهـ یضل من یـشاء و یـهدی الیه من اناب» (رعـد 19)
«و لو شـاء لجعلکم امة واحدة و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء و لتسئلن عما کنتم تـعملون» (نـحل 93)
«أفمن زین له سوء عمله فرآه حـسنافان اللّه یـضل من یـشاء و یـهدی مـن یشاء فلا تذهب نـفسک علیهم حسرات ان اللّه علیم بما یصنعون» (فاطر 8)
«و الذین کذبوا بآیاتنا صم بکم فی الظلمات من یـشأاللّه یـضلله و من یشأ یجعله علی صراط مـستقیم» (انـعام 36)
«کـذلک یـضل اللّه مـن یشاء و یهدی مـن یـشاء و ما یعلم جنود ربک الاهو» (مدثر-31)
در یـک مـورد گفته است خدا کافرین را گمراه می کند: کـذلک یـضل الله الکـافرین (مـؤمن- 73) و در ده آیـه آمـده که خداوند ظالمین را هدایت نمی کند (از این قـرار:بـقره-258، آل عمران-86، مائده-54؛ انعام-144، توبه- 20 و 110، قصص-50، احقاف-10، صف-7، جمعه-5) و در چهار آیه خداوند کافرین را هدایت نمی کند (از این قرار:بقره-264، مائده-70، توبه-38، نحل-107) و در پنج آیه خدا فاسقین را هدایت نمی کند (از این قرار:مائده 111، توبه- 25 و 81؛ صف-5، منافقین-6) و در سوره ی بقره آیه 25 (آیه محل بحث) فرموده است: و ما یـضل به الا الفاسقین
4- در هفت آیه تصریح نموده به اینکه خداوند بر دل های کفار یا متجاوزین یا متکبران ستمگر، یا بر دل و گوش و چشم آنان مهر زده، یا جلو چشمشان پرده افکنده است از این قـبیل: و قـولهم قلوبنا غلف بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون الا قلیلا (نساء-154)؛
اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون (نحل-108) (و نیز توبه-88 و 94،اعراف-100؛مؤمن-35،یونس-74)
5- شاید بیش از بیست آیه به ما می گوید که هدایت خدا یـا قـرآن مخصوص متقین یا مؤمنین یا نظایر آنان می باشد مانند این آیه "الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین (بقره-1)
6-در چهار آیه فرموده است: ضلالت و گـمراهی بـرای جمعیتی مقرر گردیده و آنان ایـمان نـمی آورند:
ان الذین حقت علیهم کلمة ربک لا یؤمنون و لو جائتهم کل آیة حتی یرو العذاب الالیم (یونس-95) ؛
لقد حق القول علی اکثرهم فهم لا یؤمنون (یس-6)، فریقا هـدی و فـریقا حق علیهم الضلالة (اعـراف-29)،فـمنهم من هدی الله و منهم من حقت علیهم الضلالة ان تحرص علی هدیهم فان الله لا یهدی من یضل و مالهم من ناصرین (نحل-35)
7-در سوره ی توبه-116 فرموده است: و ما کان الله لیضل قوما بعد اذ هدیهم حتی ببین لهم مـا یـتقون خداوند جـمعیتی را پس از رهنمائی گمراه نمی کند مگر بعد از اینکه آنچه را که باید از آن بپرهیزند برای آنان بطور روشن بیان کـرده باشد.
این بود قسمت عمده ی آیات مربوط به هدایت و اضلال و ما بـقی آیـات تـدریجاً در ضمن بحث یادآوری می شود، خوانندگان محترم تا اینجا از مطالعه ی آیات فوق چند مطلب به ذهن آورده اند و ممکن اسـت بـعضی از تأمل در پاره ای از آن آیات به آنچه ما می خواهیم بگوئیم توجه کرده باشند برای تـوضیح کـامل و رفـع هرگونه شبهه ای به مطالب ذیل توجه فرمائید.
دعوت به دین عمومی است
مسلما مقصود از هدایت در این آیـات بیان معارف دینی و دعوت مردم به خدا نیست زیرا هدایت به این معنی (راهنمائی) بـه افراد و طبقه ی معینی اختصاص نـدارد و شـامل همه ی مردم است. پیغمبران و کتب آسمانی دعوت خود را به همه ی بندگان خدا از هر صنف و نوعی توجه دادهاند. قرآن در موارد بسیاری با جمله ی یا ایها الناس دعوت خود را شروع می نماید چه بهتر کـه این مطلب را از زبان خود قرآن بشنویم: هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین
در این آیه خداوند صریحاً اعلام نموده است که قرآن برای عموم مردم حقایق را بیان می کند اما در عین حال تنها دسـته ی پرهـیزکاران را هدایت می نماید و نیز فرموده است : ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین (نحل-89) قرآن را بر تو نازل کردیم که همه چیز را بیان، و برای آنانکه تسلیم امر حق اند هـدایت و رحـمت است و همچنین در آیه 116 از سوره ی توبه که قبلا ذکر کردیم فرموده بود همواره ضلالت و گمراهی پس از بیان مطالب لازم برای مردم شامل آنان می گردد و در آیه ذیل صریحاً اعلام کرده است که بـرای هـر ملتی پیغمبری فرستاده شده تا دین را برای ایشان بیان کنند. پس از آن دسته ای هدایت می یابند و دسته ای گمراه می شوند:(سوره ی یوسف-111)
ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله مـن یـشاء و یهدی من یشاء و هو العـزیز الحـکیم (ابـراهیم-14نحل-35)
بنابراین از مطالعه آیات دسته اول که به ما می گفت:«خدا هرکس را بخواهد هدایت و هرکس را بخواهد گمراه می کند» نباید تصور کنیم که خـداوند مـثلا بـا بعضی مردم خصوصیتی به خرج می دهد و فقط برای آنـها پیـغمبر و کتاب می فرستد و حقایق دینی را تنها به آنان گفته و دیگران را از آن محروم می نماید. و همچنین در آیات دیگر که حاکی از این بود که عـده ای از مـردم سـتمگر یا کافر دچار اضلال می شوند نباید چنین پنداریم که مـعنی آن این است که دعوت دین متوجه آنان نیست و پیغمبران برای هدایت آنان نیامده اند. خلاصه، در این مسئله نباید تردید کـرد کـه بـیانات و توضیحات دینی همگانی است و به دسته معینی اختصاص ندارد پس هدایتی که تـنها بـه مردم با تقوی و با ایمان می رسد به طور حتم یک نعمت دیگری است که دیگران شایسته آن نیستند، و شـرط وصـول بـه آن، همان تقوی و ایمان است. و همچنین ضلالتی که به گفته قرآن بعضی از مردم به آن گـرفتار مـی شوند دوری از سخنان انبیا و دعوت ادیان نیست بلکه آن هم یک نوع محرومیت و بلائی است که هـمان طـبقات نـامبرده در قرآن ظالمین، فاسقین، کافرین و امثال آنها استحقاق دارند.
حال دیگر حقیقت این هدایت و اضـلال چـیست و چگونه و به چه علت به اشخاص و دسته معینی می رسد، اینها خود حقایقی است که بـا راهـنمائی قـرآن در اینجا روشن خواهد شد.
هدایت پاداش و اضلال مجازات است
آنانکه پس از برخورد به دعوت انبیاء عـقل و انـصاف را حکم قرار دادهاند، خود را تسلیم آنان نموده اند و تعالیم حیات بخش این سلسله را به جان و دل پیـروی کـرده اند. آنـان آمادگی خود را برای تکامل و نزدیکی به خدا اعلام نموده اند. در این مرحله پروردگار از راه وجود خودشان آنان را مـورد لطـف و مرحمت قرار می دهد. در این راه صعب العبور (راه قرب به خدا) به آنها کمک مـی نماید، پرده ها و مـوانع را از پیش روی ایشان برمی دارد و هر قدمی که بردارند با نـور خـودشان راه باقیمانده را روشن م یسازد.
قرآن در این باره می فرماید: و الذین جاهد و افینا لنهدینهم سـبلنا (عـنکبوت- 69) آنانکه در راه ما کوشش کنند ما راه های خود را به آنان ارائه دهیم.
یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فـی الحـیوة الدنیا و فی الاخرة (ابراهیم-27) خدا اهل ایمان را بر عقیده استوار ثابت قدم مـی دارد هـم در دنیا و هم در آخرت
و اما الذین آمنو افـزادتهم ایـمانا و هـم یستبشرون (توبه-126) اما آنانکه ایمان آورده اند پس(قـرآن یـا سوره ی موردنظر) به ایمان آنان می افزاید و آنان بشاش و شادمان می باشند. این همان نعمتی اسـت کـه معرف آن خشیت از خدا و تاثر شـدید از شـنیدن قرآن اسـت بـه طوری که گـویا جسم و روح هر دو متوجه خداست (سوره زمر آیه 22) این هـمان گـوهر گرانبهائی است که مسلمان در هر نماز دو مرتبه آن را از خدا می خواهد: اهدنا الصـراط المـستقیم ما را به راه راست هدایت کن، ایـن هدایت آن چنان چیزی اسـت کـه تنها کار خدا است و از پیـغمبران هـم ساخته نیست.
انک لاتهدی من احبت و لکن الله یهدی من یشاء (قصص-56) تـو (ای مـحمد) نمی توانی هرکس را دوست داری هدایت کـنی ایـن خـداست که هرکس را بـخواهد هـدایت می کند.
نقطه ی مقابل هـدایت اضـلال است، آن هم بلا و مجازات بزرگی است مخصوص مردمی که به دعوت انبیاء پشت کرده و در افـکار، عـقاید، گفتار و رفتار از آنان پیروی نکرده اند. راسـتی چـه مجازات و عـقوبت بـزرگی کـه بیشتر مردم از آن غافلند در حـالیکه قرآن پیاپی آن را گوشزد نموده است!!!
باز هم ایـن چـند آیـه را برای روشن شدن منظور فوق مورد دقـت قـرار مـی دهیم:
فـریقا هـدی و فـریقا حق علیهم السلالة نهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله و یحسبون الهم مهندون (اعراف-29) عده ای را هدایت و دسته ای گمراهی بر آنان ثبت شده به این علت که آنان به جای خدا شـیاطین را بزرگ و دوست خود برگزیده اند و می پندارند که هدایت یافته اند.
صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا یفقهون (توبه 129) خدا دل های آنان را برگردانید زیرا ایشان مردمی می باشند که در صدد دانستن نیستند.
فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم والله لا یـهدی القـوم الفاسقین (صف-5) پس چونکه به گمراهی برگشتند خدا دل های آنان را برگردانید.
بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون الا قیلا (نساء 154) بلکه خداوند به جهت کفر و جحود آنان بر دل هایشان مهر زده است پس جـز انـدکی ایمان نمی آورند.
و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الی رجسهم و ماتوا و هم کافرون (توبه 126) و اما آنانکه دلهایشان مریض است پس (قرآن) پلیدی بـه پلیـدی آنان افزود و آنان با حـالت کـفر جان سپردند.
قرآن برای ما حکایت می کند که موسی و هرون پس از مبازرات طولانی با فرعون و فرعونیان از خدا می خواهند که آن گروه را در ضلالت نگه دارد و ایمان نیاورند تـا ایـنکه عذاب دردناک خدا را بـچشند. خـداوند نیز دعای آنان را اجابت می کند2: و از قول مردم صالح و ثابت قدم در راه علم نقل می نماید که از خدا می خواهند دل های آنان را پس از هدایت،از حق برنگرداند
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا (آل عمران-6)
از این آیات مـسلم گـردید که دسته ی ظالمین، کافرین، فاسقین و نظائر آنها در دنیا به عذاب ضلالت مجازات می گردند. ظالمین کسانی هستند که بزرگ ترین ستم یعنی شرک و افتراء به خدا و تکذیب پیغمبران را مرتکب و قبل از هر چیز به خود سـتم روا داشـته اند. کافرین آنـانند که حقایق را پرده پوشی نموده و عقل و شرع را زیر پا نهادهاند
فاسقین آن دسته از مردم اند که از فطرت پاک خدا داده و فرمان عقل و راه راست دیـن خـارج و در افـکار، عقائد و اعمال آنان انحراف پدیدار گشته است. پس اگر معانی اولیه این الفاظ را در نظر بگیریم(نه معانی اصـطلاحی و مـعمولی را) برگشت همه به یک اصل مشترک خواهد بود که عبارت از پشت کردن به فرمان عـقل و شـرع اسـت.
این را هم بگوئیم که این دسته اگر تنبه پیدا کنند و از کرده ی خود پشیمان شوند بـه موجب آیات توبه درگاه لطف خدا به روی آنان باز است و چه بسا که در زمـره ی هدایت شدگان در آیند.
هـدایت روشـنی و ضلالت تیرگی دل است
گویا تا اینجا این حقیقت مورد تصدیق واقع شده باشد که هدایت و ضلالت در آیات فوق با دل و قلب انسان ارتباط دارد. اینک به طور وضوح کیفیت آن را از قرآن می آموزیم.
فمن یردالله ان یـهدیه یشرح صدره للاسلام و من یردان یظه یجعل صدره حرجا ضیقا کأنما یصعدفی السماء کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون (انعام 125) پس هرکس را خدا بخواهد هدایت کند دلش را برای تسلیم مطلق (در مقابل حـق یـا برای اسلام) گشاده فرماید و هرکه را بخواهد گمراه نماید سینه و دل او را تنگ و سخت گرداند که گوئی به آسمان بالا می رود؛ این چنین، خداوند پلیدی و نکبت را بر مردم بی ایمان قرار می دهد.
أفمن شرح الله صـدره للاسـلام فهو علی نور من ربه فویل للقاسیة قلوبهم من ذکرالله اولئک فی ضلال مبین (زمر 22) آیا کسی را که پروردگار برای تسلیم مطلق (یا اسلام) شرح صدر داده که به نور الهـی روشـن است (چنین کسی با مردم کافر بی نور و تاریک دل یکسان است؟!هرگز) پس وای بر آنان که از شدت قساوت و شقاوت دلشان از یاد خدا فارغ است این گروه در گمراهی آشکاری به سر می برند.
در این دو آیه از هـدایت و ضـلالت بـه شرح صدر و ضد آن و در آیه اول و بیش از ده آیـه از هـدایت بـه نور و از ضلالت به ظلمت تعبیر شده است از قبیل یخرجهم من الظلمات الی النور،یخرجونهم من النور الی الظلمات (بقره-257) در تفسیر آیه ی اول و روایات و ارده ی دربـاره ی گـناهان و آثـار شوم آنها در روح نیز، نور و ظلمت و نقطه ی سـفید یـا سیاه که در دل آشکار می شود برای توضیح هدایت و اضلال بکار رفته است.
این تعبیرات اگر حقیقت را نتواند برای ما کـاملا بـیان کـند اما ما را به واقع نزدیک می سازد و مانند آنها در تعبیرات عرفی نـیز رایج و هرکسی کم و بیش این روشنی و تاریکی را در دل خود می یابد.
اما تحقیق این مطلب که آیا هدایت و ضلالت بدین معنی، از آثـار وضـعی و عـکس العمل کردار نیک و بد آدمی است و بدان جهت به خدا نسبت داده شـده کـه مانند همه مقررات عمومی جهان،از خدا هستی یافته یا اینکه صرفا پاداش و مجازات بوده و بسته به اراده و خـواست خـدا است؟ هر دو احـتمال ممکن است شاید هم به هر دو قسم وجود یابد یعنی این دو کیفیت حـاصل در دل گـاهی نـتایج وضعی اعمال و زمانی از قبیل پاداش و مجازات می باشد.
حقیقت موردنظر
اینک نتیجه ی این بحث ایـن اسـت کـه این آیات زیاد حقیقتی را بیان می کند که خود از مسائل قابل توجه است و آن اینکه خـداوند از دو راه انـسان را رهنمائی می کند: یکی راه انبیاء و کتب آسمانی و دیگر از راه دل و همانطور که مسئله نبوت همواره مـوردنظر قـرآن بـوده و مکرراً از انبیاء و کتب آسمانی و دعوت آنها نام برده است، مسئله هدایت از راه دل نیز مورد تـوجه بـوده و باید به آن توجه شود و اگر انسان در مورد دعوت انبیاء درست امتحان نداد از هـدایت دوم مـحروم شـده و در عوض به گمراهی دچار می شود و این حقیقت در کلمات پیشوایان نیز بیان گردیده است ولی نظر به اینکه سـخن طـولانی شده است از تعرض آنها مانند مطالب دیگری که از فروع مسئله مورد بـحث یـا مـربوط به آیه مورد تفسیر می باشد صرف نظر گردید.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید