مگر «خسوف» و «کسوف» یک پدیده کاملا طبیعی نیستند که عوامل فـیزیکی آنـها شـناخته شده است؟ پس چرا اسلام به هنگامی که ماه و خورشید می گیرند، دستور نماز مخصوصی به نام نـماز آیات داده است؟ و همینطور به هنگام وقوع زلزله ها و مانند آن ...
گفتیم جمعی از پژوهندگان مسائل مـذهبی و ریشه های روانی آن مـعتقدند کـه انگیزه پیدایش مذهب هان ترس از عوامل وحشتناک طبیعی بوده است.
و یا آن چنان که از اینشتاین نقل کردیم: «برای یک انسان ابتدائی ترس از مرگ، ترس از گرسنگی؛ ترس از جانوران وحشی ترس از مرض، ایـجادکننده زمینه مذهبی است»
و گفتیم آنها در حقیقت برای این فرضیه خود هیچ گونه دلیلی اقامه نکرده اند، و همانند بسیاری از فرضیه های دیگری که در این زمینه اظهار شده، تنها به ادعای بدون دلیل قناعت کرده اند.
در ایـنجا مـمکن است از پاره ای از مراسم نیایش و عبادت های اسلامی برای این موضوع اتخاذ سند کنند و مثلا بگویند:
در اسلام و نماز مخصوصی داریم به نام نماز آیات که به هنگام وقوع «کسوف» و «خسوف» و «زلزلهها» و «طـوفان های وحـشتناک» و «صاعقه های موحش» انجام می گیرد؛ و همه مردم موظفند که این نماز را بجا آوردند.
آیا این خود دلیلی بر«مکتب ترس» نیست؟
می دانیم که در زمان های گذشته مردم از گرفتن خورشید و ماه وحـشت داشـتند، اما امروز عامل فیزیکی آنها کاملا شناخته شده. گرفتن ماه به خاطر آن است که کره زمین، درست در میان خورشید و ماه قرار می گیرد، و سایه زمین روی ماه می افتد و آن را تاریک مـی کند، بـه عـکس نیز اگر ماه میان زمین و خـورشید قـرار گـیرد، ماه به روی زمین می افتد، یعنی خورشید در پشت ماه قرار گرفته، نور آن از ما قطع می گردد.
این دو موضوع امروز برای ما بـه همان انـدازه طـبیعی و خالی از وحشت است که طلوع و غروب آفتاب و مـاه و سـتارگان. درحالی که گذشتگان از آنها می ترسیدند چون علت آنها را نمی دانستند و به همین دلیل به سراغ نیایش خدا می رفتند.
ولی باید توجه داشـت هـرگونه قـضاوت درباره این مساله نیاز به بررسی «شرائط وجوب نماز آیـات» و «فلسفه های آن»در اسلام دارد و با توجه به این دو قسمت هرگونه ابهامی در این زمینه برطرف می گردد.
نخستین موضوعی که تـوجه بـه آن لازم اسـت و می تواند کلیدی برای حل مسأله محسوب گردد این است که در دسـتورات مـذهبی که درباره این نماز وارد شده می خوانیم که در سه مورد اول (ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی و زلزله) خواندن نماز آیـات بـر هـمه لازم است؛ خواه ترس و وحشتی با کسی دست دهد یا هیچ کس نترسد، و ایـن خـود روشـنگر این واقعیت است که فلسفه وجوب این نماز هیچ گونه ارتباطی با مسئله ترس و وحـشت نـدارد.
حـال به جستجوی فلسفه آنها برویم. نماز و مراسم مـزبور دو فـلسفه اساسی دارد:
1-مبارزه هرچه بیشتر با بت پرستی
می دانیم که در اسلام با هیچ چیز؛ هـمانند بـت پرستی مـبارزه نشده؛ و هرگونه پرستشی غیر خدا به هر شکل و به هر صورت از طرف اسلام مـحکوم گـردیده است، اسلام به طرز بی امان و موثری حتی فکر بت پرستی را می کوبد و از هر فرصتی بـرای ایـن هـدف استفاده می کند.
از سوی دیگر می دانیم که اجرام آسمانی از جمله خورشید و ماه، روزی معبود بشر بوده و عـده زیـادی آنها را می پرستیدند.
از سوی دیگر می دانیم که اجرام آسمانی از جمله خورشید و ماه، روزی مـعبود بـشر بـوده و عده زیادی آنها را می پرستیدند.
همیشه به هنگام غروب آفتاب و ماه، دلیل روشنی بر نفی ایـن عـقیده خـرافی به چشم می خورد؛ زیرا خداوند نمی تواند محکوم قوانین آفرینش باشد بلکه بـاید بـر آنها حکومت کند.
خدا نمی تواند افول و غروب داشته باشد، خداوندی که نباید یک لحظه فیض وجـود بـی پایانش از مردم جهان قطع گردد، چگونه ممکن است همانند ماه و خورشید نور خـود را قـطع کند و در پشت پرده افق پنهان گشته، بـندگان خـود را در تـاریکی قرار دهد.
اصولا تغییر و تحول و طلوع و غـروب نـشانه محدودیت یک موجود است؛ وگرنه یک «وجود بی پایان» که همه جا هست و طـلوع و غـروب و تغییر و تحول برای او مفهومی نـدارد.
و ایـن همان روشـی اسـت کـه قهرمان توحید ابراهیم خلیل به هـنگام مـبارزه با پرستشگران ماه و خورشید و ستارگان از آن استفاده کرد و عدم صلاحیت این معبودهای سـاختگی را بـیان نمود. دو جمله کوتاه و پرمعنی لا احبّ الأفـلین (من افولکنندگان را دوست نـدارم)!؛ شـعار جاودانه ای از مکتب او است.
به هـنگام گـرفتن ماه و خورشید یا به هنگام زلزله ها این حقیقت به شکل واضح تری خودنمائی مـی کند کـه اگر ماه خورشید معبودند پس چـرا ایـنچنین رنـگ پریده و تاریک و افسرده و مـصیبت زده اید؟ چرا نـور آنها قطع می شود؟ چرا محکوم و اسـیر قـوانین طبیعتند؛ درحالیکه اگر معبود هستند باید بر آنها حکومت کنند؟
اینها که این چنین اسیر در چـنگال قـوانین آفرینشند نمی توانند بر مسند آفریدگاری بـنشینند، ایـن زمینی کـه آن هـمه از آن بـت و بتخانه ساخته اند چگونه بـر اثر فشار درون بر خود می پیچد و می لرزد این چه رقم معبودی است؟
اینجاست که هر انسانی بـه یـاد آفریننده مهر و ماه، و روشنی ده ثابت و سـیار؛ و آرامـی بخش قـشر جـامد زمـین می افتد و سر تـعظیم در پیـشگاه او فرو می آورد؛ و جبین بر خاک درش می ساید.
در این حال است که فکر انسان اوج می گیرد؛ و از زمین و زمان، و از سـتارگان و کـهکشانها فـراتر می رود، و در آن سوی بیکران ها، به سرچشمه هستی کـه از افـق ازل مـی جوشد، و بـه سـوی ابـدیت پیش می رود، چشم می دوزد و همانند ابراهیم بت شکن پس از آن ماجرا فریاد می زند: «انّی وجّهت وجهی للّذین فطر السّموات و الأرض حنیفا و ما انا من المشرکین» (سوره انعام آیه 79):«رو به سوی کسی آوردم کـه آفریدگار آسمانها و زمین است؛ او را از روی اخلاص می پرستم و از مشرکان و بت پرستان نیستم»!
همانطور که می بینم این مساله هیچگونه ارتباطی با مکتب ترس ندارد، و یک درس عالی توحید و مبارزه با بت پرستی است.
اما در مورد صـاعقه ها و طوفان های وحشتناک که باعث ترس و اضطراب عمومی می شود فلسفه دیگری وجود دارد و آن اینکه در اینگونه موارد بسیاری از مردم چنان در وحشت فرو می روند که سلامت و یا حتی جان خویش را از دست می دهند، و به اصـطلاح شـوک به آنها دست می دهد و حداقل اضطراب رنج آوری روح آنها را در بر می گیرد.
اسلام که برای حل مشکلات بشر، مخصوصا در این زمینهها، بپا خواسته با تـنظیم بـرنامه نماز مخصوصی ضمن توجه دادن بـه یـک درس موثر خدا شناسی، اضطراب آنها را فرو می نشاند و به آنها آرامش و امنیت خاطر می بخشد؛ و جان و روان آنها را در برابر خطرهای احتمالی بیمه می کند.
زنگ بیدار باش
پیـشوای بـزرگ اسلام امام باقر (علیه السلام) در یـکی از سـخنان خود اشاره به فلسفه دیگری از فلسفه های این برنامه اسلامی کرده می گوید: «زلزله ها و خسوف و کسوف و طوفان های وحشتناک از نشانه های رستاخیزند، هنگامی که یکی از اینها را مشاهده کردید به یاد روز رستاخیز بـیفتید و بـه سوی مساجد بروید (و مراسم نیایش پروردگار بجا آورید) (الصادق عن ابیه (علیهما السلام) قال:ان الزلازل و الکسوفین و الریاح الهائلة من علامات الساعة فاذا رایتم شیئا من ذلک فتذکروا قیام الساعة و افزعوا الی مساجدکم (وسائل الشیعه-جلد 5 صفه 145))
توضیح اینکه:در منابع مختلف اسلامی، مخصوصا قرآن،به این حقیقت تصریح شده که منظومه شمسی ما سرانجام به خاموشی می گراید و این نـظام در پایـان بهم مـی ریزد(همان حقیقتی که علم امروز نیز آن را تایید کرده است) سپس رستاخیز در جهانی نو با طرحی نـوین شروع می شود.
بنابراین حوادثی همچون خسوف و کسوف ... برای یک مسلمان، اشـاراتی اسـت پر مـعنی به جهان دیگر؛ با آن دادگاه بزرگ الهی و پرونده اعمال، به همین جهت بسیار متناسب است، در چنین مـوقعی بـه فکر فرو رود و به اصلاح فکر و جان و اعمال خود بپردازد و به درگاه خدا راز و نیاز کـند.
نـتیجه ایـنکه نماز آیات از یک سو توجه به مبداء را در انسان بیدار می کند، و از سوی دیگر توجه به مـعاد را او به این ترتیب راهی برای بهانه جویان باقی نمی ماند که وجود این دستور داد دسـتورات اسلامی دلیلی بر مـکتب تـرس بگیرند، نفی مـی کند؛ بلکه ساحت قرآن را از همه نوع اختلاف و دو رنگی که لازمه کار بشری است؛ پیراسته می سازد.
قرآن مجید در آخرین آیات در مورد بحث به کسانی که به تکذیب پیامبر برخاسته اند، بیم می دهد که آنـان در روز رسـتاخیز، به صورت؛ به سوی دوزخ کشیده می شوند و آنان درحالی که در روز رستاخیز جایگاه بدی دارند، افرادی گمراه می خواند چنانکه می فرماید: «الذین یحشرون علی وجوههم اولئک شرمکانا و اضل سبیلا» (کسانی که به صورت خـود بـه دوزخ سوق داده می شوند، بدترین جایگاه دارند؛و از همه گمراه ترند)
از دقت در مفاد آیه مزبور استفاده می شود که آنان پیامبر را مردی گمراه که جایگاه بدی دارد، خوانده بودند؛ و قرآن مجید سخن آنـان را بـرخود آنان باز گردانیده و می فرماید: «اولئک شر مکانا و اضل سبیلا یعنی«آنان چنین هستند،نه تو،ای پیامبر گرامی و راهنمای جهانیان»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید