مردی مسیحی به حالت استهزاء به امام باقر(علیه السلام) گفت: «أَنْتَ بَقَرٌ». امام بی آنکه عصبانی شود، با کمال خونسردی فرمود: «نه، من بقر نیستم، من باقر هستم». مسیحی گفت: تو پسر زنی هستی که آشپز بود. حضرت فرمود:«آشپزی شغل او بود و ننگی به حساب نمیآید.» مرد مسیحی بیادبی را به اوج رساند و گفت: مادرت سیاهچهره، بیحیا و بدزبان بود. حضرت در جواب فرمود: «اگر اینچنین بود که تو گفتی، خداوند او را ببخشد و از گناهش در گذرد، اما اگر دروغ گفته باشی، از گناه تو درگذرد که دروغ و افترا بستی.» حلم و بردباری حضرت، تحولی عمیق در مرد مسیحی ایجاد کرد و موجب شد آن مرد مسیحی اسلام آورد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید