امام حسن عسکری علیهالسلام حکایت نمودند:
چون موضوع ولایتعهدی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام پایان و تثبیت یافت. روزی دربان امام رضا علیهالسلام وارد منزل آن حضرت شد و گفت: عدهای آمدهاند، اجازهي ورود میخواهند و میگویند: ما از شیعیان علی علیهالسلام هستیم.
امام رضا علیهالسلام اظهار داشت: در حال حاضر فرصت ندارم، به آنها بگو که در وقتی دیگر بیایند.
چون آن جماعت رفتند و در فرصتی دیگر آمدند، نیز امام علیهالسلام اجازهي ورود نداد، تا آنکه حدود دو ماه بدین منوال گذشت؛ و آنان توفیق زیارت و ملاقات با مولایشان را نیافتند و ناامید شدند؛ ولی با این حال برای آخرین مرحله نیز جلوی منزل حضرت آمدند و با حالت خاصی اظهار داشتند:
ما از شیعیان پدرت، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام هستیم و با این برخورد شما، دشمنان ما را شماتت و سرزنش میکنند. و حتی در بین دوستان، دیگر آبرویی برایمان نمانده است؛ و نیز از رفتن به شهر و دیار خود خجل و شرمندهایم.
در این هنگام، امام رضا علیهالسلام به غلام خود فرمود: اجازه دهید آنها وارد شوند.
همینکه آنان وارد مجلس شدند، حضرت به ایشان اجازهي نشستن نداد، لذا سرگردان و متحیر، سرپا ایستادند و گفتند:
یا بن رسولالله! این چه ظلم بزرگی است که بر ما روا داشتهای که پس از آن همه سرگردانی، نیز این چنین مورد بیاعتنائی و بیتوجهی قرار گرفتهایم، مگر گناه ما چیست؟ با این حالت، مرگ برای ما بهتر خواهد بود.
در این لحظه، حضرت رضا علیهالسلام فرمود: آنچه که بر شما وارد شده و میشود، همهي آنها نتیجهي اعمال و کردار خود شما میباشد؛ و نسبت به آن بیاهمیت هستید!
آن جماعت، همگی گفتند: یا ابن رسولالله! توضیحی بفرما تا برای ما روشن شود که خلاف ما چیست؟
و ما چه کردهایم، و چه گناهی از ما سرزده است؟
حضرت فرمود: چون شما ادعای بسیار بزرگی کردید؛ و اظهار داشتید که شیعهي حضرت امیرالمؤمنین، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام هستید. وای بر حال شما، آیا معنای ادعای خود را فهمیدهاید؟
و سپس افزود: شیعهي حضرت علی علیهالسلام همانند امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، عمار یاسر و محمد بن ابیبکر هستند، که در انجام اوامر و دستورات امام علی علیهالسلام از هیچ نوع تلاش و فداکاری دریغ نورزند.
ولی شما بسیاری از اعمال و کردارتان مخالف آن حضرت میباشد و در انجام بسیاری از واجبات الهی کوتاهی میکنید و نسبت به حقوق دوستان خود بیاعتنا و بیتوجه هستید و در مواردی که نباید تقیه کنید، انجام میدهید. و با این عملکرد نیز مدعی هستید که شیعهي امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام میباشید!!
شما اگر میگفتید که از دوستان و علاقهمندان آن حضرت و از مخالفین دشمنانش هستیم، شما را میپذیرفتم و این همه دردسر و مشکلات را متحمل نمیشدید.
شما منزلت و مرتبهای بسیار عظیم و شریف را مدعی شدید، که چنانچه رد گفتار و کردارتان صادق نباشید، به هلاکت خواهید افتاد، مگر آنکه مورد عنایت و رحمت پروردگار متعال قرار گیرید و لطف خداوند شامل حالتان بشود.
اظهار داشتند: یا ابن رسولالله! ما از آنچه ادعا کرده و گفتهایم، پوزش میخواهیم و مغفرت میطلبیم.
و آنچه را که شما فرمودید، ما نیز بر آن عقیده هستیم؛ و هماکنون اعلام میداریم که ما از دوستان و علاقهمندان شما - اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام - میباشیم و مخالف دشمنان شما بوده و خواهیم بود.
در این هنگام، حضرت رضا علیهالسلام فرمود: اکنون خوش آمدید، شما برادران من هستید.
و سپس آن جماعت را بسیار مورد لطف و عنایت خویش قرار داد و از دربان پرسید: این جماعت چند مرتبه آمدند و خواستند که وارد منزل شوند؛ و مانع ورود ایشان شدی؟
دربان گفت: شصت مرتبه.
امام علیهالسلام فرمود: باید جبران گردد، شصت مرتبه بر آنها وارد میشوی و سلام مرا به آنها میرسانی؛ چون که توبهي آنها قبول شد و مستحق تعظیم و احترام گشتند و اکنون وظیفهي ما است که در رفع مشکلات آنها و خانوادههایشان همت گماریم.
و بعد از آن، حضرت دستور فرمود تا مقدار قابل توجهی مبرات و خیرات به آنها کمک شود. (1)
پينوشت:
1. احتجاج مرحوم طبرسی، ج 2، ص 459
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید