اشارات
در ادوار مختلف تاريخ بشر انديشمنداني در عرصة فرهنگ، علم و دانش درخشيدهاند كه بسان مشعل فروزاني فرا راه زندگي انسانهاي ديگر را روشن ساخته و كوشيدهاند تا با عرضة فكر و انديشهاي نو انسان جستجوگر و تشنة حقيقت را در رسيدن به مقصد و هدف نهايي رهنمون باشند. در رأس اين هرم انساني، انبياء بزرگ الهي و امامان معصوم عليهمالسلام قرار دارند. به دنبال آنان عالمان و دانشمندان اسلامي كه به حق وارثان اين رسالت بزرگ هستند، جاي دارند كه پرچم اين حركت عظيم را بر دوش گرفته و تا پاي جان به پيش رفته و ميروند.
شهيد آيتالله مرتضي مطهري كه امام بزرگوارمان وي را درختي پرثمرش ناميد و فرزند عزيزش خواند، يكي از اين ستارههاي درخشان است كه با درآميختن عمل با ايمان، و اخلاق با عرفان، برهان با قرآن، علم با حكمت، و نيز امتزاج هدايت جامعه با شهادت خويش، از خود چهرهاي تابناك براي راهنمايي جامعة ظلمتزدة عصرش ساخت، و همانند شمعي خود بسوخت و پيرامون خود را با شعاع انوار تابناكش، روشن و مامام كرد.
اينك در بيست و پنجمين سالگرد شهادت اين اسوة علم، اخلاق و مجاهدت، اين عاشق از خود رسته و به حق پيوسته، به جاست براي نماياندن تباني و توطئههاي دشمن كه با تيشة افكار التقاطي و وارداتي به جان معارف اسلام ناب محمدي(ص) و ايدههاي مطهّر علوي(ع) افتاده، و با هجمههاي پيدرپي قصد تزلزل در اركان اسلام، و پايههاي تشيع را دارند، تا نگاهي به جايگاه اين متفكر گرانقدر در انديشة امام خميني داشته باشيم.
از اين رو قصد آن است تا در اين فرصت، به فرازهايي از گفتار و نوشتار امام شهيدان، و مقتداي عارفان، دربارة شهيد مطهري كه از تبار مطهران است، اشارت شود. باشد تا اين شناساندن انگيزهاي شود براي سيري مجدد، در انديشه، و رهنمونهاي آن فرزانة دوران، و زمينهاي باشد براي معرفي درست اين شجرة طيبه به عالمان و دانشمندان، و آشنا ساختن نسل جوانمان با انديشههاي اماماني، و نشان دادن راهي هموار براي جويندگان حق و حقيقت و پويندگان مسير سعادت.
بخش نخست: شخصيت آيتالله مطهري
1ـ 1. الگو و اسوه در علم و تهذيب
اصولاً افرادي ميتوانند الگو براي انسانها قرار گيرند كه داراي برجستگي و ويژگيهايي باشند، كه در ديگران يافت نميشود، و لذا است كه قرآن كريم بزرگاني چون ابراهيم(ع) و محمد(ص) را به عنوان اسوه و الگو معرفي كرده و ميفرمايد: «قد كانت لكم اُسوة حسنة في إبراهيم والذين معه»1. و «لقد كان لكم في رسولالله اُسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر و ذكر الله كثيراً»2. درباره پيروان راستين آنها نيز ميفرمايد: «لقد كان لكم فيهم اُسوة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر»3. چرا كه اينها در توحيد، قهرمان هستند و در دوستي با خدا خليل و حبيب او، در علم و معرفت مخزن اسرار هستند و در اخلاق صاحب خلق عظيمند.
شهيد مطهري كه در بعد علمي گنجينة علوم و معارف است و در بعد اخلاقي هم مهذّب نفوس است و هم مهذّب و خودساخته، و داراي روح تعبد و تقيد به حدود و مرزهاي ديني است، به عنوان يكي از پيروان راستين محمد(ص) و ابراهيم(ع) ميتواند الگوئي مناسب براي حوزويان و طلاب از يك سو، و دانشجويان و دانشگاهيان از سوي ديگر، در عصر الحادزده و روزگار دينزدودة ما باشد، به همين جهت امام امت دربارة ايشان چنين ميگويد:
«شما خواهرها و برادرها كه در اين مدرسه [مدرسه عالي شهيد مطهري] هستيد برنامهاتان را آنطور تنظيم كنيد كه از بين شما مطهريها، يا يك مطهّري پيدا بشود... بايد دانشگاه و فيضيه و همة آنها كه مربوط به دانشگاهند، و همة آنها كه مربوط به فيضيه هستند در رأس برنامههاي تحصيليشان برنامة اخلاقي و برنامههاي تهذيبي باشد، تا امثال مرحوم مطهري رحمهُالله را به جامعه [تقديم] كند».4
1ـ 2. جامعيت شهيد مطهري
بيترديد افرادي يافت ميشوند كه در بعدي از ابعاد زندگي پيشرفتهاي قابل توجهي داشتهاند، و يا در برخي از علوم به درجات عالي رسيدهاند، اما به ندرت ميتوان افرادي را يافت كه جامع ابعاد مختلف باشند.
ليكن با سيري در زندگي علمي و عملي شهيد مطهري، ميتوان اذعان نمود كه ايشان يكي از اين نادرههاي دوران است اين مؤيد به تأييد الهي و موفّق به توفيق خدايي است كه با تلاش و كوشش خود توانست، در كلام و فلسفة اسلامي نظريهپرداز، و در فقه و اصول مجتهد شود، در تفسير قرآن شيوهاي نوين، در مسائل اقتصادي و اجتماعي فكر و انديشهاي نو داشته باشد، و در تشخيص نيازهاي فكري جامعه بخصوص نسل جوان، قوي و دقيقالنظر گردد. و در عين حال همراه با انقلاب و همگام با آن قدم بردارد. لذا به اين جهت است كه امام راحل فرمود:
«من بايد يك كلمه اهم از آن به شما عرض كنم مرحوم آقاي مطهري، يك فرد بود كه جنبههاي مختلف در او جمع شده بود، و خدمتي كه به نسل جوان و ديگران مرحوم مطهري كرده است كم كسي كرده است».5
و نيز گفتهاند:
«اينجانب به اسلام و اولياي عظيمالشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ايران ضايعة أسفانگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام، مرحوم آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري ـ قدس سره ـ را تسليت و تبريك عرض ميكنم».6
1ـ3. شجرة طيّبه
قرآن كريم در تجسم حق و باطل، ايمان و كفر، كه در كلام مؤمن حقيقتجو، و كافر حقستيز جلوهگر ميشود به شجرة طيبه، و شجرة خبيثه تشبيه كرده و ميفرمايد: «ألم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمةً طيبةً كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها في السّماء تؤتي اكلها كل حين بإذن ربّها و يضرب الله الأمثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون».7
شجرة طيبه موجودي است پويا و رويا، سازندة خويشتن و ديگران، پاك و پاكيزه، ميوهاش طيّب و پاكيزه، گل و شكوفهاش زيبا و پاكيزه، سايه و نسيمش پاكيزه، داراي ريشهاي عميق و شاخسارهاي بلند كه هيچ آفتي نميتواند آن را از بين ببرد، شاخههاي اين درخت تنومند به محيطي خاص محدود نميشود، بلكه اصل پرباري است كه در فراسوي زمان و مكان قرار دارد، و براي حال و آينده ثمربخش است.
اگر در كلام امام حقيقتبين و واقعنگر ما، وجود پاك، طيب و مطهّر شهيد مطهري، به درختي پرثمر و برومند تشبيه شده است، اقتباسي است از تشبيه كلمة طيبه به شجرة طيبه كه قرآن بدان اشاره كرده و فرموده است: «كلمة طيّبة كشجرة طيّبه».
شهيد مطهري به مثابة مصداقي از كلمة طيبه است كه شباهتي تام به شجرة طيبه دارد كه ميتواند و ميبايست از ثمرات پرفيض و حياتبخشش استفاده كرد، و وجود ذيوجودي است كه بايد در فقدانش گريست و تأسف خورد، چنانكه امام بزرگوار فرمود:
«اميد آن بود كه از اين درخت پرثمر، ميوههاي علم و ايمان بيش از آنچه به جا مانده چيده شود و دانشمنداني پربها تسليم جامعه گردد، معالأسف دست جنايتكاران مهلت نداد، و جوانان عزيز ما را از ثمرة طيبة اين درخت برومند محروم نمود، و خداي را شكر كه آنچه از اين استاد شهيد باقي است با محتواي غني خود مربي و معلم است».8
و نيز بيان داشتهاند كه:
«و موجب تأسف بسيار است كه دست خيانتكار، اين درخت ثمربخش را از حوزههاي علمي و اسلامي گرفت، و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود، مطهري فرزندي عزيز براي من و پشتوانهاي محكم براي حوزههاي ديني و علمي و خدمتگزاري سودمند براي ملت و كشور بود».9
1ـ 4. حاصل عمر و پاره تن امام
از گفتار و نوشتار حضرت امام و شهيد مطهري به خوبي روشن ميشود كه بين آن دو شخصيت، رابطهاي عميق و ژرف وجود داشته، و معلوم ميشود كه آنچه آن دو بزرگوار دربارة يكديگر ميگفتند، از روي شناخت، و به دور از تعارفات معمولي بوده است.
اين شهيد مطهري است، كه امام را جان جانان، قهرمان قهرمانان، امام چشم و عزيز ملت ايران و استادي عاليقدر و بزرگوار ميخواند، و او را حسنة الهي ميداند.
وي دربارة امام خميني ميگويد: اما آن سفر برده، كه صدها قافلة دل همراه او است، نام او، شنيدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنين او، استقامت او، شجاعت او، روشنبيني او، ايمان جوشان او كه زبانزد خاص و عام است، يعني جان جانان، قهرمان قهرمانان،
«مرحوم آقاي مطهري، يك فرد بود، جنبههاي مختلف در او جمع شده بود و خدمتي كه به نسل جوان و ديگران... كرده است كم كسي كرده است»
«آنچه از اين استاد شهيد باقي است با محتواي غني، خود مربي و معلم است»
امام چشم عزيز ملت ايران و استاد عاليقدر و بزرگوار ما حضرت آيتالله العظمي (امام) خميني ادامالله ظله، حسنهاي است كه خداوند به قرن ما و روزگار ما عنايت فرموده، و مصداق بارز و روشن، «انّ لله في كل خلف عدولاً ينفون عنه تحريف المبطلين، يعني براستي، [براي] خدا در هر عصري بزرگمرداني است كه تحريفهاي اهل باطل را از دين او برميدارند»، است.10 اين روايتي است كه از نبي مكرم اسلام(ص) و امام صادق(ع) به ما رسيده است. 11
از اين رو است كه شهيد مطهري گمشدة خود را در شخصيت ايشان مييابد، و او را «روح قدس الهي» مينامد. و اين امام، همان پير مراد است كه شهيد مطهري را حاصل عمر، و پارة تن خود ميخواند و ميگويد:
«من فرزند بسيار عزيزي را از دست دادم، و در سوگ او نشستم كه از شخصيتهايي بود كه حاصل عمرم محسوب ميشود، در اسلام عزيز با شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان، ثلمهاي وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست».12
و نيز فرمود:
«من گرچه فرزند عزيزي را كه پاره تنم بود از دست دادم، لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكاري در اسلام وجود داشت و دارد، مطهري كه در طهارت روح و قوّت ايمان و قدرت بيان كمنظير بود رفت و به ملاء اعلي پيوست، لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامي و علمي و فلسفياش نميرود».13
بخش دوم: تأييد آثار
2ـ 1. آثار ارزشمند
بسيارند افرادي كه آثار قلمي زيادي از خود به جاي گذاشتهاند، اما در اين كه تمام آن آثار مفيد و سودمند باشد، جاي شك و ترديد جدي وجود دارد، بلكه چه بسا ممكن است برخي از آنها، اثرات نامطلوبي نيز به دنبال داشته باشد، لكن در اين ميان و از اين قانون كلي استثنائاتي وجود دارد، و آن اين كه امام عزيز، شخصيتي كه خود شاگرد مكتب امام صادق(ع) و دستپروردة اهلبيت(ع) است و به حق قدرت و نيروي شناخت اصيل از لصيق، و تشخيص سره از ناسره را دارد، دربارة آثار شهيد مطهري ميگويند:
«سالروز شهادت شهيدي مطهر است كه در عمر كوتاه خود اثرات جاويدي به يادگار گذاشت، كه پرتوي از وجدان بيدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود، او با قلمي روان و فكري توانا در تحليل مسائل اسلامي و توضيح حقايق فلسفي با زبان مردم و بيقلق و اضطراب به تعليم و تربيت جامعه پرداخت، آثار قلم و زبان او بياستثنا آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصايح او كه از قلبي سرشار از ايمان و عقيدت نشأت ميگرفت براي عارف و عامي سودمند و فرحزا است».14
ايشان در جاي ديگر ميگويد:
«آثاري كه از او هست بياستثنا همة آثارش خوب است و من كسي ديگري را سراغ ندارم كه بتوانم بگويم بياستثنا آثارش خوب است، ايشان بياستثنا آثارش خوب است، انسانساز است، براي كشور خدمت كرده، در آن حال خفقان، خدمتهاي بزرگ كرده است».15
2ـ2. آرزوي امام
با شناخت دقيق و ديرينهاي كه امام خميني(س) از شهيد مطهري و آثار او داشت، و شايستگيهاي علمي و عملي و غيره كه در وي ميديد، آرزو ميكرد كه مطهري در دوران جمهوري اسلامي باشند تا مردم از وجودش، كمال استفاده را ببرند، شهيد صدوقي ميگويد: اين جمله را از امام فراموش نميكنم كه ميفرمود:
«خيلي علاقه دارم تا آقاي مطهري باشد و در دورة جمهوري اسلامي، جامعة ايران و برادران مسلمان بتوانند حداكثر استفاده را از او بنمايند».16
شهيد مطهري گمشده خود را در شخصيت امام خميني مييابد و او را «روح قدس الهي» مينامد
يكي از بارزترين و شناختهشدهترين افرادي كه ميتواند و شايستگي آن را دارد كه به عنوان سمبل جهت و حركت فرهنگ اصيل اسلامي براي امت اسلام مطرح باشد، شهيد مطهري است
اما خود شهيد مطهري كه به غير اين ميانديشيد، حاضر نشد حتي بعد از تهديد به مرگ، عدهاي حفاظت ايشان را بر عهده بگيرند، ايشان خطاب به برخي از كاركنان راديو و تلويزيون، كه به وي پيشنهاد كرده بودند، كه ما ميل داريم حفاظت شما را بر عهده بگيريم، گفته بود: فرض كنيد مرا هم ترور كنند، چند روز براي شما خبر داغي آماده ميشود. 17
2ـ 3. هشدار و توصية امام
يكي از بارزترين و شناخته شدهترين افرادي كه ميتواند، و شايستگي آن را دارد كه به عنوان سمبل جهت و حركت فرهنگ اصيل اسلامي، براي امت اسلام مطرح باشد، شهيد مطهري است، شخصيتي كه با قلم و بيان شيواي خود در بسياري از مسائل صاحبنظر است. ايشان در مهمترين موضوعات كلي و جزئي اسلام، از فلسفه و عقايد گرفته تا اخلاق و عرفان، از داستان گرفته تا تفسير قرآن، از سيره و تاريخ گرفته تا تعليم و تربيت و غيره، آراء و نظرات آموزنده و ارزندهاي دارد، ديدگاههايي كه معرف اسلام اصيل، و مبيّن بنيانهاي اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي آن است.
بايد توجه داشت كه اين شهيد مطهر كه در حقيقت مطهر انديشهها بود، در آنچه گفته شد داراي آثار گرانسنگي است، كه به مثابة محك تشخيص سره از ناسره، نگهبان ثغور اخلاقي، مرزبان حدود الهي، و پاسدار عقايد و ايدههاي ناب عمل ميكرد. از جملة اين آثار و موضوعات آن عبارت است از:
1ـ در تبيين عقايد: توحيد، عدل الهي، نبوت، خاتميت، ختم نبوت، پيامبر امّي، امامت و رهبري، ولائها و ولايتها، امدادهاي غيبي، مقدمهاي بر جهانبيني، انسان كامل، انسان و سرنوشت، فطرت، نقدي بر ماركسيسم، علل گرايش به ماديگري، و... را نگاشت.
2ـ در مباحث قرآني: آشنايي با قرآن، تفسير سورههاي حمد، امام، زخرف، دخان، جاثيه، فتح، قمر، رحمان، واقعه، حديد، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، طلاق، تحريم، ملك، قلم و... را نوشت.
3ـ در مباحث فقهي: مسأله ربا، بيمه و بانكداري را تدوين نمود.
4ـ در بخش فلسفه: شرح اصول فلسفه و روش رئاليسم، حركت و زمان در فلسفه، شرح الهيات شفاء، شرح منظومه، فلسفة تاريخ، فلسفة اخلاق، مقالات فلسفي و... را به رشتة تحرير درآورد.
5ـ در قسمت تاريخ: بررسي نهضتهاي صد سالة اخير، خدمات متقابل اسلام و ايران، دافعه و جاذبة علي، حماسة حسيني، و... را عرضه نمود.
6ـ در باب سيره: سيري در سيرة نبوي، سيري در نهجالبلاغه، سيري در سيرة ائمه، قيام و انقلاب مهدي، داستان راستان و... را ارائه كرد.
7ـ در حوزة علوم اسلامي: دورة علوم اسلامي شامل: اصول فقه، فقه، منطق، فلسفه، عرفان و حكمت را نگاشت.
8ـ در موضوعات گوناگون ديگر: مسألة حجاب، نظام حقوقي زن، اسلام و مقتضيات زمان، اخلاق جنسي و جهان غرب، تماشاگه راز، ده گفتار، بيستگفتار و... را نوشت.
از آنجا كه تأثير اين آثار گرانقدر، مانعي عمده در رسيدن دشمن و بدخواهان به اهداف شومشان ميباشد، لذا نهايت سعي و توان خود را بر اين مسأله متمركز نموده، تا همانگونه كه شخص مرتضي مطهري را ترور كردند، شخصيت علمي وي را نيز با تبليغات مسموم خود ترور كرده، و آثار ارزشمندش را مخدوش نمايند، و در نهايت رهنمونها، و نظريات مرتضويش را بيارزش جلوه دهند. لذا بسيار بجا است كه اين شاگرد راستين مكتب اسلام و آثار نفيسش را از صورت فردي و شخصي خارج نموده، و به مثابة يك خط و جريان فكري ممتاز مطرح گردد، تا معياري باشد براي تشخيص صراط مستقيم اسلام و انقلاب اسلامي، از جريانهاي اسلام نما و انقلابي نما، و وسيلة مطمئني باشد در جهت خنثي ساختن تشبثات منافقانه، و دسيسههاي خائنانه دشمنان كه قصد آن دارند، تا با القاء مطالب التقاطي، نسل جوان ما را از اسلام ناب محمدي منحرف كرده و به سمت عقايد و اخلاق وارداتي و انحرافي سوق دهند. و اين است رمز تأكيد امام دورانديش و واقعنگر، نسبت به آثار انسانساز و سودمند اين شهيد مطهر، كه فرمود:
«اكنون شنيده ميشود كه مخالفين اسلام و گروههاي ضدانقلاب درصدد هستند كه با تبليغات اسلامشكن خود، دست جوانان عزيز دانشگاهي را از استفاده از كتب اين استاد فقيد كوتاه كنند، من به دانشجويان و طبقة روشنفكران متعهد توصيه ميكنم كه كتابهاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسههاي غيراسلامي فراموش شود».18
بخش سوم: شهادت شهيد مطهري
3ـ1. ترور حساب شده
به طور مسلم از ميان بردن شخصيتهايي كه مانع انحراف و كجروي افراد و گروهها هستند، و افشاگر توطئهها ميباشند، نميتواند بدون برنامه قبلي و نقشة از پيش طراحي شده باشد. مطهري كه با همة انحرافات و كجرويها، الحاد و التقاط، بدعتها، غربزدگي و شرقزدگي و چپگرايي مقابله ميكرد، و در تمامي صحنههاي مبارزاتي عقيدتي و ديني حضور فعال داشت، و در يك جمله درد دين داشت، در اوج تلاش خود به ستيغ قلة زدودن كفر و الحاد و التقاط رسيده بود، و در مصاف با دشمن زبون و بيمنطق كه قدرت رويارويي با وي را نداشت، به شهادت رسيد.
دشمن كه با نامي فريبنده و در قالب گروهكي به ظاهر مؤمن، ولي در پشت پردة نفاق قرار داشت، و همچون خفاش گريزان از امام نميتوانست اشعة تابناك خورشيد را برتابد، مكرر آن انديشهمند فرزانه و دانشمند بزرگوار را به قتل تهديد كرده، و اعلام نموده بود: كه اگر مطهري بخواهد اين روش را ادامه دهد، با شدت عمل روبرو خواهد شد. 19 اينجا است كه امام با تيزبيني خاص خود، فرمودند:
«يك جرياني از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در كار بود، مسئلة اتفاقي نبود كه افراد مؤثر را، افرادي كه براي ملت سرمايه بودند يكي بعد از ديگري يا شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند، و خداوند حفظ كرد، اينطور نبود كه من باب اتفاق يك كسي مرحوم مطهري را ترور كند».20
و در جاي ديگر فرمودند:
«به حوزههاي اسلامي و علمي خسارتهاي جبرانناپذير نيز به دست منافقين ضد انقلاب واقع شد، همچون ترور خائنانة مرحوم دانشمند و اسلامشناس عظيمالشأن، حجتالاسلام آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري ـ رحمةالله عليه ـ . اينجانب نميتوانم در اين حال احساسات و عواطف خود را نسبت به اين شخصيت عزيز ابراز كنم، آنچه بايد عرض كنم دربارة او آن است كه او خدمتهاي ارزشمندي به اسلام و علم نمود».21
3ـ 2. آثار شهادت شهيد مطهري
انقلاب اسلامي، كه خود نشأت گرفته از اسلام ناب محمدي و شاخهاي از آن شجرة طيبه ميباشد، جرياني است كه براي استمرار و بقاي حيات خود نيازمند ماية حياتبخش ويژهاي است، و اين نيست مگر خون زلال و صاف شهيدان كه از ناي وجود و قلوب بندگان مخلص خدا سرچشمه گرفته، و در جويبار حوادث جاري، و به پاي درخت انقلاب ميريزد. زماني اين نهال ميتوانست با خون مردم عادي آبياري شود، اما هرچه تنومندتر و برومندتر ميگردد، خون مردان برومند و بزرگتري را طلب ميكند، كه ميبايست به پاي درخت اسلام و انقلاب فدا شوند. شهيد مطهري يكي از اين رادمردان، بلكه از پيشگامان و پيشقراولان اين صحنه بود، كه با مركب خون و با دستان قلم شده بر صحيفه انقلاب، حق و حقيقت را نگاشت، و به ديگر سخن، مانند شمع سوخت، و
پيرامون خود را روشن و انقلاب را تأييد كرد. بدينجهت است كه امام فرمود:
«با ترور شخصيتهاي بزرگ ما، شخصهاي بزرگ ما اسلام ما تأييد مي شود، نهضت ما زنده شد، تمام اقشار ايران باز زندگي از سر گرفت، اگر يك سستي، ضعفي پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ، و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش، اين تأييد نميشد، اين موج برنميخاست».22
مطهري و پيشبيني شهادتش
شهيد مطهري، خود از شهادت در راه خدا استقبال ميكرد، و آرزوي آن را مينمود، وي در اينباره گفته بود: هر وقت خدا بخواهد ما را ميبرد، حالا اگر از طريق شهادت باشد خيلي بهتر است. و حتي پيشبيني شهادت نيز نموده و گفته بود: من ميدانم پس از قرني نوبت من است. 23
ايشان به وسيلة خوابي كه سه شب قبل از شهادت ديده بود، ميدانست كه حادثة مهمي رخ خواهد داد. همسر ايشان ميگويد: آخرين شب جمعه بود، با يك حالتي با شوق از خواب بلند شد، از ايشان پرسيدم: چه شده؟ گفتند: الآن خواب ديدم كه من و آقاي خميني در خانة كعبه مشغول طواف بوديم، كه ناگهان متوجه شدم حضرت رسولالله(ص) به سرعت به ما نزديك ميشوند... حضرت رسول به آقاي خميني نزديك شد، و با ايشان روبوسي كردند، و بعد به من نزديك شد و با من روبوسي كردند. بعد لبهايشان را بر روي لبهاي من گذاشتند و ديگر برنداشتند و من از شدت شعف از خواب پريدم، به طوري كه داغي لبهاي حضرت رسول(ص) را روي لبهايم هنوز حس ميكنم... من مطمئن هستم كه عنقريب اتفاق مهمي براي من رخ ميدهد. 24
تعبير اين خواب زيبا، كه همان رؤياي صادقه است، شهادت ايشان بود كه چند روز پس از آن روي داد، و به اين وسيله، اين شهيد بزرگوار به ملاقات رسولالله و لقاي حضرت حق شتافت.
3ـ 3. كشتة بيگناه
به طور حتم براي بسياري اين سؤال مطرح ميشود كه اين شخصيتهاي ارزشمند كه هدفي جز خدا ندارند، و تمام هم و غمشان خدمت به اسلام و جامعه اسلامي، و نشر علم و معارف ديني است، به چه جرمي كشته شدند؟ و به تعبير قرآن «و إذا الموؤدةُ سئلت بأي ذنب قتلت».25 و چرا مجامع و سازمانهاي دفاع از حقوق بشر در مقابل آن مهر سكوت به لب زدند؟ اين سؤالي است كه امام بزرگوار راحل نيز مطرح كرده و فرمودند:
«من قريب بيست سال اين مرد را ميشناسم، يك آدم به آن سالمي، يك آدم به آن ادب، به آن انسانيت، اين را محكوم به قتلش ميكنند چرا؟ چه كرد آقاي مطهري؟ كي را كشته است؟ چه كرده؟ اين انسان فيلسوف، عالم، فقيه، اين بشر نيست؟ اين بشر را اينطور ميكشند، بدون اينكه يك جرمي داشته باشد».26
همه ميدانند كه اين استوانة علم و تقوي، جز دفاع از حريم اسلام و پيراستن آن از بدعتها و التقاطزدگيهاي شرقي و غربي، جرم ديگري نداشت چرا كه شعارش اين بود كه: اگر شاه و دولت رسالة امام را از خانهها جمع ميكنند، كمونيستها اگر روي كار بيايند، قرآن را از خانهها جمعآوري ميكنند و ديگر هيچچيز باقي نميماند. و نيز ميفرمود: اينها (كمونيستها، ماركسيستها و التقاطيها) اساس اسلام را از بين ميبرند. 27
«من به دانشجويان و طبقه روشنفكر متعهد، توصيه ميكنم كه كتابهاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسههاي غيراسلامي فراموش شود»
3ـ 4. سوگواري، تسليت و تبريك
گرچه شهادت در راه خدا، فيضي عظيم و هديهاي است الهي، و موجب عزت ابدي، و مدال افتخار اولياء، و نشان شرافت و سرفرازي آنان است، و از اين جهت نه تنها تأسف و تسليتي ندارد كه ميبايست تبريك گفت، چرا كه بندگان مخلص خدا به محضر مقدس ربوبي شرفياب شدهاند، و به لذت انس و همجواري با انبياء عظام و اولياء كرام رسيدهاند. اما از سوي ديگر به خاطر فقدان اين افراد ارزشمند كه رفتنشان موجب ثلمة جبرانناپذير در اسلام و جامعه اسلامي ميشود، ميبايست متأسف بود، و به جامعة اسلامي تسليت گفت. لذاست كه امام، آن روح بلند الهي با همة قوت قلب در چنين ضايعهاي به سوگ نشست، و براي اولين بار در فقدان مردي از تبار علم و فضيلت اعلام عزاي عمومي نمود، و فرمود:
«اينجانب روز پنجشنبه سيزده ارديبهشت 58 را براي بزرگداشت شخصيتي فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزاي عمومي اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ مينشينم».28
و در جاي ديگر گفتند:
«اينجانب به اسلام و اولياي عظيمالشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ايران، ضايعه أسفانگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عالي مقام مرحوم آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري ـ قدس سره ـ را تسليت و تبريك عرض ميكنم، تسليت در شهادت شخصيتي كه عمر شريف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد، و با كجرويها و انحرافات مبارزة سرسختانه كرد. تسليت در شهادت مردي كه در اسلامشناسي و فنون مختلفة اسلام و قرآن كريم كمنظير بود... و تبريك در داشتن اين شخصيتهاي فداكار كه... با شعاع فروزان خود، مردگان را حيات ميبخشند و به ظلمتها امام ميافشانند، به اسلام بزرگ، مربي انسانها و به امت اسلامي تبريك ميگويم».29
سخن پاياني
در پايان به اين نكته اشارت ميشود كه اميد است، آنان كه در مسير تحصيل علم و دانش گام برميدارند، و جوياي عقايد صحيح و حقّه و پيراسته از خرافه هستند، به ويژه طلاب و دانشجويان از آثار علمي اين شخصيت والا مقام بهره گيرند تا از دامهاي گسترده نو و كهنة الحاد و التقاط رهايي يابند. چرا كه وي ستارهاي درخشان از آسمان عرفان و حكمت، كلام و فقاهت و دين و سياست بود، فرزانهاي است كه نوشتههايش فكر را بارور، و سخنرانيهايش دل را بيدار، و خطابههاي فصيح و بليغش ذهن را هوشيار ميكند، عارفي است روشن ضمير كه اشارهاش انسان را خداخواه، و ناصحي است كه نصايحش قلبها را آگاه ميسازد. عبد صالحي است كه آثار صالحهاش انسان را با معارف خالص اسلامي و اسلام ناب آشنا ميكند.
مشعلي كه در مكتب امام صادق(ع) روشن شود، هرگز به خاموشي نميگرايد، و كوشش و تلاش انساني كه در پاسداري از قرآن، سلاح علم و ايمان را در دست، و رداي شهادت را بر تن داشته باشد، هيچوقت از ياد نميرود، و سلاحش كهنه و فرسوده نميشود.
پينوشتها :
1. سوره ممتحنه/4.
2. سوره احزاب/ 21.
3. سوره ممتحنه/ 6.
4. صحيفة امام، ج 14، ص 168 و 169.
5. صحيفة امام، ج 16، ص 242.
6. صحيفة امام، ج 7، ص 178.
7. سوره ابراهيم/ 24 و 25.
8. صحيفة امام، ج 14، ص 325.
9. صحيفة امام، ج 12، ص 187.
10. مطهري، مرتضي، نهضتهاي صد ساله اخير، ص 87. و سرگذشتهاي ويژه از زندگي استاد شهيد مرتضي مطهري، ج 1، ص 19.
11. رك: بحارالانوار، ج 2، ص 92 و 93. البته تعابير روايات مختلف است: برخي از روايات تعبر به: «تحريف الغالين و انتهال المبطلي» دارد. و تعبير برخي ديگر تعبير به «تأويل المبطلين و تحريف الغالين» نموده است.
12. صحيفة امام، ج 7، ص 178.
13. همان.
14. صحيفة امام، ج 14، ص 325.
15. صحيفة امام، ج 16، ص 242.
16. صحيفة امام، ج 2، ص 16.
17. سرگذشتهاي ويژه، ج 2، ص 115.
18. صحيفة امام، ج 12، ص 187 ـ 188.
19. سرگذشتهاي ويژه، ج 1، ص 139.
20. صحيفة امام، ج 15، ص 23.
21. صحيفة امام، ج 12، ص 187.
22. صحيفة امام، ج 7، ص 183.
23. سرگذشتهاي ويژه، ج 2، ص 145.
24. سرگذشتهاي ويژه، ج 2، ص 115.
25. تكوير/ 8 و 9.
26. صحيفة امام، ج 7، ص 312.
27. سرگذشتهاي ويژه، ج 2، ص 94.
28. صحيفة امام، ج 7، ص 179.
29. صحيفة امام، ج 7، ص 178.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید