در آئین اسلام، کاهلی، تنبلی و تنپروری، مورد نکوهش است. پیامبر آب و آئینه، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) در حدیثی، چُنین فرمایش کردهاند:
«إنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّابَّ الفارِغَ»؛ جوان بیکار همواره مورد خشم و غضب خداوند است.[1]
آنچه فراروی شماست گزیدهای است از بیانات حکیم متأله و مفسر عالیقدر قرآن، حضرت آیت الله جوادی آملی که در خلال درس تفسیر سور مبارکه نجم، آیات 17 تا 25، ایراد کردهاند.
«... یک بیان نورانی از حضرت امیر است که «إِیَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَی الْمُنَی فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَی»[2] منتها رجا نیست، سرمایه آنها اُمنیه است. رجا و امید یک چیز خوبی است، برای اینکه زمینه کار را انسان فراهم کرده است. کسی که کشاورزی کرده مزرعه را آبیاری کرده; منتها امید باران دارد، این میشود رجا; اما کسی که کِشتی نکرده، منتظر باشد که درو کند، این میشود اُمنیه; فرمود:﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّكُمْ﴾، رجا یک چیز خوبی است، چون مقدمات را فراهم کرده; اما وقتی با دست خالی چیزی را بخواهد، میشود آرزوی بیخود: ﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّكُمْ وَ لا أَمانِیِّ﴾ دیگران. اینجا هم فرمود:﴿أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّی﴾، در حالی که ﴿فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولیٰ﴾; دنیا و آخرت به دست خداست; او آفریده، او اداره میکند، او تأمین کرده روزی را. فرمود تمام این مار و عقرب عائله من هستند; منتها حرکتی و تلاش و کوششی باید باشد، مُفتخوری در عالم ممنوع است، فرمود اینطور نیست.
شما میبینید در مسئله استجابت دعا، دعای چند گروه مستجاب نیست، یکی دعای آدم مُفتخور است، کسی که هیچ کاری نکند بگوید: «اللّهم ارزقنا». این را در روایات ادعیه ملاحظه فرمودید که دعای آدمی که اهل کار نیست مستجاب نیست. [3]فرمود: شما هم دستی تکان بدهید; در جریان حضرت مریم(سلام الله علیها) میبینید همه کارها را ذات اقدس از راه غیب انجام میدهد و او را از راه غیب مادر میکند، او از راه غیب, بار او را به زمین مینهد، ﴿إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾،[4] این نخل خشک را سرسبز میکند، پُر خرما میکند، خوشهها و شاخههای اینها را خرمادار میکند، بعد به مریم میگوید تو هم دستی تکان بده که این خرماها بریزد: ﴿وَ هُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾;[5] میتواند ذات اقدس الهی این خوشه را یک مقدار خم بکند; اما این عالم بنا بر این نیست که همه از راه غیب حلّ بشود، فرمود: ﴿وَ هُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْكِ رُطَباً جَنِیًّا﴾; این دستوری است به مریم داده شده است؛ یعنی تمام کارها شده، یک مقدار خوشه خم بشود که حضرت بچیند، این دیگر محذوری ندارد، فرمود اینطور نیست عالم که آدم همینطور بنشیند، بگوید «اللّهم ارزقنا». خدمتی باید به جامعه بشری بکند تا ذات اقدس الهی او را تأمین بکند, فرمود: ﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّكُمْ﴾; با اُمنیه حلّ نمیشود; اما آنجا که با قرینه همراه است، آن تمنّی به معنی رجا است و رجا چیز خوبی است، فرمود: انسان بین خوف و رجا باید به سر ببرد. [6]گاهی اُمنیه محفوف به قرینه است, به معنی رجا هست; حتی به ما گفتند: «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْكَ لِمَا تَرْجُو»;[7]
این از بیانات نورانی ائمه(علیهم السلام) است. فرمود شما باید با امید زندگی کنید. یک وقت است کشاورزی مقداری خاص امیدوار است; ولی هیچ انتظاری که باران فراوانی بیاید, این یک خوشه چند برابر میوه بدهد ثمر بدهد, این انتظار را نداشت; گاهی ممکن است انسان آنچه را انتظار ندارد نصیب او بشود، این حدیث شریف که «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْكَ لِمَا تَرْجُو» به سه قسمت قرآنی برهان اقامه کرد و استدلال کرد، فرمود که شما ببینید ملکه سبأ به امید این رفت که گفتگوی سیاسی بکند; ولی توحید نصیب او شد، ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾. وجود مبارک موسای کلیم به امید «قَبَس» آمده است، به امید اینکه ناری ببرد و بچههای خود را گرم بکند، نور نصیب او شده است; او به امید نور که نرفته است. «موسی اینجا به امید قبسی میآید».[8] فرمود: ﴿لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ﴾;[9] «اصطلان» یعنی گرم شدن. فرمود من میروم, آنجا قدری آتش میآورم تا شما گرم بشوید. این به امید نار رفت، ولی نور نصیب او شده است. سحره فرعون به امید جایزه رفتند با موسای کلیم مبارزه کنند; اما توحید نصیب آنها شده است. این سه نمونه را ائمه(علیهم السلام) در روایات ذکر کردند، فرمودند: «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْكَ لِمَا تَرْجُو»; اما در حوزه رجا است، در حوزه امید است. امید یعنی انسانی که کار خود را انجام داده، آنچه در دست او بود کوتاهی نکرده، بقیه دیگر مقدور او نیست, قضا و قدر عالم, حوادث در اختیار ما که نیست, ما همان مقداری که موظّف هستیم باید انجام بدهیم. این را میگویند رجا. اگر این مقدار را کسی انجام ندهد، میشود «اُمنیه» که فرمود: ﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّكُمْ﴾. فرمود: ﴿أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّی ٭ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی﴾. بعد میفرماید که کاری از فرشتهها ساخته نیست، آنها نمیتوانند شفاعت بکنند, مگر اینکه ذات اقدس الهی اجازه بدهد و هرگز ذات اقدس الهی به اینها اجازه معبودشدن نمیدهد.«و الحمد لله رب العالمین»[10]
پینوشتها:
[1]. المَحجّةالبَیضاء، فیض کاشانی، ج ۷، ص ۱۳۱، و نیز: جامع السعادات، نراقی،ج1،ص151
[2]. نهج البلاغه(للصبحی صالح), نامه31.
[3]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج5، ص84; «أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا یُسْتَجَابُ لَه».
[4]. سوره مریم، آیه23.
[5]. سوره مریم، آیه25.
[6]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص71; «لَا یَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَكُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لَا یَكُونُ خَائِفاً رَاجِیا».
[٧]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج5، ص83.
[٨]. اشعار منتسب به حافظ, شماره11.
[٩]. سوره نمل، آیه7.
[10]. درس تفسیر معظم له، سوره مبارکه نجم، جلسه نهم، تاریخ: ۱۳۹۵/۱۲/۲۱
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید