همه افراد در حیطه شغلی اهدافی را برای خود معین کرده و به واسطه آن میزان فروش و نهایتاً بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در حیطه اجتماعی نیز کاملاً مشهود است؛ افراد و ارگانها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدفگذاری انجام می دهند. باید توجه داشت که مسئله هدفگذاری به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تک تک افراد می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود معین نمایند. همه ما از ارزش تلاش برای رسیدن به اهداف با اطلاع هستیم، بدیهی است وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنیم، طبیعتاً نتیجه بهتری می گیریم. حال چرا برای ازدواج هدفگذاری نکنیم؟
هدف مناسب
سال ها پیش نیما و فرنوش در سمیناری پیرامون مسئله ی ازدواج شرکت کرده بودند. در این سمینار نحوه ی هدفگذاری در زندگی و بالاخص ازدواج به آنها آموزش داده شد. از آن پس با بکارگیری تکنیک های هدفگذاری این دو نفر به موفقیت های چشمگیری در زندگی فردی و اجتماعی خود دست یافتند. فرنوش در این رابطه می گوید: " واقعاً تنها با انتخاب این گزینه که می توانیم اهدافی را تعیین نماییم و سپس آنها را دنبال کنیم، شکل ازدواج و بطور کلی زندگی ما تغییر پیدا کرد".
تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه به زوجین کمک می کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به صورت ناخوداگاه مهارت های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. این امر به طرفین ارتباط کمک می کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتاً به تکامل هر چه بیشتر طفین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه مهارت های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسسیار زیادی بهبود پیدا می کند چراکه هر یک از طرفین این فرصصت را پیدا می کنند تا در مورد آرزوهای و رویاهای شخصی شان به بحث و گفتگو بنشینند.
فرنوش در ادامه اضافه می کند: "وقتی ما برای ازدواج خود هدف تعیین می کردیم، هر کس آزادانه می توانست نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف های او ارزش و احترام خود را آشکار می ساخت. با این کار بسیاری از سوء تفاهم ها، جر و بحث ها و دلخوری ها از میان می رفت". انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می دارد.
تعیین اهداف برای ازدواج می تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می توانید دست در دست هم به جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟
مسیر تعیین اهداف
یک جلسه ملاقات بگذارید و در آن کلیه آیتم هایی که در اینجا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه انجام دهید.
1- افکارتان را روی هم بریزید – محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یکدیگر بپرسید: "جالب نیست که اگر .....؟" برخی از ایده ها می توانند چیزی شبیه به شرکت کردن در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید باشند.
2- منظور خود را واضح بیان کنید – نیما و فرنوش هر دو دوست داشتند تا زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کرده و از وجود هم لذت ببرند. فرنوش می گوید: "در جلسه ای که با هم داشتیم قرار شد هر پنجشنبه برای صرف نهار همدیگر را ببینیم و اگر قرار بود یک شب با هم بیرون برویم تاریخ آنرا از قبل در تقویم مشخص می کردیم"
آنها سپس با هم قرار گذاشتند که در آشپزی به هم کمک کنند، و در کارهای خانه از قبیل نظافت، شستشوی لباس ها، تعمیر کردن وسایل و غیره با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند تا هیچ کدام از آنها به تنهایی زیر بار مسئولیت های سنگین نرود. همچنین قرار گذاشتند تا اقساط خود را دو برابر پرداخت کنند تا پول خرید خانه ی آنها در عرض 10 سال تمام شود.
آنها در طی گفتگوهای متناوبی که با هم داشتند تصمیم گرفتند خرج های اضافی را کم کنند تا کل بدهی هایشان زودتر تمام شده و از نظر اقتصادی تحت فشار قرار نگیرند.
3- موارد مهم را یادداشت کنید – اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آنها را بررسی نمایید و بعدها هم گیج نخاهید شد. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام کاری خاص چقدر زمان دارید. سپس لیست مورد نظر را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمتان باشد. مثلاً می توانید آنرا روی میزتان بگذارید یا به دیوار بچسبانید، داخل ماشین قرار داده و یا روی آینه اتاق خواب بچسبانید؛ اغلب زوج ها همین مورد آخر را انتخاب می کنند.
4- انعطاف پذیر باشید – آیا اهدافتان فاقد اصل واقع بینی هستند؟ آنها را باز بینی نموده و تجدید نظر قائل شوید. نیما بنا به تجربه های شخصی اش معتقد است: "اگر احساس می کردیم که به هیچ طریق قادر به رسیدن به هدفی خاصی نیستیم، آن را اصلاح می کردیم و هدف جدیدی را جایگزین آن می نمودیم."
5- به خودتان حکم ماموریت بدهید – راجر بولتون یکی از پیشگامان عرصه روانشناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانیکه زوجین با هم ازدواج می کنند اصولاً بدون اینکه هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود داشته باشند در روزمرگی ها غرق می شوند. او معتقد است که زن و شوهر باید برای خود "حکم ماموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سوال کنند که: "برای 30 سال آینده زندگی خود چه برنامه ای دارند؟" سپس با استفاده از حکم ماموریتی که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت کنند.
6- نیم نگاهی به گذشته بیندازید – همچنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هرزگاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید و ببینید تا کنون چطور عمل کرده اید و بازدهی شما چگونه بوده است. فرنوش و نیما روز اول سال را به عنوان روزی انتخاب کرده اند که در آن کنار هم می نشینند و کلیه کارهایی که در طول یک سال گذاشته انجام داده اند را بررسی می کنند. روز اول مهر مجدداً میزان پیشرفت خود را بازبینی نموده و اگر لازم دانستند تغییراتی را دربرنامه ریزی خود قائل می شوند.
زمانیکه با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی هایتان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت خودتان را تشویق کرده و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن موفقیت ها سبب می شود که شما انرژی و دلگرمی لازم برای ادامه راه را پیدا کنید.
اگر هم به مانعی برخورد کردید و نتوانستید مطابق با آنجه از قبل برنامه ریزی کرده بودید پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد. تسلیم نشوید و مجدداً همه چیز را از سر بگیرید. این بار ابتدا مطمئن شوید که اهدافتان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. سعی نکنید همه چیز را یکمرتبه بدست آورید. حتی اگر بتوانید به بخشی از اهدافی که برای خود لیست کرده اید دست پیدا کنید، باز هم جای امیدواری وجود دارد چراکه موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته بدست آورده اید. به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید.
نتیجه ای که شما با انجام این امر به آن می رسید، قابل ستایش است: ارتباط محکمتر، انتقال آسانتر مفاهیم، صمیمت بیشتر، تکامل، و نهایتاً احساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های بدست آمده.
پیشگیری از مشاجرات خانمان سوز
مدتی است که در حال بررسی مسائل مربوط به مشکلات موجود در حوزه ی روابط هستم. در طول مراحل متعدد تحقیق فوق الذکر نکته ای که بیش از همه نظر مرا به خود جلب کرد این امر بود که بیش از نیمی از زوج ها دائما درگیر این مشغولیت فکری هستند: "باید ادامه دهم یا ارتباطم را تمام کنم". در تقابل احساسی، گاه می شود که هر دو طرف در بیان یک مفهوم در قالب واژه ها به مشکل برخورد می کنند. این وضعی است که تعداد عدیده ای از مشکلات میان زوجین را سبب می شود و اساساً به دلیل عدم توانایی کافی در برقراری ارتباط و انتقال مفاهیم به وقوع می پیوندد نه به دلیل عدم همسانی کلی دو نفر. قوت احساسی یک ارتباط، وابسته به قوت ابزارهای ارتباطی میان طرفین است و این مهم حاصل نمی شود مگر به یمن وجود برقراری ارتباط کلامی متناسب با مختصاتی که در ذیل به آن اشاره خواهیم کرد. در این مقاله مهارتهایی را به شما آموزش می دهیم که به طور کلی نگاه و طرز برخوردتان به کشمکش ها و تعارض های موجود در روابط را دگرگون می سازد. این تکنیکها، نهایی ترین و خاص ترین تحولات را در سیر اندیشه های اجتماعی شما ایجاد خواهند کرد.
اکثر مشاجرات از آنجایی شروع می شوند که ما تصمیم می گیریم تا طرف مقابل را تغییر بدهیم و شبیه خودمان کنیم. نکته ی جالب قضیه این است که حتی تغییر دادن خودمان کار دشواری است، چه برسد به اینکه بخواهیم شخص دیگری را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. به عقیده ی من همه ما باید سعی کنیم که از چنین کاری دست برداریم و برای رسیدگی به مقوله های احساسی فردیمان مسئولیت بیشتری را به عهده بگیریم. شکی نیست که اگر از متقاعد کردن دیگران برای عمل کردن مطابق با میل خودتان دست بردارید، مشاهده می کنید که آنها خودشان خیلی مشتاقانه تر از نظرات شما استقبال می کنند. اجازه دهید با یک مثال واضح تر توضیح بدهم که چگونه می توانید این کار را انجام دهید:
سواد احساسی یکی از مهارت های کلیدی در زندگی بشر محسوب می شود. اکثر اطرافیانتان را می بینید که در حال تقلا و کشمکش برای تشخیص شخصیت فردیتان هستند: "براساس رفتارهایمان" چه جور آدمی هستیم، "براساس واکنش هایمان" چه جور آدمی هستیم؟، "براساس نحوه عشق ورزیدنمان" چه جور آدمی هستیم؟. از جمله مهمترین مسائلی که اکثر مراجعین من همواره با آن درگیر هستند این است که چگونه می توانند سخنان ملال آور را بدون ایجاد کدورت و دلخوری مطرح کرده و طرف مقابل را مجاب به گوش کردن نمایند.
طی سالیان دراز یکی از مهمترین عباراتی را که من به مراجعینم برای بیان حس دلخوری آموزش می دادم، به این قرار بود: " وقتی که تو کار X را انجام دادی واکنش Y را از من دیدی". یکی از مراجعینم خشایار بود که با همسرش سیما به خاطر اینکه فراموش کرده بود اتومبیلشان را برای سرویس سالانه به نمایندگی ببرد کارشان به بحث و دعوا کشیده شده بود. این مسئله برای سیما خیلی گران تمام شده بود و به هیچ وجه نمی توانست بی توجهی همسرش را تحمل کند. من خیلی ساده عبارت فوق را برای او به طور اخص تعمیم دادم: "خشایار، وقتی قرار است که ماشین را برای سرویس ببری و چنین کاری را انجام نمی دهی، من واقعاً ناراحت و عصبانی می شوم." با بیان این جمله بسیاری از درگیری ها و منازعه های موجود میان این دو نفر سر و سامان پیدا کرد. در این قسمت با اتکا به دستاوردهای شخصی می خواهم عبارت فوق را برای هرچه کارآمدتر شدن به این شکل بسط دهم: "وقتی که تو کار X را انجام دادی برداشت من Y بوده و در نتیجه حس Z به من دست داد"
البته در تاثیر گذاری عبارت اول تردیدی وجود ندارد و در بسیاری از کتاب های روانشناسی هم می توانید مطالبی در زمینه اثر بخشی آن پیدا کنید، ولی با بکارگیری عبارت دوم به صورت مولد و پویاتر تاثیرگذار واقع می شوید.
با استفاده از این الگو، مشکل سیما و خشایار را می توانیم اینگونه حل کنیم: " خشایار زمانیکه تو ماشین را برای سرویس به تعمیرگاه نمی بری، من تصور می کنم برایت اهمیت ندارد و توجه نمی کنی که ممکن است ماشین دچار مشکل شود و مجبور شویم چند روز را بدون ماشین سپری کنیم. در نتیجه این مسئله مرا ناراحت می کند."
بکارگیری این الگو مشخصاً باعث فعال سازی "وجهه ی مهربان" در افراد می شود. می توانید به راحتی پیرامون ترس و احساس ناامنی که در مورد مسئله ای خاص به شما دست می دهد با همسرتان صحبت کنید. مردم معمولاً برای اطمینان دادن و ایمن کردن صادقانه طرف مقابل از خود عشق و مهربانی بروز می دهند و چتر حمایتشان را بر سر آنها می گسترانند. از دیگر مزایای الگوی جدید این است که حالت سرزنش و تدافعی ندارد. درست همان مسئله ای که بسیاری از مشاجرات در آن غرق می شوند. همچنین از شکل یک درخواست التزامی که به واسطه آن طرف مقابل مجاب به پذیرفتن بی چون و چرای احساسات شما می شود، در می آید.
می توان گفت که در هر مشاجره ای یک نردبان احساسی وجود دارد که از خشم به ناراحتی می رسد و از ناراحتی به ترس. اغلب افراد از خشم استفاده می کنند تا احساس واقعی خود را در زیر آن مخفی نگه دارند؛ احساسی که ممکن است از بیان آن عاجز بوده و یا شرمسار باشند؛ این یک حقیقت غیر قابل انکار در مورد انسان هاست. انسان ها از بزرگ نمایی به عنوان شیوه ای برای دفاع و تثبیت خود استفاده می کنند تا مجبور نشوند از قسمت های آسیب پذیر خود سخنی به میان بیاورند. زمانیکه بالاجبار احساسات واقعی خود را بروز نمی دهید، طبعاً از احساسات اصلی خود دور می شوید. این مطلب را در جریان کار خشایار و سیما به وضوح مشاهده نمودید و دیدید که چگونه از مرحله ی خشم به ناراحتی کشیده شدند.
چند هفته بعد وقتی سیما از سفر بازمی گشت، خشایار با او تماس گرفت تا وی را از فرودگاه به خانه بیاورد. خشایار از برگشت همسرش واقعاً خوشحال بود و در ذهن خود تخیلات زیبایی از تجدید دیدارشان را به تصویر می کشید. اما سیما به او اطلاع داد که تاکسی رزرو کرده و خودش به خانه می آید و در زمانی دیگر با هم قرار ملاقاتی را فیکس خواهند کرد. با استفاده از شیوه ی ارتباطی جدیدی که یاد گرفته بودند، خشایار به او گفت: "سیما رزرو کردن تاکسی باعث می شود که من تصور کنم تو اهمیتی برای دیدن من قائل نیستی و به آن اندازه که من به تو توجه می کنم و دوستت می دارم تو به من اهمیت نمی دهی. به همین دلیل قدری احساس کمبود محبت از جانب تو می کنم و در نتیجه دلخور و آزرده خاطر می شوم." این اولین باری بود که سیما یک چنین حرف هایی را از خشایار می شنید و این باعث خوشحالی بود. سیما با خودش فکر کرده بود که پس از یک پرواز 14 ساعته واقعاً خسته می شود، و سر و وضع بهم ریخته ای دارد و بهتر است زمانی خشایار را ببیند که از هر نظر مرتب و زیبا به نظر برسد. در این لحظه کمی فکر کرد به این نتیجه رسید که خودش هم به اندازه ی خشایار دلتنگ است؛ ازاینرو نظرش را عوض کرد و به خودش گفت اشکالی ندارد که به بهترین شکل و قیافه نباشد؛ و بعد هم تصمیم گرفت که دندانهایش را در در سرویس بهداشتی فرودگاه مسواک بزند و کمی آرایش کند.
به نظر ساده می آید، اما مطمئن باشید تاثیری که این روش بر روی طرف مقابل می گذارد واقعاً عمیق است. استنتاج های آماری حاکی از این امر هستند که وقتی شفاف سازی صورت می پذیرد و زوجین به درستی مفهوم کلام یکدیگر را درک می کنند، شالوده و کیفیت ارتباط آنها تغییر چشمگیر و بی سابقه ای پیدا می کند.
نکاتی برای متوقف نمودن مشاجرات
مثبت اندیشی خود را افزایش دهید
با اندکی ریز بینی مشهود است که در طول روز از کارهای دیگران برداشت هایی می کنید که واقعاً به ضررتان می باشد. سعی کنید همیشه با دید مثبت به اطراف خود نگاه کنید. به عنوان مثال فرض کنید نسبت به فردی که با سرعت در حال رانندگی است عصبانی می شوید و اوقات خودتان را تلخ می کنید، اما زمانیکه متوجه می شوید که همسرش در بیمارستان بستری است و در حال زایمان می باشد، قدری نرم تر با او برخورد خواهید کرد. حتی اگر هم چنین مطلبی صحت نداشته باشد، ساختن نگرش مثبت در مورد رفتارهای نابهنجار سایرین زندگی را به کامتان شیرین تر و راحت تر می کند. این امر به ویژه در مورد برخورد شما با غریبه ها کارساز خواهد بود!
از هر فرصتی ولو کوچک، خوب استفاده کنید
شاید در نگاه اول الگوی X,Y,Z که در بالا برایتان مطرح نمودیم، ساده به نظر آید؛ اما به کارگیری آن در زندگی روزمره نیاز به قدری تمرین دارد. شما می توانید این تکنیک را در مورد هر کسی که با وی ارتباط دارید، امتحان کنید. زندگی بر اساس حقایق موجود در زندگی خیلی ساده تر از آن است که بخواهید زندگی خود را بر روی حدس و گمان های آزار دهنده بنا کنید. حدس و گمان مادر بسیاری از بد بختی هایی است که فرد با آنها روبرو می شود.
نرمی و ملایمت خود را تون آپ کنید
وقتی احساس کردید در حال عصبانی شدن هستید، به خودتان زمان بدهید تا به دقت اتفاقی که در درونتان در حال وقوع است را بررسی نمایید. خشم یک احساس کاملاً طبیعی است، البته به شرطی که متوجه این احساس باشیم و آنرا به شیوه ی صحیح بروز دهیم. بیشتر خشمی که به ما دست می دهد به این دلیل است که می خواهیم کسی را تغییر بدهیم و این درست نیست. دفعه ی آینده که انگشت خود را به نشانه ی خشم به سمت کسی نشانه رفتید، یک لحظه درنگ کنید و به دستتان نگاه کنید، می بینید که سه انگشت دیگر به سوی خودتان نشانه ذفته اند؛ این درست همان چیزی است که یک فرد هوشمند آنرا به عنوان یک سرنخ برای ترقی تلقی خواهد نمود.
به امید برداشتن گام هایی مستدام در راه تعالی هر چه بیشتر روابط
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید