تقریباً همه، بر این نکته تأکید دارند که حیا و عفت قدر و قیمت زن را بالا میبرد. تمام مردان اعم از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، به زن با حیا، احترام قائلاند و زن بیحیا و بیآزرم را حقیر میشمارند.
ولیام جیمز (روان شناس معروف آمریکایی) میگوید:
" زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این را به دختران خود یاد دادند." (ویل دورانت، لذات فلسفه، / 129)
منزلتی ناشی از حیا که نقطه مخالف بیحیایی و به قول ویل دورانت دست و دلبازی است، به گونههای مختلف تعبیر شده و هر اندیشمندی، به شکلی بازتاب آن را در زندگی زن، به توضیح نشسته است.
ویل دورانت حیا را کمین گاهی میداند که زن با استفاده از آن میتواند همسر مورد نظرش را برگزیند یا مطابق دلخواهش اصلاح نماید:
" حجب و حیا برای دختران همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه میدهد تا از میان خواستگاران خود، شایستهترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بروی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است" (ویل دورانت، قصة الحضاره، 1/84)
خانم جینا لمبروزو (روان شناس معروف ایتالیایی)، تداوم عفت و حیای زن را مهم شناخته و دلدادگی مرد را در این رابطه مؤثر دانسته است:
" بدون شک منشأ حجب و حیای زن را در عشق و علاقه میتوان یافت، چه این که زن وقتی مرد را به خویش علاقهمند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصل خود نمایی و جلوه گری از بین میرود" (جینا لمبروزو، /48)
استاد مطهری بر این باور است که عفت و حجاب، برای زن هم وسیله تصاحب دل مرد است و هم حائل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزه تجاوز:
" حیا و عفاف و ستر پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است ... زن همان گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و مقام خود را بالا ببرد ... بهطور کلی رابطهای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسیها میشکفتند.
زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند ... به احترامش افزوده است ... قرآن پس از آنکه توصیه میکند زنان خود را بپوشانند میفرماید:" ذَلِک أَدْنَی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ " یعنی این کار برای این که به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهند بهتر است و در نتیجه، دور باش وحشت آنها، مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد. " (مطهری، مجموعه آثار، 19/421)
جلالالدین بلخی، این معنا را چنین به نظم آورده است:
آب غالب شد بر آتش از نهیب / زآتش او جوشد چو باشد در حجیب
چونکه دیگی حائل آمد هردو را / نیست کرد آن آب را کردش هوا
ظاهراً بر زن چو آب از غالبی / باطناً مغلوب و زن را طالبی (بلخی، /124)
یعنی، مرد چونان آب است و زن چونان آتش، اگر این دو بیهیچ مانعی در ارتباط با هم قرار گیرند، آن کس که مغلوب میشود و خاموش و سرد و بیخاصیت میگردد، زن است.
ولی اگر میان این آب و آتش، ظرفی حائل شود، آتش سرد و بیخاصیت نمیشود؛ بلکه میتواند با حرارت دائمی خود، وجود مرد را گرمایش و به غلیان و شور وا دارد.
مطهری میگوید:
"مرد در عمق وجودش از ابتذال تسلیم و رایگانی زن متنفر است و عزت، استغنا وبی اعتنایی او را میستاید مردی وجود ندارد که آرزوی داشتن همسر عفیف و با حیاء را در سر نپروراند یا از زیستن در کنار چنین زنی لذت نبرد." (مطهری، مجموعه آثار، 19/422)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید