به واقع چه زیبا در قرآن آمده است که می فرماید: لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ... تا بر آنچه از دست دادید، تاسف نخورید و به آنچه به شما داده شده شادمانی نکنید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.(حدید، 23)
اینکه اتفاقاتی که در زندگی برای ما می افتد؛ از خیر و خوشی تا ناخوشی ها (البته سوء برداشت نشود که در زندگی همه ی تلاش ها باید بشود اما اگر با وجود همه تلاش ها، مشورت ها و بررسی ها باز به آنچه مورد پسند ما نیست ختم نشد) بدانیم که حتما خیری در آن ها وجود دارد که ما خبر نداریم.
همین آیه را می توان بر یک سری از موارد و رفتارهای آدم ها هم سرایت داد ... آن جایی که می بینیم طرف ظواهر دینی را رعایت می کند؛ اول وقت صف اول نماز جماعت نشسته، محاسنی دارد، انگشتر عقیق به دست کرده و خیلی از موارد این چنینی را در ظاهر عمل می کند هم برای من که او را می بینیم و در مورد رفتارهایش نظر می دهم تذکری است که مراقب باش این رفتارهای به ظاهر دینی اش تو را فریب ندهد و از این طریق نخواهد تو را به راه های دیگری بکشاند و هم برای خود فرد تذکری است که این ها مایه مباهات و افتخار تو نشود که فکر کنی حالا با دو تا نماز و صف جماعت خبری شده است ... از طرف دیگر هم در مورد افرادی عکس این گروه هم این اتفاق می افتد که اگر فردی را دیدیم که حالا ظاهرش در نگاه ما صد در صد اسلامی نیست، نماز می خواند اما سؤالاتی درباره خیلی از مسائل دینی که شاید خیلی از آدم های به ظاهر مذهبی که البته گاهاً فقط ظاهر دینی دارند، خنده دار باشد، می پرسند، ما حق نداریم همه هویت این آدم را زیر سؤال ببریم و برایش حکم نهایی صادر کنیم که این فرد دیگر راه نجاتی ندارد و ...
و اینجاست که باید گفت نه از استقبال مردم، از کسانی که در ظاهر ادعای دینداری می کنند هیجانى شویم كه؛ درختانى كه زود گل مىكنند سرما مىخورند و نه از كسانى كه دیر تصمیم مىگیرند و برای خیلی از مسائل و موضوعات ذهن جستجو گر و سؤالی دارند مأیوس شویم كه ایمان باید بر اساس فكر و انتخاب احسن باشد. (کتاب پرسش و پاسخ ؛ حجت الاسلام قرائتی)
شخصى به نام صفوان از پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) درخواست كرد تا دو ماه فرصت فكر به او داده شود. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: سه، چهار ماه به تو فرصت مىدهم ... مهم این است که من نوعی بخواهم راه درست را پیدا کنم به حقیقت برسم و الا دیر و زود شاید آن قدر مهم نباشد که رسیدن صحیح و فهم صحیح داشتن مهم باشد.
قرآن درباره اولى الالباب مىفرماید: «یتفّكرون فى خَلق السموات والارض ربّنا ما خَلقتَ هذا باطلا» (سوره آل عمران، آیه 191) اول در آفرینش آسمان ها و زمین فكر مىكنند سپس مىگویند: پروردگارا! این هستى را بیهوده نیافریدى.
قرآن بندگان خدا را كسانى مى داند كه سخن را گوش می دهند و از بهترین سخن پیروى كنند: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ » (سوره زمر، آیه 18) بنابراین تصمیمات عجولانه چندان ارزشى ندارد.
شخصى به نام صفوان از پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) درخواست كرد تا دو ماه فرصت فكر به او داده شود. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: سه، چهار ماه به تو فرصت مىدهم .(کتاب پرسش و پاسخ ؛ حجت الاسلام قرائتی)... مهم این است که من نوعی بخواهم راه درست را پیدا کنم به حقیقت برسم و الا دیر و زود شاید آن قدر مهم نباشد که رسیدن صحیح و فهم صحیح داشتن مهم باشد.
طفره رفتن بی جا هم خطرناک است
از طرفی هم آدمی باید قدرت تشخیص صحیح و البته قبول کردن واقعیات هم داشته باشد؛ یک وقتی یک ماجرا و مسئله ای کاملا واضح و روشن است و استنادات قوی عقلی و نقلی برایش وجود دارد اما باز طرف از پذیرفتنش طفره می رود ... این طفره رفتن خطرناک است چرا که اگر مسئله روشن باشد، انسان نباید طفره برود. مجرمان در قیامت به دوستان بهشتى خود مىگویند: مگر در دنیا ما با شما نبودیم؟! پس در اینجا نگاه لطفى به ما داشته باشید تا از خود شما بهره گیریم. دوستان بهشتى مىگویند: در دنیا ما با شما با هم بودیم، ولى شما بى دلیل طفره مى رفتید. «و لكنّكم فتنتم أنفسكم و تربّصتم» (سوره حدید، آیه 14) بنابراین آنگاه كه مسئله روشن است باید عجله كرد. چنانكه قرآن براى عجله و سرعت و سبقت در بعضى كارها مىفرماید: «سارعوا»، «سابقوا»، «فاستبقوا» و آنگاه كه مسئله روشن نیست و به بررسى و تحقیق نیاز دارد باید بیشتر بررسى شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید