قم حرم و حريم اهلبيت (عليهم السلام) مدينه فقه و فقاهتشيعه وشهر قيام و انقلاب در قلب خويش گوهر گرانبهايى دارد كه چشم ودل دلدادگان آل رسول صلوات لله عليهم اجمعين را به خودجلب كرده است. بىترديد، بارگاه و حرم الهى كريمه اهلبيت (عليهمالسلام) فاطمه معصومه(س) اصلىترين سبب رونق واعتبار ديرينه اينديار و ساكنان آن بوده و هست. كريمه مهمان نوازى كه از سفرهروحانيت و كرامتش مشتاقان و دردمندان به بهرههاى عالى و غيرقابل توصيف رسيده و مىرسند.
در اين نوشته كوتاه به نكاتى از زيارتنامه حضرت فاطمهمعصومه(س) پرداخته شده كه اميد است زائران را معرفت و بصيرتافزايد.البته آنچه مايه دلگرمى و جرئتبرچنين جسارتى است، كرم اينخاندان به ويژه شهرت اين بزرگوار به كريمه اهلبيت است كهسليمان وار هر هديه را، هرچند ران ملخى باشد، از هركسى حتىمورى خرد و ناچيز مىپذيرد. انگيزه اصلى اين نوشتار ابراز ادبو اظهار ارادت به ساحت و بارگاه ملكوتى اين يادگار موسوى(ع)است و گرنه اين نكات از ديد تيزبين اهل قلم و محققان معارفاهلبيت(عليهم السلام) پوشيده نيست.
بعد از جناب عباس بن على (عليهماالسلام) و على اكبر(ع) فاطمهمعصومه(س) شايد تنها امامزادهاى است كه زيارتنامه ويژه دارد.علامه مجلسى در بحار از امام هشتم(ع) نقل كرده كه حضرت به سعدفرمود: نزد شما قمىها از ما اهلبيت قبرى است. سعد پرسيد: قبرفاطمه دختر موسى(ع) را مىفرمايى ؟
فرمود: آرى، هركس او را زيارت كند و عارف به شان و حق وىباشد، بهشت پاداشش خواهد بود. هنگامى كه كنار قبر آمدى، نزدسرمقدس، روى به قبله بايست و پس از 34 مرتبه الله اكبر و33مرتبه سبحان الله و33 مرتبه الحمد الله، بگو: السلام على آدمصفوه الله، السلام على نوح نبىالله و... (1)
در اين زيارت كه درمفاتيح الجنان نقل شده، از نظر سند و متن، نكاتى در خور تاملاست.
سند اين روايت
1- علامه مجلسى
البته اعتبار علامه مجلسى به نقل او نيز اعتبار مىبخشد; ولىعدم ذكر منبع، به لحاظ تحقيقى و نكته سنجى در حد خود، نقطهضعفى است.
2- راويان حديث
"ثقه فى الحديث ثبت معتمد صحيح المذهب." (2)
در نقل حديث موردوثوق است، در نقلها دقيق و مورد اعتماد است و مذهب صحيح اثناعشرى دارد.
پدرش ابراهيم بن هاشم قمى نيز از چهرههاى مقبول است و بهتعبير علامه بزرگوار خويى در «معجم الرجال» در وثاقت وى جاىترديدى نيست. (3)
در مورد سعد كه راوى از امام هشتم(ع) است وابراهيم بن هاشم از او نقل كرده، بايد گفت: اگر مراد سعدبنعبدالله اشعرى قمى باشد، و ثاقتش مسلم است. و به تعبير نجاشىشيخ هذه الطائفه و فقيهها و وجهها; (4) بزرگ طائفه شيعه و فقيه وچهره برجسته آنان است. ولى پرسشهايى به ذهن مىآيد
در موردروايت ابراهيم بن هاشم ابراهيم بن هاشم از سعد پرسشهاى به ذهنمىآيد.
1- در طبقات راويان، ابراهيم بن هاشم طبقه هفتم و سعد بنعبدالله اشعرى طبقه هشتم است. طبق قاعده، سعد بايد از ابراهيمحديث نقل كند. برهمين اساس، در كتب چهارگانه روايى ما حدود 20مورد ديده مىشود كه سعد از ابراهيم روايت نقل كرده است. (5) تنهادر يك مورد ابراهيم بن هاشم از سعد بن عبدالله نقل كرده است; (6)
و البته همان يك مورد نيز مويد خوبى است كه نشان مىدهدابراهيم از سعد حديث نقل مىكند. شايد چندان هم دور از انتظارو اعتبار نباشد كه، در كنار موارد متعدد نقل سعد از ابراهيم،يكى دو مورد ابراهيم از سعد نقل كرده باشد.
2- در كتابهاى معتبر حديثشيعه، سعد بن عبدالله هيچ روايتىاز امام هشتم(ع) ندارد. احاديث او از صادقين (عليهماالسلام)است. (7)
پس مورد زيارتنامه را بايد يك استثنا به شمار آرود.افزون بر اين، به اتفاق همه مورخان سال شهادت امام هشتم(ع)203 ه ق است و سال وفات سعد بن عبدالله299 يا 301 ه ق. ايننقل در صورتى درست است كه سعد تنها پس از شهادت حضرت رضا(ع)حدود 100 سال عمر كرده باشد. بدين ترتيب، درك محضر حضرترضا(ع) واسطه مستقيم محتواى زيارتنامه شدن سعد بسيار دورمىنمايد.
اگر مراد از سعد در اين سند سعد بن سعد بن احوص اشعرى قمىباشد، شيخ طوسى(ره) در رجال وى را توثيق فرموده، مشكل نقل ازامام هشتم(ع) بر طرف مىشود; زيرا او از اصحاب امام هشتم(ع)است و از حضرت حديث نقل كرده است. ولى در اين فرض، اشكالديگرى پيش مىآيد و آن اينكه:
در كتب معتبر روايى ما ابراهيم بن هاشم، حتى يك روايت از سعدبن احوص ندارد.
البته ممكن استسعد مذكور در سند، سعد ديگرىجز اين دو باشد كه در آن صورت تعيين وى و اثبات و ثاقتش بهسادگى ممكن نيست.
به هر حال تعيين دقيق شخصيت و وثاقتسعدمذكور در سند زيارتنامه مشكل است.
متن زيارتنامه
شايد بتوان عدولهايى چنين كوتاه و سريع را نوعى اضطراب در متنبه شمار آورد.
با توجه به تمامى اين موارد سندى و متنى، شايداحتمال مرحوم علامه مجلسى(ره) در كتاب «تحفهالزائر» قوى وپسنديده باشد. او مىفرمايد: ممكن است، بر فرض صحتسند و صدورصدر روايت، ذيل آن كه متن زيارتنامه است، دنباله حديث نبوده،به و سيله علما و بزرگان تاليف شده باشد. (8) مانند زيارتنامهحضرت زينب كبرى(س) و عبدالعظيم حسنى(ع) و برخى امامزادگانبزرگوار ديگر.
سخن نهايى
به دودليل نبايد در اسناد مستحبات مناقشه كرد:
1- وقتى ثواب و پاداشهاى آنها در اين حد از ارزش باشد، ازديدگاه عقلا، تنها احتمال 50 درصد صدق و صدور كافى است، چه رسدبه اين كه مانند اين اخبار صدورش ظنى باشد; يعنى 70 تا 80درصد احتمال دارد از معصوم صادر شده باشد.
2- روايات فراوان و مورد اعتمادى در دست داريم كه مىگويد:اگر كسى ثوابى را بر عملى بشنود و آن عمل را به اميد به دستآوردن آن ثواب انجام دهد، خداوند آن پاداش را به وى خواهدداد. اگر چه شنيدهاش با واقع مطابق نباشد. با وجود اين اخبارمورد اطمينان، عذرها از ناحيه سند منقطع است.
در صدر روايت زيارتنامه حضرت معصومه(س) به زائرى كه عارف بهشان و مقام آن بانوى بهشتى باشد، وعده بهشتبرين الهى دادهشده است. اين پاداشى بسيار گرانبهاست و حتى اگر چند در صداحتمال دستيابى بدين پاداش وجود داشته باشد، نبايد آن را ازدست داد.
زيارتنامهاى ديگر
مجلسى كتاب «مزار» ابن مشهدى را «مزاركبير) و مورد اعتماد بزرگان شيعه دانسته است. (11)
به هر تقدير،كتاب «مصباح الزائر» مشتمل بر اسناد نيست; شايد بدان جهت كهسيد آن را در آغاز تكليف و نويسندگىاش تاليف فرموده است. اوخود مىنويسد:
...مما الفت فى بدايه التكليف من غير ذكرالاسرار و التكشيفكتاب مصباح الزائر و جناح المسافر ثلاث مجلدات...از آنچه در نوجوانى و بدون ذكر اسرار و مكشوفات تاليفكردهام، كتاب سه جلدى «مصباح الزائر» است.
محدث نورى، پس از اين سخن، مىافزايد:
ومنه يظهر وجه عدم مشابهته كاللهوف لساير مولفاته من ذكرالاسانيد و الاسرار. (12)
از اين نوشته و اعتراف سيد علت تفاوت و عدممشابهت كتاب «مصباح» و «لهوف» با ديگر مولفات و نوشتههايشآشكار مىشود. در آن دو كتاب سندها و اسرار ذكر نشده است. بااين همه، جلالت قدر سيدبن طاوس و ارتباط محكم وى با حضرتبقيهالله (ارواحنافداه) گفتهها و نوشتههايش را اعتبارى خاصمىبخشد هرگونه احتمال خلاف را نفى مىكند. محدث نورى در بارهسيد تعبير عجيب و عميقى دارد. او مىفرمايد:
و يظهر من مواضع من كتبه خصوصا كتاب كشف المحجه ان باب لقائهاياه صلوات الله عليه كان له مفتوحا قد ذكرنا بعض كلماته فيهافى رسالتنا جنه الماوى.» (13)
در كتابهايش، بويژه، «كشفالمحجه»، از موارد متعددى به دست مىآيد كه باب ملاقات وديدارش با وجود مقدس ولىعصر(عج) گشوده بود و هر زمان كهمىخواست، امكان تشرف داشت. ما برخى از آن موارد را در رساله«جنهالماوى» آوردهايم.
همچنين محدث نورى در «نجم الثاقب» و علامه اريلى در (كشفالغمه» در جريان شفا يافتن اسماعيل بن حسن هرقلى چناننگاشتهاند كه حضرت ولىعصر (ارواحنا له الفداه) سيد بن طاوس رافرزند خود خوانده است.
چنين شرف و افتخارهايى را، در طول غيبت كبرى، براى هيچ كس جزاو نخوانده و نشنيدهايم.پس اين زيارتنامه مورد اعتماد است و از زيارتهاى معتبر درزيارت حضرت معصومه(س) و هر امامزاده ديگرى است; بويژه كه بهنقل علامه مجلسى(ره) در بحار، شيخ مفيد(ره) نيز اين زيارتنامهرا در كتاب «المزار» خويش آورده است. (14)
البته در نسخهاى ازكتاب «المزار» شيخ مفيد(ره) كه اكنون در اختيار است اثرى ازاين زيارتنامه به چشم نمىخورد. شايد، چنانكه محقق بزرگوارآقاى سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى در مقدمه كتاب «المزار»شهيد اول(ره) احتمال داده، نسخه ديگرى از «المزار» مفيد نزدعلامه مجلسى(ره) بوده كه به دست ما نرسيده است. (15) و در آن، اينزيارتنامه ذكر شده بود.
متن اصلى زيارتنامه
همين زيارتنامه با تغيير ضميرها و كلمات و متناسببا زيارت فاطمه معصومه (سلام الله عليها)
السلام عليك ايتهاالسيده الزكيه الطاهره الوليه و الدعيه الحفيه اشهد انك قلتحقا و نطقتحقا و صدقا و دعوت الى مولاى و مولاك علانيه و سرافازمتبعك و نجا مصدقك و خاب و خسر مكذبك والمتخلف عنك اشهدىلى بهذه الشهاده لاكون من الفائزين بمعرفتك و طاعتك و تصديقك وابناعك والسلام عليك يا سيدتى و بنتسيدى انتباب الله الموتىمنه و الماخوذ عنه اتيتك زائرا و حاجاتى لك مستودعا و هااناذا استودعك دينى و امانتى و خواتيم عملى و جوامع املى الىمنتهى اجلى والسلام عليك و رحمهالله و بركاته.
در پايان خالصانهترين سلام و تحيتها و والاترين ارادت و محبتهاو ژرفترين عواطف و اخلاصهاى خويش را به ساحت مقدس كريمه اهلبيت(سلامالله عليها) نثار مىكنيم. بانوى والا مقامى كه حرم باصفايش و قدر و منزلت والايش ياد آور قدر و منزلت قبر گم شدهعصمت كبراى حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است. و پناه بردنصادقانه به حريم كرمش، گرهگشاى هر مشكل و بر طرف كننده همهگرفتاريهاست.
والسلام على فاطمه المعصومه بنت الكاظم عليه السلام و اخت الرضاعليه السلام و عمه الجواد عليه السلام و على بنات رسول اللهالمدفونات فى بقعتهاالشريفه و رحمه الله و بركاته
پي نوشت :
1- مجلسى، بحار، ج 102، ص 265.
2- ابو العباس نجاشى، رجال نجاشى، ص 183.
3- خوئى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 317.
4- ابو العباس نجاشى، همان، ص 126.
5- خويى، همان، از ص 321 تا 468.
6- همان، ص 466.
7- همان، ج 8، ص 402.
8- مجلسى، تحفة الزائر، چاپ سنگى، اواخر كتاب پس از نقل زيارت.
9-ملكى، ميرزا جواد آقا، المراقبات، ص 57.
10- نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 368 و 370.
11- شيخ عباس قمى، فوائد الرضوية، ص 449.
12- نورى، همان، ص 471.
13- همان، ص 468.
14- مجلسى، همان، ص 273.
15- شهيد اول، المزار، ص 7.
16- مجلسى، همان، ص 272.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید