حسدازنتایج کینه وکینه ازآثارغضب است.بنابراین می توان گفت حسداز آثار ونتایج قوه غضب است.حسدعبارتنداز:ازبهره مندی دیگران ناراحت وآرزومندزوال نعمت آنان باشدومعمولابیان کسانی ایجادمی شودکه درمنافع واهداف باهم تصادم وتزاحم داشته باشند.چون اسباب حسدغالبا درچنین فضایی پدید می آیداماکسانی که باهم هیچ گونه رابطه ای نداردوجودحسددرمیان آن ها معنی نداردازاین رو معمولا عالم به عالم حسدمی ورزد ولی نسبت به عالم هیچ حسدی ندارد.
رسول اکرم می فرماید:نعمت های خدارادشمنانی است پرسیدند:آنان کیانند؟فرمود:آنان که به مردم به خاطر انچه خداوندازفضلش عطاکرده است حسدورزندوفرمود:یکی ازانگیزه های قتل نفس حسداست وانگیزه اولین قتلی که برروی زمین اتفاق افتاده یعنی قتل هابیل به دست قابیل بنابه گفته قران حسدبوده است.درداستان یوسف نیز چیزی که برادرانش رابرانگیخت که اورادرچاهپیدایش بیندازد حسدبوده است.حسدیکی از مهم ترین واصلی ترین عوامل هتک حرمت افرادازراه تهمت وغیبت و...است.نخستین عامل این گونه تجاوزهاست وانواع واقسام مختلفی دارد.دومین عامل عمده انگیزش حسدوغیبت وعیب جویی مزایای علمیاست کسی که معلومات بیشتری دارد.ممکن است موردحسددیگران قرارگیردوسعی کندکه موقعیتش رانزدمردم تضعیف کند.بنابراین حسدازمهم ترین عوملی است که انسان راواداربه تجاوز به حیثیت وتخریب موقعیت وتضعیف شخصیت دیگران می کندوبرای به دست آوردن این اهداف اوآنان رابه کارهایی چون تهمت،تمسخر،غیبت وادارد.
این گونه اعمال ازگناهان کبیره وتاوز آشکر وسلام آن ها راه شدت حر وامل آن ها را متح کیفردانستهاست.
ریشه های حسد:
1.عداوت:چون حسادت حالت عارضه شیطانیت که درنفس پیدا می شودبرای پیدایش آن اسبابی است که بایدان هاراشناخت تاازآن ها راشناخت تاازاسباب حسدبرایش پیش آیدوبه انچه گفته شدازعفووگذشت عمل نکندبلکه دشمنی اورادردل جای دهداین دشمنی ریشه برومندی برای حسادت است.زیرا چنین شخصی همیشه آرزومندگرفته شدن نعمت ازدشمن خودرادارد.ومنتظراست اورا دربلا وناراحتی ببیندودلشادشود.
2.شرک وخوف مزاحمت:دونفری که باهم نزدیکی ودرجهتی شریک باشدممکن است حسادت صاحب مزیت دردل دیگری پدیدار شده ونتواند مزیت اوراببیندوگرفته شدن آن را ازاوآرزومندشودمانند:حسادت خویشاوندان به یکدیگرهرچندبه هم نزدیک ترباشند ماننددوبرادروآن مزیت دیگری بیشترومهم ترباشدحسادت سخت تروشدیدتراست.ازانچه گفتیم معلوم می شودکه میان علمای آخرت حسدی نخواهدبودزیراآنان ازکثرت وبسباری شریکان خوددرمعرفت خداوحب وانس اوشادمی شوند.
3.تعززوتکبروحب تعزز:کسی که خودراعزیزتر یابزرگ ترازدیگری می پندارد.پس اگراسباب عزت وبزرگی دنیوی مانند:ثروت وشهرت ومنصب دراوببیندبراورشک برده وگرفته شدن آن هاراازاوآرزومند می شودوازاینجا است رشک دول بزرگ بر دولت های کوچک هرگاه زورمندشوندبوسیله اختلافات داخلی یا اموردیگرآنها راضعیف می کندتاعزت وکبرخودرابرآن نگهداری می کنندوبعضی هستندکه خودپسندی وغرورآن هاطوریست که به طورکلی بالاترخود نمی توانندببینندمانندپلنگ که می گویندبالاترازخودرانمی توانندببینندازاین روباماه که بالای سرخودمی بینندسردشمنی داردبرقله کوه بالامی رودبرای حمله به ماه جستن می کندوپس به دره سقوط می کند.
4.حرص وطمع:کسی که به بیماری حرص گرفتاراست وبه آنچه داردقانع نیست ودرزیادکردن درتلاش وکوشش است وبه آنچه دردست مردم است چشم داردهرگاه نعمتی به دیگرمی بیندیابشنود،گرفته شدن ازاورسیدن به خوشی راآرزومندمی شودوتاازبیماری حرص وآزخلاص نشودبهآتش حسادت خواهدسوخت وبایدبه آنچه درمزیت حب دنیا گفته می شود مراجعه کند.
5.بخل شدید:کسانی که بخیلهستندونمی توانندازدارایی خودچیزی به دیگری بدهندگاهی بخل ولئامت وچشم تنگی وپستی آن هاسخت وشدیدشده تاجاییکه نمی تواننددیگریرادرناز ونعمت ببیندوگاهی سخت ترشده به طوری که می بیندکس دیگری احسان می کندوبرهردوحسدمی برد.بنابراین انسان بایدتاانجا که می تواندازاین پنج خصلت دوری کند واگردچاریکی ازآن ها شود بداندکه درآن حسادت وجودداردزیرا ازریشه دچارحسدشده است.
منافسه وغبطه:
منافسه یعنی آرزونمودن نعمتی که برای دیگری هست بی آنکه زوال آن را ازاوبخواهدواین مذموم نیست بلکه درواجب واجب است ودرمباح مباح.خدی سبحان می فرماید:«وفی ذلک فلیتنا فس المتنافسون» وپیامبراکرم براین عمل می شودکه فرمودند:«حسدواونیکونیست مگردردومورد:مردی که خدااورامالی داده باشدواودرحق به آن دست یابد ومرد که خدا به اوعلمی عطافرموده واوبه آن عمل کند وبه مردم بیاموزد،یعنیغبطه جزدراین موارد جایز نیست.گاهی غبطه حسدنامیده می شود چنانکه گاهی حسدمنافسه وهم چشمی خوانده می شودواین برای نزدیکی وسعت وفراض این دو معنی است.وسبب غبطه حب نفسی است که برای شخصی مورد غبطه حاصل است پس اگر آن نعمت امری دینی باشد..سبب غبطه حب خداومحبت طاعت اوست واگرامردنیوی باشدسبب آن حب نعمت های مباح دنیا وبهره مندی ازان هاست،درغبطه اول هیچ کراهتی نیست بلکه مستحسن ومندوب است وغبطه دوم اگرچه حرام نیست ولی باعث کاهش ونقصان درجه ادمی دردین و واماندن انسان ازمقامات بلندوارجمنداست وبازهدوتوکل درمعنا منافات دارد.واما غبطه اگراین باشدکه دوست داردبه مثل نعمت مغبوط برسد،ازآن روکه آن نعمت ازمقاصددین ودنیاست بدون آنکه بخواهد باوی برابرباشدیانپسنددکه کمترازاوباشد به هیچ وجه درآن اشکالی نیست ولی اگرتمایل به برابری وکراهت ازکمبودنسبت به اودارداین حال جای خطر ولغزش است زیرابرطرف شدن کمبودنقصان یابه وسیله رسیدن به نعمت ان شخص یا به زوال آن ازاوحاصل می شود.دراین صورت اگرکسیازاین دوطریقه حاصل نشدنفس ازمیل وخواهش طریقه دیگردست برنمی دارد.
ازمجموع آنچه گفته شدمعلوم می شودکه برای حسدچهارمرتبه است:
ا.اینکه دوست داردکه نعمت ازمحسودبرطرف می شودهرچند به وی منتقل نشودواین زشترین وناپسندترین مراتب حسداست.
2.اینکه دوست داردکه نعمت ازدست دیگری بیرون رود برای رغبت وتمایلی که به آن دارد.مانند:خانه یعنی یازن جمیله ای که می خواهدازدست وی رودوبه دست او آید.خداونددرسوره(نساء،31) می فرماید:«ولاتتمنوا مافضل الله به بعضکم علی بعض».(آنچه را خداوندبه وسیله آن بعضی ازشمارا بربعضی دیگر برتری داده آرزومی کند.
3.اینکه تمایل اوبه مثل انچه دیگری داردباشدنه به خودآن اما چون ازرسیدن به ان ناتوان است دوست داردکه ازدست اونیز بیرون رودواگر بتوانددرتلف کردن وزمان آن ازدست وی می کوشد.
4.مثل سوم است بااین تفاوت که اگردربرطرف ساختن آن نعمت قدرت هم داشته باشدفنیرومندی عقل ودین اومانع می شود که درزایل کردن نعمت بکوشدولیکن ازمال آن خشنودمی شود،بدون اینکه ازاین حالت دلشادی خودناراحت است وبرای غلبه دومرتبه است:
1.میل داردکه آنچه مغبوط دارددست یابد بدون میل به مساوات با وی یاکراهت ازکمترداشتن ازاوزوال نعمت وی رانخواهد.
2.میل دارد که به آن نعمت دست یابه همراه بامیل به مساوات وکراهت ازکمبودبه طوری که اگرازنیل به آن ناتوان باشد.
عوامل وریشه پیدایش حسد:
حسدصفتی است که درزمینه خاص خودنماییبمی کندوعوامل وشرایط خاصی لازم است تااینصفت درانسان ظاهرشودوکارهای وی راجهت دهد:
1.ان که علاوه برانسان حسود،وجودانسان دیگری که موردحسدقرارگیردضروری است.اگرانسان محسودیاموردحسدی نباشد،هیچ گاه زمینه برای تحقق حسادت فراهم نمی شود.
2.شخص محسود،ازنعمت مخصوص وجالب توجهی بهره مند باشد.
3.آنکه نعمتی که وی از آن بهره مند است به شکل محدودوموردتزاحم باشد.چراکه اگرنعمت ها به طورفراوان ودراختیارهمه باشددیگرنعمتی که دردست یک فردباشد،حسادت دیگران رابرمی انگیزد.بنابراین حسددرانسان هنگامی تحقق پیدامی کندکه ببیندشخص دیگرینعمتی دراختیارداردکه یا خودش موردتزاحم است ویا به وسیله ای است که برای یک موقعیت ویژه خودتزاحم مانند آن که آن نعمت موقعیت اجتماعی ویژه رادردست دیگری می بیند احساس می کندکه دراین صورت دست به آن مشکل یا ناممکن است وبدین علت فحسادت دراوبرانگیخته وشعله ورمی شود که شخص محسودومتنعم را عامل محروم شدن خودازآن نعمت و موقعیت تلقی می کند.ازمطالب قبلی به این نتیجه می رسیم که حسدیک گرایش فطری برانسان نیست زیراآنچه که انسان به طورفطری می خواهد.رفع نیازهای اصیل خویش دوست یابی به کمالاتی است که استعدادآن ها رادارد.واگرببیندبه نعمتی نیازمنداست که دراختیارشخص دیگری است حسادت اوبرانگیخته می شود.مثلاکودکی که بچه دیگری در آغوش مادرخودمی بیندبه اوحسادت می ورزد زیرا می بیندکه باوجودکودک دیگرازمحبت وتوجه مادرش محروم شده است.عامل دیگرانگیزش حالت حسادت فعالیت انحرافی حب ذات وخوددوستی است که وقتی انسان دیگری راواجدیک نعمت وخودرافاقدآن می بیندودرآوردن آن نعمت وبالا بردن خویش تلاش کندوبه حداوبرسدآرزآرزوی زوال نعمت اورامی کند وهم خودرادراین راه مصروف می دارد که اوباازدست دادن نعمتش پایین بیاید وبه این حدشخص که فاقدآن نعمت است برسد.بنابراین حسدیک امرطبیعی ویک گرایش اصیل درروان انسان نیست بلکه دوعلت دربرانگیختن آن نقش دارد:
1.این که انسان حسود،متنعم بودن دیگران را به خاطروجودتزاحم عامل محروم شودخودبداند.
2.انکه وقتی دیگری رامهم تروبزرگ ترمی بیندبه علت انحرافی درفعالیت غریزهفحب ذات یاخوددوستی پیش می آید.به جای آنکه ان وموقعیت رابرای خودنیزبخواهدتاخودرابه اوبرساند.
ازدیدگاه قرآن:درقرآن کریم نقل شده است که بعضی ازاهل کتاب آرزوداشتندکه مومنان کافرباشدودرکنارآن می فرماید:علت این آرزوودرخوست آن هافحسدورزی به مومنان است.درقرآن خداوندمی فرماید:(آنان خودایمان نیاوردندباآن که بیشتر آن هاپس ازحقانیت پیامبراسلام وگمراهی خویش بودند.وپیغمبرراخوب می شناختند امازیربارنمی رفتند.این حقایق تحلیل هایی بی پایه واساس نیست بلکه خودتصریح داردکه علت این خواسته حسدبوده نه دلسوزی برای مومنان وهدایت آن هابه سوی حقفزیرا این رادریافته بودند.که حق بااسلام ومومنان است وخودشان گمراهند
موجبات حسد وآثارآن:
حسدیابدخواهی ثمره ای است که ازدرخت کینه توزپیدای پیدامی شود.خداونددرسوره(نساء،54)می فرماید:
«ان یحسدون الناس ما ایتهم الله من فضله».علاوه براین ها قرآن کریم ازحسادت برادران یوسف یادکرده وازنیت دل آن ها خبرداده است واضافه کرده است که آنان باآنکه برادریوسف بودندراضی به قتل شوندوسرانجام آن هارا بخواهی اطلاع داده است.
ازرسول اکرم آمده است:«حسدحسنات آدمی را می خوردمانندآتشی که هیزم راخاکسترمی کند».همچنین خداوندمتعال به موسی بن عمران فرمود:ای پسرعمران نسبت فصلی که به مردم کرده اندحسادت مورزوچشم بدان نداشته باش ونفس خودرابدان متوجه ساز.زیرا بدخواه کسی است که به چشم غضب برنعمت من می نگردوازبخشش که به بندگانم نموده ام جلوگیری می کندوکسی که چنین می کندمن ازشماواوهم ازمن نیست.همچنین تامی توانیددرپنهانی نیازمندی های مردم رابرآورید.
امام صادق درمصباح الشیعه فرمود: شخص بدخواه پیش ازآنکه به دیگری زیانی واردآوردبه خودضررمی زندمانندشیطان که براثرحسادت لعن جاویدرابرای خودبرگزیدوفضیلت ومقام وهدایت وبرگزیدگی را برای ادم گذاشت.باالاجمال نتیجه حسدان است که قلب نابینا شودوفضل خدارا انکارمی کندوبدین وسیله کفررانیرویی دهد.سبب همین صفت پست آدمیزادهمواره به اندوه مبتلاستوبه هلاکتی می افتدکه امیدنجات ندارد.
زیان های حسادت:
1.زیان های دنیوی-ناراحتی همیشگی:حسودازدیدن نعمت دیگری درعذاب درونی وآشوب داخل استپیوسته دراضطراب وسوزوگدازوغم واندوه است وساعتی آرامش وآسایش وخوشی ندارد وهمانطور که نعمت های خدا به بندگان پایان ندارد حسرت وغصه حسودهم پایانناپذیراست.
2.ناکامی همیشگی:حسودکه گرفته شدن نعمت راازمحسودآرزومنداست تمام عمرش رادرناکامی ونامرادی سرخواهدبود.زیراهرفردی درمدت زندگی دنیویه اش ازطرف پروردگارمقررات حق داردکه هیچ قدرتی ازآن نمی تواندجلوگیری کندونیزکدام بشراستکه حاسدندارد.اگربناشودحسودها به آرزویشان بررسدبایدنعمت ها ازهمه گرفته شودتاجایی که خود حاسدهم محسوددیگری است وبایدنعمت هاییکه داردازاوگرفته شود.
3.بیماری:ناراحتی خاطروپریشانی درونی حسوداورا ناتوان وگاهی بیمارخواهدساخت زیرا اندوه همیشگی دستگاه هاضمه را ازانجام وظیفه باز خواهدداشت ودرنتیجه مقاومت بدن دربرابربیماری هاضعیف شده به طوری که با ناچیزترین بیماری از پای می افتد.امیرالمومنین فرمود:«تندرستی بدن ازنبودن حسداست».
4.کوتاهی عمر:رنج فراوان وبیماری حسودرابرای مرگ زودتر آماده می کند.وخلاصه حسرت مرگ می شودونیزحسادت اورابه کارهایی مانندقطع رحم وآزاررساندن به بندگان خداوامی دارد.واین کوتاه کننده عمراست وگاه می شودکه مرتکب کارهایی می شودکه سبب هلاکت اومی گردد.
5.حسودهمیشه تنهااست.امیرالمومنین فرمود:«حسددوستی برایش نباشد نه خودش دوست کسی می شود».
زیراکسی که نعمت رادردیگری نمی تواندببیندوزوال آن راآرزودارددشمن آن شخص است.ودیگری هم دوست اونخواهدشد.زیرا حسودبابینش زبان وکارهای ناروایش محسودراآزرده خواهدکرد.
6.حسودپیشرفت نمی کند:امیرالمومنین می فرماید:«حسودبزرگی وبرتری نمیابد».
به جهت اینکه اگربه بزرگی رسدمی کوشدازبندگان خدانعمت گرفته شود.پس خداوندازبزرگ شدن اوجلوگیری می فرمایدیابه جهت حسادتش کارهایی انجام می دهد.بنابراین آدم حسودازهرخوی انسانی بازمانده وبه خوی های زشت وناروایی متصف خواهدشد.چنانکه به جای دوسی ونصیحت یعنی خیرخواهی به دشمنی وبدخواهی مبتلامی شود.همچنین به جای فداکاری وازخودگذشتگی وخیررسانی به خودخواهی وخوددیگری مبتلا می شود.
تاثیرهای اجتماعی حسد:
به روشنی می توان گفت که یکی ازعوامل آشکاراختلاف ودشمنی میان فرقه های مختلف مسلمانان درطول تاریخ اسلام حسدبوده است که آگاهانه یاناآگاهانه تاثیرمنفی خودرابرروابط میان گروهای مسلمانان داشته است.گاهی انسان به بهانه هایی ازدیگران عیب جویی می کندعیب های کوچک آنان رابزرگ جلوه می دهد.عینی که ندارند.برایشان می تراشد ویا حتی نقاط امتیاز وکمال آنان راعیب ونقاط مثبتشان راضعف آنان وانمودمی کند.گاهی خودانسان متوجه نیست که چرا تا این حددرمورددیگران حساسیت داردیاگمان می کندکه انجام این گونه کارها انگیزه درستی دارد.مثلاعمل اوبه منظور انجام وظیفه شرعی است.امااگرکسی به تجزیه وتحلیل درونی خودبپردازد متوجه این حقیقت خواهدشدکه شک وحسادت به دیگران اوراواداربه این گونه کارهایسنجیده ونکوهیده کرده است ولی نفس باحیله های وتزویرهای عجیب وپیچیده ای که دارد حسادت ها وکارهای رشک آلودخودرابرچنین پوشش هایی مخفی می کندوباچنین رنگ ولعاب هایی نمایش می دهد.بنابراین حسدیک اساس فعال ونقش چشمگیری درحرکت ها کارها وتصمیم های انسان دارد.ریشه بسیاری ازاختلافات ودرگیری ها ومشکلات اجتماعی است.
علاج حسد:
حسدازبیماری های مهلک النفس است.بیماری های نفسانی جزباعلم وعمل علاج پذیرنیست .اماعلمی که برای بیماری حسدسودمنداست این است که بدانی که حسدبرای دین ودنیا زیان آوراست ولی به محسودزیانی نمی رساندبلکه به سبب آن سوددنیوی واخروی می برد.وامااینکه حسدبه دین ضررمی رساند وانسان رابه عذاب وعقاب جاویدمی کشاندازآیات واخبارواردشده است همچنین حسودازقضای الهی ناخشنود وخشمگین است. وازنعمت های الهی که برای بندگان خودتقسیم کرده است کراهت داردوعدالتی که درمملکت خویش اجراکرده منکراست واین ناخشنودی وانکارکه موجب ضدیت وعنادباخالق بندگان است نزدیک است که اصل توحیدوایمان راازمین ببردچه رسدبه به ضرر رساندن آن ها.به علاوه حسدموجب بخشش وخیانت وعداوت بامومن وترکخیرخواهی ودوستی وبزرگداشت.اینکه حسدباعث زیان دنیوی می شودبه جهت این است که همواره دررنج عالم وعذاب وپیوسته درغم واندوه است.پس هرنعمتی که خدا به آنان می دهد انسان را درنعمت واندوه وعذاب می گذاردوهربلائی که دفع شودگوییبرانسان فرودآیدو بدین گونه دائما غمگین ومحزون وپریشان خاطرمی شود.امااینکه حسودضرردینی ودنیوی به محسودنمی رساندروشن واشکاراست زیرانعمت باحسدکسی زوال نمی پذیرد.نعمت های خداتازمانی که متضررشده استمرارودوام داردوهیچ تدبیروحیله ای در دفع آن کارگروسودمندنیست.قران می فرمایدسوره(رعد،9):«اگربه حسدحسودآن نعمت ازکسی زایل شودنعمتی برهیچ کس باقی نمی ماند.زیراهیچ کس نیست که ازحسدحسوددان درامان باشد».
عمل نافع برای معالجه حسداین استکه براثرخیرخواهی که ضدحسداست مواظبت نمایدبه این که تصمیم بگیرد وخودرا مکلف سازدکه درگفتار وکرداربرخلاف مقتضای حسدرفتارکند.پس اگرحسداورابر تکبربرانگیزدخودرا به تواضع واداردواگر اورا برغیبت وبدگویی ترغیب کندزبان به مدح وستایش بگشاید.اگراورابرخودداری ازاحسان به وی وامی اردخودبه بذل ونیکی ملزم سازد.چون به این روش ولوبامکلف مداومت نمایدبه ماده حسدبه تدرییج ازاوکنده وقطع می شود به علاوه اگر محسوداوراچنین یافت دلش با وی صاف وپاک می شودواورادوست می دارد.
درمان علمی:
یقین به توحیدافعالی پروردگارجهان یعنی بداندکه تهیدستی وثروتمند،تندرستی وبیماری برسدبه مرگ وزندگی همه ازخداست وتدبیرومصلحتدیداواست.وکسی که این مرتبه ازیقین برسدبه آنچه خدابه اوداده قانع وخشنودوسپاسگذاراست.دیگرحرص نداردچون دانسته همه چیزوابسته به خداستبه کسی طمعی نداردتادچارحسادت شودوچون زیادی روزی را از خدامی داندنسبت به شریک ورقیب وهمکاراعتنایی نداردتابه حسادت آن هاگرفتارگردد.چون هرچه داردوازخدامی داندپس ازانفاق نعمت زیاد می شود.وخلاصه بسیاری ازانواع حسادت که گفته شدپس ازتابش نوریقین به دل ریشه کن خواهدشد.واگرریشه گناهان حسدی دقت شودکه ریشه اش گناهان قلبی استکه منشاآن یا نبودن یا کم بودن ایمان است.بنابراین درمان آن ها تقویت اعمال است.
نتیجه گیری:
حسدسخت ترین ودشوارترین بیماری های روانی وبدترین رزایل اخلاقی وصاحب خودرابه عقوبت دنیا وعذاب آخرت گرفتارمی سازدزیرادردنیا لحظه ای ازحزن والم خالی نیست وبه هرنعمتی که دردست دیگران می بیندرنج می برد ونعمت های خدای نامتناهی است وهرگز از بندگان بریده ومنقطع نمی شودپس حسودپیوسته دراندوه ورنج است واصلابه محسودضررنمی رساندبلکه موجبازدیاد حسادت وبالا رفتن درجات اومی شود.ازاین روکه حسودبراوعیب می گیردوآنچه درشرع جایز نیست درباره او می گوید.بنابراین حسدوی برای محسودجز خیر ونفع اثری نداردوباوجوداین درمقام عنادوضریت باآفریدگاروبندگان است.زیرااوست که نعمت ها وخیرات رابربندگان اراده فرموده است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید