مسأله 2714: به سبب عقد ازدواج، زن به مرد حلال مىشود. و ازدواج بر دو قسم است: دائم و غير دائم، عقد دائم يعنى مدت زناشويى در آن معين نشود. و زنى را كه به اين قسم عقد مىكنند (دائمه) گويند. و عقد غير دائم يا موقّت، يعنى مدت زناشويى در آن معين شود، مثلاً زن را به مدت يك ساعت، يا يك روز، يا يك ماه، يا يك سال و يا بيشتر، عقد نمايند و زنى را كه به اين قسم عقد كنند (متعه) و (صيغه) مىنامند.
مسأله 2715: در زناشويى چه دايم و چه غير دايم، بايد صيغه عقد خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست. و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مىخوانند و يا ديگرى را وكيل مىكنند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله 2716: وكيل لازم نيست مرد باشد، زن نيز مىتواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى، وكيل شود.
مسأله 2717: زن و مرد تا يقين نكنند وكيل آنها صيغه را خوانده است، نمىتوانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمىكند، ولى اگر وكيل بگويد: صيغه را خوانده ام، كافى است.
مسأله 2718: اگر زنى شخصى را وكيل كند كه مثلاً ده روز، او را به عقد مردى در آورد و ابتداى ده روز را معين نكند، وكيل مىتواند هر وقت بخواهد، او را ده روز، به عقد آن مرد در آورد، ولى اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد عقد را مطابق قصد او بخواند.
مسأله 2719: يك نفر مىتواند براى خواندن صيغه عقد دائم، يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود. و نيز مىتواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود، به صورت دائم يا غير دائم عقد كند، ولى بنا بر احتياط مستحب، عقد را دو نفر بخوانند.
كيفيت خواندن عقد دائم
مسأله 2720: اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، بايد پس از تعين مهر، اول زن بگويد: (زَوَّجْتُكَ نَفْسي عَلَىالصِّداقِ الَمعْلُوم) يعنى (خود را به ازدواج تو در آوردم به مهرى كه معين شده است)، پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: (قَبِلْتُ التَّزْويجَ) يعنى (قبول كردم ازدواج را) در اين صورت عقد صحيح است.
مسأله 2721: اگر زن و مرد، ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن، فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: (زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتى فاطِمَه مُوَكِّلَكَ اَحْمَد عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، پس بدون فاصله، وكيل مرد بگويد: (قَبِلْتُ لِمُوَكِّلي أحْمَد عَلَى الصِّداق) صحيح مىباشد.
مسأله 2722: واجب نيست لفظى را كه مردمى گويد، با لفظى كه زن مىگويد مطابق باشد، بنا بر اين اگر زن (زَوَّجْتُ) بگويد، مرد مىتواند (قَبِلْتُ التَّزْويجَ) يا (قَبِلْتُ النِّكاحَ) بگويد.
كيفيت خواندن عقد موقت
مسأله 2723: اگر خود زن و مرد، بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: (زَوَّجْتُكَ نَفْسي فِيالْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلى المَهْرِ المَعْلُوم)، بعد بدون فاصله، مرد بگويد: (قَبِلْتُ) صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند، اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: (مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِيالْمدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلى المَهْرِ المَعْلُوم)، پس بدون فاصله، وكيل مرد بگويد: (قَبِلْتُ لِمُوَكِّلي هكَذا) صحيح مىباشد.
شرايط عقد
مسأله 2724: عقد ازدواج چند شرط دارد، اول: به زبان عربى صحيح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند، صيغه را به عربى صحيح بخوانند، چنانچه ممكن باشد، بنا بر احتياط واجب بايد كسى را كه مىتواند به عربى صحيح بخواند، وكيل كنند و اگر ممكن نباشد، خودشان مىتوانند به غير عربى بخوانند، اما بايد لفظى بگويند كه معناى (زوّجت) و (قبلت) را بفهماند. دوم: مرد و زن، يا وكيل آنها كه صيغه عقد را مىخوانند، قصد انشاء داشته باشند، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن (زوّجتك نفسى) قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن (قبلت التّزويج) زن بودن او را براى خود قبول نمايد. و اگر وكيل مرد و زن، صيغه را مىخوانند، به گفتن (زوّجت) و (قبلت) قصد شان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند. سوم: كسى كه صيغه عقد را مىخواند بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد. چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها، صيغه عقد را مىخوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند، مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند، پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: (زوّجتك احدى بناتى) يعنى يكى از دخترانم را به ازدواج تو در آوردم، و او بگويد: (قبلت) يعنى قبول كردم، چون در هنگام عقد، دختر را معين نكرده اند، عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن در ظاهر با كراهت اجازه دهد و معلوم باشد قلبا راضى است، عقد صحيح است.
مسأله 2725: اگر در عقد ازدواج يك حرف غلط خواند شود كه معناى آن را عوض كند، بنا بر احتياط عقد باطل است.
مسأله 2726: كسى كه دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى صيغه عقد را بداند و آن را قصد نمايد، مىتواند عقد بخواند.
مسأله 2727: اگر زنى را براى مردى، بدون اجازه آنان عقد كنند و بعد زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
مسأله 2728: اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد، راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، بنا بر احتياط دوباره عقد را بخوانند.
مسأله 2729: پدر وجدّ پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه در حال ديوانگى بالغ شده است همسر بگيرند. و بعد از آنكه طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند، مفسدهاى نداشته، بنا بر احتياط نمىتواند آن را برهم بزند، امّا اگر مفسدهاى داشته، مىتواند آن را برهم بزند.
مسأله 2730: دخترى كه به سنّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنا بر احتياط بايد از پدر، يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، اما اجازه مادر و برادر، لازم نيست.
مسأله 2731: اگر پدر و جدّ پدرى غايب باشند، به طورى كه نتواند از آنها اجازه گرفت، يا دختر باكره نباشد اجازه پدر و جدّ لازم نيست.
مسأله 2732: اگر پدر يا جدّ پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بعد از بالغ شدن، بايد خرج آن زن را بدهد.
مسأله 2733: اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در هنگام عقد، مالى داشته مهر زن را بدهكار است و اگر در موقع عقد، مالى نداشته، بنا بر احتياط بايد پدر يا جدّ او، مهر زن را بدهند.
برهم زدن عقد ازدواج
مسأله 2734: اگر مرد بعد از عقد بفهمد زن، يكى از اين هفت عيب را داراست مىتواند عقد را برهم بزند، اول: ديوانگى. دوم: بيمارى خوره. سوم: بيمارى برص. چهارم: كورى. پنجم: زمين گير بودن. ششم: افضا بودن، يعنى راه بول و حيض، يا راه حيض و غايط زن يكى شده باشد. هفتم: گوشت، يا استخوانى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.
مسأله 2735: اگر زن، بعد از عقد بفهمد شوهر او ديوانه است، يا آلت مردى ندارد، يا مرضى دارد كه نمىتواند نزديكى نمايد و يا تخمهاى او را كشيده اند، مىتواند عقد را برهم بزند.
مسأله 2736: اگر مرد يا زن، به جهت يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد، عقد را برهم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسأله 2737: اگر به جهت آنكه مرد نمىتواند نزديكى كند، زن عقد را برهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به جهت يكى ديگر از عيبها، مرد يا زن، عقد را برهم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست، اما اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.
زنهايى كه ازدواج با آنها حرام است
مسأله 2738: ازدواج با زنهايى كه با انسان محرم هستند، حرام است، مانند مادر، دختر، خواهر، مادر زن، عمّه، خاله، مادر بزرگ، نوه دختر برادر، دختر خواهر، زن پدر و زن پسر.
مسأله 2739: اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگرچه با او نزديكى نكند، مادر، مادر مادر آن زن و مادر پدر او هرچه بالا روند، با آن مرد محرم مىشوند و نمىتواند با آنها ازدواج كند.
مسأله 2740: اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هرچه پايين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعد به دنيا بيايند، با آن مرد محرم مىشوند.
مسأله 2741: اگر با زنى كه براى خود عقد كرده، نزديكى نكرده باشد، تا وقتى آن زن در عقد اوست، نمىتواند با دختر او ازدواج كند.
مسأله 2742: عمه و خاله پدر، عمه و خاله پدر پدر، عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هرچه بالا روند با انسان محرمند.
مسأله 2743: پدر و جدّ شوهر، هرچه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هرچه پايين آيند، چه در موقع عقد باشند، يا بعد به دنيا بيايند، با زن او محرم هستند.
مسأله 2744: اگر زنى را براى خود عقد كند، چه دائم باشد و چه موقت، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست، نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
مسأله 2745: اگر زن خود را به صورتى كه در احكام طلاق گفته مىشود (طلاق رجعى) دهد، در بين عدّه نمىتواند خواهر او را عقد نمايد، بلكه در عدّه (طلاق باين) نيز كه بعد بيان مىشود، بنا بر احتياط با خواهر او ازدواج نكند و اما اگر زنى را متعه نمايد، بايد از ازدواج با خواهر او، حتى در مدت عده، هرچند مدت متعه گذشته و يا متمتّع مدت را بخشيده باشد، خوددارى نمايد.
مسأله 2746: انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود، با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند. و اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعد زن بگويد به آن عقد راضى هستم، اشكال ندارد.
مسأله 2747: اگر زن بفهمد شوهرش، برادر زاده و يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعد رضايت ندهد، عقد آنان باطل است.
مسأله 2748: اگر انسان پيش از ازدواج با دختر عمه يا دختر خاله خود، با مادر آنان زنا كند، ديگر نمىتواند با آنان ازدواج نمايد.
مسأله 2749: اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود، ازدواج نمايد و پيش از آنكه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، بنا بر احتياط از آنها جدا شود.
مسأله 2750: اگر بازنى، غير از عمه و خاله خود، زنا كند، بنا بر احتياط با دختر او ازدواج نكند، اما اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند، سپس با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمىشود و همچنين است اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، گرچه بنا بر احتياط مستحب، از آن زن جدا شود.
مسأله 2751: زن مسلمان نمىتواند به عقد كافر در آيد، چه اهل كتاب باشد يا كتاب نداشته باشد، مرد مسلمان نيز نمىتواند با زنهاى كافر كه اهل كتاب نيستند ازدواج كند، ولى ازدواج با زنهاى اهل كتاب يعنى يهود، نصارى و مجوس، به عقد دائم يا موقت، مانعى ندارد.
مسأله 2752: اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است، زنا كند آن زن بر او حرام مىشود و اگر با زنى كه در عده متعه، يا طلاق باين و يا عده وفات است زنا كند، بعداً مىتواند او را عقد نمايد، اگرچه بنا بر احتياط مستحب با او ازدواج نكند. و معناى (طلاق رجعى)، (طلاق باين)، (عده متعه) و (عده وفات) در احكام طلاق گفته خواهد شد.
مسأله 2753: اگر با زن بىشوهرى كه در عدّه نيست زنا كند، بعد مىتواند آن زن را براى خود عقد نمايد، و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.
مسأله 2754: اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه، حرام است، آن زن بر او حرام مىشود، اگرچه مرد بعد از عقد، با آن زن نزديكى نكرده باشد.
مسأله 2755: اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده، چنانچه هيچ كدام نمىدانستهاند زن در عدّه است و نمىدانستهاند عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مىشود.
مسأله 2756: اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود. و بعد نيز او را براى خود عقد نكند.
مسأله 2757: زن شوهردار، اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است شوهر او را طلاق دهد، ولى بايد مهرش را بدهد.
مسأله 2758: زنى را كه طلاق دادهاند و زنى كه متعه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى دوباره شوهر كند و بعد شك كند هنگام عقد شوهر دوم، عده شوهر اول تمام بوده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
مسأله 2759: مادر، خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، اگرچه بنا بر احتياط لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان كند كه دخول نشده، يا شك كند دخول شده يا نه، بر او حرام نمىشوند.
مسأله 2760: اگر با مادر، يا خواهر و يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط كند، آنها بر او حرام نمىشوند.
مسأله 2761: اگر كسى در حال احرام كه در احكام حج گذشت، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است. و چنانچه مىدانسته زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمىتواند آن زن را عقد كند.
مسأله 2762: اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند، عقد او باطل است و اگر زن مىدانسته ازدواج كردن در حال احرام حرام است، بنا بر احتياط واجب بعداً با آن مرد ازدواج نكند.
مسأله 2763: اگر مرد (طواف نساء) را كه يكى از اعمال حج است بجا نياورد، زن بر او حرام مىشود و نيز اگر زن (طواف نساء) نكند شوهرش بر او حرام مىشود، ولى اگر بعد (طواف نساء) را انجام دهند، يا نايب بگيرند كه آن را انجام دهد، به يكديگر حلال مىشوند.
مسأله 2764: اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى كند، در صورتى كه افضا نشده باشد بنا بر احتياط مستحب از مقاربت با او خوددارى كند.
مسأله 2765: زنى را كه در سه نوبت طلاق داده اند، بر شوهرش حرام مىشود، ولى اگر با شرايطى كه در احكام طلاق گفته مىشود، با مرد ديگرى ازدواج كند سپس طلاق بگيرد، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.
احكام عقد دائم
مسأله 2766: زنى كه به عقد دائم در آمده، نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذّتى كه او مىخواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت نمايد، تهيه غذا، لباس و منزل او، بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد، به زن بدهكار است.
مسأله 2767: اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد، از شوهر اطاعت نكند، گناهكار است و حق غذا، لباس، منزل و همخوابى ندارد، ولى مهر او از بين نمىرود.
مسأله 2768: مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه، مجبور كند.
مسأله 2769: مخارج سفر زن، اگر بيشتر از مخارج وطن باشد، بر شوهر نيست، ولى اگر شوهر مايل باشد زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.
مسأله 2770: زنى كه از شوهر اطاعت مىكند و شوهر خرج او را نمىدهد، در صورت امكان مىتواند خرجى خود را بدون اجازه، از مال او بردارد و اگر ممكن نيست، چنانچه ناچار باشد معاش خود را تهيّه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است، اطاعت شوهر بر او واجب نيست.
مسأله 2771: بنا بر مشهور بين علما (قدّس الله ارواحهم) مرد بايد در هر چهار شب، يك شب نزد زن دائمى خود بماند، اما بعيد نيست كه واجب نباشد، مخصوصا در صورتى كه يك زن داشته باشد.
مسأله 2772: شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه، با زن دائمى خود نزديكى نكند.
مسأله 2773: اگر در عقد دائمى، مهر را معيّن نكند، عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مانند او هستند، بدهد.
مسأله 2774: اگر هنگام خواندن عقد دائم، براى دادن مهر، مدتى معيّن نكرده باشند، زن مىتواند پيش از گرفتن مهر، از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد، ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمىتواند بدون عذر شرعى، از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.
احكام عقد موقّت
مسأله 2775: متعه كردن زن، اگرچه براى لذّت بردن نباشد، صحيح است.
مسأله 2776: بنا بر احتياط واجب، شوهر نبايد بيش از چهار ماه، نزديكى با متعه خود را ترك كند.
مسأله 2777: زنى كه متعه مىشود اگر در عقد شرط كند شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مىتواند لذّتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعد به نزديكى راضى شود، شوهر مىتواند با او نزديكى نمايد.
مسأله 2778: زنى كه متعه شده اگرچه آبستن شود، حق خرجى ندارد.
مسأله 2779: زنى كه متعه شده حق همخوابى ندارد، از شوهر ارث نمىبرد و شوهر نيز از او ارث نمىبرد.
مسأله 2780: زنى كه متعه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است و براى آنكه نمىدانسته، حقى بر شوهر پيدا نمىكند.
مسأله 2781: زنى كه متعه شده، مىتواند بدون اجازه شوهر، از خانه بيرون رود، ولى اگر بر اثر بيرون رفتن، حق شوهر از بين مىرود، بيرون رفتن او حرام است.
مسأله 2782: اگر زن، مردى را وكيل كند تا به مدت و مبلغ معيّن، او را براى خودش متعه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد، يا به غير از مدت يا مبلغى كه معيّن شده، او را متعه كند، وقتى آن زن فهميد، اگر فورا بگويد: راضى هستم، عقد صحيح وگرنه باطل است.
مسأله 2783: اگر پدر يا جدّ پدرى، براى محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود در آورد كافى است و نيز مىتواند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن، به عقد كسى در آورد و بايد آن عقد براى دختر نفعى داشته باشد. و لازم نيست مدّت زنا شويى را قدرى قرار دهند كه شوهر بتواند از زن لذت ببرد.
مسأله 2784: اگر پدر يا جدّ پدرى، طفل خود را كه در جاى ديگرى است و نمىداند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مىشود و چنانچه بعد معلوم شود هنگام عقد، آن دختر زنده نبوده، عقد باطل است و كسانى كه بر اثر عقد به ظاهر محرم شده بودند نامحرمند.
مسأله 2785: اگر مرد مدت متعه را ببخشد، چنانچه با زن نزديكى كرده، بايد تمام مهر را به او بدهد و اگر نزديكى نكرده باشد، بايد نصف آن را بپردازد.
مسأله 2786: مرد مىتواند زنى را كه متعه او بوده و هنوز عدهاش تمام نشده، به عقد دائم خود در آورد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید