پیشگامان ایمان
بعثت پیامبر (ص) فصلی نوین فراروی زنان ستمدیده تاریخ گشود؛ فصلی که زنان و مردان بهطور یکسان حق صعود به قلههای کمال معنوی را پیدا کردند.
در سیره نبوی شاهد تربیت زنانی پاک و برجسته چون فاطمه (س) و خدیجه (س) هستیم که نه تنها الگویی برای زنان عصر خود بلکه برای تمام زنان جهان قرار گرفتند.
زنان عصر رسالت از همان ابتدای دعوت پیامبر حضور چشمگیری در اولین عرصه حضور یعنی پذیرش اسلام داشتند.
اسلام آوردن خدیجه بهعنوان اولین زن مسلمان [1] و شاید اولین فرد مسلمان [2] و نماز خواندن او همراه حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع)[3] گواه روشنی بر این مدعاست.
البته علاوه بر حضرت خدیجه که پشتوانه محکمی هم برای پیامبر (ص) بود، زنان بسیار دیگری نیز جزء اولین گروندگان به دین اسلام بودند؛ چون: زینب و رقیه دختران رسول خدا (ص)، فاطمه خواهر عمر، اسماء دختر ابوبکر، سمیه مادر عمار، اسماء دختر سلامه تمیمی، اسماء بنت عمیس، اسماء دختر مجلل، فکیهه دختر یسار، رمله دختر ابوعوف و آمینه دختر خلف بن اسعد [4] که علاوه بر اسلام آوردن، گاه زمینه مسلمان شدن برخی دشمنان سرسخت اسلام را نیز فراهم میکردند.
این زنان با توجه به محیط خفقان آور مکه و جریان ضد ارزشی قریشیان، سختیهای بسیاری متحمل شدند، ولی از ایمان به رسالت الهی دست برنداشتند.
از جمله زنانی که در راه اسلام شکنجههای فراوان دید، «سمیه» مادر عمار یاسر است که عاقبت هم در زیر شکنجههای ابوجهل به شهادت رسید. [5]
زنیره، [6] نهدیه و دختر وی [7] کنیزان دیگری هستند که از جانب مولاهای خود شکنجههای سختی را تحمل کردند. ام شریک یکی دیگر از بانوانی است که از طرف خاندان بتپرست شوهرش مورد شکنجه قرار میگرفت. [8]
شکنجههای زنان مسلمان در صدر اسلام به حدی بود که پیامبر در مواردی اسباب آزادی آنان را فراهم میکرد.
وساطت پیامبر برای زنی به اسم «حوا» که همسرش او را شکنجه میکرد، نمونهای از این تلاش پیامبر است. [9]
علاوه بر پیامبر، گاهی برخی از مسلمانان که از قدرت اقتصادی خوبی برخوردار بودند هم اقدام به خرید کنیزان مسلمان میکردند. [10]
زنان در مدینة النبی (ص)
مواردی که بیان شد، نمونههایی از حضور توأم با سختیهای زنان مسلمان قبل از هجرت پیامبر (ص) بود، اما بعد از هجرت نیز موارد زیادی از اسلام آوردن آنان به چشم میخورد.
هر چند شرایط آنان در دوران بعد از هجرت تفاوت زیادی داشت، ولی در مدینه از همان ابتدای دعوت پیامبر (ص) شاهد مسلمان شدن زنان هستیم؛ بهگونهای که دو تن از شرکت کنندگان در بیعت عقبه دوم، زن بودند. [11]
بعد از این بیعت نیز زنان بسیاری مسلمان شدند.
زنان مدینه در هنگام ورود پیامبر (ص) به مدینه با خوشحالی تمام شعر میخواندند و از پیامبر میخواستند تا محله آنان را برای سکونت انتخاب کند. [12]
پس از هجرت پیامبر و استقرار حکومت اسلامی در مدینه، زنان دیگری هم مسلمان شدند که غالباً از قبایل اطراف بودند؛ از جمله این زنان، جویریه [13] و صفیه [14] بودند که با وجود جنگ پیامبر با قبایلشان، پذیرای اسلام شدند.
ماریه هم از زنانی است که با اسلام خود بهافتخار کنیزی پیامبر (ص) نائل شد. [15]
پیامبر بعد از اسلام آوردن این زنان، عطوفت خاصی به آنان داشتند؛ بهگونهای که با در نظر گرفتن موقعیت برخی زنان به آنان پیشنهاد ازدواج میدادند تا نسبت به موقعیت قبلی خود احساس تنزلی نکنند.
بعد از صلح حدیبیه نیز آن حضرت عطوفت خاصی به زنان مهاجر نشان میداد و پس از هجرت امکلثوم و سبیعه به مدینه، از بازگرداندن آنان به مشرکان خودداری کرد و مفاد صلح حدیبیه را تنها مربوط به مردان دانست. [16]
آزادی دختر حاتم طایی پس از فرار برادرش، عطوفت پیامبر (ص) پس از فتح مکه در مورد زنانی که دستور قتلشان صادر شده بود [17] و پذیرش امان دادن زن عکرمه بن ابوجهل برای همسرش، [18] نمونههای دیگری از این قبیل زنان است که بیانگر انقلابی عظیم در نگرش به زنان بود؛ انقلابی که با نفوذ در روح و جسم زنان، از آنان زنانی صبور و مقاوم ساخت و برای حفظ اسلام، در مقابل همه حتی پدران خود ایستادند؛ مانند رفتار ام حبیبه با پدرش ابوسفیان (که پس از شکستن مواد صلح حدیبیه برای تغییر نظر پیامبر (ص) نزد دخترش آمده بود) و این نیز نمونهای دیگر از تأثیرات شگرف اسلام بر روی زنان است. [19]
آموزش بانوان
یکی از موضوعات مهم و مرتبط با پذیرش اسلام زنان، آموزش زنان است؛ چرا که اسلام، آیین جدیدی بود که مسلمانان هیچ آشنایی با آن نداشتند و این مسئله لزوم آموزش به زنان را افزون میکرد.
بر این اساس از همان ابتدای بعثت پیامبر (ص)، شاهد آموزش وضو و نماز به حضرت خدیجه هستیم. [20]
حضور آگاهانه زنان در هجرت و بیعت، همه بیانگر رسوخ تعالیم اسلامی در میان زنان است.
روند آموزش زنان در دوران مدینه هم چشمگیر بود؛ بهگونهای که حضرت روزی را مخصوص آموزش زنان قرار داد. [21]
علاوه بر این، علاقه زنان به مسئله آموزش به حدی بود که گاه سؤالاتی را از پیامبر (ص) میپرسیدند.
پرسش اسماء دختر یزید مبنی بر نابرابری مردان و زنان در جهاد و پاسخ پیامبر (ص) به او نمونهای از این پرسشهاست. [22]
همچنین داستان شأن نزول سوره مجادله، از دیگر موارد پرسش زنان است که منجر به نزول سورهای از قرآن شد. [23]
همچنین آن حضرت برای همسران و دختر خویش فاطمه نیز آموزشهایی داشت که نمونههایی از آن در تاریخ نقل شده است.
خانواده در عصر نبوی (ص)
خانواده در عصر نبوی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است؛ بهگونهای که در قرآن از خانواده با عنوان مایه آرامش یاد شده است [24] و احادیث نبوی فراوانی نیز در باب اهمیت خانواده به چشم میخورد؛ از جمله اینکه حضرت در حدیثی میفرماید: «راه رفتن تو بهسوی مسجد و برگشتن تو بهسوی اهل خانهات، در اجر و ثواب مساویاند». [25]
هر خانوادهای متشکل از زن و مرد و فرزندان است و هر یک از این افراد در خانواده نقشهای خاصی را بر عهده دارند.
مهمترین نقش زن در خانواده از ابتدای تولد، سه نقش دختری، همسری و مادری است. این سه نقش در تعالیم اسلامی از اهمیت فوقالعادهای برخوردارند و بهعنوان اصلیترین نقشهای زندگی یک زن شناخته میشوند.
از آنجا که نقش دختری زیر بنای ایفای بهتر نقش همسری و مادری محسوب میشود، ابتدا به بیان جایگاه دختر در زندگی خانوادگی عصر نبوی اشارهای میکنیم.
پیامبر اکرم (ص) برای بهبود وضعیت دختران در عصر خود تلاش گستردهای را سامان داد؛ تلاشی که پشتوانه عظیمی چون قرآن کریم داشت.
از همین رو، در تعالیم اسلامی عصر نبوی میبینیم که پیامبر (ص) در کنار بازگو کردن آیات قرآن، به نکوهش دخترکشی و کراهتِ داشتن دختران میپردازد: «از اینکه فرزندان شما دختر باشند، کراهت نداشته باشید. بهدرستی که دختران مونس انساناند و گرانبها هستند». [26]
از این نمونه احادیث در میان احادیث نبوی فراوان به چشم میخورد؛ احادیثی که در تجربه زندگی پیامبر (ص) صدق آنها آشکار میشود.
داستان برخورد پیامبر با مردی که از دختر زاییدن همسرش ناراحت شد، نمونهای از این صدق گفتار است. [27]
علاوه بر این، رسول اسلام (ص) برای بالا بردن جایگاه دختران تنها به بیان مساوات دختران با پسران اکتفا نمیکرد، بلکه در احادیثی دختران را بر پسران ترجیح میداد [28] و از طرفی نیز ثواب دخترداری را منحصر در داشتن دختر نمیدانست و بزرگ کردن خواهر را همتای دختر داری میدانست. [29]
تکریم فاطمه (س)
یکی دیگر از تلاشهای پیامبر برای بهبود وضعیت دختران در جامعه عرب، برخورد کریمانهاش با دخترش فاطمه زهرا (س) بود.
پیامبر (ص) در برخورد با دخترش چنان ارزشی برای او قائل بود که رفتار او برای اعرابی که هیچ ارزشی برای دختران خود قائل نبودند، اعجاب آور بود.
نتیجه رفتار پیامبر (ص) با دختران موجب شد تا مقام و موقعیت همسران فردا در عصر نبوی ارتقا پیدا کند؛ چرا که دختران امروز، همسران فردا هستند.
از این رو، در این عصر همسرداری عملی مهم و ارزشمند و بهمثابه جهاد در راه خداست [30] و همسر بهعنوان دوست و همراه شوهر قرار میگیرد و برای هر عملی که در خانه انجام میدهد، ثواب فراوان ذکر شده است:
«هر زنی که لباس شوهر را آماده کند، خداوند در روز قیامت هفتاد هزار خلعت بهشتی به او عطا کند که مانند گلهای شقایق و ریحان، خوش رنگ و خوشبو باشد و چهل فرشته به خدمت او گمارد». [31]
بانوی اسلامی در عین اینکه شریک زندگی شوهر است، برای او نقش مادری مهربان و با عاطفه را دارد [32] و در کنار این مسائل، نقش یک معشوقه دلبر و پسندیده را نیز ایفا میکند؛ معشوقی که با رعایت همه جوانب در درون خانه، زمینه عفت و پاکی مرد در بیرون خانه را فراهم میکند. [33]
از همین رو، در تعالیم اسلامی تأکید بسیاری بر آراستگی زن در درون خانه و عدم آراستگی او در بیرون از خانه شده است. [34]
پیامبر (ص) به یکی از زنانش فرمود: «چرا تو ژولیده مو هستی و در اثر نکشیدن سرمه، چشمت سفید شده است و چرا خضاب نمیکنی». [35]
همچنین بانوی مسلمان، مطیع و فرمانبردار شوهر و در حضور و غیاب او حافظ حیثیت و شرف شوهر است.
حاصل رعایت این اصول مهم در نقش همسری منجر به تشکیل و تداوم زندگی خانوادگی میشود که ثمرهاش فرزندانی سالم و معتدل است؛ فرزندانی که ضامن بقای جامعه فردایند.
حق ازدواج
از آنجا که هسته اولیه خانواده را ازدواج تشکیل میدهد، در اسلام تأکید فراوانی بر مسئله ازدواج شده است؛ بهگونهای که حضرت نبی اکرم (ص) ازدواج را حافظ نیمی از دین انسان دانسته است. [36]
اهمیت ازدواج در شرع مقدس به حدی است که خداوند در قرآن کریم به مذمت مجرد ماندن پرداخته است [37] و پیامبر نیز در احادیث فراوان، بر لزوم ازدواج تأکید فرموده: «هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از خانهای که در اسلام با ازدواج آباد شود، نیست». [38]
واضح است که با توجه به اهمیتی که ازدواج در شرع اسلام داراست، هر تصمیمی که بهنوعی منجر به ازدواج شود، حائز اهمیت است؛ چرا که رقم زننده سرنوشت یک انسان است.
از این رو، در تعالیم صدر اسلام تأکید بسیاری بر اختیار زنان در امر ازدواج میشده است:
«زن به اظهار نظر در کار خویش بر ولی مقدم است و پدر دوشیزه نیز باید درباره کار دخترش از او اجازه بگیرد و اجازه او سکوت است». [39]
اهمیت مسئله اختیار داری زنان در امر ازدواج، به حدی بود که در مواردی که زن بهاجبار پدر به ازدواج با شخصی مجبور میشد، پیامبر (ص) دستور جدایی میداد.
در حدیثی است که «پدر خنساء دختر خذام بن خالد او را مجبور کرده بود با مردی از بنی عمرو بن عوف ازدواج کند و دختر میخواست با ابولبابه ازدواج کند. کار به نزد پیامبر رسید و آن حضرت به پدر دختر امر کرد که او را به میل خود واگذارد. پس از آن دختر با ابالبابه ازدواج کرد». [40]
علاوه بر این، پیامبر (ص) قوانین ازدواج را بهکلی دگرگون کرد و برای این کار ابتدا تمامی نکاحهای زشت و بیشرمانه جاهلیت را تحریم کرد.
بر این اساس، قرآن نکاحهایی چون: ازدواج با محارم، [41] ازدواج با همسر پدر، [42] نکاح سفاح و خدن، [43] نکاح الجمع [44] و ... را حرام شمرد و پس از آن ازدواج را منحصر به دو نوع دائم و موقت کرد.
ازدواج دائم همان ازدواجی است که در قرآن و سیره پیامبر (ص) تأکید بسیاری بر آن شده است و علاوه بر ثواب فراوان، حقوق بسیاری را نیز برای زنان به ارمغان میآورد و ازدواج موقت که در واقع یکی از جنبههای کمال دین اسلام است، ازدواجی است که در آیه 24 سوره نساء به آن اشاره شده است [45] و در زمان پیامبر نیز رواج داشته است.
در حدیثی از امام باقر (ع) است که میفرماید:
«پیامبر (ص) برای اجرای این سنت الهی، شخصاً با یک زن آزاد ازدواج موقت کرد و چون یکی از زنانش از این موضوع با خبر شد، با کمال جسارت به آن حضرت نسبت ناروا داد و رسول خدا (ص) در جوابش فرمود: این زن برای من حلال و متعه بوده است». [46]
گفتنی است ازدواج موقت در مواردی چون تعیین مدت معین، تعیین مهر معین، عدم برخورداری زن از نفقه، میزان مدت در عده و ... با ازدواج دائم تفاوت دارد. [47]
تعداد همسر
سنت دیگر در مورد ازدواج که در عصر نبی اکرم تعدیل شد، تعدد زوجات بود که بر اساس قانون اسلام منحصر در چهار زن آن هم بهشرط رعایت عدالت شد. [48]
با این وصف، ازدواجهای مردان عرب منحصر در چهار زن گردید که با قید عدالت، این ازدواجها جز در موارد خاصی قابل اجرا نبود.
البته پیامبر اکرم (ص) به دلیل موقعیت خاصی که داشت، از این قاعده مستثنا بود و ازدواجهای فراوانی انجام داد که همه نه بهقصد کامجویی بلکه به دلایلی چون: ارتباط با قبایل مختلف و ایجاد محبت در قلوب آنها برای گرایش به اسلام، جلوگیری از توطئههای احتمالی، مبارزه با خرافات و اباطیل جاهلیت، حمایت از کودکان بیسرپرست، تقدیر از مجاهدان و مهاجران و... صورت گرفت.
برخی از زنانی که بهافتخار همسری پیامبر (ص) نائل آمدند، عبارتاند از: خدیجه بنت خویلد، سوده بنت زمعه، عایشه بنت ابوبکر، زینب بنت خزیمه، حفصه بنت عمر، ام سلمه، زینب بنت جحش، حبیبه بنت ابوسفیان، جویریه، صفیه و ماریه قبطیه. [49]
از این تعداد، خدیجه [50] و زینب بنت خزیمه [51] در زمان حیات او درگذشتند و طبق نظر بیشتر تاریخ نویسان آن حضرت در زمان مرگ نه زن داشت. [52]
مسلماً داشتن این تعداد همسر، مشکلات عدیدهای را برای پیامبر (ص) فراهم آورد، ولی رسول رحمت تا آنجا که میتوانست، در برابر ناسازگاریها، بهانهجوییها، بدخلقیها و حسادتهای همسرانش صبر میکرد و با رعایت عدالت تمام، سعی در از بین بردن اختلافها داشت و در صورت بروز اختلاف، هیچ گاه از راهکارهای منفی و خلاف اخلاق بهره نمیبرد و هیچگاه برای آرام ساختن همسران خود از زدن، آبرو بردن، امتناع از پرداخت مهریه، تهمت زدن و ... استفاده نمیکرد، بلکه همواره از روشهای مثبت بهره میگرفت که نزاعهای همسران پیامبر و نوع برخورد او، همه گواه روشنی بر این مدعاست.
پینوشتها
1. مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ابوالقاسم پاینده، ج 1، چاپ ششم، (بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378)، ص 633؛ التنبیه و الاشراف، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ابوالقاسم پاینده، (بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی، بیتا)، ص 210؛ سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی (قاضی ابرقوه)، تصحیح: اصغر مهدوی (تهران، خوارزمی، 1377)، ج 1، ص 210؛ دلائل النبوه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، دکتر محمود مهدوی دامغانی، ج 1، (بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی، بیتا)، ص 270.
2. تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، چاپ هفتم (انتشارات علمی و فرهنگی)، ج 1، ص 379.
3. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، (بیجا، انتشارات اساطیر، 1362)، ج 3، ص 858.
4. سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج 1، ص 231؛ دلائل النبوه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 1، ص 275؛ خاتم پیامبران، محمد ابوزهره، حسین صابری، چاپ دوم، (بیجا، انتشارات آستان قدس رضوی، بیتا)، ج 1، ص 620.
5. نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، محمود مهدوی دامغانی، ج 1، (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364) ص 221؛ دلائل النبوه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 2، ص 46؛ سیره صحیح پیامبر اسلام، جعفر مرتضی عاملی، (تجزیه، تحلیل و بررسی)، حسین تاج آبادی، (قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی آزاد گرافیک، بیتا) ج 2، ص 225.
6. سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج 1، ص 308؛ شواهد النبوه، نور الدین عبدالرحمن جامی، (تهران، میر کسری، تابستان 79، بیجا) ص 151.
7. سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج 1، 308.
8. نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 3، ص 180
9. دلائل النبوه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 2، ص 141.
10. سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج 1، ص 308؛ خاتم پیامبران، محمد ابوزهره، ج 1، ص 702؛ نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 1، ص 220.
11. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، (مؤسسة الوفا بیروت لبنان)، ج 19، ص 24؛ تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 1، ص 397؛ لب التواریخ، بحیی عبدالطیف قزوینی، (انتشارات بنیاد گویا، 1363)، ص 11.
12. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 19، ص 110 و 122.
13. سیره رسول الله مشهور به سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج 1، ص 783.
14. تاریخ کامل، عز الدین ابن اثیر، ترجمه دکتر محمد حسین روحانی، چاپ دوم، (بیجا، انتشارات اساطیر، 1374)، ج 3، ص 1076.
15. طبقات، محمد بن سعد واقدی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، (تهران، نشر نو، 1369)، ج 3، ص 37؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ دوازدهم، (بیجا، انتشارات اسلامی، 1379)، ج 16، ص 488.
16. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 4، ص 1244.
17. مغازی، محمد بن عمر واقدی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، (مرکز تولید و انتشارات مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی، بیتا)، ج 2، ص 631؛ نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 2، ص 274؛ تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 1، ص 420.
18. نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 2، ص 274؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 3، ص 192.
19. مغازی، محمد بن عمر واقدی، ج 2، ص 605؛ نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 2، ص 258؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 3، ص 1175؛ تاریخ کامل، عز الدین ابن اثیر، ج 3، ص 1095.
20. نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 1، ص 177؛ دلائل النبوه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 1، ص 269؛ تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 1، ص 378؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 3، ص 854.
21. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، حمیدرضا شیخی، ج 11، (بیجا، دارالحدیث، 1377) ص 5489.
22. مستدرک الوسائل، حسین نوری الطبرسی، ج 8، (قم، موسسه آل بیت، احیاء التراث، 1370)، ص 8.
23. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج 23، ص 407.
24. نحل/80
25. خلق الکامل، ج 2، ص 183، قرآن و مقام زن، به نقل از علی کمالی دزفولی، ص 54.
26. کنز العمال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان، (بیجا، موسسة الرساله، بیتا)، ج 16، ص 449.
27. اصول کافی، شیخ کلینی، ج 6، چاپ سوم، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367)، باب فضل البنات، ج 6، ص 4، ح 6.
28. کنز العمال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان، ج 16، ص 444، ح 45346؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 75، ص 32.
29. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم (بیجا، انتشارات، جاویدان، 1377) ص 659؛ کنز العمال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان، ج 16، ص 448، ح 45369.
30. تحف العقول، ابی محمد علی بن حسین بن شعبه الحرانی، احمد جنتی عطایی، (بیجا، انتشارات علمیه اسلامیه بازار شیرازی، بیتا) ص 65.
31. اخلاق در خانواده، احمد صادقی اردستانی، چاپ سوم، (بیجا، موسسه مطبوعاتی خزر)، ص 169.
32. نقش مادر در تربیت، علی قائمی، چاپ هفتم، (بیجا، انتشارات امیری، 1370)، ص 11.
33. نظام حیات خانواده در اسلام، علی قائمی، (بیجا، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، بیتا)، ص 131.
34. احزاب/16.
35. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج 67، ص 122.
36. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر العاملی، ج 20، ص 17.
37. نساء/2 و 25؛ نور/33.
38. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر العاملی، ج 20، ص 14.
39. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، ص 659.
40. اسد الغابه، عزالدین ابی الحسن علی بن محمد بن عبدالکریم الجزیری، (طهران، مکتب الاسلامیه، بیتا)، ج 5، ص 440.
41. نساء/25.
42. نساء،/22.
43. نساء/25.
44. نساء/33.
45. فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛ مهریه زنانی را که از آنها کام گرفتهاید بپردازید.
46. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر العاملی، ج 21، ص 10.
47. تشکیل خانواده در اسلام، علی قائمی، ص 216.
48. نساء/2 و 3.
49. اسد الغابه، عبدالکریم الجزیری، ج 1، ص 32؛ مروج الذهب، ابوالحسن مسعودی، ج 1، ص 643.
50. اسد الغابه، عبدالکریم الجزیری، ج 1، ص 19.
51. بحارالانوار، ج 20، ص 12.
52. نهایة الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری، ج 3، ص 183؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 4، ص 1288.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید