کتابهای آسمانی پیشین و بشارت به آمدن رسول خاتم
اشاره
چنانکه از قرآن کریم استفاده میشود، در کتابهای آسمانی تورات و انجیل، به رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بشارت داده شده است. این بشارتها افزون بر آنکه به معنای آماده سازی ذهنی و روحی یهودیان و مسیحیان برای ورود خاتم پیامبران و استقبال از او، و تأییدی بر رسالت و نبوت او از قرنها پیش از ظهور آن حضرت است، به طور ضمنی یهودیان و مسیحیان را به تأمل در آیین آسمانی اسلام و پذیرش آن فرامی خواند.
نکته قابل توجه در این باره آنکه «گرچه شواهد قطعی تاریخی و همچنین محتویات کتب مقدسه یهود و نصاری (تورات و انجیل) نشان میدهد اینها کتابهای آسمانی نازل شده بر موسی و عیسی علیه السلام نیستند و دست تحریف به سوی آنها دراز شده است، بلکه بعضی از میان رفتند و آنچه امروز به نام کتب مقدسه در میان آنهاست، مخلوطی است از زاییدههای افکار بشری و قسمتی از تعلیماتی که بر موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام نازل گردیده است، در نتیجه در آنها جملههایی که صراحت کامل درباره بشارت ظهور پیامبر اسلام داشته باشد، دیده نمیشود، با این حال در همین کتب تحریف یافته، عباراتی دیده میشود که اشاره قابل ملاحظهای به ظهور این پیامبر بزرگ دارد که جمعی از دانشمندان ما آنها را در کتابها یا مقالههایی که در این موضوع نگاشتهاند، جمع آوری نمودند». (مکارم شیرازی، 1379: ج 24: 403)
محمد بیرم ازبک، جهانگرد انگلیسی نقل میکند در کتابخانه مخصوص پاپ در واتیکان، نسخهای از انجیل را دیده که پیش از بعثت پیغمبر اسلام نگاشته شده است و مسیح علیه السلام در آن میگوید: «من بشارت دهنده پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد و نام او احمد است» و این، کلمه به کلمه موافق نص قرآن [یعنی آیه 6 سوره صف] است. پس در کتابخانه واتیکان، بقایایی از آن انجیل و کتابهایی که در قرون اولیه ممنوع شد وجود دارد، که اگر ظاهر شود، دیگر شبههای درباره انجیل برنابا و انجیلهای دیگر نیست. (نک: برنابا، 1381؛ نقل از: مقدمه محمد رشیدرضا: 51 و 52)
نوشتار پیش رو، بشارتهایی است که در کتابهای آسمانی تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی درباره ظهور حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله آمده است.
1. بشارت عیسی مسیح علیه السلام به آمدن رسول خاتم صلی الله علیه و آله از زبان قرآن کریم
قرآن کریم در دو آیه، از موضوع بشارت تورات و انجیل به آمدن رسول خاتم صلی الله علیه و آله یاد کرده است:
الف) آیه نخست
وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ؛ و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده، تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است، بشارت میدهم. (صف: 6)
علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر این آیه مینویسد:
این را می دانیم که بشارت، عبارت است از خبری که شنونده از شنیدنش خوشحال میگردد؛ و خبری که از بعثت پیامبر و دعوت او انتظار میرود این است که با بعثتش، باب رحمت الهی بر روی انسانها باز شود و در نتیجه، سعادت دنیا و آخرت به وسیله عقاید حقه و یا اعمال صالح و یا هر دو، تأمین گردد.
بشارت به آمدن پیامبری بعد از پیامبری دیگر ـ با در نظر گرفتن اینکه پیغمبر سابق دعوتش پذیرفته شده و جا افتاده، و با در نظر داشتن وحدت دعوت دینی در همه پیامبران ـ وقتی تصور میشود و دارای خاصیت بشارت است که پیامبر دوم، دعوتی والاتر و دینی کاملتر آورده باشد؛ دینی که مشتمل بر عقاید حقه بیشتر و شرایع عادلانهتر برای جامعه، و نسبت به سعادت بشر در دنیا و آخرت، فراگیرتر باشد؛ وگرنه انسانها از آمدن پیامبر دوم چیز بیشتری عایدشان نمیشود، و از بشارت آمدنش خرسند نمیگردند....
در نتیجه، کلام عیسی بن مریم را باید این طور معنا کرد که: من فرستادهای هستم از ناحیه خدای تعالی به سوی شما، تا شما را به سوی شریعت تورات دعوت کنم، و بعضی از آنچه بر شما حرام شده را برایتان حلال کنم، و این همان شریعتی است که خدای متعال به دست من برایتان آورده و به زودی آن را با بعثت پیامبری به نام احمد صلی الله علیه و آله که بعد از من خواهد آمد، تکمیل میکند. (طباطبایی، 1366: ج 19: 511)
علامه طباطبایی در جای دیگر در این باره مینویسد:
خدای متعال از پیغمبران و امتهایشان پیمان گرفت چون کتاب و حکمت به آنان فرستاد، و رسولی که تصدیق کننده آنان است آمد، به کتاب و حکمت ایمان آوردند و رسولش را یاری کنند؛ و عمل به این پیمان از طرف انبیا تصدیق نمودن پیغمبر سابق و معاصر، و بشارت به پیغمبر لاحق و توصیه امت درباره اوست. (همان: ج 33: 552)
ب) آیه دوم
الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ؛ آنان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده ـ که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل، نوشته مییابند ـ پیروی میکنند». (اعراف: 157)
آیت الله طالقانی در این باره که بر اساس دو آیه یاد شده، نمیتوان پذیرفت در تورات و انجیل، نام آن حضرت نیامده باشد، مینویسد:
در قرآن با صراحت خبر میدهد که نام آن حضرت در تورات و انجیل ذکر شده است: «یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ» (اعراف: 157) و «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف: 6)
صرف نظر از اینکه قرنها میلیونها مردم در عین اختلاف در افکار و اندیشه، قرآن را کتاب وحی و حق دانسته و میدانند، آیا میتوان باور کرد آیاتی از این کتاب زیر گوش یهودیان متعصب یثرب و یمن، و مسیحیان نجران و بیت المقدس ـ که از برگزیدگان و دانایان یهود و نصارا بودند ـ مطلبی را با این صراحت اعلام نماید که یکسره دروغ باشد؟ و اگر این گونه تصریحات قاطع قرآن دروغ بود، آیا پیش از کشیده شدن شمشیرها و برافراشته شدن نیزهها و جاری شدن خونها و از دست رفتن کشورها، آسانتر نبود که با ارائه تورات و انجیل، این دروغ را بر همه آشکار مینمودند و آن نیرویی که مسلمانان از قرآن گرفته بودند، ناتوان میکردند؟
به یقین اگر کلیساهای یهودی و مسیحی که بر قسمتی از جزیرة العرب احاطه و در داخل آن نفوذ داشتند، چنین اقدامی کرده بودند، از همان وقت اعلام میشد و به صورت مهمترین حوادث در تاریخ اهل کتاب ثبت میگردید. مورخان اسلام، سبب هجرت اقوامی از یهود را به سرزمین حجاز و سکونت در دهکده گمنام و بی نشان یثرب و پیشی گرفتن مشرکان آن سرزمین را به اسلام، همین پیش بینیها و پیش گویی ها میدانند.
اگر این استدلال و اسناد تاریخی را بپذیریم، ناچار باید بگویم اسناد اصلی عهدین در این باره پنهان شده، یا از میان رفته، یا آنچه درباره این گونه بشارات است، حذف یا تأویل یا تحریف شده، یا مسکوت مانده است. (طالقانی، 1389: ج 1: 325 و 326)
عطار گفته است:
حق تعالاش از کمال و احترام
برده در تورات و در انجیل نام (عطار، 1387: 246)
هندوی او شد مسیح نامدار
زان مبشر نام کردش کردگار (همان: 248)
2. تورات
تورات از کتابهای آسمانیای است که در آن به کنایه به آمدن رسول خاتم صلی الله علیه و آله بشارت داده شده است. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
الف) در سِفر پیدایش آیههای 18 تا 20 میخوانیم: «و ابراهیم به خدا گفت کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند. خدا گفت: به تحقیق زوجهات ساره برای تو پسری خواهد زایید و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از او عهد ابدی باشد و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم».
ب) علامه اَربلی در کتاب کشف الغُمّه مینویسد: «یکی از یهودیان برای من از تورات نقلی کرد و من هم آن مضمون را در تورات عربی مشاهده کردم و راویان نیز از آن نقل کردهاند که: حق سبحانه و تعالی فرمود که من نماز اسماعیل را قبول کردم و او را برکت و نموّ و افزونی دادم و بسیار گردانیدم عدد اولاد او را به «ماذ ماذ»، که معنای آن (ماذ ماذ) محمد است و عدد حروف او 92 حرف است.1 به زودی از نسل او دوازده امام بیرون آورم که هریک به منزله ملکی باشد در پاکیزگی و عصمت، و او را قومی بسیار دهم». (اربلی، بی تا: ج 1: 29)
ج) محدّث بزرگ فیض کاشانی مینویسد: «از جمله بشارتهایی که در کتب آسمانی پیشین درباره آمدن رسول خاتم آمده است، عبارت است از بشارتهای موسی در سفر اول، و بشارتهای ابراهیم علیه السلام در سفر ثانی، و در سفر پنجم، و نیز مِزمار پنجاه و سوم از مزامیر داود علیه السلام». (فیض کاشانی، 1384: ج 1: 562)
آیت الله طالقانی مینویسد:
در این گونه پیش گویی ها گاهی نام کلمه به اجمال واگذار شده است: جبل 2 فاران که در سفر تثنیه (33:2) و کتاب حَبَقوق (4:3) آن را محل درخشندگی خداوند و ظهور قدسی وی نشان داده کجاست؟ آیا نباید همان کوهی باشد که به گفته سِفر پیدایش (21:21)، هاجر با فرزندش در صحرای آن ساکن شدند؟
پیمبری که در سفر تثنیه (18: 15 و 18) از آمدنش خبر میدهد که از میان بنی اسرائیل برمی خیزد و مانند موسی است و باید از وی شنوا باشند و کلام خود را در دهان او میگذارد، نباید از فرزندان اسماعیل برادر اسحاق باشد؟
آن بنده دستگیر شده و گزیدهای که به گفته اشعیا (11 و 28 و 42) «روح خداوند در او نهاده شود وخوشی او ترس از خداوند است و داوری را به قانون و عدل دهد و با عصای قدرت بر سر اشرار زند و حکم بالای حکم و قانون بالای قانون آورد و با زبان ناشناس با یهود تکلم نماید و خدا از او خشنود، و متین و آرام باشد، و برامت ها به انصاف حکم راند و ضعیفان را پناه دهد و چشم کوران را باز و اسیران را آزاد نماید و جلال ستایش بتها را براندازد" کیست؟ آن صحرا و قریههای اهل قیدار و ساکنان کوه سلح که آواز برمی دارند و ترنم مینمایند و در جزیره تسبیح میخوانند، کجا و کی ها هستند؟ مگر مطابق سِفر پیدایش (25:13) قیدار، دومین فرزند اسماعیل نبود که عدنان و قریش از او پدید آمدند؟
آن شخص الهی قدرتمند که عدل و حق را با جهاد و شمشیر پایه گذاری نماید و طوایف سرکش را تأدیب نماید: (فرمور 45 و 72 و 149) و آن پسر انسان و ستاره صبح و صاحب خانه که در میان فتنهها با عصا از شرق طالع شود (متی: 42) کیست؟ اینها نمونههایی است از بشارات و اشارات تحریف یا تأویل گشته یا مسکوت مانده تفسیر نشده عهدین». (طالقانی، 1389: ج 1: 327 و 328)
3. انجیل (یو حنا)
در انجیل یوحنا (14: 16 و 15: 26 و 16: 7) از زبان عیسی مسیح، خبر از شخصی میدهد که پس از او میآید و همیشه خواهد بود و به مسیح، شهادت میدهد. در آیه 26 باب 15 در این باره آمده است: «لیکن چون تسلّی دهنده که او را از جانب پدر نزد شما میفرستم آید، یعنی روح راستی که از پدر صادر میگردد، او بر من شهادت خواهد داد».
نکته در خور توجه در این باره اینکه «در متن سریانی اناجیل که از اصل یونانی گرفته شده، به جای تسلّی دهنده، «پارقلیطا» آمده، و در متن یونانی «پیرکلتوس» آمده، که از نظر فرهنگ یونانی به معنی «شخص مورد ستایش» است، معادل «محمد واحمد». (مکارم شیرازی، 1380: ج 24: 76)
«فخرالاسلام، نویسنده کتاب انیس الاعلام که خود یکی از کشیشانِ بنام مسیحی بوده، در مقدمه کتاب یاد شده، ماجرای اسلام آوردنش را چنین شرح میدهد:... بعد از تجسس بسیار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها، خدمت کشیش والامقامی رسیدم که از نظر زهد و تقوا ممتاز بود. او شاگردان فراوانی داشت، ولی در میان همه، به من علاقه خاصی داشت. روزی وارد جمع شاگردان او شدم و دیدم مشغول بحثاند، و این بحث به معنای لفظ «فارقلیطا» در سریانی و «پریکلتوس» به زبان یونانی و جدال در این باره انجامید. من موضوع بحث را با استادم در میان گذاشتم و او پرسید: نظر شما در این باره چیست؟ من دیدگاه خود را گفتم.
استادم گفت: حقِ مطلب، غیر آن چیزی است که شما و دیگر شاگردانم قائل به آن هستید؛ زیرا حقیقتِ این موضوع را نمیدانند مگر راسخان در علم. من اصرار کردم که معنای آن را برایم بگویید. وی سخت گریست و گفت: این اسم از اسمای پیامبر مسلمانان و به معنای احمد و محمد است. آن گاه کلیدی به من داد و گفت: درِ فلان صندوق را باز کن و فلان و فلان کتاب را بیاور. کتابها را نزد او آوردم. این دو کتاب به خط یونانی و سریانی پیش از ظهور پیامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود.
در هر دو کتاب، لفظ «فارقلیطا» را به معنای احمد و محمد ترجمه کرده بودند. سپس استاد افزود: علمای نصارا پیش از ظهور او اختلافی نداشتند که «فارقلیطا» به معنای احمد و محمد است، ولی بعد از ظهور محمد صلی الله علیه و آله برای بقای ریاست خود و استفاده مادی، آن را تأویل کردند و معنای دیگر برای آن اختراع نمودند، که آن معنا قطعاً منظور صاحب انجیل نبوده است. (نک: همان: ج 1: 212 و 213 و ج 24: 76؛ همچنین نک: طبرسی، 1380: ج 5: 157)
پروفسور آنه ماری شیمل مینویسد:
با وجود همه احترامی که مسلمانان برای عیسی علیه السلام به عنوان الگوی نیکی و خدادوستی قائلاند، نیک میدانند او پیام آور محمد صلی الله علیه و آله بود. از دیدگاه مسلمانان، عیسی علیه السلام کسی است که خبر خوشِ آمدن محمد صلی الله علیه و آله را میآورد. چنان که روزبهان بقلی با تکیه بر گفته حلاج گفته است: «او حبیب حق است، خلیل و کلیم تابع اویند، عیسی مبشّر اوست» و در کتاب حلیة الاولیاء این داستان نقل شده است که: زنی از کنار عیسی علیه السلام میگذشت و گفت: «رحمت بر آن جسمی که تو را حمل کرد و به تو شیر داد!» عیسی علیه السلام گفت: «نه، رحمتِ بیشتر بر کسی که قرآن را بخواند و به آنچه در آن است، عمل کند». (شیمل، 1387: 110)
عطار نیشابوری نیز در داستانی، از سالکی میگوید که چون برای موفقیت خود در سیر و سلوک و رسیدن به مقام قرب الهی به عیسی مسیح علیه السلام مراجعه میکند، آن حضرت، سالک را به نور «مصطفی» رهنمون میدارد و از وی میخواهد از «مصطفی» مدد یابد:
سالک دل مرده درمان طلب
پیش روح الله آمد، جان به لب
گفت «ای روح مجرد ذات تو
زندگی در زندگی آیات تو
تا ابد فتح و فتوح مطلقی
از قدم تا فرق، روح مطلقی
ای ورای جسم و جوهر جای تو
در طهارت نیست کس بالای تو
آمدم تا بنده خاصم کنی
زنده یک ذرّه اخلاصم کنی»
عیسی مریم، دمی برکارکرد
مست ره را از دمی هشیار کرد
گفت: از هستی طهارت بایدت
وز خرابی صد عمارت بایدت
پاک گرد از هستی ذات و صفات
تا بیایی هم طهارت هم نجات
زانک اگر یک ذرّه هستی در ره است
در حقیقت، بت پرستی در ره است
گر ز ذات خود فنا باید تو را
نورِ جان «مصطفی» باید تو را
تا زنور جان او سلطان شوی
تا ابد شایسته عرفان شوی
من که او را یک مبشّر 1 آمدم
در بشارت هم مقصّر آمدم
بر درِ او رو، بشارت این بَسَت
خاک او گشتی، طهارت این بَسَت»
(عطار نیشابوری، 1386: 390 و 391)
4. انجیل برنابا
انجیل برنابا از نگاه پژوهشگران و عالمان بزرگ اسلامی، از اعتبار بالایی برخوردار است و تنها کتاب آسمانی است که در آن آشکارا نام رسول خاتم صلی الله علیه و آله آمده و به بشارتش مژده داده شده است. بخشهایی از این بشارتها عبارت است از:
پس چون آدم برخاست بر قدمهای خود، در هوا نوشتهای دید که مثل آفتاب میدرخشید که نصّ عین او «لا اله الاّ الله و محمد رسول الله» بود. پس آن وقت، آدم دهان خود بگشود و گفت: شکر میکنم تو را ای پروردگار من؛ زیرا که تو تفضّل نمودی، پس آفریدی مرا، ولیکن زاری میکنم به سوی تو اینکه مرا آگاه سازی که معنای این کلمات «محمد رسول الله» چیست. پس خدای جواب داد: مرحبا توای بنده من، آدم! و به درستی که می گویم به تو که تو اول انسانی هستی که او را آفریدهام و اینکه تو دیدی او را و جز این نیست که او پسر توست، آنکه زود است بیاید به جهان، بعد از این به سالهای فراوان و او زود است بشود فرستاده من؛ آنکه از برای او آفرید همه چیزها را؛ آنکه چون بیاید، زود است که نور بخشد جهان را؛ آنکه روان او نهاده شده بود در جمال آسمانی، شصت هزار سال، پیش از آنکه بیافرینم چیزی را. پس زاری کرد آدم، خدای را و گفت: ای پروردگار، این نوشته را به من مرحمت کن بر ناخنهای انگشتان دست من. پس عطا نمود خدای به انسانِ اول، آن نوشته را دوشصت او، بر ناخن شصت راست آنکه نصّ اوست «لا اله الاّ الله» و بر ناخن دست چپ، آنکه نص اوست «محمد رسول الله». پس بوسید انسان اول، با مهر پدری این کلمات را و مسح نمود چشمان خود را و گفت: خجسته باد آن روزی که زود است در او بیایی. (برنابا، 1381: 116 و 117، فصل سی و نهم، شمارههای 14 ـ 28)
پس چون آدم ملتفت شد، دید مکتوبی را بالای دروازه [که نوشته شده بود] «لا اله الاّ الله، محمد رسول الله». پس این وقت گریست و گفت: ای فرزند، شاید خدای بخواهد که به زودی بیایی و ما را از این بدبختی برهانی. (همان: 120. فصل چهل و یکم، شمارههای 33 و 34)
... زیرا که من لایق آن نیستم که بگشایم بندهای جرموق یا دوالهای نعل رسول الله را که او را مسیا مینامید. آنکه پیش از من آفریده شد و زود است بعد از من بیاید؛ زود است بیاورد کلام حق را، و نمیباشد آیین او را نهایتی. (همان: 121. فصل چهل و دوم: شمارههای 15 و 16)
و به تحقیق که پیغمبران، همه ایشان آمدند مگر رسول الله؛ آنکه زود است بعد از من بیاید؛ زیرا خدای این میخواهد تا که من مهیا سازم راه او را. (همان: 111. فصل سی و ششم، آیه 6)
پس وقتی که رسول الله بیاید، میآید تا تطهیر کند هرچه را که فاجران خراب کردهاند از کتاب من. (همان: 244. فصل صدو بیست و چهارم، شماره 10)
و اما آن مجد، پس آن را رسول الله که از هر مخلوقی به همه چیزها داناتر است، به واضحترین بیانی آشکار خواهد نمود؛ زیرا که خدا همه چیز را برای محبت او آفرید. (همان: 320. فصل صد و هفتاد و شش: شماره 7)
منابع
اربلی، علی بن عیسی [بی تا]. کشف الغمه فی معرفة الائمه. ترجمه: علی بن حسین زوارئی. تهران: اسلامیه.
برنابا. 1381. انجیل. ترجمه: حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی). تهران: المعی. چاپ دوم.
برنابا. 1379. انجیل. ترجمه: حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی). تهران: نیایش. چاپ چهاردهم.
جمعی از نویسندگان زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی. 1379. تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ بیست و چهارم.
شمیل، آنه ماری. 1387. عیسی و مریم در عرفان اسلامی. ترجمه و تحقیق: محمدحسین خواجه زاده. تهران: امیرکبیر. چاپ نخس.
طباطبایی، محمدحسین. 1366. تفسیر المیزان. ترجمه: عبدالکریم نیری بروجردی. تهران: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی. چاپ سوم.
طالقانی، سیدمحمود. 1389. مجموعه آثار. به کوشش: هادی خسروشاهی. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
طبرسی، شیخ ابوعلی فضل بن حسن. 1380. تفسیر مجمع البیان. ترجمه آیات، تحقیق و نگارش: علی کرمی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
عطار نیشابوری، فریدالدین. 1386. مصیبت نامه. تصحیح و تعلیقات: محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن.
عطار نیشابوری. فریدالدین. 1387. منطق الطیر. تصحیح و تعلیقات: محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن.
فیض کاشانی، ملأ محسن. 1384. علم الیقین فی اصول الدین. تحقیق و تعلیق: محسن بیدار فر. قم: بیدار. چاپ دوم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید