امام حسن علیه السلام و خبر از غیب
1) زمانی امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر در تنگدستی واقع شده بودند. امام حسن علیه السلام یکی از روزهای ماه را نام برد و فرمود در آن روز از طرف معاویه هدایایی به آنان خواهد رسید. درست در همان روز فرستاده معاویه هدایایی برای آنان آورد.
2) روزی امام حسن به افراد خانواده اش فرمود:«من با زهر شهید میشوم.» پرسیدند:«چه کسی تو را مسموم می سازد؟» فرمود:«یکی از زنان یا کنیزانم.» گفتند:«از خود دورش کن، و از خانه ات خارجش ساز.» فرمود:«مگر قضای الهی قابل تغییر است؟ اگر او را از خود دور کنم، باز هم کشته شدن من به دست اوست، زیرا تقدیر الهی چنین رقم خورده است.» چیزی نگذشت که جعده، همسر امام، به دستور معاویه، امام را با سّمی که در شیر ریخته بود، به شهادت رساند.
3) روزی امام حسن علیه السلام در جایی نشسته بود که کسی وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه ات آتش گرفت!» امام فرمود:«نه، خانه من آتش نگرفته است.» پس از مدتی شخص دیگری وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه همسایه شما آتش گرفت، و ما یقین کردیم آتش به خانه شما هم سرایت میکند اما این اتفاق نیفتاد و آتش خاموش شد.»
الگوی بزرگواری
لباس زیبا برای نماز
پاسخ محكم به معاویه
شیعه حقیقی
امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع كه از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلكه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیكی و بسوی نیكی هستی .
شفاعت دو کودک
داوری امام حسن (علیه السلام)
امام بر اساس ظاهر جریان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را ببرند و به عنوان قصاص ، اعدام كنند. در این حال كه ماءمورین ، او را به قتلگاه می بردند، قاتل حقیقی با شتاب به دنبال ماءمورین دوید و به آنها گفت : عجله نكنید و این قصاب را به حضور امام علی (علیه السلام) بازگردانید. ماءمورین او را به حضور علی (علیه السلام) باز گرداندند، قاتل حقیقی به حضور علی (علیه السلام) آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست ، بلكه او را من كشته ام . امام به قصاب فرمود: چه موجب شد كه تو اعتراف نمودی من او را كشته ام ؟ قصاب گفت : من در یك بن بستی قرار گرفتم كه غیر از این چاره ای نداشتم ، زیرا افرادی مانند این ماءمورین ، مرا كنار جنازه بخون آغشته با چاقوی خون آلود بدست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود كه من او را كشته ام ، از كتك خوردن ترسیدم و اقرار نمودم كه من كشته ام ، ولی حقیقت این است كه من گوسفندی را نزدیك آن خرابه كشتم ، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال كه چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم ، جنازه بخون آغشته آن مقتول را در آنجا دیدم ، در حالی كه دهشت زده شده بودم ، برخاستم ، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: این قصاب و این شخص كه خود را قاتل معرفی می كند را به حضور امام حسن (علیه السلام) ببرید تا او قضاوت نماید. ماءمورین آنها را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند و جریان را به عرض رساندند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عرض كنید، اگر این مرد قاتل ، آن شخص را كشته است ، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است ، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیاها فكانّما احیا الناس جمیعا.
و هر كس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است كه گوئی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده 32). آنگاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب ، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد كه مردانگی كرد و موجب نجات یك نفر بی گناه گردید، و با این كار جوانمردانه اش ، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.
شجاعت امام حسن (علیه السلام)
سرافكنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است تو پسر علی هستی .
گل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
پاسخ به سوال یهودی
دعای خیر امام حسن (علیه السلام)
معیار ارزش
روزی معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت : من از تو بهترم امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اینكه مردم دور من اجتماع كرده اند.
امام فرمود: هیهات ، هیهات (چقدر این سخن تو دور از حقیقت است) ای فرزند جگر خوار! آنان كه به دور تو جمع شده اند دو دسته اند:
1 - از روی زور و اجبار، در دور تواند
2 - از روی آزادی و اختیار، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند. اما دسته دوم ، گنهكارند و از فرمان خدا نافرمانی كرده اند. حاشا كه من به تو بگویم : من بهتر از تو هستم زیرا در تو خوبی نیست تا من خوب تر از تو باشم ، ولی بدان كه خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نیك انسانی دور است .
نیرنگ معاویه
طاغوت شكن
امام حسن (علیه السلام) فرمود: منظورم همان است كه خدا خواسته است . معاویه به خشم آمد و بالای منبر رفت و در خطبه خود از علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) بدگویی كرد. امام حسن (علیه السلام) از پای منبر برخاست و خطاب به معاویه فرمود: ای فرزند زن جگر خواره آیا امیرمؤ منان(علیه السلام) را سبب می كنی به او ناسزا می گویی با اینكه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: كسی كه به علی (علیه السلام) ناسزا بگوید به خدا ناسزا گفته و خداوند چنین فردی را تا ابد وارد دوزخ می كند. آنگاه امام از روی بی اعتنایی به معاویه پشت كرد و به طرف منزل آمد و دیگر به آنجا برنگشت.
ترحم بر حیوانات
خوش برخوردی
جود و بخشش
قطع رابطه با دشمن
معاویه كه مروان بن حكم را فرماندار مدینه قرار داده بود روزی برای او نامه نوشت كه دختر عبداللّه بن جعفر(برادر زاده امیر المؤ منین علیه السلام) را برای پسرش یزید خواستگاری كند و اضافه كرده بود كه هر مقدار پدرش مهریه تعیین كند می پذیرم و هر اندازه بدهی داشته باشد می پردازم ضمن اینكه این وصلت سبب صلح بین بنی هاشم و بنی امیه خواهد شد. مروان را بدنبال عبداللّه بن جعفر فرستاد تا دختر او را به عقد یزید در آورد اما عبداللّه گفت : اختیار دختران ما با حسن بن علی علیهماالسلام است و باید با او صحبت كنی . مروان نزد امام علیه السلام رفت تا برای یزید خواستگاری كند. امام علیه السلام فرمود: هر كس را می خواهی جمع كن تا نظر خود را در آن جمع بیان كنم . بزرگان طایفه بنی هاشم و بنی امیه جمع شدند آنگاه مروان برخاست و پس از حمد و ثنای خداوند گفت : معاویه به من دستور داده است تا زینب دختر عبداللّه بن جعفر را برای یزد بن معاویه خواستگاری كنم و گفته است : هر اندازه پدرش مهریه تعیین كند می پذیرم و هر مقدار پدرش قرض داشته باشد ادا می كنم و این وصلت سبب صلح دو طایفه بنی امیه و بنی هاشم می گردد. یزید بن معاویه همسر بی نظیری است و به جان خودم سوگند افتخار شما به یزید بیش از افتخار یزید به شماست ، یزید كسی است كه به بركت چهره او از ابر طلب باران می شود! سپس سكوت كرد و در جائی نشست . امام حسن علیه السلام پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: اما در مورد مهریه كه گفتی هر مقدار پدرش تعیین كند، ما بیش از سنت پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله كه برای دختران و خویشاوندان تعیین می كرد نمی خواهیم . اما درباره ادای قرض پدرش ، چه وقت زنان ما قرضهای پدرانشان را ادا كرده اند كه زینب چنین كند؟ اما درباره صلح طایفه بنی هاشم و بنی امیه دشمنی ما با شما برای خدا و در راه خداست ، بنابراین بخاطر دنیا با شما صلح نخواهیم كرد. و اما اینكه افتخار ما به یزید بیش از افتخار یزید به ما است اگر ارزش حكومت بر مردم بیش از ارزش نبوت از سوی خداوند است ما به یزید افتخار می كنیم اما اگر نبوت ارزش بیشتری از حكومت دارد او باید به وجود ما افتخار كند. اما این كه گفتی به بركت چهره یزید از ابر طلب باران می شود این حرف جز برای اهلبیت رسول اللّه صحیح نمی باشد و تنها به بركت چهره آنها طلب باران می شود. نظر ما بر این است كه دختر عبداللّه را به عقد پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر در آوریم و من هم اكنون او را به عقد قاسم در آوردم و مهریه او را یك زمین مزروعی در مدینه قرار دادم كه ده هزار دینار آن را می خرند و این زمین برای آنها كافی است . مروان گفت : آیا این گونه با ما صحبت می كنید؟
امام حسن علیه السلام فرمود: هر یك از این پاسخها در برابر هر یك از سخنان شماست . مروان كه در انجام ماموریت خود شكست خورد مسائلی كه گذشته بود را طی نامه ای به معاویه اطلاع داد.
توجه به خدا
سر سفره امام مجتبی (علیه السلام)
غذاي بهشتي
وقتي شفق (بقيه نور خورشيدكه در طرف مغرب تا حدود يك ساعت ونيم از شب باقي است)پنهان شد ونماز عشا راخواند0درهاي آسماني باز شدوقنديل هايي آويخته شد وفرشته هايي غذاهاوميوه ها وتشت هاوآفتابه ها را آوردند0وغذاهاچيده شدوازهرگرم وسردي آوردندوما هفتاد نفربوديم0باآن جناب خورديم تاهمه سيرشديم و بدون آن كه چيزي كم شوددوباره بالارفت.
درخت خشك رطب داد
پاسخ نیكی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید