ایجاد یک هویت و دست یابی به تعریفی منسجم از خود، مهمترین جنبهی رشد روانی- اجتماعی در دورهی نوجوانی است. انتخاب ارزشها، باورها و هدفهای زندگی مشخصههای اصلی این هویت را تشکیل میدهند. هم در طی نوجوانی و هم در جوانی، یا حتی پس از آن، این ارزشها و باورها و هدفها مورد تجدید نظر قرار میگیرند اما به هر صورت ضرورت دارد که نوجوان به چنین هویتی دست یابد. هویت نوجوانان با رشد فکر و احساس تنها دربارهی خود همراه است و تمایل قوی نوجوانان برای ساختن هویتی مستقل به جنبههای بسیار دیگری از رشد آنان گسترش مییابد.
احساس تعلق فرهنگی، قضاوت اخلاقی و برداشت مردانه یا زنانه دربارهی خود، احساسات دوستانه یا دشمنانه نسبت به دیگران و چگونگی سازگاری عاطفی با مشکلات زندگی از جملهی این جوانب است. اولین روان شناسی که ایجاد هویت را بهعنوان مهمترین پیشرفت شخصیت در دورهی نوجوانی مطرح کرده و آن را گامی حیاتی در جهت وصول به بزرگ سالی شادمانه و مولد معرفی نموده است، «اریک اریکسون» است. وی در نظریهی تکامل روانی- اجتماعی خود رشد را و در تمام مراحل زندگی انسان ادامه دار میداند و آن را در 8 مرحله معرفی میکند که در هر یک از این مراحل انسان با بحرانهای خاصی روبه رو میشود که دفع یا عدم دفع آن میتواند بر شخصیت فرد اثر مثبت یا منفی داشته باشد.
اریكسون در پنجمین مرحله از نظریهی خود به شکل گیری هویت و یا احساس هویت در برابر آشفتگی نقش در نوجوانان اشاره میکند که اساس و پایهای برای دست یابی به احساس هماهنگی و وحدت درونی در دورهی جوانی است. این مرحله مشخص کنندهی حالت فرد در بلوغ است. در این مرحله پسران و دختران به علت بحران بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی، بیشتر احساس سرگشتگی، گیجی و عدم تعادل و هم بستگی درونی میکنند. نوجوان در کشف و تثبیت هویت خود برمی آید و همواره بر آن میاندیشد. نوجوان با سؤالاتی از این گونه مواجه میشود:
من کی هستم و نقش من در جامعه چیست؟
در کدام قشر از جامعه قرار خواهم گرفت؟
همسر آیندهی من کیست؟
برخی از نوجوانان که به اقلیتهای مذهبی یا نژادی خاص تعلق داشته باشند، با سؤالات بیشتری مواجه میشوند. در واقع شکل گیری هویت خیلی پیش از آغاز نوجوانی شروع میشود. اریکسون نشان داد که نتایج موفقیت آمیز مراحل قبلی رشد روانی- اجتماعی راه را برای حل مثبت و موفقیت آمیز تعارضهای روانی دورهی نوجوانی، که وی آن را «شکل گیری هویت در مقابل آشفتگی نقش» نامیده است، هموار میکند.
به نظر وی، افرادی که با احساس ضعیف «امنیت» به نوجوانی میرسند در یافتن آرمانهایی که به آن تکیه کنند مشکل خواهند داشت. کسانی که با مقدار اندکی از «خودمختاری» و «ابتکار عمل» به دورهی نوجوانی میرسند قادر نیستند به انتخاب و کشف راه مناسب از میان راههای گوناگون زندگی بپردازند. هم چنین، آنان که فاقد احساس و قدرت «پرکاری و سازندگی» هستند نمیتوانند شغلی را انتخاب کنند که مناسب علایق و مهارتهایشان باشد.
اگرچه بذر شکل گیری هویت در سالهای پیش از نوجوانی پاشیده شده است اما نوجوانان تا پیش از ورود به این مرحله نمیتوانند خود را به آن مشغول کنند. اریکسون میگوید نوجوانان خاصه در جوامع پیچیده، یک «بحران هویت» یعنی یک دورهی موقتی از اغتشاش و رنج را در برخورد با راههای گوناگون پیش از استقرار ارزشها و هدفهای زندگی خود، تجربه میکنند. در این دوره است که آنان آن چه را قبلاً فکر و احساس میکرده یا انجام میدادهاند مورد سؤال قرار میدهند. مثلاً یک نوجوان ممکن است با خود بگوید «خیلی مطمئن نیستم طرز فکر پدر و مادر دربارهی درس و مدرسه درست باشد.» یا «وقتی بچه بودم هرچه معلمان میگفتند انجام میدادم اما حالا فکر میکنم که راهنماییهای آنان درست نبوده است.» نوجوانانی که درگیر این گونه سؤالات میشوند و به جستوجوی راه حل میپردازند و تدریجاً به پاسخهای مناسب دست مییابند هویت رشد یافتهای خواهند داشت. این گروه از نوجوانان امکان مییابند که ویژگیهای کودکی خود را با راه حلهایی که در نوجوانی به آن میرسند درهم بیامیزند و ترکیب مناسبی از باورها و افکار و عواطف و رفتار را در خود شکل دهند و بهنوعی احساس یگانگی در ایفای نقشهای مختلف زندگی خود دست یابند. وقتی که چنین هویتی در نوجوانی شکل گرفت در سالهای جوانی و بزرگ سالی نیز متناسب با موقعیتهایی که در زندگی او پیش میآید، به صیقل دادن هویت خود خواهد پرداخت و استحکام و برپایی شخصیت خویش را تأمین خواهد کرد.
اگر بخواهیم دربارهی اکثر نوجوانان صحبت کنیم، بهتر است بهجای بحران نوجوانی از «جستوجوگری و استقلال جویی نوجوان» یا در حالت شدیدتر آن، از «ماجراجویی نوجوانی» سخن بگوییم. شکل گیری هویت در اکثر نوجوانان تجربهای است تدریجی و نه چندان پرماجرا. وقتی که ما قدرت پذیرش تفاوتهای نوجوانان و نسل جدید با عادات قدیمی خودمان را نداشته باشیم و یا بهعنوان والدین و یا اولیای مدارس انتظار داشته باشیم که افکار و احساسات و رفتار نوجوانان دقیقاً به همان گونه باشد که ما میخواهیم، بدیهی است که این بدفهمی و بیانصافی و چهبسا آشفتگی درون خود را به نام «بحران نوجوانی» به بچههای ناپختهای نسبت خواهیم داد که میخواهند مکانیسم اجتماعی و فضای روانی اطراف خویش را کشف کنند.
پژوهشگر دیگری به نام مارسیا که از دانشجویان آقای اریکسون نیز بوده، با به کار گیری مصاحبههای بالینی توانسته است هویت در نوجوانی را به چهار وضعیت تقسیم بندی کند: 1- دست یابی به هویت 2- تعلیق هویت 3- هویت زودرس 4- پراکندگی یا اغتشاش هویت.
دست یابی به هویت از دیدگاه مارسیا عموماً پس از یک دورهی تعلیق هویت و پس از ارزش یابی دقیق به روشهای مختلف و با حل مسائل و درگیریهای انتخاب ارزشها و باورها و راه و رسم زندگی، برای نوجوانان و جوانان حاصل میشود. در این حالت است که پذیرش خود و تعریف مشخص و قطعی از ویژگیها و خواستههای خویش میسر میگردد و دریافت فرد از هدفهای زندگیاش حالت واقعبینانه میگیرد.
نوجوانان و جوانانی که در حالت تعلیق هویت هستند هنوز نتوانستهاند تصمیم روشنی برای مسائل اصلی زندگی خود بگیرند. دورهی تعلیق هویت دورهای است که فرد پیش از پذیرش و دست یابی به تعهد در زمینهی ارزشها و باورها به جستوجو و انتخاب از میان بدیلهای مختلف مشغول است. تعلیق هویت در میان جوانان دانشگاهی رواج بیشتری دارد. آنان معمولاً نمیتوانند بهسادگی به مرحلهی دست یابی به هویت برسند. بیشتر جوانانی که وارد دانشگاه نمیشوند در مرحلهی تعلیق هویت قرار میگیرند و به بازنگری و تغییر نگرشهای خود میپردازند. برعکس، پسران جوانی که از همان آغاز جوانی وارد بازار کار میشوند و هم چنین دختران جوانی که زود ازدواج میکنند زودتر نیز به هویت تثبیت شدهای میرسند، این افراد در وضعیت هویت زودرس قرار دارند.
افرادی که دچار هویت زودرس هستند بحرانی را تجربه نکردهاند ولی به شغل و ایدئولوژی معینی متعهد هستند که حاصل جستوجوگری خود آنان نیست بلکه بهصورت حاضر و آماده از جانب والدین، به آنها ارائه شده است این دسته از نوجوانان و جوانان نمیتوانند بین اهداف خود و اهداف والدینشان تفاوتی قائل شوند. رابطهی عاطفی و تبعیت آنان از خانواده بهقدری قوی است که به اسارت نزدیکتر است تا به رابطهی دوستانهی خانواده. برخی از تحقیقات حاکی از آن است که کمتر از نیمی از جوانانی که در مرحلهی هویت زودرس یا اغتشاش هویت هستند با تأخیری به مدت یک تا شش سال خود را به مرحلهی تعلیق و گاهی به مرحلهی دست یابی هویت میرسانند.
وضعیت چهارمی که مارسیا دربارهی هویت نوجوانان و جوانان در نظر گرفته اغتشاش هویت میباشد. افرادی که اغتشاش هویت دارند نه بحرانی را تجربه کردهاند و نه تعهدی نسبت به یک شغل، یک فلسفهی سیاسی، یک مذهب و معیارهای سبک زندگی پیدا کردهاند. پراکندگی یا اغتشاش هویت از نظر رشدی سادهلوحانهترین وضعیت هویت بهحساب میآید و معمولاً در آغاز نوجوانی در افراد مشاهده میشود. پراکندگی و راکد ماندن طولانی هویت و فقدان رشد بیشتر در این دوره ممکن است باعث از هم پاشیدگی شخصیت بشود که این نیز یک نشانهی تشخیصی آسیب شناسی روانی است.
چگونگی رشد هویت متأثر از عوامل گوناگون است در این جا به عوامل متعددی میتوان اشاره کرد، عامل شخصیت، عامل خانواده، عامل مدرسه و جامعهی کوچک و عوامل مربوط به جامعهی بزرگ. وضعیت هویت با ویژگیهای شخصیت ارتباط دارد. این ویژگیها هم علت و هم معلول رشد هویت بهحساب میآیند. از میان این ویژگیها برخی بهخصوص انعطاف پذیری و باز بودن ذهن فرد در برخورد باارزشها و باورها حائز اهمیت است. نوجوانان و جوانانی که تصور میکنند حقیقت مطلق همیشه دست یافتنی است عموماً دچار وضعیت هویت زودرس میشوند و برعکس آنان که فاقد هر گونه اعتمادی به کسب دانش اطمینان بخش هستند عموماً دچار تعلیق هویت میشوند. و اما نوجوانان و جوانانی که معیارهای عقلانی را برای تشخیص مناسب و انتخاب راه بهتر به کار میگیرند معمولاً به وضعیت دست یابی به هویت منسجم میرسند. اما عامل خانواده، در صورتی که خانواده «پایگاه امنی» باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه بهسوی دنیای بزرگتر پیش بروند رشد هویت تقویت میشود. نوجوانانی که احساس میکنند به والدینشان دل بسته هستند، اما در عین حال آزادند تا عقاید خودشان را بیان کنند، هویت کسب کرده یا در حالت وقفه هستند.
نوجوانانی که از هویت زودرس برخوردارند، معمولاً روابط صمیمی با والدین دادند، اما از فرصت جدا شدن سالم بیبهرهاند و نوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند از کمترین رابطهی صمیمانه و ارتباط آزاد در خانواده خبر میدهند. البته مدرسه و جامعهی کوچک با ارائهی فرصتهای غنی و گوناگون برای جستوجوگری و اکتشاف میتواند تأثیر مهمی بر رشد هویت نوجوانان بگذارد.
یکی از این فرقها ایجاد شرایطی است که نوجوان بتواند شغل دل خواه خود را کشف و برای دست یابی به آن برنامه ریزی و کار کند.
وضعیت جامعهی بزرگ و زمینههای فرهنگی و تاریخی دورهای که نوجوانان و جوانان با آن سروکار دارند نیز بر چگونگی رشد هویتشان تأثیر قطعی میگذارد. در حالی که ارزشهای مذهبی و سیاسی تأثیر بیشتری بر چگونگی شکل گیری هویت اکثر نوجوانان و جوانان ما دارد در کشورهای پیشرفتهی صنعتی ترجیحهای شغلی و ایفای نقش جنسی است که بر هویت اغلب نوجوانان و جوانان بیشترین تأثیر را میگذارد. همین طور، وقتی که مسائل جنگ و انقلاب و درگیریهای سیاسی در جامعهای مسلط باشد هویت نوجوانان و جوانان نیز متناسب با این مسائل شکل خاص خود را خواهد گرفت. سایر ارزشهای مسلط جامعه و فرهنگ نیز در شکل گیری هویت نوجوانان و جوانان ایرانی نقش مهمی دارد.
نویسنده: مونا هوازین
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید