اهميت ازدواج و نقش هر يك از زن و مرد در سازندگي يكديگر و تربيت فرزندان بر كسي پوشيده نيست. دو همسر پس از پيوند ازدواج، عامل شخصيت و حيثيت اجتماعي همديگر م ي شوند و سابقه اخلاقي و روحيات آنها، زمينه ساز نوع نگرش و بينش هر كدام به حفظ كيان خانواده و تربيت فرزند خواهد بود. آن چه كه در انتخاب همسر مورد اهتمام پيشوايان ديني قرار گرفته و بر رعايت آن تأكيد شده است، دو شرط اساسي و ضروري(دينداري) و(حسن خلق) است. چنين نيست كه پسر حتماً بايد زن فقير و زشت رو بگيرد و يا دختر به عقد پسري ناسالم و فاقد زيبايي درآيد، چون زيباخواهي و علاقه به مال و ثروت جز فطرت هر انسان است؛ بلكه اين دو ملاك نبايد تمام هدف بوده و تمام افكار و پيگيري ها مبتني بر آنها باشد، و شايسته است به عنوان مزيت و ارزش اضافي تلقي شوند. امام صادق(ع) مي فرمايد: (زن مانند گردنبندي است كه به گردن مرد مي افكنند، پس مراقب باش كه چه چيزي را بر گردن مي افكني و براي زن نمي توان قيمتي تعيين كرد، چه خوبش و چه بدش. اما ارزش زن هاي نيك را با طلا و نقره نمي توان تعيين كرد، زيرا آنها از طلا و نقره ارزشمندترند و اما بدهاي آنها، ارزش خاك را هم ندارند، زيرا خاك از آنها بهتر است.)(1)
نقطه مقابل اين سخن در مورد مرد نيز صادق است؛ مرد اگر خوش اخلاق، ديندار، عاقل، باتدبير، متواضع و با حوصله باشد از طلا و نقره ارزشمندتر است و اگر بداخلاق، تندخو، دروغ گو، بي توجه به زندگي، مغرور و بي دين باشد، از خاك هم بي ارزش تر است.
دينداري
اين شرط از ضروريات هر ازدواج است، زيرا دو همسري كه مي خواهند با هم زندگي كنند و در همه فراز و نشيب هاي زندگي يار و غمخوار يكديگر باشند، قهراً تحت تأثير افكار و عقايد يكديگر قرار مي گيرند و روحيات پسنديده و يا ناپسندشان به يكديگر منتقل مي شود. همسر ديندار سعي مي كند همسرش را به عمل صالح و توجه به خدا تشويق كند و از نافرماني و سهل انگاري در دستورات و احكام خدا باز دارد؛ او را به انجام مقررات و آداب و رسوم مثبت اجتماعي تشويق و از خرافه پرستي و موهومات باز دارد؛ مال، آبرو و حرمت يكديگر را حفظ كنند؛ اما همسر بي دين، چه بسا زن يا شوهر را با محبت كاذب، تفريح، مجالس مهماني و شب نشيني و يا حتي اجبار و تهديد، منحرف كرده و از او فردي بي قيد و لاابالي مي سازد و از آنجا كه زن و مرد تحت تأثير محبت هاي يكديگرند و به خاطر رضامندي همديگر سعي در جلب رضايت و تشديد وابستگي و دلبستگي، به خود دارند، چنين تحولات و تأثيراتي به دور از انتظار نيست، لذا اگر آنان تقيد و پاي بندي ديني نداشته باشند و اخلاق و رفتار خود را در قالب مقبول و مشروع قرار ندهند، زندگي آنها دچار آفت و نابساماني خواهد شد. از آن جا كه فرزند، بيشترين وقت را در برخورد مستقيم با مادر مي گذراند و با قصه ها و سرگذشت ها و بايدها و نبايدهاي او انس مي گيرد، روحيات، منش و حالات مادر سريع تر به او منتقل مي شود. پدر نيز در تكوين نوع شخصيت و انتخاب نوع هدف زندگي در فرزند نقش اساسي دارد؛ پدري كه خودش با اعتماد به خدا و پاي بندي به مقررات ديني انس گرفته است، بهتر مي تواند جوانش را از بي هدفي، دلهره و اضطراب روحي خارج كرده و به خدا نزديك كند. از اين رو در روايات توصيه شده است كه اگر فردي ديندار به خواستگاري دختر شما آمد، او را بپذيريد و يا در انتخاب دختر، دينداري او و خانواده اش را لحاظ كنيد. مردي خدمت رسول خدا(ص) آمد تا در امر ازدواج خود با حضرت مشورت كند. رسول خدا(ص) فرمود: با زن ديندار ازدواج كن تا خدا به زندگي تو بركت دهد.(2)
ديندار كيست؟
ديندار كسي است كه علاوه بر نماز و روزه دين در همه ابعاد و جنبه هاي زندگي فردي و اجتماعي او نفوذ كرده و اثر گذاشته باشد. فرد ديندار و باتقوا، در گفتارش صداقت و درستي مشاهده مي شود؛ در برخورد با افراد، اطرافيان و خانواده اش متواضع و فروتن است، نصيحت كوچك ترها و بزرگ ترها را مي پذيرد و با زبانش ديگران را نمي آزارد؛ از خطاها و لغزش هاي افراد خانواده و اطرافيانش كه به عذرخواهي او آمده اند، چشم پوشي مي كند؛ گذشت را سرلوحه زندگي خود قرار مي دهد؛ نيكي و احسان به ديگران را دوست دارد؛ لجبازي و عناد ندارد؛ زندگي را با نظم و برنامه پيش مي برد؛ خانواده خود را عملاً در تنگناي مالي و اقتصادي قرار نمي دهد؛ نيازمندي هاي همسرش را مطابق شانش فراهم مي كند؛ روح قناعت و مبارزه با تجمل گرايي را در زندگي خود حاكم مي كند؛ عفيف و پاكدامن است؛ در حال فقر و تنگدستي هم، لباس و خانه و زندگي خود را آراسته و مرتب مي كند و اظهار تنگدستي نكرده و حرمتش را حفظ مي كند؛ به حقوق ديگران احترام مي گذارد؛ در روابط اجتماعي، حدود شرعي را مراعات مي كند و مهم تر از همه اين كه در همه حال و همه كار، خدا را بر خود ناظر مي داند و لحظه اي از فرمانش سرپيچي نمي كند. دختر و پسري كه در مرحله انتخاب همسر قرار دارند، اگر موردي را يافتند كه هر يك از اين صفات را در مرحله عالي آن ندارد و فقط در سطوح پايين، آن را داراست، او را بپذيرند و با يكديگر قرار بگذارند كه براي اصلاح و بهبود وضع اخلاقي و زندگي، همديگر را ياري كنند. در اين جا مهم اين است كه آنها، هر يك از اين صفات را(ارزش) بدانند و بر، داشتن آنها اهتمام ورزند. فردي به امام حسن(ع) عرض كرد: دختري دارم[مي خواهم بپرسم كه] او را به ازدواج چه كسي درآورم؟ امام فرمود: (او را به ازدواج كسي در بياور كه تقواي الهي داشته باشد كه اگر او را دوست بدارد، اكرامش مي كند و اگر از او خوشش نيامد، آزارش نمي دهد.)(3)
به ما نمي خورد!!
دوستي و صميميت و صداقت در پرتو دينداري و داشتن باطني آرام و اخلاقي نيكو حاصل مي شود. چه بسيارند خانواده هاي ثروتمندي كه فاقد عاطفه، علاقه و دلبستگي به يكديگرند و صفا و صميميت را در اثر اهتمام زياد به ثروت از دست داده اند. والديني كه به بهانه پيدا شدن فردي كه به آنها بخورد، خواستگاران متعدد دختر خود را رد مي كنند و براي پيدا كردن عروس مورد نظر خود از اين خانه به آن خانه مي روند و براي همه ايراد و اشكال مي گيرند، باعث تأخير ازدواج فرزند خود مي شوند. و اين تأخير در بسياري موارد آفت هايي را بدنبال دارد از جمله اين كه در نهايت خود را ناچار مي بينند كه به حداقل اكتفا كنند! مردي در نامه اي به امام باقر(ع) ضمن مشورت در مورد دخترانش، نوشت: فردي كه مثل خودم باشد(به من بخورد) براي همسري آنها نمي يابم. حضرت در جواب او چنين نوشت: مشكلي را كه در مورد دخترانت بيان كرده بودي فهميدم. خدا تو را رحمت كند، اين گونه نينديش، زيرا رسول خدا(ص) فرمود: هرگاه كسي را كه اخلاق و دينش را مي پسنديد[براي خواستگاري] به نزد شما آمد، با او وصلت كنيد و اگر به او زن ندهيد فتنه و فساد بزرگي در روي زمين پيدا مي شود.(4)
مانع تراشي هاي بي جاي پدران و مادران در امر ازدواج جوانان، آنها را به اضطراب و انحراف و در نهايت گاه به فساد سوق مي دهد. نياز به ازدواج به ويژه براي دختران يك تكيه گاه روحي و آرامش رواني است. او آرزو دارد كه روزي مادر شود و با لبخند شيرين و دلپذير نوزادش، همدم و همراه باشد؛ اين نياز طبيعي و فطري را نه تحصيلات جبران مي كند و نه ثروت و شهرت اجتماعي شوهر.
پسران نيز در زندگي خود نيازمند كسي هستند كه به او محبت كنند و از او محبت ببينند و در غم و شادي هايشان شريكش بدانند. البته اگر منظور از عذر(به ما نمي خورد) اين باشد كه خانواده پسر يا دختر از افراد خوشنام نيستند و در روابط اجتماعي و خانوادگي پاي بندي لازم مذهبي را ندارند، لذا وصلت ما با آنها تناسبي ندارد، كلامي بجاست. در دستورالعمل هايي كه از پيامبر(ص) و امامان(ع) رسيده، به لزوم رعايت اين تناسب اشاره شده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: كسي كه دختر خود را به ازدواج شرابخواري درآورد، قطع رحم كرده است.(5)
از اين حديث مي توان فهميد كه چون شرابخوار، هتك حرمت فرمان خدا كرده و به آن بي اعتنا شده و دست به سركشي و طغيان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش هم چنين خواهد كرد، حرمتشان را خواهد دريد؛ حقوق شان را ادا نخواهد كرد و موجبات آزار و اذيتشان را فراهم خواهد ساخت و صفات رذيله و ناپسند او به همسر و فرزندانش منتقل شده و فطرت پاكشان را آلوده خواهد كرد. روشن است همان علت و جهتي كه در شرابخوار، موجب سركشي او شده و رابطه اش را با خدا و خانواده اش تيره و تار كرده است و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچي، بي بندبار و لاابالي نيز وجود دارد. اين گروه افراد خود را پاي بند به هيچ مقرراتي نمي دانند و بخاطر تأمين نيازشان دست به هر اقدام زشت و وقيح مي زنند؛ ارزش هاي خانوادگي را زير پا مي گذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعايت و ادا نمي كنند، از اين رو ازدواج با اين گونه افراد، ازدواج موفقي نخواهد بود.
كفو يعني چه؟
با تمام سفارشاتي كه به ازدواج شده و با ارشاد به حذف انگيزه هاي مادي و زودگذر در انتخاب همسر و با توصيه به ميانجي گري در وصلت دختر و پسر، در مي يابيم كه شرايط ازدواج آن قدر هم مشكل نيست. وجود روح مذهبي و پاكدامني، به همراه مقداري مال و ثروت كه نيازهاي اوليه خانواده را تأمين كند، زمينه ساز تحقق ازدواج و تشكيل كانون خانواده است و اين همان چيزي است كه در اسلام از آن به(كفو) تعبير شده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: كفو كسي است كه عفيف و پاكدامن باشد و اندكي مال هم داشته باشد.(6)
جويبر مردي است كه از يمامه به مدينه آمده و مسلمان شده بود. او مؤمني متعهد ولي در عين حال سياه پوست، كوتاه قد، مستمند و بي خانمان بود. روزي پيامبر(ص) به او فرمود: چرا ازدواج نمي كني؟ عرض كرد: چه كسي به اين بينوا زن مي دهد؟ فرمود: اسلام، هر خوار و ذليلي را عزيز كرده است. نزد زياد بن لبيد كه از اشراف انصار است، برو و دخترش را خواستگاري كن. جويبر نزد زياد آمد و از قول آن حضرت دختر او را خواستگاري كرد. زياد گفت: ما دختران خود را فقط به هم رديفان خود از انصار مي دهيم و با آنها وصلت مي كنيم. جويبر، نزد پيامبر(ص) آمد و جريان را عرض كرد؛ آن گاه حضرت به زياد فرمود: اي زياد! جويبر مؤمن است و هر مرد مؤمني، كفو زن مؤمنه و هر مرد مسلماني كفو زن مسلمان است.(8)
چه بسيارند دختران و پسراني كه كفو يكديگرند و از پاكدامني لازم و ثروت اندك برخوردارند، اما به خاطر فرهنگ غلط بعضي خانواده ها و توقعات ببيش از حد برخي والدين در هزينه هاي مراسم عقد و عروسي و مقدار مهريه، تن به ازدواج نمي دهند و يا براي برطرف شدن موانع آن لحظه شماري كرده و با فشار روحي و جنسي خود دست و پنجه نرم مي كنند.
پينوشتها:
1- وسايل الشيعه، ج14، ص17.
2- وسايل الشيعه، ج14، ص30.
3- المستطرف، ج2، ص218.
4- فروع كافي، ج5، ص347.
5- همان مدرك.
6- وافي، ج3، ص18.
7- كافي، ج5، ص341.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید