تاریخ انسان را به دو طریق میتوان بررسی کرد. روش اول اینکه گذشته انسان را از جهت مادی بررسی کنیم، یعنی سیر تکاملی یا تناقصی انسان را از حیث چگونگی تولید خوراک و توزیع آن، تهیه مسکن و پوشاک، روابط بین انسانها و تهیه سلاح و ...مورد مطالعه قرار دهیم و اگر هم بحثی از هنر، ادبیات و دین به میان آید بهصورت روبنایی و سطحی مطرح کنیم. روش دوم اینکه حرکت و رشد معنوی انسان یعنی عروج و هبوط انسان در مسیر دوری از حیوانات، کسب صفات متعالی و رسیدن به مقام خلیفه اللهی، چگونگی حرکت انسان از آغاز تا کنون در پرتو هدایتهای انبیا... را مورد بررسی قرار دهیم.
رنسانس و انقلاب صنعتی اروپا همه چیز را دگرگون کرد و توجه بشر را از علوم عقلی بهسوی علوم تجربی و حسی سوق داد و بهجای فلسفه و جهان بینی الهی، فلسفهها و جهان بینیهای مادی و پوزیتیویستی و امثال آن را مطرح کرد، و بهجای اخلاق و مفاهیم ارزشی، معنوی و الهی، مفاهیم اومانیستی را مطرح کرد. در تاریخ نیز بهجای بررسی و تحقیق پیرامون رشد معنوی و استکمال انسان، انسانیت و تاریخ امتها و انبیا، بررسی تاریخ رشد و تکامل ابزار تولید را جایگزین کرد.
خلاصه اینکه امروزه وقتی اسمی از تاریخ به میان میآید مقصود، تاریخ تمدن است نه تاریخ انسان; تاریخ تمدن یعنی تاریخ ابزار تولید و رابطه آن با انسان نه تاریخ انسان. اگر امروز بخواهیم از دید مادی به تاریخ بشر نگاه کنیم میمونهای ده هزار سال پیش را بهعنوان اجداد ما معرفی میکنند و میگویند: انسان ابتدا نوعی میمون بود، بعد در دوره ((پالئولی تیک)) به انسان ((هایدلبرگ)) و در دوره ((پالئولی تیک میانه)) به انسان ((نئاندرتال)) و در دوره ((پالئولی تیک علیا)) به انسانهایی شبیه به انسان امروزی یعنی ((گرومانیون)) تکامل پیدا کرده است و پس از این دوره در مورد انسان سخنی نمیگویند، بلکه به تکامل ابزار تولید، رابطه بین انسان با این ابزار و چگونگی توزیع ثروت میپردازند.
بنابراین، تقسیم دورههای تاریخ نیز بر اساس مبانی مادی نامگذاری میشود، دورهای به نام عصر حجر، دوره دیگری به نام عصر مفرغ، مس، آهن...و سرانجام، عصر فضا، اتم، ارتباطات، انفورماتیک و غیره.
در این دورهها اگر بحثی از گذشته معنوی انسان به میان آید، آن را از دیدگاه علوم تجربی و معیارهای مادی خود میسنجند و اگر با معیارها و قالبهای آنها مطابقت داشت میپذیرند وگرنه آن را منکر میشوند; حتی اگر پیامبری چون عیسی (ع) و موسی (ع) یا معجزاتی چون زنده کردن مرده را ببینند و نتوانند انکار کنند میگویند، مردهای است که قلبی داشته یا سکته کرده و عیسی (ع) بدان آگاه بوده است.
مبانی تفکر تاریخی ما، مبانی دیگری است. هنگامی که از تاریخ بحث میکنیم، از تاریخ انسانها و انسانیت سخن میگوییم، نه از تاریخ ابزارها، خوراکها و پوشاکها. ما از تاریخ معنویت و مفاهیم و ارزشهای آن سخن میگوییم. البته این بدان معنا نیست که ما در این بحث به تاریخ مدنیت رجوع نکنیم.
از آنجا که بحث ما در زمینه پوشش است و پوشش امری معنوی است - چون خواستگاه حجاب، عفت و حیای انسانهاست و آن نیز با فطرت و روح انسانها پیوند ارگانیک دارد - پس بحث از آن مربوط به تاریخ معنوی است. از طرف دیگر، عفت و حیای انسان در رفتار اجتماعی او اثر میگذارد و رفتار اجتماعی او ناشی از رفتارهای اشخاص بوده، رفتارهای اشخاص نیز ناشی از خواست درونی، فطری و تربیتی آنهاست پس نیاز شدید به تاریخ تمدن انسانها داریم.
نکته دیگر اینکه در این بررسی ابتدا باید مشخص شود که منظور از این حجاب چیست؟
حجاب با برداشتی که ما از آن داریم در بسیاری از جوامع قبل از اسلام وجود نداشته است; مقصود ما در این مورد این است که در وجود و فطرت زن یک نیرویی به نام حیا وجود دارد که او را در مقابل مرد به عفت و پاکدامنی دعوت میکند.
از آنجا که ادیان الهی، ادیانی منطبق با فطرت انسان هستند پوشش نیز ریشه در فطرت و خواست درونی دارد.
ما این مقاله را در دو فصل جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم:
1- حجاب در تاریخ مدنیت قبل از اسلام
2- حجاب در تاریخ معنویت قبل از اسلام
در فصل اول مقصود اصلی ما اثبات آن نیروی فطری، یعنی وجود حیا در فطرت زنان در طول تاریخ تمدن از قرن پنجم قبل از میلاد است و در فصل دوم، هدف ما بیان دستورات ادیان و شرایع الهی در مورد پوشش زن خواهد بود.
گفتنی است که بررسی بخش اول را در خصوص کشورهای اروپایی فقط تا قرن اول بعد از میلاد ادامه دادیم، زیرا از قرن اول به بعد، فرهنگ و ارزشهای آنها تحت تأثیر تعالیم حضرت مسیح - علیهالسلام - قرار گرفته است، بدین خاطر در فصل دوم جای میگیرد.
در این بررسی تلاش شده است به منابعی استناد شود که کمتر مورد خدشه باشد. قانون نامهها، الواح، سنگ نوشتهها، سنگ قبور، آثار بهجا مانده در گورها، مسجدها، افسانهها و اشعار دوران باستان از این نمونهاند.
فصل اول
بررسی حجاب در تاریخ قبل از اسلام
وقتی که صفحات تاریخ مدنیت را ورق میزنیم تا دورانهای گذشته را مورد بررسی قرار دهیم، به نقطهای میرسیم که خبری از انسان نیست. بعضی از مورخان معتقدند که بشر در این دوران یعنی دوران گذر از حیوان به انسان اولیه، از نظر روابط جنسی و زناشویی به شیوه کمونیسم جنسی زندگی میکرده است. ناگفته نماند که اینان در مورد صحت مطالب خود، دلیلی جز قیاس برخی از جوامع امروزی بدوی (که در نقاط دورافتاده زندگی میکنند) ندارند. بهعنوان نمونه، ویل دورانت پس از ذکر چند مثال از قبایل بدوی در دوران معاصر برای اثبات این مطلب میگوید:
((در اینجا باز یادآور میشویم که برای شناخت اوضاع و احوال دورانهای بسیار کهن جز توسل بهاحتمال حدس و تخمین، چارهای نداریم.))
عدهای دیگر ضمن اینکه به کمونیسم جنسی معتقدند، این مطلب را میپذیرند که در میان این گلههای انسانی (کلانها) بعضی چیزها حریم داشته و بهصورت ((تابو)) در آمده بود:
((روابط جنسی بیقاعده که از گلههای حیوانی برای انسان به ارث رسیده و از ویژگیهای انسانهای ابتدایی به شمار میرفت، جای خود را به برون همسری داد که بهموجب آن زناشویی در درون کلان ممنوع گردید. بنابراین، پیوندهای میان کلانها محکم گردید... ممنوعیت زناشویی با بستگان، ضرورتی حیاتی بود که بهعنوان امری واقعی و بیرون از حیطه آگاهی انسان برقرار گردید. زناشویی هنوز خصلتی گروهی داشت، ولی روابط جنسی میان والدین و بچهها، برادر و خواهر و نیز در روابط متقابل که در میان زنان و مردان یک قبیله وجود داشت، رفتهرفته تابوهایی (حریمهای مقدس) پدیدار گردید.))
نویسندگانی چون نویسنده عبارت مزبور با اینکه به ازدواج گروهی معتقد هستند، حریمهایی نیز برای آن قائلاند. حتی از عبارت ((... ضرورتی حیاتی بود که بهعنوان امری واقعی و بیرون از حیطه آگاهی انسان برقرار گردید)) میتوان فهمید که این ممنوعیت به دلیل وجود امری فطری و غریزی در درون انسان است. به عبارت دیگر، حیا و شرم از ابتدا در نهاد انسانها وجود داشته است.
البته گروهی از مورخان، ازدواج گروهی را نیز نفی میکنند و میگویند: آدمی طی روند تکاملی خود از حیوان به انسان شیوه ازدواج را از نیاکان خود فرا گرفته است. برای مثال، ویل دورانت در کتاب خود مینویسد:
((ازدواج از اختراعات نیاکان حیوانی ما بوده است. در بعضی از پرندگان چنین به نظر میرسد که حقیقتاً هر پرندهای فقط به همسر خود اکتفا میکند و در حیواناتی مانند ((گوریل)) و ((اورانگوتان)) رابطه میان نر و ماده تا پایان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد که از بسیاری نظرها شبیه به روابط میان زن و مرد است. هرگاه ماده بخواهد با نری دیگر رابطه برقرار کند بهسختی مورد تنبیه نر خود قرار میگیرد.))
در جای دیگر مینویسد:
((حیات جنسی حتی در میان حیوانات نیز آزاد و نامحدود نیست و حیوان ماده جز در مواقع معینی، موجود نر را به خود نمیپذیرد.))
سخن این گونه مورخان و سایرین، نشان دهنده این است که بشر هرچه به تمدن و مدنیت نزدیکتر و از حیوانیت دورتر میشد، اهمیت بیشتری به روابط جنسی میان خود و دیگران میداد.
سید مهدی قانع
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید