جام جم آنلاین: سال 1988 بود که انجمن بینالمللی مشاوران ازدواج و خانواده، ملاکهای تربیت مشاوران و درمانگران ازدواج و خانواده را تعیین کرد. تأکید بر مشاوره فردی ازدواج و سیستمهای خانواده، تأکید مفهومی بر نظامهای خارج از خانواده که با خانواده در تعامل هستند، آموزشهای بالینی شامل کار عملی درمانگر با زوجها و خانوادهها و ادغام روشهای مشاوره فردی و رویکردهای سیستمی در کار با همسران و خانوادهها، مبانی این برنامه بود.
در ایران هم تربیت مشاوران، سابقهای 30 ساله دارد، اما هنوز این موضوع برای جوانان در آستانه ازدواج جا نیفتاده است. تأسیس و گسترش مراکز مشاوره، از مهمترین گامها و مسئولیتهای جامعه است تا از این راه بشود به خانوادهها برای رشد سالم و مطلوب و پویایی و شکوفایی استعدادهای همه اعضای خانواده و پیشگیری از اختلافات و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی کمک کرد.
جوانها بیشتر از آنکه میل به ادامه زندگی زنا شویی داشته باشند، از هم جدا میشوند و در دورههای مختلف زمانی آمار 30 درصدی طلاق در مقابل آمار 3 درصدی ازدواج قرار میگیرد. بررسیها نشان داده بیشتر طلاقها در سالهای نخست زندگی مشترک اتفاق میافتد. زن و شوهرها کم تجربهاند و راه و رسم کنار آمدن با همدیگر را بلد نیستند. هر چیزی ممکن است باعث اختلافشان شود و هر اختلافی هم کاسه صبرشان را لبریز میکند و به فکر جدایی میافتند. انگیزههای حفظ زندگی هم به دلایل مختلف در آنها کمرنگ است. معمولاً بچهای به دنیا نیامده و رشتههای پیوند عاطفیشان سست است و در نتیجه، پیش از اینکه راههای دیگر را امتحان کنند به فکر خلاصی از موقعیت میافتند. این است که طلاق با این که یک راهحل است، اما بخصوص در زندگیهای تازه تشکیل شده راهحل مناسبی نیست و به نظر میرسد نقطههای تاریکی در فرهنگ ازدواج رایج در میان ما وجود دارد که باعث میشود ساختار خانواده و ازدواج دچار مشکل شود.
مهارتی که نداریم
حقیقت این است که ازدواج یک مهارت است و جوانها این مهارت را ندارند. در واقع نمیشود انتظار داشت کسی بدون تجربه ازدواج این مهارت را از پیش داشته باشد. در گذشته شاید مرسوم بود که مردم مهارت زندگی مشترک را در طول زندگی یاد بگیرند و چون خود را موظف به حفظ زندگی میدانستند بهمحض برخورد به مشکل رشتههای پیوند را نمیگسستند، اما امروزه شرایطی حاکم است که کمتر کسی به زندگی مشترک فرصت تجربه سالیان را میدهد و بیشتر مردم ترجیح میدهند این مهارتها را به نحوی کسب کنند که هزینه عاطفی و اجتماعی کمتری برایشان داشته باشد؛ به همین علت در چند دهه اخیر، مردم سنت نیک مشاوره را جدیتر گرفتهاند و خلاف قدیم که منشأ این مشاورهها مراجعه به آدمهای غیرمتخصص بود که تجربههایشان را از راه آزمون و خطا به دست آورده بودند، حالا مشاورهها تخصصی شده و همان طور که مردم برای امور حقوقی و مالی و تحصیلیشان به افراد کاردان متخصص مراجعه میکنند، مشاوره ازدواج هم به همت عدهای از متخصصان مسائل خانواده و روانشناس مرسوم شده و البته هنوز چندان که باید در جامعه ایرانی جا نیفتاده است.
در جامعه ما، ازدواج بیشتر از آنکه عقلانی باشد، سنتی یا احساسی است. دختران و پسران اغلب یا بنا بر رسم جامعه و بهعنوان بخشی از روند زندگیشان به ازدواج تن میدهند یا بدون مطالعه و آگاهی کافی با تکیه بر احساسات و بدون دقت در ابعاد گوناگون اخلاقی، جسمی و روانی با یکدیگر ازدواج میکنند. پس از تشکیل خانواده هم در صورت به وجود آمدن تعارضهای زناشویی، به دلیل بیاطلاعی و ندانمکاری، به این مشکلات دامن میزنند. در حقیقت زوجهای جوان ما در مرحله آشنایی پیش از ازدواج، بهجای آنکه با تفکر، احساسات منطقی و شعور تصمیم بگیرند، با فکر و احساسات والدینشان تصمیم میگیرند، چون آموزش درستی دراینباره ندیدهاند. مراجعه به مشاور بهراحتی میتواند آنچه را که نیاز دارند به آنها بیاموزد.
کی برای مشاوره برویم؟
امروزه ارزش خدمات مشاوره ازدواج و خانواده درمانی نه فقط در درمان کارکردهای غلط و نامطلوب زن و شوهر که در پیشگیری از بروز بسیاری از نابسامانیها در زندگی زناشویی و حفظ و انتقال ویژگیهای رفتاری مطلوب و شرایط و موقعیتهای پویا و رشد دهنده در زندگی خانوادگی شناخته شده است و مراجعه به متخصصان مسائل خانواده به همه افراد توصیه میشود و توجه به روند ازدواج نشان میدهد که هر یک از مراحل آن به مشاوره مخصوص آن مرحله نیاز دارد. به همین دلیل است که محمدتقی قلندران، روانشناس و مشاور خانواده، مشاوره را قبل از ازدواج، هنگام ازدواج و بعد از ازدواج ضروری میداند: «هدف اصلی مشاوره پیش از ازدواج، کمک به افراد برای انتخاب زوج مناسب است. این مرحله مهمترین مرحله مشاوره ازدواج است، چون جنبه پیشگیری دارد و در صورتی که دختران و پسران درست هدایت شوند، تأمین بهداشت روانی خانواده تأمین میشود. مشاوره حین ازدواج هم برای تحکیم پایههای زندگی است. شناخت زوجین از یکدیگر، به دست آوردن اطلاعات درباره روانشناسی زن و مرد، چگونگی رفتار صحیح آنها با یکدیگر و جلوگیری از بروز اختلاف نظرها و عمیق شدن آن، از هدفهای این مرحله مشاوره است. پس از ازدواج هم زن و شوهر مسائل فرهنگی، عقیدتی، اجتماعی و سنن مورد قبول همدیگر را در عمل تجربه میکنند و ممکن است قادر به حل پارهای از تعارضات و اختلافات نباشند، بنابراین مشاوره در این مرحله برای راهنمایی آنها و پیشگیری از بروز اختلاف مفید خواهد بود.»
در حقیقت ازدواج یک مهارت است و جوانها این مهارت را ندارند نمیشود انتظار داشت کسی بدون تجربه ازدواج این مهارت را از پیش داشته باشد درست است که دیگر مثل قدیم ازدواج در سنهای پایین مرسوم نیست و افراد تا پیش از ازدواج تجربههای اجتماعی گوناگونی دارند، اما مسائل مربوط به ازدواج هنوز به شکل رسمی و تدوین شده به دختران و پسران آموزش داده نمیشود و معمولاً افراد تا زمان ازدواج تجربهای درباره رفتار با همسر و حقوق و وظایفشان ندارند. برای اینکه مهارتهای ضروری به دختران و پسران منتقل شود، چه زمانی مناسبتر است؟ قلندران دراینباره میگوید: «بهترین زمان مشاوره، زمانی است که حتی هنوز مورد خاصی برای ازدواج دختر یا پسر وجود ندارد. به این دلیل که اول باید معیارهای درست انتخاب همسر به دختر یا پسر آموزش داده شود و پس از آن، انتخاب انجام شود.» با توجه به تغییراتی که در جامعه ما بهتبع همه جوامع دنیا در حال اتفاق افتادن است، دختران پسران نیاز دارند تا درباره نحوه انتخاب همسر که بهمرور از شکل سنتی خارج شده و به عهده خود جوانان گذاشته شده، اطلاعات درستی به دست بیاورند. در حال حاضر کم و بیش کسانی پیدا میشوند که پیش از ازدواج به مراکز مشاوره مراجعه میکنند و به گفته قلندران «مراجعه به مشاور پیش و پس از ازدواج افزایش یافته ولی کافی نیست. مراجعهها بیشتر مربوط به قشر دانشجوست و هنوز فرهنگسازی لازم دراینباره صورت نگرفته. فکر میکنم رسانهها میتوانند دراینباره فرهنگسازی کنند، بهویژه رسانهها یا برنامههایی که مخاطب اصلی آنها رده سنی نوجوان و جوان است. در ایران رده سنی مراجعهکنندگان بین 22 تا 35 سال است که سن مناسبی نیست. سن مراجعه باید 5 سال کاهش پیدا کند. یعنی با اولین برخوردها با جنس مخالف باید از مشاور کمک بگیرند تا راه را به خطا نروند.»
چه کسی باید برای مشاوره برود؟
همه به مشاوره نیاز دارند و هیچ کس از مشورت کردن بینیاز نیست. حتی اگر کسی ادعا کند درباره خودش شناخت کافی دارد، اما ازدواج یک اتفاق دو طرفه است و باید نسبت بهطرف مقابل هم شناخت به دست آورد. در مراکز مشاوره به افراد کمک میشود که هم درباره خودشان شناخت به دست بیاورند و هم درباره طرف مقابلشان تا به این ترتیب راههای هماهنگ شدن با نیازهای یکدیگر را بیاموزند و خود را برای مواجه شدن با شخصیت واقعی همدیگر آماده کنند. قلندران درباره نوع مشاورههای قبل از ازدواج میگوید: «آموزشها به شیوههای گوناگونی میسر است، مثلاً آموزش از طریق تشکیل کلاسهای رسمی و غیررسمی، توزیع جزوه، تشکیل کلاسهای پرسش و پاسخ و بحثهای گروهی، طرح موارد مبتلا به اکثریت و... در جلسههای خصوصی، معمولاً جلساتی به خودشناسی هر کدام از زوجین اختصاص داده میشود و زمینههای فرهنگی خانوادگی و تفاوتهای تربیتی و اخلاقی آنها مشخص میشود. در ادامه اگر این اختلافها جدی نباشند، آنها میتوانند وارد مراحل بعدی شوند و راه برخورد با این تفاوتها و مهارتهای برخورد درست با همدیگر را بیاموزند.» البته در این جلسهها فقط روی نقاط تفاوت کار نمیشود، بلکه تلاش میشود تا دختران و پسران راههای درست ابراز علاقه به یکدیگر، روش برخورد با همدیگر و با خانوادهها را میآموزند. اشتباهات والدین خود را تکرار نکنند و بر عادات بدی که در خانواده خود فراگرفتهاند غلبه کنند. بعلاوه تلاش میشود تا نقاط ضعف و قوت خود و طرف مقابلشان را بشناسند و در مقابل آن مسئولیت بپذیرند. انتظارات واقعبینانه از زندگی زناشویی به دست بیاورند و از انتظارات رؤیایی و غیرواقعی دست بردارند و در نهایت بدانند چه انتظاری از خود، از همسر و از ازدواج دارند. این انتظارات بنیان ایمان و اعتقاد به زندگی را شکل میدهد.
مردان اهل مشاوره نیستند!
این تصور به غلط در میان ما وجود دارد که مراجعه به مشاور را تا زمان برخورد به مشکل به تعویق میاندازیم، در حالی که در بسیاری از کشورها، مبنای مراجعه زوجهای جوان برای مراجعه پیش از ازدواج، بروز مشکل نیست، بلکه برای مشورت و کسب آگاهی به مشاور مراجعه میکنند. در حقیقت این کار آنقدر به تعویق میافتد که دامنه مشکل گستردهتر میشود و اختلافات عمیق میشوند و گاه مشاوره هیچ دردی را دوا نمیکند. در حالی که اگر مشورت برای شروع زندگی مشترک مبنای مراجعه به مشاور باشد، میتوان تقریباً به موفقیت در ازدواج مطمئن بود.
مشکل دیگری که بهجا نیفتادن فرهنگ مشاوره ازدواج دامن میزند، همراهی نکردن مردان در این زمینه است. بررسی پروندههای موجود در کلینیکهای روانشناسی و مشاوره نشان داده است در مسائل مربوط به ازدواج یا اختلافات خانوادگی، زنان پیشقدم هستند. وقتی مشاور یا روانشناس از زنان میخواهد جلسه آینده با همسرشان بیایند، با امتناع مرد، روند مشاوره متوقف میماند. این در حالی است که برای کارساز بودن مشاوره باید هر دو طرف در جلسات حاضر شوند. زنان و دختران به خاطر حساسیتهایی که از نظر عاطفی دارند، به حفظ و بقای زندگی مشترک هم اهمیت بیشتری میدهند و ضرورت مشورت با متخصصان برای آنها بیشتر جا افتاده است، اما در مقابل مردان بیشتر به فکر ارتقای شغلی و فردیشان هستند و از مشاوره استقبال نمیکنند. محمدتقی قلندران، مشاور خانواده میگوید: «بسیاری از مردها مراجعه به مشاور را دونشان خودشان میدانند و فکر میکنند این کار نشانه ناتوانی آنها در حل مشکلاتشان است. آمار دخترانی که برای تصمیمگیری در مورد ازدواج به ما مراجعه میکنند یا پس از ازدواج برای حل مشکلاتشان مشاوره میکنند خیلی بیشتر از پسران است. در این موارد، مشاور تا جایی که امکان داشته باشد به آن خانم کمک میکند، اما واقعیت این است که مشاوره وقتی ثمربخشتر است که هر دو طرف در آن حاضر شوند و صرف اینکه ما یکی از طرفین را تغییر دهیم مشکل را از اساس حل نخواهد کرد.»
در برخی پروندهها، وقتی زن به مشاوره ازدواج یا خانواده مراجعه میکند، اختلافات خانوادگی شدت مییابد و نه تنها مرد که دیگر اعضای خانواده هم زن را مورد سرزنش قرار میدهند. در نتیجه در خیلی از موارد زنان بهصورت پنهانی به مشاور یا روانشناس خانواده مراجعه میکنند.
چرا به مشاوران اعتماد نداریم؟
این که چرا هنوز اعتماد کاملی به نقش مشاوره در ازدواج یا ارتباط درون اعضای خانواده وجود ندارد، امری است که پاسخ آن را باید از مقالات و پژوهشهای موجود یافت. یک دلیلش این امر این است که نگاه به روانشناس درست نیست و بسیاری از افراد تصور میکنند با مراجعه به روانشناس ناچارند دارو مصرف کنند. در واقع هنوز عده زیادی تفاوت روانشناس و مشاور و روانپزشک را نمیدانند.
مشکل دیگری که خیلی از زن و شوهرهای جوان را از مراجعه به مراکز مشاوره باز میدارد هزینه بالای این مشاورههاست. عوامل مختلفی باعث میشوند حق مشاوره در مراکز مختلف تفاوت زیادی داشته باشد، شهرت مشاور که گاهی به دلایل کاذبی به دست میآید و بهطور قطع دلیل برتری او بر دیگران نیست، محل جغرافیایی مرکز مشاوره و بالای شهر و پایین شهر بودن آن و دلایلی ناشناخته دیگر بر هزینه هر جلسه مشاوره اثر میگذارند. در حال حاضر حق مشاوره از جلسهای 20 هزار تومان تا 80 هزار تومان متغیر است و از آنجا که مراجعه به مشاوره به یک جلسه ختم نمیشود و برای نتیجه بخش بودن آن نیاز است چند جلسه مستمر وجود داشته باشد، سنگینی هزینهها برای زوجهای جوان باعث میشود از مراجعه به مشاوران خودداری کنند. رعایت نشدن تعرفههای مصوب و دریافت وجوه اضافی از مراجعهکنندگان، یکی از عوامل پرهیز افراد برای مشورت با متخصصان است. تعرفه این مشاوره چه در خصوص خانواده، ازدواج و مشکلات روحی روانی تابع قوانینی است که وسع مالی خانوادهها، توان تأمین آن را ندارد.
از طرفی، بعضی از جوانان حرفهای مشاوران را آرمانی و دستنیافتنی و حتی تکراری میدانند و نمیخواهند دوران نامزدی خود را به خاطر قضاوتهای به گفته آنها نادرست مشاور خراب کنند، چون در بسیاری موارد مشاوران به جوانان هشدار میدهند با وجود علاقه زیاد میان دختر و پسر، ازدواجشان به صلاح نیست و با توجه به اینکه کفه احساس برای بسیاری از جوانان سنگینتر از کفه منطق است، پذیرش چنین حرفهایی برایشان دشوار است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید