نظر به این که یکی از حساسترین و خطیرترین برخوردهای تربیتی، برخورد و مواجهه با نوجوان مبتلا به یکی از انحرافات جنسی است. لذا توصیههایی چند در این زمینه جهت اطلاع خانوادهها و اولیا و مربیان مینماییم:
1-کتمان سرّ
انحراف امری است که با فطرت انسان مباینت دارد و سازگار نیست. وجدان اخلاقی او چنین حکم میکند که انحراف، آلودگی و سقوط است و سیر قهقرایی آدمی به سوی ضدارزشهاست. لذا نوجوان مبتلا به انحراف، در عمق وجود خویش، شرمگین و نادم است و علاوه بر آن که راهی به سوی روشنایی و پاکی میجوید، در صدد کتمان عمل و مخفی نگه داشتن آن است.
بسیار شایسته است که مربیان و اولیا به محض اطلاع از چنین امری، آن را همچون یک راز و یک سرّ تلقی کنند و دایرهٔ اطلاع را از شخص خود به دیگری گسترش ندهند و این مسئله را یک نوع امانت روحی محسوب نمایند و امانتداری کنند.
گاهی امانتداری نسبت به کلام یا مطلب سرّی از طرف شخص نزد دیگری است که به اختیارخود فرضاً مطلبی را به کسی بگوید و نزدش به امانت بسپارد که به دیگری نگوید و آن را فاش ننماید یا این که قهراً و بدون اختیارطرف باشد؛ مثلاً بدون اختیار، مطلبی سرّی را از دیگری میشوند یا از کسی چیزی میبیند که راضی به افشای آن نیست. دراین صورت هرگاه چیزی را که دیده یا شینده، نقل کند یا فاش سازد، در امانت خیانت کرده است. (1) چنان که در کلمات قصار حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است:
فاش کردن رازی که به تو سپرده شده است، خیانت و غدر است. (2)
لذا رازی که به دل سپرده شد، کتمان آن لازم و افشای آن نارواست:
به پیرمیکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
حافظ
ظاهراً غرض از پیرمیکده پیامبر است و این حدیث که میفرماید:
«من صَمَتَ نجا»
گفت پیغمبر که هر که سرّ نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سرّ و سرسبزی بستان شود (3)
پس ضروری است برای حفظ شؤون اخلاقی و انسانی نوجوان و همچنین برای جلب اعتماد وی، سر او را کتمان و به دیگران انتقال و بروز ندهیم تنها در یک صورت میتوان فرد دیگری مثل همکاران مدرسه یا یکی از اعضای ستاد تربیتی را مطلع نمود که فقط مشکل مورد نظر را بدون ذکر نام و نام خانوادگی دانش آموز مطرح کنیم و از آنها برای حل مسئله یاری جوییم. رعایت این مسئله نه فقط به لحاظ موازین شرعی که مورد رضای خداست ضروری است، بلکه از نقطه نظرتربیتی نیز به منظور حفظ روابط عاطفی مطلوب با نوجوان، امری حیاتی و اصولی است. چه درغیر این صورت نه تنها رعایت موازین شرعی به عمل نیامده است، بلکه اساس روابط اعتمادآمیز و اطمینان بخش فیمابین مربی و نوجوان در هم میریزد.
در مورد سایر انحرافات رفتاری و کج رفتاریها که به اندازهٔ مسائل جنسی، از حساسیت و اهمیت برخوردار نیستند، از قبیل ناسازگاری در محیط مدرسه، گوشه گیری و انزوا، پرخاشگری و خوی تهاجمی و وابستگی عاطفی شدید داشتن، بی تفاوتی درسی و تحصیلی و امثالهم، بهتراست به گونهای با خانواده، موضوع مطرح شود که باز هم اساس اعتماد نوجوان را در هم نریزد و در مجموع در انتقال مشکل به خانواده، مصلحت بزرگتری از پیامدهای نگفتن آن، وجود داشته باشد و یا این که قبلاً اطمینان حاصل نماییم که اطلاع خانواده از این امر، وضعیت را بدتر از آنچه که هست، نخواهد کرد و پیامدهای رفتاری آنان با نوجوانان قابل کنترل و پیش بینی خواهد بود.
2-اقرار نگرفتن
موضوع مهم دیگری که از نظراخلاقی حائز اهمیت فراوان است، اقرار نگرفتن از نوجوان در این زمینهها (انحرافات جنسی) است. به ویژه اگر، انحراف جنسی میان دو نفر به وقوع پیوسته باشد، اقرار خواستن از فرد، نه تنها به حفظ آبرو و حیثیت او لطمه می زند، بلکه موجب فرو ریختن پردهها و از بین رفتن قبح عمل (گناه) میشود و به جسارت در ارتکاب گناهان میافزاید. چون این بحث، بسیار حساس و مهم است، با استفاده از منابع اخلاق اسلامی، به دو مورد از ادلّه در تأیید این رویه، اشاره میکنیم:
مورد اول مربوط به برخی از اصول و شرایط اجرای حدّ زناست. در اینجا علاوه بر موارد متعددی که از قبیل شهادت شهود و ویژگیهای دیگر، ذکر شده است، ملاک دیگری هم وجود دارد و آن اقرار و اعتراف به عمل میباشد. شخص متهم حتماً باید در چهار نوبت و درچهارمجلس اعتراف و اقرار به گناه کند. این امر نشان دهندهٔ اهمیت دادن شارع مقدس به معیارها و موازین انسانی و اخلاقی است. شرط دیگری نیز در این اصول قید شده است که، قاضی حق ندارد متهم را تشجیع به اعتراف کند و در ادامهٔ جملهها به او کمک کند، بلکه باید کاری کند که برای حفظ حیا و حجاب و عفت و طهارت عمومی و جلوگیری از تجری، حتی الامکان گناه به ثبوت نرسد و مکلف است که شبهات را به نفع متهم تعبیر و تفسیر کند و انگار گناه را به متهم تلقین نماید. (4)
درموارد فوق سه نکتهٔ مهم به چشم میخورد:
1-معمولاً در ارتباط با محرماتی از قبیل زنا، از فرد اقرار گرفته نمیشود، بلکه فرد خود شخصاً اعتراف مینماید و این در برخوردهای تربیتی با نوجوانان حائز اهمیت فراوانی است.
2-قاضی، متهم را نباید به اعتراف و اقرار، تشجیع و تشویق نماید، بلکه بالعکس انکار گناه را به او باید تلقین نمود و شبهات را به نفع متهم تعبیر و تفسیر کرد.
3-فلسفهٔ چنین اصلی، مبتنی برحفظ حیا و عفت و طهارت عمومی و جلوگیری از جرأت یافتن متهم برگناه میباشد و این همان مطلب مهمی است که در باب موازین شرعی و اخلاقی به آن اشاره نمودیم.
مورد دوم، به جوانی مربوط میشود که نزد علی (ع) آمد و بیان کرد که: با پسری لواط کردهام، پاکم کن (یعنی بر من حد جاری کن). حضرت فرمود: به خانهات برگرد، شاید سودایی در طبعت حرکت کرده باشد (چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط میشود. لذا فرمود شاید حواست حاضر نیست و اقرار از روی کمال و شعور و عقل نیست.) روز دیگر آمد و همان را اقرار کرد و خواهش اجرای حد را تکرار کرد، حضرت همان پاسخ را داد و این مسئله به این صورت چهار بار تکرار شد. در مرتبهٔ چهارم، امیرالمؤمنین ناچار به اجرای حد شد، لکن چون وسایل اجرای حد آماده شد و جوان نیزمنقلب و پشیمان شده بود، امیرالمؤمنین از اجرای حد خودداری نمود. (5)
اینک، مطلب دیگری را در جهت استحسان اقرار نگرفتن، نقل میکنیم:
اما گناهانی که خداوند، حد برآنها مقرر داشته مانند زنا، واجب نیست که به آن نزد حاکم شرع اقرار کند تا بر او حد جاری نماید و همان پشیمانی از گناه و عزم برترک آن در آینده و سعی در استغفار کافی است. (6)
لذا مطلبی که از آن میتوان استفاده نمود، این است که نباید مربی و یا خانواده و یا هرفرد دیگری بین نوجوان خلافکار و خدای تعالی واسطه شود و اقرار بخواهد، بلکه اگر او را به سوی خداوند و انجام توبهٔ واقعی سوق دهد، منظورحاصل است و حقیقت توبه، همان پشیمانی از عمل و تلاش برای ترک آن درآینده است و چنانچه از روحیات و رفتارهای نوجوان دریافتیم که انگیزهای برای تداوم عمل (خلاف) ندارد و حقیقتاً متنبه شده است، دیگر نیازی به گرفتن اقرار و یا شنیدن اقرار و اعتراف او نیست. بهتر است که او را در جهت بهبود ارتباط با خدا و جبران گذشتهها تشویق و ترغیب نمود تا راه برای بازسازی شخصیت و آیندهٔ روشن و پرامید وی فراهم گردد.
3-پرهیز از برچسب زدن
نوجوانی را با تلوّن شخصیت همراه میدانند، به گونهای که فرد در این دوره احتمالاً هر لحظه به رنگی و به صفتی میگراید.
گاهی بسیار فداکار و ایثارگر جلوه میکند و گاه متمسک و تکرو بوده و خود را در زندگی فردیاش سرگرم میکند. بعضاً دیده میشود که نوجوان در مواردی، بسیاراجتماعی و گروه گرا میشود و در مواردی دیگر، منزوی و گوشه گیر به نظر میآید. از این رو نمیتوان شخصیت نوجوان را پدیدهای منعقد و کاملاً منسجم و شکل گرفته تلقی نمود. بلکه، همچون مادهای سیال و روان میماند که در قالبها جاری میشود.
مقدمهٔ فوق، به این جهت ارائه شد که اگر در موردی نوجوان مبتلا به خودارضایی شد و یا روابط مشکوکی با همکلاس خود برقرار نمود و یا گزارشی مبنی بر انحراف احتمالی اخلاقی در مورد او دریافت گردید، نباید این نمودها را مظاهر صفات پایدار و ثابت شخصیتی تلقی نمود، بلکه معمولاً این کیفیات از حالتی گذرا و مقطعی برخوردارند و در صورتی که با شیوههای صحیح و واقع بینانه با آنها برخورد شود، امکان اصلاح و بهبود در شخصیت آنان زیاد وجود دارد. لذا ضروری است که از هرگونه برچسب زدن به نوجوان در این زمینهها خودداری شود. حتی در مواردی نوجوان، ممکن است یکی دو بار تحت فشار شدید غریزه جنسی، دست به خودارضایی بزند، در این صورت نمیتوان او را با برچسب زدن منفی «منحرف جنسی» محکوم کرد و از خود طرد نمود. این روش برای همیشه روابط سالم و اعتمادآمیز متقابل بین مربی و نوجوان را مختل میسازد. بلکه باید این واقعیت را پذیرفت که لغزشهای سطحی و محدود نوجوان را نباید ذاتی و مرضی دانست و با این برچسب که بر پیشانی فرد زده میشود، نباید امکان بازسازی و آیندهٔ روشن را از وی دریغ داشت.
بهتر است به خاطر آوریم که نوجوانان بیش از ما بزرگترها در مسیر تند، پرشتاب و لغزندهٔ خواهشهای نفسانی قرار دارند و چنانچه برخی از لغزشهایشان را با دیدهٔ اغماض بنگریم و فرصت ارزندهٔ اعتماد بخش را به آنان بدهیم، میتوانند خویشتن را آن گونه که باید و شاید بسازند و متحول کنند.
4-نهی از تعمیم
معمولاً ذهن انسان تمایل دارد که به نوعی تعمیم درمسایل انسانی و اخلاقی دست یابد وفی المثل صفت مطلوبی را به کل شخصیت فرد توسعه دهد و همچنین پدیدهٔ نامطلوبی را نیز به جنبههای دیگر شخصیت فرد مذکور، سرایت دهد. این مسئله درمباحث و روشهای مشاوره به نام «خطای هالهای» معروف است. به این معنی که اگر در ارزیابی از رفتار دانش آموزان، صفت برجستهای در یکی از آنان مشاهده شود، ارزیاب را متمایل میکند که در جنبههای دیگر رفتاری نیز، او را خوب ببیند و نمرهٔ بالاتر از حد استحقاق برای او در نظر گیرد، که این منجر به نوعی خطا در ارزیابی رفتار میشود که آن را «خطای هالهای» مینامیم.
در مورد نوجوان مبتلا به یکی از انحرافات جنسی و یا اخلاقی، غالباً مشاهده میشود که به مجرد اطلاع از این مشکل رفتاری فرد، عموماً قضاوتها در مورد سایر جنبههای رفتاری او حالتی منفی به خود میگیرد و به نوعی «تعمیم نادرست و شتابزده» منجرمی شود که تمامی شخصیت فرد را مورد تهدید قرار میدهد. لذا مربیان و خانوادههایی که با نوجوانان در ارتباط هستند، عنایت کافی به این موضوع داشته باشند که وجود رفتار نامطلوبی در نوجوان، جنبههای مثبت شخصیت وی را نفی نخواهد کرد. بلکه واقع بینی شرط ضروری اتخاذ تدابیر تربیتی نسبت به نوجوان است.
5-حمل برصحت نمودن
از ویژگیهای اخلاق اسلامی، نگرش مثبت به قضایاست و حتی به مردم توصیه شده است که در برخورد با مسائل، جانب مثبت را بگیرند وهمیشه به جهت سازنده و مثبت وسالم قضایا، توجه داشته باشند. در برخورد با نوجوانان کج رفتار نیزاین اصل اخلاقی حاکم است که باید موضوع را حمل بر صحت نمود.
حدیث زیر بیانگر این واقعیت اخلاقی است:
محمد بن فُضیل به حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام عرض کرد: فدایت شوم به من از برادردینی ام چیزی میرسد که زشت است و مردان را خوشایند نیست. پس از آن از برادرم میپرسم که چنین از تو نقل شده است، ولی او منکرمی شود، درحالی که جمعی که مورد اطمینان هستند، به من خبر داده بودند. امام علیه السلام فرمود: ای محمد تکذیب کن چشم و گوشت را از برادرت. یعنی بگو چشم و گوشم اشتباه دیده و شنیده، پس اگر پنجاه نفر چیزی را دربارهٔ برادرت (برادر دینی) بگویند و او منکر شود، تصدیق برادرت کن و آنها را تکذیب کن. یعنی بگو، امر بر آنها مشتبه شده و فاش مکن چیزی را که به وسیلهٔ آن، او را زشت و لکه دار و بی آبرو کنی که اگر چنین کنی، از کسانی خواهی بود که خداوند در قرآن مجید فرموده است: کسانی که دوست دارند کار زشت در بین مؤمنین فاش شود، برای ایشان عذاب دردناکی در دنیا و آخرت است. (7)
لذا به مجرد کسب خبر از یک نفر، در بارهٔ فرد بخصوصی، نباید با دیدهٔ باور به آن نگریست و پس از آن هم بلافاصله ترتیب اثر داد. بلکه تا زمانی که برای فرد یقین حاصل نشده است، نباید نوجوانی را متهم و محکوم نمود و حیثیت و آبروی او را بر باد داد.
مروری کوتاه برنظریات تنی چند از روان شناسان در باب خودارضایی
قبلاً در بحث آثار «خودارضایی» به عواقب زیان بخش این عمل اشاراتی نمودیم ولی از آنجایی که روان شناسان و صاحبنظران، در این زمینه آرایی کاملاً مخالف یکدیگر در باب کیفیت این عمل و آثار آن دارند، لذا ضروری دانستیم جهت اطلاع بیشتر خوانندگان، به برخی از آنها اشاراتی بنماییم و ضمن نقد و بررسی، جمعبندی مناسبی را ارائه دهیم.
قبل از ارائه روانشناسان، اجمالاً نظر اسلام را در این مورد بیان میداریم:
خودارضایی از دیدگاه اسلام
اسلام به عنوان آیینی که بر فطرت انسان مبتنی است، این عمل را خارج شدن از مرزهای طبیعت بشری و تجاوز به حدود و حریم فطری او میداند؛ تعبیر قرآن در این خصوص «تجاوز» است. روایات و احادیث نیز ناظر به این عناوین و معانی است و از آن به: «گناه بزرگ»، «کسی که با خود نکاح کرده است»، «ملعون» و «کسی که از رحمت واسعهٔ خدا به دور است»، یاد میکند.
بدون تردید، چنین تعابیری که حاکی ازعظمت گناه است، متضمن آثار زیانمند و ناگواری است که بر جسم و روان واندیشهٔ انسان وارد میشود، علاوه بر آن که ارتباط انسان و خدا را که در بینش اسلامی، اصلیترین رابطهٔ موجود در هستی است، مورد تهدید قرار داده و آن را به گسستگی و انقطاع سوق میدهد. ولی با این حال، چون اسلام آیین رحمت و پیامبر آن، «رحمه للعالمین» است، به نوجوان و جوان مبتلا، وعدهٔ آمرزش و مغفرت داده و علاوه بر آن،
درهای امید ونجات را به روی وی میگشاید و فرد را به سوی زندگی سالم ومتعادل سوق میدهد.
خودارضایی ازدیدگاه روان شناسان
روان شناسان از لحاظ دیدگاهی که نسبت به این موضوع دارند، به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول: معتقدند که این عمل (کامجویی از خود)، طبیعی بوده و هیچ گونه آثار و عوارض نامطلوبی در بر ندارد و اگر هم عوارض نامطلوبی احتمالاً داشته باشد، در احساس گناهی است که دامنگیر فرد میشود و او را دچار خجلت و شرم مینماید وگرنه معتقدند که عوارض جسمی و روحی دیگری ندارد و باید با احساس گناه مبارزه نمود.
دسته دوم: عقیدهای کاملاً مخالف با دسته اول داشته و معتقدند که این عمل آثار سوئی بر جسم و روان نوجوان میگذارد که به اجمال به نظریات آنان اشارهای میکنیم:
روان شناسان آمریکایی و غربی، عموماً برآنند که «خودارضایی» عملی طبیعی و عادی است و به حسب شیوع آن دربین نوجوانان، آن را پدیدهای غیرعادی تلقی نمیکنند.
برخی از روان شناسان جامعهٔ ما نیز که متأثر از همان نظریات میباشند، این بیان را تأیید مینمایند.
دکتر «سیروس ایزدی» درکتاب «مسائل نوجوانی» مینویسد: (8)
استمنا امری است که تقریباً در مرد و زن از قدیم تاکنون در تمام جوامع علمی و غیرعلمی مورد بحث بوده است. دربیشتر فرهنگها که فرهنگ ما نیز بدون شک شامل آن است دربارهٔ اثرات زیانبخش این عمل، مطالب بسیاری پذیرفته شده که اساس علمی ندارد. به هرحال در مورد عوارضی که تاکنون به نحوی به استمنا نسبت داده شده است، باید گفت که به هیچ وجه ثابت نشده است.
ایشان در ادامهٔ مطلب چنین اظهار میدارد:
لازم است اولیای مدرسه و به طورکلی کسانی که با نوجوانان سروکار دارند، در قبال این مشکل، آنها را با واقعیتهای علمی مربوط به آن آشنا نمایند و ذهن آنها را ازبرخی معتقدات و اظهارات اغراق آمیز، پاک کنند و درعین حال به نوجوانان توضیح دهند که اگر زیاد از حد انجام شود و یا با وجود در دسترس بودن جنس مخالف باز هم به آن اقدام شود، جنبهٔ غیرعادی دارد.
دکتر «ابراهیم جعفر کرمانی» در کتاب «نوجوانی» مینویسد: (9)
حقیقت علمی امروزه، حاکی براین است که عمل استمنا عملی است بی ضرر و جزو عوامل طبیعی رشد شمرده میشود. از نظر بیولوژی، تجربه جدیدی برای نوجوان میباشد که به حقیقت وجود خود پی ببرد و از نظر روانی یک تأکیدی برآن است که «هیجان اختگی» که درابتدای این فصل گفته شده، به وقوع نپیوندد.
نوجوان باید آگاه باشد که استمنا سبب پیدایش ناراحتی جسمی و روحی نمیگردد و درحقیقت عملی است که فشارهای جسمی و روحی را تسکین میدهد و این مقدمهای است برای تکامل جنسی و ارتباط قانونی وشرعی بین مرد و زن در آینده.
«بلر» و «جونز» در کتاب «روانشناسی نوجوانی» معتقدند: (10)
در سالهای اخیر، نگرش پزشکی و روانی متفقاً این است که استمنا در نفس عمل به هیچ وجه متضمن خطر و زیان نیست بلکه ممکن است چنان توجه نوجوان را به خود معطوف دارد که موجب کاهش فعالیتهای درسی و سایر مسئولیتهای اجتماعی او گردد.
«هادفیلد» در کتاب «روانشناسی کودک و بالغ» پس از بررسی جنبههای روانی و جسمانی این عمل، مینویسد: (11)
به طورکلی باید گفت، خطر استمنا روانی است و هیچ گونه اثر سوء جسمانی ندارد. آنگونه که ملاحظه میشود این دسته از صاحبنظران برآنند که:
1-استمنا عواقب سوء جسمی در بر ندارد.
2-احتمالاً اثر نامطلوب آن در بُعد روانی به صورت احساس گناه متجلی میشود.
3-احساس گناه را باید از وجود فرد ریشه کن نمود.
4-استمنا را زمانی غیرعادی میدانند که به صورت افراطی درآید و با وجود دسترسی به جنس مخالف انجام گیرد.
«احساس گناه» نیز به طور مطلق، مذموم نیست. بلکه تا حدی که منجر به ترک عمل و جبران نارساییها شود، لازم و ضروری است. لکن نه آن گونه که روان شناسان یاد شده برآنند که احساس گناه را به طور کامل نفی میکنند و نه آن اندازه به احساس گناه میدان عمل داد تا جرأت بازگشت به خدا و بازگشت به زندگی سالم و متعادل را از فرد اخذ کند. بلکه از احساس گناه باید نیروی محرکهای برای گامهای بلند و جهش به سوی آینده به وجود آورد.
دستهٔ دوم روان شناسان و صاحبنظران، آنهایی هستند که با واقع بینی به این مسئله نگریسته و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دادهاند:
«کانت» معتقد است:
هیچ چیز به اندازهٔ کام گرفتن از خود، ذهن و جسم را ضعیف نمیکند و این نوع شهوترانی به کلی با طبیعت آدمی مغایر است. اما این موضوع نباید از جوان پنهان بماند. باید آن را با همهٔ زشتیاش پیش روی وی قرار داده، بگوییم که بدین طریق از تولید مثل خواهد افتاد و یادآور شویم که این عادت زشت بیش از هر چیز دیگری قدرت جسمیاش را تباه خواهد کرد، با این کار سبب پیری زودرس خویش خواهد شد، عقلش واقعاً ضعیف خواهد شد و غیره و غیره. (12)
«موریس دبس» در این مورد مینویسد:
سابق بر این، گمان میکردند که این انحرافات جنسی، یک امر غیرقابل جبران و بسیار خطرناک است و تقصیر تمام حوادث عصبی را به گردن آن میگذاشتند. امروزه غالب اطبا به این موضوع اهمیت زیاد نمیدهند. در هر صورت جلق زدن (استمنا) عمل قبیحی است. این کار جوان را بسیار خسته میکند ودر طبایع حساس تولید وسواس و تردید عجیبی مینماید به طوری که همواره خجل و شرمسار هستند. (13)
متفکردیگری به نام «سیلوانوس استال» معتقد است:
این کار (استمنا) آشفتگی و شوریدگی حال را سبب میشود و اگر تکرار گردد، نتایجی محنت انگیز در پی دارد. استمنا، هوش را ناتوان و خوی را پست و نیروهای پیکر را نابود سازد و آن را باید نه تنها گناه به خدا بلکه بی حرمتی به آنچه درعالم بشریت پاک و نیک است، به شمار آورد. این کار زشت اگر به درازا انجامد، برای بدبختی که بدان دست یازد، همه راههای به دست آوردن خوشبختی را تباه و ویران سازد. (14)
«کینزی» یکی از محققانی است که سالیان دراز به تحقیق دربارهٔ مسائل جنسی نوجوانان و جوانان پرداخته است، مینویسد: (15)
مشکل است تصور شود که چیزی از این (استمنا) بتواند به طور مداوم به شخصیت فرد لطمه زند.
و در مورد زنان مبتلا به خودارضایی مینویسد:
«نصف آنها به خلجانهای روانی منبعث از پشیمانی و ندامت مبتلا میشوند و در این میان عدهای فقط یک تا دو سال، ناراحت میگردند. درحالی که عدهٔ بیشتری در حدود شش سال و نیم دچار این گونه اضطرابات خواهند بود.» (16)
به عقیدهٔ کینزی، هیچ نوع فعالیت جنسی دیگر مثل استمنا، موجب ناراحتی و نگرانی خاطر زنان را فراهم نمیسازد.
«کوچتکف» و «لاپیک» دو تن از روان شناسان روسی مینویسند:
تمایلات جنسی پیش از موقع، جوان را از تحصیل و استراحت کلی نشاط بخش منحرف میکند و دراشخاص بی اطلاع و بی تجربه، سبب رنج روحی عمیقی میشود. (17)
آنها همچنین در پاسخ آن عده که می گویند: اگر نوجوانان، از طریق استمنا و یا روشهای دیگر، به ارضای جنسی خویش نپردازند، دچار ناراحتیهای روحی میشوند، این چینن اظهار نظر مینمایند:
طبق عقیدهٔ متخصصان معروف و مقبول همگان (متخصصان فیزیولوژی، بیولوژی و پزشکان بیماریهای روانی و متخصصان اعصاب و امور جنسی و بیماریهای آمیزشی) اجتناب از ارضای تمایلات جنسی تا دورهٔ روابط زناشویی، مطلقاً ضرری ندارد. (18)
برخی از متخصصان امورجنسی نیز مینویسند:
این عمل (استمنا) مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار میکند، جبون و بی حال بارمی آورد، شهامت و درستی از آنان سلب میشود. چه بسا اشخاصی هستند که درعنفوان جوانی دچار ضعف قوای روحی و جسمی به صورت مفرط میشوند. این عمل غیرطبیعی جنسی از لحاظ روابط نزدیکی که با حواس پنجگانه دارد، در درجهٔ اول در چشم و گوش اثر میگذارد، علاوه بر اینها، تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم شدن خون، پریدگی رنگ، نقصان قوای حافظه، لاغری، ضعف و سستی زیاده از حد، بی اشتهایی، کج خلقی، عصبانیت دَوَران سر و آفتهای دیگر، مشکلاتی است که گریبانگیر مبتلایان به آن خواهد شد. (19)
با بررسی نظریات فوق باید اظهار نمود که:
برخی از روان شناسان، آسیب استمنا را روانی میدانند نه جسمی. (20) اگرصرفاً خطر آن را روانی بدانیم، باید بپذیریم که عوارض احتمالی آن از قبیل احساس گناه، درخود فرو رفتن عاطفی (اوتیسم)، (21) انزوا، شرم و خجلت افراطی گریبانگیر نوجوان ویا فرد مبتلا خواهد گردید. زیرا به خود مشغول شدن، مستلزم بریدن از دیگران و قطع ارتباطهای اجتماعی است.
از سوی دیگر به لحاظ وجود رابطه مستقیم بدن و روان که در اختلالات پسیکوسوماتیک (22)(روان ـ تنی) مورد بحث واقع میشود، آثار روانی استمنا، پیامدهای نامطلوب جسمی را به دنبال دارد.
خانم دکتر بیرجندی، پس از بحث پیرامون علل مولد امراض پسیکوسوماتیک، در این زمینه مینویسد: (23)
در کسی که احساس گناه به علت استمنا دارد، ممکن است علایم دستگاه ادراری و تناسلی بروز کند.
نویسنده: محمد رضا شرفی
پی نوشت ها:
1-گناهان کبیره، جلد 1، ص 450.
2-غررالحکم و دررالحکم.
3-مولوی
4-گناهان کبیره، جلد 1، صص 330 و 331.
5-همان منبع، ص 358.
6-همان منبع، جلد 2، ص 579 و 580.
7-همان منبع، جلد 2، ص 422 و 423.
8-مسائل نوجوانی؛ دکتر سیروس ایزدی، ص 24.
9-نوجوانی؛ دکترابراهیم جعفر کرمانی، ص 30.
10-روانشناسی نوجوانی؛ بلر و جونز، ترجمهٔ رضا شاپوریان، ص 102.
11-روانشناسی کودک و بالغ، ص 326.
12-تعلیم و تربیت؛ کانت، ترجمه دکتر شکوهی، ص 78.
13-بلوغ، ص 63.
14-آنچه که یک جوان باید بداند؟، ص 41.
15-روانشناسی نوجوانی، ص 102.
16-همان منبع، ص 102.
17-روانشناسی و تربیت جنسی، کوچتکف و لاپیک، ترجمه محمد تقی زاده، ص 196.
18-همان منبع، ص 230.
19-ناتوانیهای جنسی؛ دکتر استون و جمعی دیگر از نویسندگان، صص 48 و 49.
20-همان منبع، ص 326.
21-Autism
22-psychosmatic
23-روانشناسی مرضی (رفتار غیرعادی)؛ دکتر پروین بیرجندی، ص 235.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید