جوان و انتقاد
از جمله ویژگیهای دورهٔ جوانی، آرمان خواهی و عدالت جویی است. این دو ویژگی، جوان را به انتقاد از گفتار و کردار دیگران وادار مینماید. گفت و گو و نشستهای گوناگون با جوانان، این شرایط را بیشتر فراهم میکند تا در حالات و روحیات یک دیگر کنجکاوی و دقیق شوند و موشکافانه، عیبهای دوست خود را مورد توجه قرارداده و به صورت فعال و همه جانبه و با شور و نشاط و سرزندگی در صحنهها حاضر شده و با صراحت، اظهار نظر نمایند. هر چند باید این فرصت نقادی از دیگران را مغتنم شمرد و آن را یک حرکت اصلاح گرانه دانست و این حق اجتماعی را برای همهٔ اقشار جامعه، به ویژه جوانان قائل شد، اما باید مواظب لغرش گاههای پرخطر نیز بود تا انتقاد به انتقام یا عیب جویی و پرده دری تبدیل نشود و نقش سازنده و تکاملی خود را ازدست ندهد. میل به تنوع و داشتن آرزوهای بی حساب، تصویرهای خیالی و آرمان خواهی، همه و همه دست به دست هم داده و جوان را به هیجان میآورد تا جایی که این دوره از حیات بشری را سن زودرنجی و زود شکنی معرفی کردهاند. اصولاً جوانان زود به هیجان می آیندو با کنایه و اشاره و سخن، اعتراض خود را نمایان میسازند و در مواردی نیز، دیگران را نادیده میگیرند؛ شاید گمان دارند از این طریق هم بداند کجا و چگونه انتقاد کند و هم از نقد سازندهٔ دیگران استقبال نماید.
انتقاد در لغت
جوهری، لغت شناس معروف، مینویسد: در همهای ناخالص را از مجموعهٔ آن جدا کردن، انتقاد در همهاست و نقد کسی، به معنای مناقشه کردن با او دربارهٔ چیزی است.1 در روزگار گذشته که معاملات مردم با سکهٔ نقره انجام میشد، افرادی سرب را با نقره مخلوط نموده و به صورت پول رایج عرضه میکردند. کسی که میخواست نقد خود را خالص کند به صرّاف مراجعه میکرد تا او را انتقاد نماید. در لغت عربی، صرّافِ سکه شناس را منتقد و عمل جدا سازیاش را انتقاد می گویند.2 حوزهٔ نقد و انتقاد، وسیع و فراگیر است، به همین دلیل گفته یا نوشته و یا عمل دیگران را در بر میگیرد.
انتقاد و عیب جویی
افراد با توجه به طرز به تفکر و نگرش مثبت یا منفی خود دربارهٔ عمل کرد دیگران، قضاوتهای مختلفی دارند و عکس العمل های گوناگونی از خود بروز میدهند: گروهی در مقابل خوبی واکنش مثبت نشان میدهند و خوبان را تشویق میکنند، ولی از بدکاران انتقاد نمیکنند تا مبادا دل آزرده شوند و از محبوبیتشان کاسته گردد؛ این افراد، خود خواه، محاظفه کار و منفعت طلب میباشند. گروهی دیگر فقط به بدیها توجه میکنند و با عینک بدبینی اطرافیان را میبینند و همواره در پی یافتن نقاط ضعف و نادیده گرفتن خوبیها و نقاط مثبت دیگران هستند؛ این افراد به بیماری عیب جویی مبتلایند. گروه سوم که از سلامت فکر و پاکی دل برخوردارند، خوبیها و بدیها را با هم میبینند؛ از مشاهدهٔ کارهای ناشایست ناراحت میشوند و لب به انتقاد میگشایند و کارهای خوب دیگران را ستایش و تحسین میکنند. عیب جویی و انتقاد، در ردیابی عیوب و ابراز آن به صاحب عیب، مشترکاند، ولی در دوچیز تفاوت دارند: 1 – هدف عیب جو، آزار دهی و تخریب شخصیت دیگری است، در حالی که غرض انتقادگر، اصلاح و خدمت به دیگری است. 2 – انگیزهٔ عیب جو، حسادت، انتقام جویی و خود محوری است، ولی منشأ انتقاد نوع دوستی، خیر خواهی و مسئولیت پذیری است. از این رو در اسلام، انتقاد بار مثبت و عیب جویی، بار منفی دارد و از صفات ناپسند و گناهان بزرگ شمرده شده است. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «پی گیری عیوب دیگران، از قبیحترین عیوب و بدترین گناهان است.»3 استاد مطهری در تفسیر و تعریف نقد مینویسد: قوهٔ نقادی و انتقاد کردن، به معنای عیب گرفتن نیست؛ معنای انتقاد، یکی شیء را در محک قرار دادن و به وسیلهٔ محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است.4 هدف از نقد و انتقاد در نظام ارزشی اسلام، پاره کردن و دریدن و ایجاد بدبینی در جامعه نیست، بلکه ارج نهادن به کار مثبت دیگران و یاد آوری نقاط ضعف و قوّت در کنار هم میباشد. سنجش و ارزیابی و بررسی همراه با عدل و انصاف و دیدن درد و ارائهٔ درمان، در مفهوم نقد صحیح نهفته است. بنابراین توصیف، انتقاد کردن – بر خلاف عیب جویی – کار آسانی نیست.
انتقاد و نصیحت
انتقاد ونصیحت کردن از دو جهت متفاوت است:1 – همیشه انگیزهٔ نصیحت، خیر خواهی و خدمت رسانی است، ولی انگیزهٔ انتقاد، گاهی ضرر رساندن به دیگری و تخریب چهرهٔ اوست که از آن به انتقاد مخرّب یاد میشود. 2 – زبان نصیحت، مختلف است؛ گاهی با انتقاد و در پارهای موراد، با تحسین و تأیید انجام میگیرد.
فلسفهٔ انتقاد
شاید این سؤال در اذهان برخی رسوخ کند که چرا باید از دیگران انتقاد کنیم؟ مگر انسان به کمک عقل و خرد خود نمیتواند راه صحیح زندگی را برگزیند؟ در پاسخ باید گفت: در نهاد انسان، در کنار عقل، غریزهٔ حب ذات نیز وجود دارد که گاهی منشأ انحراف در نگرش آدمی به خود میشود، به طوری که ممکن است در کسی عیبی باشد ولی از آن غافل گردد، در حالی که همان عیب را در دیگری دیده و بر اساس آن قضاوت کرده است. غریزهٔ خود دوستی باعث میشود انسان در مواردی اعمال خود را توجیه نماید و یا به دلیل تأثیر پذیری از خانواده و اجتماع و منافع شخصی، عقل کارایی خود را از دست بدهد؛ در این صورت باید عقل دیگران را ضمیمهٔ عقل خود کند و از نقد وبررسی آنان استفاده نماید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «داناترین مردم کسی است که علم دیگران را به علم خود ضمیمه نماید.»5 یعنی خود را عالم مطلق نداند و از علم و آموزههای دیگران و انتقادهای بجای آنان استفاده کند. انتقاد، هم به انتقاد کننده سود میرساند و هم به انتقاد شونده، زیرا انتقاد شونده از این طریق به عیب و کاستیهای خود پی خواهد برد و در صدد جبران آن بر خواهد آمد و انتقاد کننده علاوه بر این که به وظیفهٔ الهی خود عمل کرده و در پیش گاه خداوند مأجور خواهد بود، به طور غیر مستقیم ازآن انتقاد، خود نیز بهره مند خواهد شد، زیرا اگر انتقاد در جامعه نهادینه گردد و به صورت فرهنگ در آید، همهٔ آحاد از محسّنات آن برخوردار میشوند.
جایگاه نقد و انتقاد در اسلام
با توجه به نقشی که انتقاد در سازندگی فرد واجتماع دارد، اسلام بر تذکر کاستیها و نقد عملها به جای آراستن عیوب و کتمان زشتیها، تأکید ورزیده است.
1 – انتقاد، یکی از حقوق واجب مسلمانان است. امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: «از واجبترین حقوق برادرت این است که او را به خیر متوجه کنی و هیچ چیزی را که برای دنیا و آخرت او مفید است، از او پنهان نداری.»6
2 – خودداری از انتقاد، یک نوع خیانت است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «کسی که برادرش را در حال انجام عمل ناپسندی ببیند درحالی که میتواند او را از این کار باز دارد و سکوت کند و از او انتقاد نکند، به او خیانت کرده است.»7
3 – انتقادگری و انتقاد پذیری، از صفات مؤمنان است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید «مؤمن آیینهٔ برادر خویش است و بدیها را از او دور میسازد.»8
4 – انتقاد گر، بهترین دوست، و عیب پوش، بدترین دوست است. امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «از پی کسی رو که تو را میگریاند، عیب را تذکر میدهد و خیر خواه توست و پیرو آن کس مباش که به ظاهر تو را میخنداند و در باطن نسبت به تو غیر صمیمی است، و بر خدا وارد میشوید و از واقعیتها آگاه میگردید.»9 در حدیثی معروف از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «محبوبترین افراد در نزد من کسی است که عیب مرا به من هدیه کند.»10 امام علی (علیه السلام) در این حدیث به پیروان خود گوشزد میکند که راه دوست شدن با آن حضرت، تملق و چاپلوسی نیست، بلکه با این که امام (علیه السلام) انسانی معصوم و بی عیب است و نیازی به نقد ندارد، کسی که به پندار خود عیبی میبیند، با تذکر و یاد آوری، مراتب دوستی و صداقت خود رابه امام خویش نشان میدهد. در گزینش واژهٔ برادر نیز رمز و رازی نهفته است. حضرت ازاین طریق میخواهد به همگان بفهماند که با انتقاد گر نباید برخوردی خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت، بلکه باید او را به چشم یک دوست و بلکه به دیدهٔ عزیزترین برادر نگریست. نکتهٔ دیگر در این حدیث، به کارگیری واژهٔ هدیه و سوغات است، زیرا اولاً: گویای این حقیقت است که بازگو کردن عیب شخص به خود او، بهترین خدمت به وی شمرده میشود. ثانیاً: همان طوری که در قبال اعطای هدیه، باید از هدیه دهنده سپاس گزاری کرد، در قبال انتقاد نیز هر انسانی موظف است از انتقاد کنندگان خود تشکر و قدردانی نماید. ثالثاً: انتقاد باید از روی خیر خواهی باشد تا عنوان هدیه بر او منطبق گردد. اگر انتقاد به قصد تخریب باشد، دیگر هدیه نخواهد بود.
5 – استفاده از انتقاد در دستور کار مؤمن قرار دارد و باید جزء برنامههای اجتناب نا پذیر زندگی هر مسلمانی قرار گیرد. امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: «کوشش کنید چهار برنامهٔ مشخص داشته باشید: قسمتی برای مناجاب با خدا، ساعتی برای امرار معاش، قسمتی برای هم نشینی با برادرانی که مورد اعتمادند و عیوبتان را خالصانه با زبان ابراز میدارند و ساعتی را نیز به جلب لذایذ مشروع خود اختصاص دهید.»11
اقسام انتقاد
به طورکلی، انتقاد به دو نوع سازنده و مخرّب تقسیم میشود:
الف ) انتقاد سازنده:
انتقادی است که به انگیزهٔ اصلاح، رشد و تعالی جامعه و پالایش و زنگار زدایی از پیکرهٔ عظیم اجتماع، با اتخاذ روشی مناسب و شایسته در گفتار و کردار و ضمن احترام به شخصیت مخاطب، انجام میگیرد و درآن، آداب تذکر و اندرز به طور کامل رعایت میشود.
ب ) انتقاد مخرّب:
دراین انتقاد، تحریف و تخریب شخصیت، جای گزین تکمیل گردیده و تحقیر به جای تکریم نشسته است و به انگیزهٔ افساد و ایجاد اختلاف و تفرقه در جامعه و کاشتن بذر کینه و نفاق با روشی نامناسب صورت میگیرد. برای تشخیص نقد سازنده ازمخرّب، لازم است شیوهٔ صحیح نقد بررسی شود.
شیوههای نقد
1 – انتقاد مستقیم زبانی:
منتقد با احراز شرایط، به طور مستقیم و شفاف، نظر خود را ابراز میدارد. امروزه بیشترین نوع انتقاد در جامعه به این صورت انجام میگیرد. در سیرهٔ پیشوایان نمونههایی از انتقاد صحیح به چشم میخورد. برخی از اصحاب در محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مشغول صحبت بودند و دربارهٔ یکی از مسلمانان سخنانی میگفتند. حضرت فرمود: همین که آن چه را در برادرتان هست بگویید، کافی است.12
2 – انتقاد غیر مستقیم زبانی:
یکی از شیوههای انتقاد که بسیار کارساز است ولی متأسفانه کمتر از آن استفاده میشود، انتقاد به روش غیر مستقیم میباشد. قرآن مجید و پیشوایان دین در ایجاد ارتباط با مخاطب و طرح آموزههای خود، از این روش سود میجستند. بنا به فرمودهٔ امام صادق (علیه السلام)، قرآن به همین صورت نازل شده است و خطابهای قرآنی گر چه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) است اما در واقع به مؤمنان اشاره دارد.
3 – انتقاد غیر زبانی:
گاهی انتقاد از طریق تغییر در چهره انجام میگیرد. کاربرد این نوع انتقاد، زمانی است که بین نقد کننده و نقد شونده رابطهای بسیار صمیمی وجود دارد و نقد شونده خود را نیازمند این رابطهٔ گرم میداند. برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) با دختر گرامیشان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از همین نوع است. ایشان پس از بازگشت از سفری، طبق معمول به دیدار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفتند و بر خلاف همیشه، پس از مکث کوتاهی، خانهٔ دخترش را ترک کردند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) متوجه پردهای شد که به تازگی بر در خانه آویخته بود و حدس زد نگاه سرد رسول الله (صلی الله علیه و آله) به دلیل آن باشد. از این رو به سرعت پرده را همراه با پیامی به نزد پدر فرستاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از شنیدن پیغام دختر بزرگورا خود فرمود: پدرت فدای تو باد، و با خوش حالی بار دیگر به دیدار فاطمه (سلام الله علیها) آمدند.13
آداب انتقاد
یک نقد خوب، مفید و سازنده باید از اصول و آدابی پیروی کند، زیرا در غیر این صورت، نقد به معنای واقعی انجام نمیگیرد. بعضی از این اصول عبارتند از:
1 – اعتدال در انتقاد:
یکی از آداب نقد که گاهی مورد غفلت قرار میگیرد، میانه روی در نقد است. برای رعایت این نکته، ابتدا بایستی ضرورت نقد را تشخیص داد و سپس از آن به طرز صحیح و منطقی استفاده کرد. گاهی لازم است چشمهای خود را در برابر لغزشهای احتمالی دیگران ببندیم تا شرم و حیای گناه کار حفظ شده و جسور نگردد. بنابراین والدین و مربیان نباید به طور دائم از نسل جوان انتقاد کنند، زیرا روح و روان آنها از اعتراضات بیش از حد، مکدّر میشود و حالت تدافعی میگیرد.
2 – انتقاد در خلوت:
هر چه انتقاد صمیمیتر و در خلوت و خودمانی باشد، مؤثرتر است و از کینه توزی و لجاجت پیش گیری میکند. امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرماید: «کسی که برادر خود را در پنهانی موعظه کند، او را زیبا ساخته و کسی که آشکارا به وی اندرز دهد، باعث زشتی او گردیده است.»14
3 – انتقاد از عمل نه عامل:
در انتقاد سازنده، عمل نادرست مورد نقد و ارزیابی قرار میگیرد اما حرمت افراد محفوظ میماند. گاهی باید حساب عمل را از عامل (انجام دهنده) جدا کرد. پس نمیتوان به دلیل خوب و مؤمن بودن یک شخص، همهٔ اعمال او را تأیید کرد و نمیتوان به دلیل یک عمل ناشایست، شخصیت کسی را زیر سؤال برد. امام صادق (علیه السلام) ضمن احترام به شقرانی که از دوستان اهل بیت بود ولی متأسفانه شراب مینوشید، آهسته و به طور غیر مستقم از عملش انتقاد کرد و فرمود: عمل خوب ازهر کس که باشد خوب است و از تو خوبتر، زیرا به ما وابستهای و عمل بد از هر کس سرزند، بد است و از تو بدتر، زیرا منسوب به ما هستی.15
4 – رعایت ادب در انتقاد:
انتقاد سازنده همواره با رعایت امنیت روحی و شخصیت اجتماعی دیگران است. اگر انتقاد با مهر و محبت آمیخته نباشد، طرف مقابل را به واکنش وادار میکند، چرا که انسان به حکم خود دوستی، از خود دفاع میکند و اجازه نمیدهد به شخصیت او خدشهای وارد شود. این موضوع باید با دقت انجام گیرد، به ویژه کسانی که با نسل جوان سرو کار دارند باید به این نکته توجه داشته باشند که معمولاً جوان از نصیحت مستقیم و صریح، گریزان است، زیرا آن را با هویت طلبی و استقلال خواهی در تضاد میبیند. اسلام در حُسن برخورد و مهر ورزی با مردم در همهٔ زمینهها و از جمله «انتقاد» تأکید ورزیده است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «کسی که با دیگران به رفق و مدارا عمل کند به خواستهای که از آنان دارد، دست مییابد.»16 بنابراین انتقاد کننده، باید فرصت کافی را برای اظهار نظر و گفت وگو در فضایی مملوّ از صمیمیت فراهم نماید و از هنر خوب شنیدن استفاده کند و با وقار و متانت سخن بگوید. قرآن مجید از پیامبرش موسی (علیه السلام) میخواهد فرعون را با نرم خویی به خدا پرستی دعوت نماید.17 موسیا در پیش فرعون زمن – نرم باید گفت قولاً لینا – آب اگر در روغن جوشان کنی – دیگران و دیگ را ویران کنی 18
5 – انتقاد غیر مستقیم:
برای آن که انتقاد به خود دوستی اشخاص آسیب نرساند و آنان را به مقاومت وادار نکند، چه بسا لازم باشد از روش غیر مستقیم استفاده کرد و کلماتی ملایم به کار برد. عباراتی چون: آیا بهتر نبود؟ آیا صلاح می دانی؟ میزان تأثیر گذاری نقد را مضاعف کرده، مجال انتقاد از بزرگترها را برای جوان نیز فراهم میکند. برخی استفاده از ایما و اشاره را در مراحل اولیهٔ انتقاد بهتر و آبرومندتر میدانند. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکر دادن برای او از ملامت صریح، دردناکتر است.»19 نمونهٔ جالب و بسیار مؤثر تذکر غیر مستقیم و در قالب کنایه را درسیرهٔ امام کاظم (علیه السلام) میتوان ملاحظه کرد. روزی آن حضرت از کوچهای میگذشتند. صدای ساز و آواز خانهای بلند بود. امام (علیه السلام) از کنیزی که برای کاری از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند: صاحب خانه، بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: آزاد است. فرمودند: اگر بنده بود، این بساط را پهن نمیکرد. صاحب خانه تا ماجرا را از کنیز شیند، پابرهنه در میان کوچهها به دنبال حضرت دوید و نزد او توبه کردو به افتخار آن روزی که با پای برهنه در پی حضرت دوید و به شرف توبه نائل آمد، تا آخر عمر کفش به پا نکرد و به «بشر حافی» (پابرهنه) مشهور گشت.20
6 – بی طرفی در انتقاد:
یکی از شرایط انتقاد سازنده، بی طرفانه بودن و رعایت انصاف و جوان مردی در انتقاد است. کسی که مغرضانه انتقاد کند و ملاک او دوستی و دشمنی باشد، قطعاً در انتقاد خویش حُسن نیت ندارد و از واقع بینی فاصله گرفته است، که گفتهاند: «حبّ الشی یعمی و یعصم؛ محبت به چیزی، انسان را کور و کر میکند و نمیگذارد عیبهای آن را ببیند و یا بشنود». چون غرض آمد هنر پوشیده شد – صد حجاب از دل به سوی دیده شد 21 – دوستی یا دشمنی با شخص، گروه و یا حزب نباید موجب نادیده گرفتن اصل بی طرفی در انتقاد شود. اگر فردی با دیدهٔ دشمنی به کسی نگاه کند، چه بسا صفات خوب و پسندیدهٔ وی در نظرش بد میآید و بر اساس آن انتقاد نماید. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: هرگاه دنیا به کسی روی آورد، نیکوییها و کارهای خوب دیگران را هم به او نسبت میدهند و زمانی که دنیا به کسی پشت کرد و مردم از کسی روی گردان شدند خوبیهای او را نیز نادیده میانگارند.22 سعدی میگوید: کسی به دیدهٔ انکار اگر نگاه کند – نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی – متأسفانه در جامعه ما شاهد انتقادهایی در عرصهٔ سیاست هستیم که خالی از حب و بغض نیست و از روی انصاف و با رعایت بی طرفی انجام نمیگیرد و همین امر جایگاه رفیع انتقاد را تنزل داده است. انتقادهای برخاسته از حسادت و غرض ورزی، نه تنها مشکلی را نمیگشاید، بلکه بر بحران و چالش در جامعه میافزاید. انسان کینه توز نمیتواند به انتقاد صحیح دست یابد. در روایت میخوانیم: «النصیحه من الحاسد محال؛23 نقد و نصیحت از حسود، ممکن نیست». اگر دیو کینه توزی به جای مهرورزی بنشیند، پردهای تار در پیش چشم آدمی ایجاد میکند بین او و حقیقت فرسنگها فاصله میاندازد و نگاهش را نگاهی دشمنانه مینماید. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «از جدل و بگو مگوهای بی حاصل و دشمنی بپرهیزید که این دو، مایهٔ بیماری دلها و زمینه ساز نفاق در میان مؤمنان است.»24 با این بیان معلوم میشود که نقد صحیح و خیر خواهانه، در گرو تزکیهٔ نفس، خروج از منیت ها و خود خواهی ها و برخورداری از ملکهٔ تقوا و مالکیت نفس است.
7 – فراهم کردن زمینهٔ انتقاد:
انتقاد ابتدایی به خود خواهی افراد ضربه می زند و زمینهٔ دشمنی را ایجاد میکند، زیرا نفس انتقاد، تلخ و ناخوش آیند است، پس باید با تمهید مقدماتی، از تلخی آن کاست. اگر انتقاد با بیان یکی از صفات مثبت آغاز شود، اطمینان و اعتماد انتقاد شونده جلب خواهد شد. به کار گیری این روش، موجب پذیرش انتقاد و مقاومت کمتر مخاطب میشود و تلخی انتقاد با شیرینی تعریف وتمجید، جبران میگردد.
اگر از ابتدا به دروغ گو بگویید کار شما خلاف است، نمیپذیرد؛ اما اگر زمینهٔ آن را فراهم کردید و مثلاً گفتید: اگر شخصی به شما دروغ بگوید آیا ناراحت نمیشوید؟ قطعاً پاسخ مثبت خواهد داد. بعد از این پاسخ، شما میتوانید او را از دروغ گفتن باز دارید.
8 – در نظر گرفتن وضعیت روحی و روانی:
انسان به هنگام انتقاد کردن از کسی باید ببیند او در چه وضعی قرار دارد؛ اگر عصبانی است، انتقاد کردن صحیح نیست؛ بلکه ابتدا باید با او صحبت کند و از جهات مختلف عاطفی بر او مسلط شود و درآخر به نصیحت کردن بپردازد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «دلها، برای مواقع نصیحت، روی آوردن و پشت کردن دارند؛ پس در مواقع پذیرش، آنها را در یابید.»25 از این سخن بر میآید که تا آمادگی روحی نباشد پند و اندرز اثری ندارد. از طرف دیگر، انتقاد کننده خود باید تعادل روحی داشته باشد. کسی که در حال خشم و عصبانیت انتقاد میکند چه بسا برای آرامش دل خود دست به این کار می زند و قصد اصلاح ندارد، زیرا در این حالت، عقل کارایی خود را از دست میدهد و انتقاد انسان منطقی و تأثیر گذار نخواهد بود.
9- با زبان طرف انتقاد کردن:
هدف از انتقاد، فضل فروشی و یا خود نمایی نیست، بلکه اصلاح افراد و جامعه است. پس باید طوری سخن گفت که روشن، گویا و مؤثر باشد. بدین منظور باید میزان درک مخاطب را محاسبه کرد و با زبان او و متناسب با درک و فهم وی انتقاد کرد.
10 – انتقاد و همکاری:
بعضی افراد فقط از لغزش دیگران انتقاد میکنند ولی برای کمک کردن و رفع کاستیها، کوچکترین قدمی را بر نمیدارند؛ در حالی که در سیرهٔ معصومین (علیهم السلام) میبینیم چه بسا به گناه کار کمک میکردند و پس از آن به نهی از منکر و انتقاد میپرداختند. شقرانی میگوید: منصوردوانیقی به مردم هدیه میداد، من سرگشته و متحیر باقی مانده بودم که چه کسی را واسطهٔ خود قرار دهم تا نزد خلیفه مرا معرفی کرده، برای گرفتن جایزه وساطت کند. در این هنگام امام صادق (علیه السلام) را دیدم، به محضر حضرتش شتافتم و گفتم: من غلام شما شقرانی هستم. حضرت به من خوش آمد گفت. من حاجت خود را با وی در میان گذاشتم. حضرت از مرکب پیاده شد، به سرای خلیفه رفت و اندکی بعد بیرون آمد و جایزهام را در دامانم ریخت و بلافاصله از من که به شراب خواری آلوده بودم، انتقاد کرد.26
شرایط انتقاد
تأثیر مثبت و منفی بسیاری از امور، به چگونگی انجام آنها بستگی دارد. اگر انتقاد با شرایط خاص و با استفاده از مکانیسم مناسب انجام گیرد، سازنده و رشد دهنده خواهد بود. بدین منظور باید شرایطی را در نظر گرفت وبر اساس آن عمل کرد. بعضی از این شرایط عبارتاند از:
1 – شناخت:
نخستین شرط برای انتقاد سازنده، آگاهی منتقد از منع قانونی یا قبح اخلاقی مطلب مورد انتقاد میباشد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «کسی که بدون شناخت به انجام عملی دست زند، مانند روندهای است که مسیر اشتباهی را میپیماید و شتاب بیشتر، فقط او را از مقصد دورتر میکند.»27 گاهی انسان بدون آن که سخنش را بشناسد و یا از عمل شخص مطلع باشد، زبان به انتقاد میگشاید و سپس به نادرستی آن پی میبرد و نزد او شرمنده میشود. روزی محمد بن منکدر امام باقر (علیه السلام) را در آفتاب سوزان مشاهده میکند که مشغول کشاورزی است. او به گمان خود زبان به انتقاد گشود و پس از عرض سلام به آن حضرت گفت: آیا شایسته یکی از بزرگان قریش است که در این هوای گرم در پی دنیا باشد؟ چگونه خواهی بود، اگر در این حالت مرگت فرا رسد؟ حضرت فرمود: به خدا قسم، اگر در این حال بمیرم در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپردهام. محمد بن منکدر گوید: میخواستم شما را نصیحت کنم، شما مرا موعظه کردی.28
2 – انتقاد از خود پیش از دیگران:
آدمی در گام نخست باید به نقد خویش بپردازد و سپس ازکار دیگران انتقاد کند تا شامل این آیهٔ شریف نشود که فرموده است: «یا ایها الذین آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون؛29 ای مؤمنان! چرا چیزی می گویید که بدان عمل نمیکنید.» انتقاد در صورتی تأثیردارد که با عمل گوینده تأکید شود؛ یعنی گوینده خود به آن چه میگوید عمل نماید، بلکه پیش از گفتن، خود به آن عامل باشد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «ای مردم! سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم، مگر آن که پیش از آن، خود به آن عمل کردهام و شما را از معصیتی باز نمیدارم، جز آن که پیش از آن، ترک نمودهام.»30 استاد مطهری (ره) میگوید: «هیچ چیز بشر را بیشتر از عمل تحت تأثیر قرار نمیدهد. شما میبینید مردم از انبیا و اولیا زیاد پیروی میکنند ولی از حکما و فلاسفه آن قدرها پیروی نمیکنند، چرا؟ برای این که فلاسفه فقط می گویند، فقط مکتب دارند، فقط تئوری میدهند ...، ولی انبیا و اولیا تنها تئوری و فرضیه ندارند، عمل میکنند. حتی این طور نیست که اول بگویند بعد عمل کنند؛ اول عمل میکنند و بعد می گویند. وقتی انسان بعد از آن که خودش عمل کرد، گفت، آن گفته، اثرش چندین برابر است.»31
3 – احتمال تأثیر:
انتقاد در صورتی لازم و مفید است که انسان بداند حرف او تأثیر دارد. بنابراین این موضوعی که از توان افراد خارج است، تذکر آن هم بی تأثیر خواهد بود. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «سزاوار نیست مؤمن خود را خوار و ذلیل کند. سؤال شد: مؤمن چگونه خود را خوار میکند؟ حضرت فرمود: در موضوعی که توان آن را ندارد دخالت کند ومتعرّض آن شود.»32
4 – توجه به زمان و مکان:
نقادی، فن وهنری است که با هوش مندی باید اجرا شود. انتقاد کردن همیشه و در هر حال مطلوب نیست. هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. گاهی سکوت کردن بر انتقاد کردن ترجیح دارد و گاهی بر عکس، چه بسا در برههای از زمان، سخنی را به عنوان انتقاد بتوان گفت که همان سخن در شرایط دیگر روا نباشد. گاهی اوقات دشمن از انتقاد ما سود میجوید و از آن بهرهٔ تبلیغاتی میبرد؛ در این گونه موارد باید از انتقاد کردن در مجامع عمومی پرهیز کرد تا بازتاب منفی کمتر داشته باشد.
مرزهای انتقاد:
همان طور که اسلام به حق نصیحت، انتقاد، تحقیق و تفحص اصرار میورزد، از حفظ کرامت انسانی و مصلحت عمومی نیز دفاع مینماید. از این رو برای نقد و انتقاد، مرزهای مشخصی را تعیین کرده است تا هیچ فردی به گمان آزادی انتقاد، حرمت شکنی نکند و جامعه را به بی نظمی و هرج و مرج نکشاند. البته این امراختصاص به اسلام ندارد؛ دموکراتیکترین کشورها نیز برای آزادی بیان و نقد چارچوبی تعریف کردهاند. بحث و تحقیق نظری را باید از منطقهٔ ممنوع مخالفتهای عملی تفکیک نمود. انتقاد تا جایی صحیح است که به توطئه و فتنه انگیزی منجر نشود و اصل نظام اسلامی را زیر سؤال نبرد. امام خمینی (ره) میگوید: «انتقاد، غیر از توطئه است. لحن انتقاد فرق دارد ... این لحن، آزاد نیست، توطئه آزاد نیست؛ انتقاد آزاد است.»33 مرز شکنی در انتقاد و نادیده انگاشتن خط قرمزها که قانون اساسی، رهبری نظام، امنیت و وحدت ملی، از جملهٔ آنهاست. با فلسفهٔ انتقاد که اصلاح امور است، منافات دارد. امام علی (علیه السلام) در بسیاری از موارد که تشخیص میداد انتقاد از روی صدق و خیر خواهی است و یا شخص معترض بر اثر جهل و غفلت و کوته نظری، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است، تلاش میکرد نخست سخن او را بشنود و آن گاه با بیانی متین، به اقناع وی بپردازد، اما در پارهای از اعتراضات که بوی احساسات و تضعیف پایههای حکومت اسلامی بود، نه تنها به انتقاد او توجهی نمیکرد بلکه با لحنی شدید، او را سر جای خود می نشاند و از کردهٔ خود پشیمان میساخت. از این رو به «برج بن مُسَهّر طائی» که شعار «لا حکم الا الله» سرداد، فرمود: خاموش شو! خدا تو را زشت گرداند! به خدا سوگند، تو وقتی که حق به میدان آمد وظاهر شد، شخصی فرومایه و ضعیف بودی و صدایت پنهان بود، اما همین که باطل سر بر کشید، مانند شاخ بز آشکار شدی.34
نقد پذیری
به همان میزان که نقد و نقادی مایهٔ کمال و رشد افراد و جامعه است، نقد پذیری نیز زمینه ساز بسیاری ازاصلاحات و پایان بخشیدن به کشمکشها میباشد. پذیرش نقد، نشانهٔ شخصیت و خاک ساری وترازی برای شناخت انسانهای با انصاف و واقع نگر است. تلخی نخستین نقد، با برآیند شیرین آن، از میان میرود. امام جواد (علیه السلام) در ضمن شمارش نیازمندیهای همیشگی مؤمنان میفرماید: «مؤمن، نقد و نصیحت را میپذیرد.»35 امام سجاد (علیه السلام) نیز میفرماید: «حق نصیحت کننده آن است که با او نرم رفتار کنی و به سخنان او گوش فرا دهی. اگر سخن وی درست بود، خدای را سپاس گویی و اگر سخن او نادرست بود، با او مهربان باشی.»36 نقد ناپذیری، نشانهٔ نوعی غرور و تکبر است که منشأ آن خود خواهی، خود برتر بینی و یا خود مطلق انگاری انسان است. از این رو گاهی نابترین نقدها بر دلهای غبار گرفته، اثر نمیبخشد، زیرا گاهی انسان به دلیل حب نفس حاضر نیست خود را دارای عیب ونقص بداند، به همین دلیل نه تنها از نقد استقبال نمیکند بلکه نقد دیگران را برغرض ورزی حمل مینماید و ناقد خود را دشمن میانگارد؛ ولی غافل از آن است که: آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن آیینه شکستن خطاست – به طور کلی جحود فکری، سنت گرایی، خود محوری و رذایل اخلاقی، مانع پذیرش انتقاد میگردد. پس از نقد پذیری در گرو تهذیب نفس و اصلاح درون است.
انتقاد پذیری در سیرهٔ پیشوایان
امام علی (علیه السلام) با وجود برخورداری از عصمت، خود را از نقد بی نیاز نمیدانست و مردم را به انتقاد از عمل کرد خود فرا میخواند و میفرمود: «با خیر خواهی خالصانه و سالم، مرا از هرگونه شک و تردید، یاری کنید.»37 در جایی دیگر فرمود: «از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز نایستید، زیرا من برتر نیستم از این که خطا کنم و ازآن در کار خویش ایمن نمیباشم، مگر آن که خدا از نفس من کفایت کند.»38 برخی به دلیل عدم دقت در مضمون این کلام، آن را حمل بر اعتراف آن حضرت به امکان وقوع خطا و اشتباه در روش خود کردهاند،39 در حالی که مقصود امام (علیه السلام) نفی مقام فوق بشری است، نه نفی عصمت. شاید بعضی تصور کنند که امام (علیه السلام) در کلام خود شکسته نفسی کرده، در صورتی که چنین نیست، امام با این جمله، در صدد بیان یک اصل و حقیقت مهم است و آن این که: هیچ شخصی – گر چه معصوم باشد – نباید خود را بی نیاز از نقد بداند. آن حضرت از کارگزاران خود نیز میخواهد که زمینهٔ انتقاد را فراهم نماید و جوّ رعب و وحشت را از میان بردارند تا مردم بتوانند به راحتی مطالب خو را مطرح سازند. امام علی (علیه السلام) در نامهٔ خود خطاب به مالک اشتر فرمود: «برای مراجعان، مجلس عمومی تشکیل ده و درهای آن رابر روی هیچ کس نبند و در مقابل خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان را از این مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت، سخنان خود را با تو بگوید، زیرا بارها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که میفرمود: ملتی که با صراحت حق ضعیفان را از زورمندان نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمیشود و روی سعادت نمیبیند.»40 این شیوهٔ حکومت داری را با روشهای حاکمانی مقایسه کنید که فاقد پشتوانهٔ حمایتهای مردمیاند و ببینید تفاوت از کجا تا کجاست. حکومتهای بدون پشتوانه همیشه از نقد و انتقاد گریزانند؛ چنان که در تاریخ نو شتهاند: عثمان، عبدالله بن مسعود را به دلیل اعتراض به حیف و میل اموال عمومی، به مدینه احضار کرد و با او چنان برخورد کرد که استخوان پهلویش شکست و او را ممنوع الخروج نمود.41 و یا عمار یاسر که به دلیل انتقاد از کارهای ناروای حاکم، از سوی وی مورد ضرب و شتم قرار گرفت.42 ابوسعید خدری میگوید: مردی بیابان گرد که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) طلب کار بود خدمت آن حضرت رسید و از وی خواست بده کاریاش را بپردازد و بر خواستهاش بسیار اصرار کرد و با شدت گفت: رهایت نمیکنم تا پولم را بپردازی. اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را از این برخورد زشت نهی کرده و گفتند: وای بر تو؟ می دانی با چه کسی سخن می گویی؟ مرد گفت: حق خود را میخواهم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اصحاب فرمود: چرا صاحب حق را یاری نمیکنید؟ سپس کسی را نزد خوله، دختر قیس، فرستاد و فرمود: به خوله بگو: اگر خرما داری به ما قرض ده تا فصل خرما برسد و خرمای تو را بازگردانیم. خوله پذیرفت و مقداری خرما به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) داد. آن حضرت نیز آن را به مرد بیابان گرد داد و او را به غذا دعوت کرد. آن مرد گفت: حق مرا به طور کامل پرداختی، خداوند حقت را به طور کامل بپردازد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ابراز خوشحالی از برخورد شجاعانهٔ آن مرد برای دریافت طلب خویش فرمود: اینان برگزیدگان امت من هستند. امتی که فرد ضعیف در آن نتواند حق خودش را بدون لکنت زبان باز پس گیرد، هرگز به پاکی نخواهد رسید.43
آسیب شناسی انتقاد
هر پدیدهٔ مثبتی در معرض آفت و خطرقرار دارد و انتقاد نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر از انتقاد به شکل غیر صحیح استفاده شود و یا از مسیر اصلی منحرف گردد، کارآیی خود را از دست داده و به عنصری منفی، مخرّب و ویران گر مبدل خواهد شد. اگر باغبانی، در تهیهٔ بذر و آب و کود اهتمام ورزد ولی به آفتها توجه نکند، محصول خود را از دست خواهد داد. پس شناخت جنبههای منفی انتقاد کمتر از شناخت جنبههای مثبت آن نیست. این آفتها بعضی به انتقاد گری آسیب میرسانند و بعضی به انتقاد پذیری، که ما در این جا آنها را به صورت کلی میآوریم. مهمترین آفات انتقاد سالم عبارتاند از:
1 – سخت گیری در انتقاد:
استفاده از روشهای دستوری و آمرانه در انتقاد، با فلسفهٔ آن منافات دارد و با عث دل زدگی، نفرت و بی توجهی افراد میشود. سبک و شیوهٔ هدایت قرآن، پرهیز از اکراه و اجبار است. قرآن مجید پیامبر (صلی الله علیه و آله) را فقط تذکر دهنده میداند، نه سلطه گر: «لست علیهم بمصیطر».44 سخت گیری و تحمل در منطق پیامبر (صلی الله علیه و آله) راه نداشت بلکه با رفق و مدارا به وظیفهٔ خود میپرداخت و میفرمود: خداوند مرا مبلّغ فرستاده است، نه آزار دهنده و سخت گیر.45 آن حضرت به یاران خود نیز توصیه میکرد: «بر مردم آسان بگیرید و سخت مگیرید و نوید دهنده باشید و درآنان نفرت ایجاد نکنید.»46 البته سخن فوق به معنای تسامح و تساهل و بی توجهی به امور مسلمانان نیست، چرا که در مطالب پیش گفته، انتقاد و ابلاغ سخن حق را از جلمه وظایف دینی و انسانی آحاد جامعه دانستیم و غفلت از آن را تضییع حقوق دیگران قلمداد کردیم. پس در عین حال که وظیفهٔ الهی حکم میکند انسان از لغزشها بی تفاوت نگذرد باید به انتخاب و اختیار دیگران احترام قائل شود وآن را تخطئه نکند. در تاریخ آمده است که وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معاذ بن جبل را برای دعوت و تبلیغ مردم به یمن فرستاد به او چنین توصیه کرد: تو برای تبلیغ اسلام میروی و اساس کارت باید تبشیر و مژده و ترغیب باشد کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک کرده و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. البته پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او نفرمود: انذار نکن، چون انذار جزء دستورات قرآن است. نکتهای که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن اشاره کرد این بود که «بشّر و لا تنفّر» کاری نکن که مردم را از اسلام فراری دهی و متنفر کنی.47
2 – به کارگیری الفاظ تند در انتقاد:
تحقیر و اهانت، با عزت و کرامت انسان برخوردمستقیم دارد و از نظر اسلام عملی مذموم و ناشایست است؛ هر چند به لباس انتقاد زینت داده شده باشد. تحقیر چه به صورت تمسخر، چه به شکل ملامت و سرزنش و چه به شیوهٔ عیب جویی، به جای اصلاح، افساد میکند و به عاملی ضد تربیتی تبدیل میشود. استاد مطهری میگوید: «در بسیاری از موارد، ملامت زیاد، بیشتر نفرت ایجاد میکند؛ مثلاً خیلی افراد در تربیت فرزندان این اشتباه را مرتکب میشوند. دائماً بچه را ملامت میکنند و سرکوفت میزنند: ای خاک بر سرت! فلان بچه هم، هم سن توست، ببین چطور پیش رفته، تو خیلی بی عرضه و نالایق هستی؟! خیال میکنند با این ملامتها غیرت بچه تحریک میشود، در صورتی که در این موارد، اگر ملامت از حدش بگذرد، عکس العمل خلاف ایجاد میکند. روح او حالت انقباض و فرار پیدا میکند و او از نظر روحی بیمار میشود و به دنبال آن کار هم محال است که برود.»48 در انتقاد، «چگونه گفتن» بر «اصل گفتن» مقدم است، به ویژه کسانی که با نسل جوان سر وکار دارند باید به این نکته توجه داشته باشند که اولاً: آنها احتیاج به همدلی و بیان مهر آمیز دارند و ثانیاً: تجارب کافی در تحولات زندگی ندارند و انتظار دارند که افراد بزرگتر آنان را احترام کنند؛ از این رو انتقاد از آنان باید به گونهای باشد که برانگیزاننده و شور آفرین باشد، نه همراه با عتاب و به صورت خشک و خشن. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «به مردم سخنانی نگو که دوست نداری همان را به تو بگویند.»49
3 – شتاب زدگی در انتقاد:
شتاب در تصمیمها و از جمله انتقاد، ضریب خطا را بالا میبرد و انسان را از هدف دور میسازد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «از شتاب زدگی پرهیز کن که با خطا و بدی همراه است.»50 چه بسا افراد عجول و ناآگاه پیش خود چیزهای مباح را گناه تلقی کرده و با نصیحت کردن، دیگران را نیز از آن منع میکنند و یا عمل روایی را ناروا میپندارند و اشخاص را مورد انتقاد قرار میدهند؛ در حالی که با کمی درنگ وا ندیشه میتوانستند حقیقت را بشناسند.
پی نوشت ها:
1. صحاح اللغه، مادهٔ ن.ق. د.
2. محمد تقی فلسفی، اخلاق، ج 1، ص 357.
3. غرر الحکم و دررالکلم، ج 3، ص 318.
4. اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 285.
5. شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 5.
6. بحا رالانوار، ج 78، ص 332.
7. همان، ج 71، ص 413.
8. وسائل الشیعه، ج 12، ص 210.
9. همان، ج 1، ص 413.
10. همان، ج 8، ص 413.
11. بحارالانوار، ج 75، ص 312.
12. میزان الحکمه، ج 7، ص 348.
13. بحار الانوار، ج 39، ص 20.
14. تحف العقول، ص 489.
15. بحارالانوار، ج 47، ص 349.
16. سفینه البحار، ج 1، مادهٔ ر.ف.ق.
17. طه (20) آیهٔ 44.
18. مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 3816 – 3815.
19. غررالحکم و درر الکلم، ج 3، ص 285.
20. مرتضی مطهری، داستان و راستان، ج 1، ص 149.
21. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 335.
22. نهج البلاغه، قصار 8.
23. بحارالانوار، ج 75، ص 194.
24. اصول کافی، ج 2، ص 300.
25. نهج البلاغه، قصار، 184.
26. بحارالانوار، ج 47، ص 350.
27. وسائل الشیعه، ج 12، ص 24.
28. بحارالانوار، ج 46، ص 287.
29. صف (61) آیهٔ 2.
30. نهج البلاغه، خطبهٔ 17.
31. حماسهٔ حسینی، ج 2، ص 106.
32. وسائل الشیعه، ج 11، ص 425.
33. صحیفهٔ نور، ج 17، ص 267.
34. نهج البلاغه، خطبهٔ 183.
35. تحف العقول، ج 1، ص 337.
36. میزان الحکمه، ج 10، ص 57.
37. نهج البلاغه، خطبهٔ 117.
38. همان، خطبهٔ 207.
39. ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 107.
40. نهج البلاغه، نامهٔ 53.
41. علامه امینی، الغدیر ف ج 9، ص 3 و 4.
42. همان، ص 6.
43. حیاه الصحابه، ج 2، ص 158.
44. غاشیه (88) آیهٔ 21 و 22.
45. کنز العمال، ج 3، ص 33.
46. همان، ص 37.
47. برداشت از: مرتضی مطهری، سیری در سیرهٔ نبوی، ص 209.
48. سیرهٔ نبوی، ص 216.
49. نهج البلاغه، نامهٔ 31.
50. غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 295.
محمد سبحانی نیا - مجله معارف اسلامی شماره 62 (صفحه 40 تا 49)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید