مهمترین مسئله این است که تربیت کودک کاری است که کم و بیش انجام میدهیم بدون آنکه زیاد درباره آن فکر کنیم. بیشتر اوقات مکث نمیکنیم تا درباره آنچه در جایگاه پدر و مادر انجام میدهیم فکر کنیم، چرا که شرایط اجازه نمیدهد. وقتی صبح مثل فرفره دور خود میچرخید و سعی میکنید دفتر مشق فرزندتان را پیدا کنید تا او را به مدرسه بفرستید، یا کاری کنید دعوای فرزند بزرگتر با کوچکتر که در صندلی عقب ماشین به هم میپرند تمام شود یا وقتی سعی میکنید نوزادی را که دل درد دارد آرام کنید در حالی که سرتان به شدت درد میکند چون نوزاد در نیم ساعت گذشته بی وقفه گریه کرده در موقعیتی نیستید که صبر کنید و درباره این فکر کنید که بهترین رویکرد چه میتواند باشد. خیلی اوقات پیش میآید، که مانند بقیه پدر و مادرها، تنها کاری که میتوانیم بکنیم واکنش نشان دادن است. این بخش از تربیت کودک هیچ گاه تغییر نمیکند. بخش عمده تربیت کودک از غرایز و واکنشهای ناخودآگاه ما سرچشمه میگیرد. اما حقیقتی هم هست که بعضی پدر و مادرها غریزه بهتری نسبت به سایرین دارند. با درک بهتری از اینکه با هر رفتاری که با فرزندتان میکنید چه اتفاقی می افتد و چرا و با تمرین کافی غریزهتان بهتر عمل میکند.
با این حال شرایط بی شماری هم هست که حتماً قبل از عمل کردن وقت کافی برای فکر کردن دارید: وقتی که فرزندتان را شب پیش از نخستین روز مدرسه به رختخواب میبرید، وقتی فرزند کلاس سومی شما کارنامه افتضاحش را به دستتان میدهد، وقتی فرزند سیزده ساله شما ناراحت است که با دوستش قهر کرده، وقتی نوجوان شما دیرتر از زمان توافق شده به خانه برمی گردد. در این مواقع وقت دارید پیش از عمل کردن فکر کنید و اعمال شما باید تحت تأثیر اطلاعات درست درباره چگونگی اداره مؤثر شرایط باشد.
یکی از یافتههای دلگرم کننده تحقیقات درباره تربیت کودک این است که مبانی آن یکسان است و بسته به پسر و دختر بودن، ۶ یا ۱۶ ساله بودن، تک فرزند، دوقلو یا خواهر و برادر داشتن تفاوتی ندارد. این مبانی حتی با توجه به اینکه والد اصلی مادر باشد یا پدر یا سرپرست دیگر تغییری نمیکند. اصول اساسی تربیت صحیح در تحقیقات انجام شده در بخشهای مختلف جهان، در گروههای نژادی و قومی مختلف، در خانوادههای فقیر و ثروتمند و در خانوادههای جدا از هم، طلاق گرفته یا در کنار هم تأیید شده است. همین اصول درباره فرزندان واقعی یا فرزندخواندهها یا کسانی که کودکی را به فرزندی قبول کردهاند صدق میکند.
مردم تربیت صحیح را به روشهای مختلف تعریف میکنند، پس اجازه بدهید تعریف خودم را ارائه دهم. به نظر من تربیت صحیح تربیتی است که معیارهای روانشناختی را ترویج کند - عناصری مانند درستکاری، همدلی، اتکا به خود، مهربانی، همکاری، خویشتن داری و شادابی. تربیت صحیح تربیتی است که کمک میکند کودکان در مدرسه موفق باشند، رشد کنجکاوی ذهنی آنها را ارتقا میبخشد، انگیزه برای یادگیری ایجاد میکند و میل به موفقیت در کارها را برمی انگیزد. تربیت صحیح تربیتی است که فرزندان را از رفتارهای ضداجتماعی، بزهکاری، مواد مخدر و الکل بازمی دارد. تربیت صحیح تربیتی است که از فرزندان در مقابل ازدیاد اضطراب، افسردگی، اختلال در خوراک و سایر انواع گرفتاریهای روانشناسی حمایت میکند. متوجه شدهام که تعریف من از تربیت صحیح این فرض را مطرح میکند که بعضی خصلتها در کودکان پسندیدهتر از سایر خصلتها هستند. تقریباً درست است. نمیتوانم تضمین کنم اگر این اصول را دنبال کنید فرزند شما هیچ گاه با مشکلی روبه رو نخواهد شد، هیچ وقت در امتحانات مدرسه مردود نخواهد شد یا هیچ گاه به دردسر نخواهد افتاد و باید به هر کتابی که چنین تعهدی میدهد شک کرد. کودکان به جز پدر و مادرشان تحت تأثیر نیروهای بسیار دیگری قرار دارند که از آنها میتوان به سرشت ژنتیکی، خواهران و برادران، دوستان، مدرسه، بزرگسالانی که بیرون از خانواده ملاقات میکنند و رسانههای جمعی اشاره کرد. اما آنچه را میتوانم تضمین کنم این است که کودکانی که طبق اصولی که آوردهام پرورش داده میشوند بسیار بیشتر از کسانی که طبق روشهای دیگر بزرگ میشوند، سالمتر رشد میکنند و کمتر دچار مشکلات میشوند. این نظر من نیست بلکه حقیقتی است که شواهد مستدلی برای پشتیبانی از آن وجود دارد.
۱۰ اصل تربیتی که در شمارههای بعد شرح داده میشوند اصولی عمومی هستند که برای تمام دوران کودکی و نوجوانی کاربرد دارند اما به هر حال طبیعتاً بعضی از آنها در طول مدت معینی از رشد اهمیت بیشتری دارند و البته روش به کارگیری این اصول بسته به سن فرزند شما متفاوت است. برای مثال ابراز محبت جسمانی به فرزندان در تمامی سنین مهم است اما راه ابراز محبت به کودکی که تازه به راه افتاده (در بغل گرفتن هنگام کتاب خواندن) با فرزند نوجوانتان (در آغوش گرفتن کوتاه پیش از اینکه نخستین بار به تنهایی بیرون میرود) یکسان نیست. به همین ترتیب یکی از اصول به نظم و ایجاد محدودیت میپردازد که در همه سنین مهم است اما نوع محدودیتهایی که برای کودک نوپا در نظر گرفته میشود (مثلاً هیچ وقت بدون بزرگتر از خیابان رد نشود) مسلماً برای نوجوانان مناسب نیست.
طرح مجموعهای از اصول پایهای برای تربیت صحیح برای فرزندانی در تمام سنین بیش از پرداختن به موارد خاص مستلزم عمومی صحبت کردن است بنابراین شکی نیست که بعضی خوانندگان این ۱۰ اصل را جزیی از عقل سلیم بدانند. اما اگرچه این اصول مطابق با عقل سلیم هستند، به کار گرفتن آنها هر طوری هست مگر ساده. در حقیقت بسیاری از پدر و مادرها همیشه این اصول را زیر پا میگذارند. مثلاً یکی از اصول والدین را از مجازات سخت بر حذر میدارد اما کافی است به یک سوپرمارکت یا مرکز خرید بروید تا با پدر و مادرهای بسیاری روبه رو شوید که سر فرزندشان داد میزنند یا به آنها سیلی میزنند. اصل دیگر از قرار دادن محدودیتهای رفتاری برای کودکان حمایت میکند اما همه ما والدینی را میشناسیم که اجازه میدهند فرزندانشان دیمی بار بیایند. اصل دیگر والدین را تشویق میکند با کودکان خود با احترام رفتار کنند اما همه ما شنیدهایم که والدینی با فرزندانشان با الفاظ زننده و اهانت آمیز صحبت میکنند. فقط به خاطر آنکه چیزی عاقلانه به نظر میرسد دلیل نمیشود که مرسوم هم باشد.
نویسنده: دکتر لورنس استینبرگ
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید