همزیستی مسالمت آمیز از دیدگاه اسلام
اشاره:
آنچه میخوانید با اشاره به ارتباط "پلورالیسم و نسبی گرایی" و مسأله "تساهل"، به نمونههایی از احکام اسلام و تعالیم قرآن و سنت دال بر مدارا و گذشت و سعه صدر اسلامی اشاره میکند که بدون پذیرش نسبی گرائی و شکاکیت و لیبرالیسم، متضمن حد اعلای انسانیت و حقوق بشر میباشد از قبیل: "اجباری نبودن پذیرش اسلام"، "طرح گفت و گوی منطقی و آرام با ادیان دیگر"، "نفی استثمار و اطاعت بندگان"، "دعوت به مدارا با کافران غیر حربی" و...
برخی مد عیان و داعیان غربی پلورالیسم مانند "جان هیک" بر این پندارند که لازمه "انحصارگرایی دینی"، عدم مدارا و نفی زندگی مسالمت آمیز با پیروان ادیان دیگر است. برخی از مترجمان و نویسندگان بومی نیز سخن از ناسازگاری یا تقیید اصل مدارا و تسامح با اصل "انحصار صراط مستقیم به اسلام" راندهاند.
نگاهی به کتاب و سنت، بطلان توهم فوق را آشکار میسازد. از باب نمونه به برخی آموزههای اسلامی در این خصوص اشاره میکنیم:
1- اجباری نبودن پذیرش اسلام
یکی ازخاستگاههای خشونت و تهدید کننده زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف در یک جامعه، تئوری "اجبار در انتخاب دین" است. یک جامعه ممکن است از پیروان ادیان مختلف (حق و باطل) ترکیب یافته باشد. الزام و اجبار همه گروهها به یک آیین میتواند همزیستی را با تهدید مواجه کند، چنان که تاریخ بعضی از این گونه رفتار را در خود ضبط کرده است.
آیین مقدس اسلام هر چند همه مردم و فرقههای مختلف را به سوی خود دعوت مینماید و عدم پذیرش آن را - از سر عناد و انکار - مساوی با عذاب در سرای دیگر (قیامت) میداند؛ لکن حساب دنیا و آخرت مردم را از یکدیگر تفکیک میکند. به این معنی که قرآن در وهله نخست همه مردم را به پذیرفتن اسلام فرا میخواند و پیغمبر (ص) نیز آخرین وسع و جهد خود را در این راه مبذول داشتند و حتی دست به جهاد برای رفع موانع دعوت نیز زدند، با این وجود مردم را به انتخاب اسلام، مجبور نمیکند. گرچه یادآور میشود که عدم پذیرش اسلام اگر در این دنیا مجازات و کیفری درپی ندارد، اما در آخرت، انسانها مسؤول اعمال خودشان خواهند بود و کیفر خواهند شد.
خداوند در آیاتی از قرآن کریم، اکراه و اجبار در پذیرفتن اسلام را نفی میکند:
"لا اِکراهَ فی الدینِ قَد تَبَین الرُّشدِ مِنَ الَغی."1
همچنین در آیهای دیگر میگوید: "ما راه را به او (انسان) دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس".2
خداوند در این دو آیه نخست به غایت اصلی خود از خلقت یعنی هدایت مردم بر صراط مستقیم تأکید میکند و به دنبال آن یادآور میشود که هدایت فوق اجبار بردار نیست، هر کس آزاد و مختار است که در این دنیا یکی از دو گزینه (ایمان و کفر) را برگزیند.
" پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهندهای، تو سلطه گر بر آنان نیستی که (برایمان) مجبورشان کنی"3
آیه فوق، شأن و وظیفه پیغمبر را تبلیغ و رساندن پیام الهی بر مردم توصیف میکند و خاطرنشان میکند که ایمان مردم میباید آزادانه و از روی بصیرت و برهان باشد و توسل به نیروهای قهریه مفید نخواهد افتاد.
آموزه فوق، روش همه انبیاء الهی نیز بوده است. چنان که حضرت نوح (ع) خطاب به قوم خود میفرماید:
"من چگونه میتوانم شما را ملزم به آیین خود نمایم، در حالی که قلبهایتان از آن اکراه دارد."
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره میگوید:
"یک سلسله آیات در قرآن داریم که در آن تصریح میکند که دین باید با دعوت درست بشود نه با اجبار".4
2- گفت و گوی منطقی با ادیان دیگر
یکی از خاستگاههای تفاهم و تسامح و همزیستی گروهها و مکاتب مختلف در یک جامعه، گشودن دریچه گفت و گو و مذاکره منطقی است. آیین مقدس اسلام از بدو تولد خویش به این نکته توجه داشته است و از پیامبر خویش میخواهد بنیان تبلیغ و معرفی دین خود را بر اصل گفت وگو و منطق بنا نهد. اهمیت و جایگاه گفت وگو در قرآن به قدری داری ارج و منزلت است که کاربرد واژه گفت وگو (قول و مشتقات آن) بعد از لفظ جلال "ا..."، رتبه اول را حائز است.
قرآن کریم از پیامبر میخواهد که بنیان تبلیغ و معرفی دین خود را چه در مواجهه با مخالفان و چه در مواجهه با مسلمانان بر اصل گفت وگو و منطق و حکمت و جدال احسن قرار دهد.
"ای اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید."5
این آیه شریفه استراتژی تبلیغ و دعوت اسلام را اتکای به "برهان"، "موعظه" و "جدال احسن" معرفی میکند و به پیامبر اسلام یادآور میشود حتی در گفت و گو و مجادله پیروان ادیان دیگر مبادا از "جدال احسن"، تعدی نماید. مفسران در تبیین "جدال احسن" به گفت وگو براساس رفاقت و نرمی و دوری از تندگویی و طعن و اهانت اشاره میکنند.
شهید مطهری آیات فوق را دلیل دیگر بر نفی اکراه در انتخاب دین در اسلام ذکر میکند.
البته قصد اسلام از گشودن باب گفت وگو با ادیان دیگر، اظهار و اثبات براهین حقانیت خویش است تا بدین سان پیروان ادیان دیگر با بصیرت و برهان گام به صراط مستقیم نهند، اما اسلام از روش مشهور "یا همه یا هیچ" حمایت نمیکند و بر این اعتقاد نیست که در صورت عدم بازدهی مطلوب دیالوگ باب گفت وگو بسته و به شیوههای دیگر باید توسل جست، بلکه حتی در صورت عدم حصول نتیجه مقصود قرآن کریم همچنان بر استمرار گفت وگوی ادیان تأکید ورزیده درصدد تحصیل نتایج دیگر است. چنان که از پیامبر (ص) میخواهد که در گفت و گوی خود با اهل کتاب به پیوند مذهبی مسلمانان با اهل کتاب در کلیات ایمانی مانند اصل توحید، و ایمان مسلمانان به کتاب آسمانی آنان تصریح کند تا بستر تفاهم و مدارای پیروان دو دین هموار گردد.
"و (به اهل کتاب) بگویید ما به تمام آن چه از سوی خدا بر ما و شما نازل شد ایمان آوردهایم و معبود ما و شما یکی است و ما در برابر او تسلیم هستیم."6
خداوند متعال در آیه دیگر ضمن دعوت اهل کتاب به الهیات مشترک، آنان را از آلودن گوهر ادیان آسمانی (توحید) به آفت شرک بر حذر میدارد.
"بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم."7
آیه فوق از اهل کتاب میخواهد در زیر چتر واحد و مشترک آسمانی یعنی اصل توحید جمع شده و به همزیستی خود با مسلمانان ادامه دهند.
3- نفی استثمار و نهی اطاعت و بندگی طاغوت
یکی از مؤ لفه های جامعه مطلوب و مدینه فاضله و به اصطلاح امروزی جامعه مدنی، برابری حقوق افراد جامعه و عدم بندگی انسانهای ضعیف در برابر انسانهای قوی و متمول است و به بیانی باید سفره استثمار فردی یا حکومتی از جامعه انسانی رخت بندد و به جای آن بستر آزادگی و برابری حقوق تمامی انسانها گسترده شود. قرآن کریم نیز از این نکته ظریف غافل نمانده، ولی این که یک پیامبر الهی با قوه قهریه مردم را به اطاعت خود فرا خواند، به شدت برخورد کرده است. آیاتی از قرآن اهداف پیامبران را آزادی مردم از بندگی طاغوتیان زمان ذکر میکند.
"برای هیچ بشری سزاوارتر نیست که خداوند کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او بدهد سپس او به مردم بگوید غیر از خدا، مرا پرستش کنید"8
خداوند از وظایف پیامبر اسلام را، رهایی مردم از زنجیر استعمار طبقه خاص معرفی میکند و اهل کتاب را از تکبر و روحیه نژادپرستی و استثمار یکدیگر بر حذر میدارد.
"بگو ای اهل کتاب بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خدای یگانه به اربابی و خدایی نپذیرند."9
حضرت علی (ع) نیز هدف بعثت پیامبر اسلام (ص) را آزادی مردم از استثمار و عبادت بندگان به سوی پروردگار ذکر میکند.
4- مدارا با کافران:
شاید این توهم پیش آید که همزیستی اسلام با مخالفان اختصاص به پیروان کتابهای آسمانی و عمدتاً یهودیت و مسیحیت (اهل کتاب) دارد، اما اسلام همزیستی با کافران و مشرکان را برنمی تابد و موضع قرآن با آنان موضع مقابله و عدم مدارا است. لکن ضعف توهم فوق نیز از تأمل در مجموع آیات ناظر به چگونگی مواجهه با کفار آشکار میشود.
تأمل در مجموع آیات جهاد و مقابله با کفار و مشرکان ما را به این نکته رهنمون میسازد که جهاد با کفار به دلیل مقابله آنان با اسلام و مسلمانان است و اگر کفار به صرف اعتقاد کفر یا شرک خود باقی بمانند و دست به شیطنت و ستیز با مسلمانان نزنند، قرآن نه تنها دستوری به مقابله و جهاد با آنان نمیدهد که پیغمبر اسلام را به مدارا و صلح نیز فرا میخواند:
"و اگر تمایل به صلح نشان دهند تو نیز از در صلح در آی و بر خدا توکل کن که او شنوا و داناست."10
قرآن کریم علاوه بر صلح و سفارش زندگی مسالمت آمیز با کفار، مسلمانان را به نوعی به نیکوکاری و احسان و اجرای عدالت در حق آنان توصیه میکند.
"خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارشان بیرون نراندند نهی نمیکند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد"11
خداوند در این آیه شریفه ملاک و موضوع مقابله و عدم مدارا با کفار را صرف عقیدهشان ذکر نمیکند، بلکه ملاک، قتال کفار با مسلمانان و آزار و اذیت آنان است. از این رو آیه امر به احسان و نیکوکاری در حق کفار میدهد که با جبهه اسلام در حال ستیز و مقابله نباشند.
همچنین در آیهای دیگر میخوانیم: "با آنها (کفار) مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان"12
این آیه یکی از بنیادیترین دستورهای اخلاقی اجتماعی برای مدارا و همزیستی به شمار میرود. خداوند در این آیه درباره کفاری که به حضرت محمد (ص) ایمان نمیآوردند و بعضاً موجبات اذیت و آزار جسمی و روحی آن حضرت را فراهم میآوردند، دستور گذشت و عفو (چشم پوشی از بدیها و انتقام و گزینش راه اعتدال) را صادر میکند. شاید این توهم پیش آید که آیه فوق و عفو پیامبر اسلام (ص) اختصاص به دوران ضعف و عدم قدرت آن حضرت داشت، لکن عفو عمومی آن حضرت در جریان فتح مکه تمامی کفار و مشرکانی را که یک عمر اسباب آزار و اذیت و تبعید و طرح قتل حضرت را فراهم آورده بودند، سستی این توهم را نمایان میکند.
سیره پیامبر
الف - مساوات مردم:
حضرت محمد (ص) با الهام از آیات قرآن، در برابر مخالفان و منکران دین، رفتار بسیار خوش و عاطفه آمیزی داشت. حضرت همه مردم را فرزندان آدم و خاک و مخلوق خداوند وصف میکند که با تأمل در این نکته نه تنها تساوی مردم استفاده میشود، بلکه میتوان از آن خویشاوندی جوهری انسانها در اصل آفرینش و انتساب به یک خداوند را استنتاج کرد که آن زمینه عطوفت و محبت قلبی و روحی انسانها به یکدیگر میشود که مبنای اساسی برای اصل مدارات اسلامی است.
"ایها الناس ان ربکم واحدٌ و ان ابائکم واحدٌ کلکم من آدم و آدم من تراب".
(ای مردم همانا خدای شما یکتاست و پدرانتان نیز یکی است همه شما از آدم و آدم نیز از خاک است.13
حضرت ملاک احترام و تکریم الهی را نفس انسانیت و خیر رسانی به دیگران توصیف میکند.
"مردم همه مخلوق و عیال خداوندند [یعنی هیچ فرق و امتیازی بر یکدیگر ندارند] و محبوبترین آنها نزد خداوند، کسی است که خیر و نفع او برای سایرین بیشتر باشد."14
ب - دفاع از اقلیتهای مذهبی:
پیامبر (ص) بارها مسلمانان را به رفتار خوش و انصاف در حق غیرمسلمانان سفارش کرده و فرمودند:
"کسی که در حق "معاهد"- یعنی اهل کتابی که بین او و اسلام پیمانی بسته شده است - ظلم و ستمی روا دارد، من در روز قیامت حامی آن اهل کتاب، علیه مسلمان ظالم خواهم بود."
ج - نهی مسلمان از رنجانیدن ذمی
در بعضی از روایات آمده پیامبر (ص) هرگونه آزار رسانیدن به اهل کتاب را مساوی دشمنی با خویش تلقی کرده اعلام میکند که در قیامت برای دفاع از مظلوم برخواهد خاست.
"من أذی ذمیاً فانا خصمه و من کنتٌ خصمه خصمته یوم القیامة".15
د- اولین منشور آزادی عقیده
یکی از افتخارات بزرگ اسلام انعقاد قراردادهای رسمی صلح جویانه با مخالفان و منکران خود است. پیامبر اسلام (ص) در دوران حکومتش عهدنامههای مختلفی با منکران خود منعقد نمودند که به موجب مفاد این عهدنامهها حکومت اسلامی در مقابل دریافت مالیات ویژه از اهل کتاب خود را ملتزم به رعایت حقوق سیاسی و اجتماعی و امنیت اقلیتهای مذهبی میکرد. اولین آنها قرار داد صلح با یهودیان در مدینه است که بنا به نظر پروفسور "هوستون اسمیت" این قرارداد در حقیقت اولین منشور و فرمان آزادی عقیده در تاریخ بشریت است.
مواد تبصرههای این معاهده، بسیار مترقی و قرنها جلوتر از زمان خود است.
یکی دیگر از این معاهدهها قرارداد پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که به موجب آن محمد (ص) پیامبر خدا ملتزم میشود که جان
و مال و اراضی و عقاید و معابد مسیحیان از هرگونه گزندی مصون خواهد ماند، و هیچ گونه تحمیل و یا تحقیری به آنان روا نشود. و نیز اراضی آنان به وسیله لشکریان اشغال نخواهد گردید و مادامی که اهالی نجران بدین پیمان وفادار بمانند، هیچ نیرویی متعرض آنان نخواهد بود.
سیره امام علی (ع)
تاریخ زندگانی امام علی (ع) به خاطر وجود فراز و نشیبهای فراوان و رویاروییها با انواع مخالفان چه در زمان برکنار بودن از حکومت و چه در عصر حکومت، قواعد مواجهه با مخالفان را به ما میآموزد، بویژه رعایت اهم و مهم در مناسبات و مواضع است که آن بزرگوار به صیانت از نهال اسلام، از حقوق خود در موضوع خلافت چشم پوشید، و بالاتر از آن، به همکاری با خلیفه اهتمام ورزید. این در حالی بود که توقع میرفت آن امام بزرگوار به عنوان مخالف سیاسی به گوشهای رفته و به قهر و مانع تراشی روی آرند. سیره نورانی آن حضرت برای کسانی که در حکومت اسلامی در اقلیت قرار دارند و یا احیاناً خود را ذی حق میدانند، درس عبرت و آیینهای است که در آن روحیه همکاری و همراهی با حکومت به صورت شفاف به تصویر کشیده شده است.
الف - عشق و محبت به تمامی مردم:
حضرت علی (ع) در دستورالعمل اجرایی به مالک اشتر، وی را علاوه بر رعایت اصل قانون و حقوق مردم و عدالت، به محبت و عطوفت قلبی به همه مردم اعم از مسلمان و کافر سفارش میکند:
"ای مالک قلبت را از رحمت و محبت و لطف به مردم آکنده کن و مبادا چون گرگ فرصت طلبانه حقوق آنان را پایمال سازی. زیرا مردم دو گروه هستند: یا مسلمان و برادر دینی تواند و یا غیرمسلمان [اهل کتاب یا کافر] که در آفرینش مانند تواند".16
ب - احترام به حقوق اقلیتها:
احترام به قوانین و مقررات ادیان دیگر و به رسمیت شناختن آن یکی دیگر از اصول حقوقی اسلام است.
"اگر من به داوری و قضاوت بنشینم، درباره پیروان تورات به حکم تورات و بین پیروان انجیل به انجیل و بین پیروان زبور به زبور و بین پیروان قرآن کریم به قرآن کریم عمل خواهم نمود."
نمونهای از توجه خاص آن حضرت به حقوق اقلیتها:
شهر انبار یکی از مناطق تحت حکومت امام علی (ع) بود که مردم آن مسلمان و یهودی بودند. جمعی از لشکریان معاویه به آن دستبرد زدند و زیورآلات برخی از زنان، از جمله یک زن یهودی را به یغما بردند. حضرت از شنیدن این خبر چنان اندوهناک شد که فرمود:
"اگر مسلمانی از شنیدن خبر غارت یک زن یهودی که تحت حمایت حکومت اسلامی است، بمیرد، پیش من نه تنها سزاوار ملامت نیست، که شایسته تکریم و اجر، است".17
حتی در این باره امام خمینی (ره) معمار و بانی حکومت اسلامی نیز بارها در گفتار و مصاحبههای مختلف خود به رعایت و محترم شمردن حقوق اقلیتها تأکید مینمود. ایشان در جایی میفرماید: در این همین اقلیت مذهبی است که وقتی یک زن یهودی ذمی را خلخالش را میبرند حضرت امیر میگوید اگر انسان بمیرد این ارزش دارد که آدم بمیرد، یک هم چنین حکومت اسلامی میآید اقلیتهای مذهبی را چه بکند."18
ج - پرداخت مستمری به از کار افتادگان اهل کتاب:
روایت شده است که امام علی (ع) در راه به پیرمرد فقیری برخورد. حضرت درباره وضع او از یارانش پرسید: گفتند: او مسیحی است. امام (ع) با خشم و تندی فرمودند:
"شما در ایام جوانی از او استفاده کردید [یعنی او نیز مانند سایران در ایام جوانی خود به این سرزمین خدمت نموده است] تا این که به پیری و ناتوانی رسیده است، آیا سزاوار است که او را به حال خود واگذارید؟"
همان جا حضرت دستور دادند از بیت المال به او معاش و حقوق پرداخت نمایند.
د - مدارا در برابر خوارج:
خوارج گروهی از لشکریان حضرت علی (ع) در جنگ صفین بودند که در مسأله "حکمیت" از قرارگاه آن حضرت خارج شدند، و در جایی دیگر برای خود قرارگاهی تشکیل دادند. اینان تا جایی پیش رفتند که حضرت علی (ع) را تکفیر کردند، و به مخالفت ورزی و تبلیغات علیه آن حضرت پرداختند؛ گاه با حضور در مسجد و عدم اقتدا به ایشان، علناً به حضرت اهانت میکردند. به همین مقدار نیز بسنده نمیکردند گاه در اثنای نماز به دادن شعارهای تند و بعضاً ناسزاگویی دست میزدند. با این حال حضرت با آنها مدارا مینمود و دست به هیچ گونه عکس العمل تندی نمیزد و یاران خود را نیز دعوت به سکوت و آرامش میکرد و بر کشتگان آنان نیز نماز میگزارد. حتی به آنان اجازه حضور در مسجد را میداد و حقوق آنان را از بیت المال پرداخت مینمود.
ه- سنت مناظره:
مناظرات ائمه شیعه با مخالفان و کافران در حالی که حکومت و قدرت در دست مسلمانان بود، گواه دیگری بر مدارای اسلامی است که تاریخ موارد بسیاری از آن را ثبت کرده است.
اعترافات متفکران غربی:
اما در آنچه در باب مدارا در قرآن و در کلام پیامبر (ص) و امام علی (ع) و دیگر ائمه معصومین اعلام شد، اظهارات متفکران و اندیشمندان غربی و اعتراف آنان به فضایل اسلام نیز قابل بیان میباشد که به برخی از آنها میپردازیم:
1- ویل دورانت:
"اسلام طی پنج قرن از سال 81 تا 975 (-700 1200 م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانش علم طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود".19
"و در جایی دیگر میگوید:" محمد (ص) نسبت به پیروان دین مسیح خوش بین است و خواستار ارتباطی دوستانه بین آنها و پیروان خویش است. حتی پس از برخوردی که با پیروان دین یهود داشت، با اهل کتاب که همانا یهودیان و مسیحیان بودند، راه مدارا پیش گرفت."20
2- گوستاولوبون:
"زور شمشیر، موجب پیشرفت قرآن نگشت، زیرا رسم اعراب [مسلمان] این بود که هر کجا را که فتح میکردند، مردم آن جا را در دین خود آزاد میگذاردند. این که مردم مسیحی از دین خود دست بر میداشتند و به دین اسلام میگرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود برمی گزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عربهای فاتح میدیدند، مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند."21
3- میشو:
"هنگامی که مسلمانان (در زمانه خلیفه دوم) بیت المقدس را فتح کردند، هیچ گونه آزاری به مسیحیان نرساندند. ولی برعکس هنگامی که نصاری این شهر را گرفتند، با کمال بی رحمی مسلمانان را قتل عام کردند و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند بی باکانه همه را سوزاندند... باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت انسانی است، ملتهای مسیحی مذهب از مسلمانان یاد گرفتهاند."22
4- هانری دی کاستری:
این نویسنده فرانسوی، بقای نسل یهود را معلول مدارای دول اسلامی با آنان میداند:
"اگر از جنس یهودی تا به حال کسی در این جهان به جای مانده است، بر اثر همان دولتهای اسلامی بود که در قرون وسطی آنان را از دست مسیحیان نجات دادند... "23
5- آدام متز:
"کلیساها و صومعهها در دوران حکومت اسلامی چنان راحت بودند که گویی خارج از حکومت اسلامی به سر میبرند و به نظر میرسید بخشی از سرزمینی دیگر هستند که این خود موجب میشد چنان فضایی از تسامح برقرار گردد که اروپا در سدههای میانه با آن آشنایی نداشتند."24
از این دست اعترافات، بیش از این است که در این مقال بگنجد ولی برای آشنایی بیشتر، خوانندگان را به مطالعه کتابهای تاریخی و اجتماعی نویسندگان منصف غربی و غیرمسلمان در این زمینهها دعوت میکنیم.
پی نوشتها:
1- بقره/256
2- انسان/3
3- غاشیه (21 و 22)
4- مرتضی مطهری، کتاب جهاد، ص 33
5- عنکبوت /46
6- عنکبوت/ 46
7- آل عمران/ 64
8- آل عمران/ 79
9- آل عمران/ 64
10- انفال/ 61
11- ممتحنه/ 8
12- اعراف/199
13- تحف العقول. ص 29
14- مبانی حکومت اسلامی، جعفر سبحانی، (529- 528)
15- همان (529- 528)
16- نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 53
17- همان، خطبه 95
18- صحیفه نور، ج 3، ص 81
19- ویل دورانت؛ تاریخ تمدن (عصر ایمان)، چاپ دوم، ج 4، ص 432
20- همان، ص 239
21- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 1، ص 141 تا 146
22- همان
23- اسلام و حقوق طبیعی انسان، ص 49
24- چند گونگی و آزادی در اسلام (حسن الصفار)، ص 68
محمدحسن قدردان قراملکی / قدس شماره 5256
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید