مقدّمه
بر اثر پیدایش بلوغ و حتی مقدّمات آن مزاج نوجوان و افراد بالغ طوفانی است. واکنشهای زودگذری در آنها بوجود میآید که در صورت عدم کنترل ممکن است خطرآفرین باشد و این خطر هم برای اوست و هم برای افراد اجتماع.
آنچه که برایشان ممکن است خطرآفرین باشد بخاطر وجود و شدّت تمایل به شهوت جنسی، عشق به تجمّل و خودآرائی، تمنای قدرت و تفوق طلبی، علاقه به پول و مال و ثروت، احساسات تند و آتشین، رفتارهای ضد اجتماعی، مقاومتهای منفی، احساس اضطراب و... است.
مسأله مهم دیگر در این رابطه گسترش میل به جرم در آنهاست که نشانهای از بحران درونی آنهاست که بروز کرده و برای او و اجتماعش خطرآفرین است و در این بحث این امور مورد بررسی قرار میگیرد.
جرائم و بزهکاری آنان
میدانیم که نوجوان جهان را از افقهای گوناگون و جدیدی میبیند، احلام و خیالات در آنها رشد کرده و از خیالپردازی ها جداً لذت میبرند. بخشی از جرائم و بزهکاریشان در رابطه با جامه واقعیت پوشاندن به احلام و تخیلات است.
گاهی بزهکاریشان مربوط به همانند کردن خود با والدین و یا دیگر افرادی است که عملشان بنظر اعجاب انگیز آمده است اگر در عمل انحطاط آمیز باشد. و البته اگر سوابق بزهکاری افراد را مورد مطالعه قرار دهند به این نتیجه میرسند که شروع این بزهکاری مربوط به دوران خردسالی حتی از حدود سنین 10 سالگی و با الگوگیری با عوامل بدآموز است.
منشاء بزهکاری
در تن دادن به بزهکاری باید این نکات را بعنوان منشاء و ریشه در نظر داشت.
1- سودجوئیهای آنان از آن جهت که آنان در سایه بزهکاری به سودی و منافعی دست پیدا میکنند.
2- هوسبازی ها و تمایل به ارضای هوسها و گرایش و علاقمندی آنهاست.
3- سعی در فرار از مشکلات بویژه در آنچه که مربوط به جنبههای غریزی و یا اقتصادی میشود و این امر در سنین حدود 14-20 بیشتر دیده میشود.
4- نادانی و جهل گاهی هم غفلت خود علتی مهم برای بزهکاری است و او تن به لغزش میدهد بدان خاطر که نمیداند و یا از عواقب آن غافل است.
5- غرائز تعدیل نشده در مواردی بسیار میتواند محرک نوجوان یا جوان به جرم و بزهکاری باشد و این غرائز اگر مهار نشوند سر از لجام گسیختگی در میآورند.
6- سوء تربیت دوران کودکی، خشونتهای آن دورة لوسی و ننریهای ناشیه از آن خود میتواند عامل لغزش باشد.
7- کنجکاوی بیمورد، قرارگرفتن تحت تأثیر اغتشاشات روانی، شایعات، تحریک احساسات خود میتواند سببی برای لغزش در این زمینه باشد.
8- میل به نجات از ذلت و خواری خود سبب لغزش است. او میخواهد از رنج و عذابی که در آن است خود را نجات دهد ولی دشواری این است که راه آن را عوضی میگیرد.
9- تعقیب سریع اهداف مادی و زمانی هم غیر مادی سبب میشود که نوجوان تن به لغزشهائی دهد.
10- وجود اختلالات شخصیتی خود عاملی دیگر در این زمینه است و در این راه ممکن است تن به رفتاری ضد اجتماعی دهد و کارشکنی کند.
11- انتقام و کیفرخواهی از ناکامیها، فقدان محبتها، محرومیتها، احساس حقارتها، سادیسمها که خود عامل جرم و جنایتهاست.
12- معاشرت ناباب که خود سبب پیدایش صدمهها و گرفتاریهای بسیار میشود. اصولاً روحیههای آماده برای آلودگی با اندک زمینهای که در معاشرت پدید میآید این نابسامانی را سبب میگردد. معاشرتها در مواردی سبب میشود که در اینان بر ضد دیگران بشورند و یا تن به اعمالی ناروا دهند.
نوع جرائم
اینکه نوجوانان و جوانان مرتکب چه جرائم و بزهکاریهائی میشوند پاسخ این است که جرائم مربوط به عوامل وعلل بسیار و در شرایط گوناگون مختلف است. مثلاً در حین جنگ نوع جرائم از قبیل قاچاق کوپن، اعتیاد، سرقت، غارت منازل متروک، جرائم خلاف اخلاق و... است و در مواردی که فشاری و اختناقی در محیط خانه یا مدرسه یا اجتماع روی دهد بزهکاریها از نوع فرار از محیط، دزدی، ستمکاری، سست عنصری و انزوا، تکبّر، حسادت، تنبلی و این قبیل است. ما در این بحث به برخی از نمونههای جرائم و انحرافات اشاره میکنیم:
ولگردیها
ما در مواردی با ولگردیهای این تسلیم و این حالت در کسانی دیده میشود که شرایط زیر دربارهشان صادق آید:
- در مواردی که آنان دچار خانوادهای نابسامان و تحت فشار ناپدری یا نامادری باشند.
- در جائی که پدر در خانه انضباطی سخت را بمرحله اجرا میگذارد.
- در آنگاه که احساس کند آبروی او در میان جمع در خطر است.
- بهنگامی که فشار مدرسه و معلم در درس و برنامه زیاد و غیر قابل تحمل باشد.
- زمانیکه فرد احساس کند در تنهائی و انزوا و در دوری از محیط خانه بهتر میتواند هوس خود را فرونشاند.
- در آنگاه که تیمی از معاشران و افراد همراز در جائی بتوانند گرد هم آیند.
- زمانی که نازپروردگیهای دوران گذشته دیگر خریداری نداشته باشد.
ولگردی بنوبه خود موجد جرائم دیگری است که اهم آنها عبارتند از فحشاء، خودفروشی، هتک حرزها، تجاوزها، دزدیها و مرتع افراد آلوده و سیاست باز قرار گرفتن و این امر گاهی آنچنان پرتوسعه است که دامن دختران ما را هم آلوده میسازد.
شرارتها
ما در مواردی در میان نسل نوجوان و جوان ابتلای به شرارت را میبینیم و این امر در سه دسته از افراد بیشتر دیده میشود:
الف- آنها که در زندگی محرومیت و عقدهای غیر قابل تحمل دیدهاند و این عقده توسط کسی حل نشده است.
ب- آنها که در دوران زندگی فاسد و بی بند و بار بودهاند و کنترلی و ضابطهای را در برابر خود نیافتهاند شیوه تربیتشان بر اساس بگذار هر چه میخواهد بکند بوده است.
ج- آنها که در زندگی خود خواه به علت اختلالات بدنی و خواه بعلت اختلالات روانی دچار هیجانات شده و امکان رهائی از آن برایشان نبوده است.
شرارتها در مواردی خطر آفرین است. ضمن اینکه آسایش و امنیت را از مردم سلب میکند گاهی هم ممکن است برای خودشان دردسر بیافرینند.
جنایتها
در مواردی که عقدهها و کینهها ریشه دار گردد و شرارتها تکرار گردند کار او ممکن است بجنایت منجر گردد. ما نمونه این جنایت را در بسیاری از افراد این نسل بصورت وارد کردن جراحات بر دیگران و حتی قتل نفس میبینیم.
در این جنایتکاریها آنچه مهم است نفس جنایت بخاطر رسیدن به مقصدی مهم و فوق العاده نیست. بلکه اغلب بعلت عدم آگاهی از عواقب امر و قرار گرفتن تحت تأثیر کسانی است که او را وسیله قرار داده و مقصد خود را جامه عمل میپوشانند.
بسیاری از جنایتکاران حرفهای برای شریک جرم ساختن و هم برای رسیدن به مقاصد دور و دراز خود از طبقه نوجوان و جوان استفاده میکنند و حتی آنها را میپرورانند که بتوانند برنامه خود را عملی کنند. و در این راه اینان فریب میخورند آنچنان که حتی قیافه و چهرهشان نشان میدهد که جانی و فاسد نیستند.
ناشیگریها
اینان کم سنّ و کم تجربهاند و در حین شرارتها و جنایت کاریها گاهی صدمه و فسادی غیرمنتظره میآفرینند. حتی گاهی اینان قصد جنایت ندارند میخواهند مثلاً شوخی کنند و یا به فردی مثلاً گوشمالی سادهای بدهند. ضربهای بر نقطهای حساس از سرشان وارد میآورند و موجب مرگ کسی میشوند.
جهلها، بی احتیاطیها، عدم عاقبت اندیشی ها موجبات نابسامانی عظیمی را فراهم میآورد و سبب پیدایش مفاسد و اختلالاتی میشود. ناخودآگاه خود را به دام میافکنند بدون اینکه راه نجات خود را از مهلکه پیدا کنند.
با اینکه برخی از آنان در اثر فعالیت در یک باند راه و رسم بزهکاری را آموختهاند باز هم آن ناشیگری در آنان وجود دارد و خطای خود را مکرر میکنند. و اگر فی الواقع در آنچه که انجام میدهند اثرش را از قبل بدانند فریاد برخواهند آورد.
مسأله باند و گروه
خطر در آنگاه است که آنان بصورت باند و گروه فعالیت خود را آغاز کنند، امری که جداً مورد علاقه آنان نیز میباشد. اینان در بین خود و اعضای تیم خود وحدتی ناگسستنی احساس میکنند با هم شدیداً پیوستهاند.
در انتخاب دوست ضوابط و مقرّرات خاصی دارند و با هر کسی دوست نمیشوند. اصل این است روحیهشان هماهنگ باشد و هر کدام دیگری را تأیید کنند و تحت فرماندهی و اطاعت کورکورانه از یک فرمانده باشند.
این نکته هم قابل ذکر است آنان وقتی با هم تشکیل جمعیت دهند توافقشان بیشتر و محیط برای کارشان مناسبتر میگردد. حتی در زندان هم میتوانند با هم کاری را انجام دهند و نشان دهند که در راه خود تزلزل و تردیدی ندارند. چه بسیارند کسانی که از این تشکلشان استفاده میکنند و حتی با ترکیب آنها باند سارقین را تشکیل میدهند و بهمین نظر هر چند گاه باید ترکیب جمعیتشان عوض شود.
زندگی گروهی به آنان امکان تن دادن به هر جرم و جنایتی را میدهد از آن بابت که در گروه احساس شرمی از عمل خود ندارند و میتوانند آزادانه بی نظمی و شیطنت خود را بروز دهند. برخی از اینان که به زندان میروند در آنجا چنان ورزیده و ماهر میشوند که گوئی زندان زمینه را برای آموزش جرمشان فراهم کرده است.
تیپ بزهکاران
درباره اینکه بزهکاران از چه تیپ و گروهی هستند پاسخی روشن که همه ابعاد و جوانب امر در آن ملحوظ باشد نیست. زیرا ما در مواردی با افرادی از این بزهکاران مواجه میشویم که هیچگونه شرایط ارتکاب جرم و بزه برایشان نیست. در عین حال میتوان به موارد زیر بیشتر تکیه کرد: بزهکاری در آنهائی زیادتر است که:
- راه و رسم حیات را در خانواده و یا مدرسه نیاموختهاند.
- والدینشان از دست رفته و یا با هم متارکه کردهاند.
- پدر و مادرشان ستمکارند و زمینه را برای ناامنی فکریشان فراهم میکنند.
- آنها که در محیطهای پر از تضاد و درگیری و اختلاف رشد کردهاند.
- در بین آنها که دارای رفتاری ضد اجتماعی هستند افراد نامشروع نیز دیده میشوند.
- گاهی از خانوادههای مرّفه افرادی دیده میشوند که بخاطر هوس و تقلید و یا امیال بیحساب و وسوسهها تن به ارتکاب جرم میدهند.
- بیشتر مجرمان این سنّ بزهکاران اتفاقی هستند که در برابر امری و صحنه یا جریانی یکباره به شور و هیجان افتاده و اقدامی کردهاند که بعدها به زودی پشیمان شدهاند.
- دو تیپ متضاد بسیار مرّفه و بسیار تهی دست اکثریت بزهکاران را تشکیل میدهند و از بین طبقه متوسط این امر کمتر دیده میشود.
- در رابطه با جنس باید بگوئیم که بزهکاران دختر کمترند هم بخاطر وضع فکری و روحیشان و هم اینکه غنای نفس در رابطه با زندگی درونی و دستگاه جنسی و شرم و حیا دارند.
عوامل مؤثر در توسعه بزهکاری
در جمع عوامل مهمی که در توسعه جرائم و بزهکاریها مؤثرند بسیار و بر اساس دسته بندیها و هم بر اساس آنچه که ذکر شد عبارتند از:
- عوامل اجتماعی مثل محیط خانوادگی، تقلید، جو عاطفی، متارکه و طلاق، درگیریها و مشاجرات، بیکاری، ملامتها.
- عوامل فرهنگی مثل طرز فکرها، فلسفهها، هنرهای ناموزون، سینما و نوارها و مطبوعات و...
- عوامل اقتصادی مثل فقر، محرومیت و ناکامی، نیازهای ضروری، گرسنگی، احساس بی آبروئی از این وضع.
- عوامل سیاسی مثل جنگ، اغتشاش، فشارها، سهل گیری قانون و گاهی هم سخت گیری آن، بیعدالتی ها.
- و عوامل شخصی مثل جنبههای عقلانی، شرایط عاطفی، احساس حقارتها، کینهها، ملالها و کدورتها، که این عوامل کلاً باید تحت کنترل آیند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید