یکی از نیازهای اساسی والدین و معلمان در امر تربیت و پرورش اخلاق کودکان، برقراری ارتباط سالم با آنهاست. ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاق نونهالان است. بهترین ملاک و معیار که بر اساس آن تربیت و کیفیت پرورش اخلاق کودکان را میتوان مورد ارزیابی و دقت قرار داد، ارتباط اعضا خانواده با یکدیگر است. به همین اعتبار، خانواده را امروزه سیستم ارتباطی تعریف میکنند که سلامت جامعه، بازتاب از سلامت سیستم ارتباطی خانواده است، زیرا جامعه سالم، بدون روابط سالم درون خانوادهها امکان پذیر نیست. ما در این مقاله راهکارهایی را ارائه میدهیم که به دانش آموزان کمک کنیم تا احساساتشان را در جهت مثبت گرایش دهند، باید کار کنیم تا عزت نفس خود را باز یابند و به احساس ارزشمندی برسند. باید نحوه برقرار کردن ارتباط با آنان را تغییر دهیم و به جای تمرکزکردن روی خطاها و اشتباهات بر آن چه انجام دادهاند و یا میتوانند انجام دهند تاکید کنیم و همواره بر نقاط قوت و محاسن کارهای آنان تکیه کنیم. این امر سبب دلگرم شدن آنها میشود و به تواناییهای خود اعتماد پیدا میکنند، در نتیجه، به رفتار پسندیده روی میآورند. همین ایجاد اعتماد به نفس و تقویت جهات مثبت، خود یک از موثرترین عوامل برای جهت دهی مثبت به احساسات کودک به حساب میآید. باید از دیدگاه انسانی همان ارزشی را که برای انسان بزرگسال قائل هستیم برای کودک نیز قائل باشیم، چرا که تربیتی که مبتنی بر اقتدار یک جانبه باشد محکوم به شکست است. ارتباط و اقتدار یک جانبه به جای این که به درک و فهم کودک کمک کند و به رعایت مقررات انضباطی از طرف کودک بینجامد و او را به همکاری بکشاند، او را بی رغبت خواهد کرد؛ زیرا کودک طبیعتاً جذب حرفها و رفتاری میشود که خود در آن نقش و سهم داشته باشد و شخصیتش به نحوی در آن دخالت داده شود.
باید به آنان تاکید کرد که شخصیتشان برای ما ارزشمند و دوست داشتن است ولی رفتار و عمل آنان نامناسب بوده است و با صراحت علت آن را ذکر کنیم، بعد به آنان فرصت فکر کردن دهیم
کودک وقتی احساس ارزشمندی نمیکند، به وجد نمیآید و در ارتباط متقابل، به درک ضرورت رعایت مقررات نمیرسد. باید احساس کند که شما او را همتای خودتان به حساب میآورید تا در یک احساس متقابل، در موقعیت آزاد و آگاهانه به راهنماییها و گفتههای شما فکر کند و به آن معتقد شود. علت تبعیت کودکان از همسالان خود همین احساس برابر از طرف مقابل است که منجر به ایجاد ارتباط متعادل و مبادله هم عرض میشود. بنابراین در این موقعیت نباید کلام و یا سخنی گفته شود که به نحوی او را نادیده انگارد، یا به شخصیتش لطمه وارد سازد. انسانها در هر سن که باشند مشکلات موجود در روابطشان، اختلالها و ناهنجاریهای رفتاریشان معمولاً نتیجه فقدان احترام متقابل و بی ارزش شدن شخصیتشان است. راهکار ما این است که باید احساسات و اطلاعاتی که جنبه راهنمایی و ارشاد دارد به طور واقع برای تقویت شخصیت کودک، بدون سرزنش و انتقاد، با بیان ملایم، آرام و دلنشین در فضای حاکی از احترام و محبت القا شود، چرا که اگر این کلمات و واژهها به شخصیت و منش کودک کوچکترین ضربهای وارد کند، فوراً موضع دفاع به خود گرفته و از زیر بار کار که انجام داده است شانه خالی خواهد کرد و هرگز حرفهای شما را هر چند که به حق هم باشد، قبول نخواهد کرد.
این امر برای ما بزرگترها هم پیش میآید، هنگامی که کسی به طرز رفتار و گفتار ما انتقاد وارد کرده، طعنه می زند و یا رفتار ما را بی ارزش جلوه میدهد، موضع دفاع به خود میگیریم، به صورتی که گویا ارزش رفتار ما همان ارزش شخصیت خود ماست و چون احساس حقارت میکنیم موضع انفعال به خود گرفته و حرف درست را گوش نمیدهیم. در ارزنده سازی باید بدون ذکر اشتباهات به نقاط مثبت و قوت کودکان اشاره کرد. باید به آنان تاکید کرد که شخصیتشان برای ما ارزشمند و دوست داشتن است ولی رفتار و عمل آنان نامناسب بوده است و با صراحت علت آن را ذکر کنیم، بعد به آنان فرصت فکر کردن دهیم. کودک در این حالت چون به شخصیتش لطمهای وارد نشده است، از رفتار نامناسب خود احساس ناخرسندی و ناخوشایند میکند. ما با تکیه برجنبه های مثبت و بها دادن به شخصیتش و ارزش گذاری برای او، اعتماد به نفس وی را تقویت کرده و در عین حال کار و عمل ناشایست او را رد کردهایم. این رفتار سبب میشود که کودک در عین احساس ارزشمندی، از کرده خود ناراحت و پشیمان شود و در مورد رفتارش احساس ناخوشایند کند. کودک انسانی است که خود را دوست دارد و نمیخواهد لحظهای احساس ناخوشایند را تحمل کند و با شدت سعی دارد که از چنین موقعیتی بگریزد و این احساس ناراحت کننده را به فراموش بسپارد.
با اظهار محبت و احترام از طرف والدین و یا مربی، کودک در معذوریت اخلاق قرار میگیرد و در مقابل، حاضر نیست دست به عمل خطایی بزند که بی ارزش شود
بنابراین، در این فضای آکنده از محبت و احترام متقابل که برای او ایجاد شده به طور طبیعی میل به گریز از بدیها و احساسهای ناخوشایند و رو آوردن به خوبیها و احساسهای خوشایند دارد و این گرایش فطری انسان است، چرا که در مییابد، احساس خوشایند و ارزشمند تنها در سایه رعایت مسائل اخلاق حاصل میشود، نه در تخلف از آن. با اظهار محبت و احترام از طرف والدین و یا مربی، کودک در معذوریت اخلاق قرار میگیرد و در مقابل، حاضر نیست دست به عمل خطایی بزند که بی ارزش شود، لذا اگر رفتار نامناسب دیگری هم از او سر زند غیر عمد خواهد بود. پس از توفیق در ارتباط با کودک و پذیرفتن احساساتش، ما هم به نوبه خود صادقانه احساساتمان را نسبت به عملش با او در میان میگذاریم. باید حساسیت و موقعیت آنان را درک کنیم که به چه مسائلی حساس و از چه کلماتی آزرده خاطر میشوند. هر کلمه یا واژهای که شخصیت آنان را تحقیر کند موجب آزردگی روح آنان خواهد شد. باید حرمت و کرامت انسانی آنان حفظ شود، هرگز چیزی را به زبان جاری نکنیم که عزت نفسشان را خدشه دار کند. باید با محبت و در عین حال با صراحت احساسات خود را با آنان در میان بگذاریم و سعی کنیم قباحت و زشتی عمل را که مرتکب شدهاند به آنان منتقل کنیم و آنان هم همانند ما قباحت و زشتی عمل را حس کنند. مهم در این مرحله، ظرفیت در نحوه انتقال این احساس به کودک است. هنگامی که او کار خطایی مرتکب میشود و ما عصبانی میشویم، این عصبانیت و ناراحتی را باید او درک کند و برای درک آن کافی است که با صراحت احساسات خودمان را صادقانه درباره خطای وی بیان کنیم. مثلاً اظهار کنیم: من ناراحتم، من عصبانیم، من آزرده خاطر هستم چون ...
باشد که توانسته باشیم با شناساندن آسیبهای فرهنگی و دادن راهکارهای مناسب، دین خود را نسبت به جامعه ادا نماییم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید