بن سیلیمان روانشناس خانواده و استاد دانشگاه ویومینگ میگوید، "هر ازدواج از آمیخته شدن دو خانواده تشکیل میشود." هر طرف یک دسته از انتظارات و توقعات را با خود وارد زندگی زناشویی میکند که معمولاً نشان دهنده تاریخچه خانوادگی فرد و چیزهایی است که در خانواده و دوستان خود دیده است. ازدواج ادغام سنتها و انتظارات دو خانواده است.
دکتر بن سیلیمان در ادامه میگوید،"آنچه برای هر طرف مهم است این است که از انتظارات طرف مقابل خود قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی باخبر شود. برای موفقیت هر ازدواج و رابطه زناشویی، آشنایی با انتظارات و توقعات طرف مقابل لازم و ضروری است چون جور شدن رفتارها و توقعات در هماهنگی و رضایت طرفین بسیار مهم است."
زوجهایی که توقعات متعارض دارند معمولاً مشکلات بیشتری در رابطه خود تجربه میکنند. برای مثال، آیا زن باید کار و تحصیلات خود را کنار بگذارد و برای تربیت فرزندان خانه نشین شود؟ دو نفر چطور مسئولیت نگهداری از فرزندان، کارهای خانه، و مدیریت مالی خانواده را با هم تقسیم میکنند؟ سکس و رابطه جنسی چقدر اهمیت دارد؟ و آیا باید زمان مسافرت را برای دیدن افراد فامیل صرف کنند یا یک مسافرت هیجان انگیز و مجراجویانه داشته باشند؟ پاسخ دادن به برخی از این سؤالات تا حد زیادی به نحوه برخورد والدین هر یک از طرفین با این مسائل بستگی دارد.
آگاهی داشتن از انتظارات و توقعات طرف مقابل میتواند رابطهها را محکمتر کند. همچنین به زوجها کمک میکند درمورد سابقه خانوادگی هم بیشتر بدانند و موفقیتها و شکستهای نسلهای قبل را تکرار نکنند. زوجهای موفق همیشه سعی میکنند از نقاط قوت ریشههای خانوادگی همدیگر نهایت استفاده را برده و محدودیتهای آنرا کنار بگذارند.
دکتر سیلیمان میگوید، "اما انتظارات به مرور زمان تغییر میکنند، مثلاً وقتی خانواده توسعه مییابد، میل به داشتن خانهای بزرگتر جایگزین میل به خرید ماشین یا یک مسافرت گران میشود.
همچنین با متعهد شدن زوجها به هم انتظارات هم تغییر مییابد. زوجهایی که تصمیم میگیرند با هم بدون رسمی کردن ازدواجشان باهم زندگی کنند معمولاً روابطی دارند که در انتظاراتشان کم میآورد. بدون تعهد، یکی یا هر دو طرف گاهی اوقات زندگی خود با هم را یک قرارداد موقتی فرض میکنند نه یک تعهد همیشگی. بدون تعهد زوجها نمیدانند که در مراحل بعد باید چه انتظاراتی داشته باشند."
در هر رابطهای حدس و گمان خطرساز است. فکر کردن به اینکه "او تغییر خواهد کرد" یا "بعد ازاینکه ازدواج کنیم این چیزها دیگر اهمیتی ندارد" ممکن است منجر به ناامیدیتان شود. نادیده گرفتن علائم هشداردهنده یا رفتارهایی که میتواند برایتان آزار دهنده باشد یا با سبک زندگی شما تناقض داشته باشد، میتواند برایتان مشکل ساز شود. برای مثال، یکی از طرفین ممکن است دوست داشته باشد که روزهای تعطیل زود از خواب بیدار شود و دیگری ترجیح میدهد که بیشتر بخوابد و دیرتر بیدار شود. به این روش بعد از مدتی طرفی که زود بیدار میشود دیگری را متهم به تنبلی میکند و آن یکی این را به وسواسی بودن متهم میکند.
زوجها باید بتوانند عشق را از واقعیت جدا کنند. اگر اینطور فکر کنند که "پدر و مادر من خوشبخت بودند پس من هم خوشبخت میشوم" خیلی اشتباه است. رابطههای موفق تصادفی اتفاق نمیافتند؛ نیازمند تلاش روزانه و لذت بردن از رابطه است. زوجها اگر از نقاط مثبت خود بهره برده و با کار کردن روی نقاط منفی خود آنها را برطرف کنند بسیار راحتتر در رابطه پیشرفت میکنند.
هیچوقت نباید از کس دیگری انتظار داشته باشید که خوشبختتان کند. باید یاد بگیرید که قبل از اینکه زندگیتان را با کس دیگری تقسیم کنید، بتوانید با خودتان خوشحال و خوشنود باشید. این هم غیرمنطقی است که انتظار داشته باشید رابطهتان همیشه خوب و خوش باشد. این غیر ممکن است.
برای موفقیت رابطه میل به سازگاری اهمیت زیادی دارد چون محیط مستعد تغییر است. یک تعهد طولانی مدت مبنی بر انتظارات منطقی و واقعبینانه بین تغییرات فردی، زوجی و اجتماعی تعادل ایجاد میکند. خوشبین بودن هم خیلی کمک میکند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید