مهمترین رسالت نظام اسلامی برنامهریزی برای رشد و پرورش انسانهای مومن و عالم به تعالیم است. انجام این رسالت، علاوه بر بالندگی، دوام و استکمال نظام اسلامی را به دنبال دارد و هم بستری فراهم میکند تا آحاد و جامعه وظایفی را که خداوند برای آنها معین فرموده انجام دهند و به سوی فلاح و رستگاری گام بردارند به همان میزان که برنامهریزی برای تعلیم، تربیت و رشد دینی، لازم و ضروری است، آسیبشناسی فرآیند تعلیم و تربیت نیز ضروری میباشد چرا که شناسایی آفتهایی که در طول این مسیر تربیت دینی ظاهر میشود و رفع آنها بهبود نظام تعلیم و تربیت دینی را در نسلهای آینده به دنبال خواهد داشت بررسی نظرات آیتالله دکتر شهید بهشتی پیرامون آسیبهای تربیت دینی جایگاه و اهمیت ویژهای دارد چرا که وی شخصیتی است که نه تنها خود صاحب اندیشه دینی است بلکه تربیت یافته دین نیز میباشد و سالیان متمادی در کسوت روحانی در دو نهاد روحانیت و آموزش و پرورش با تعلیم و تربیت مانوس بوده است. این مقاله کوششی است در جهت پاسخگویی به دو سوال اصلی در زمینه آسیبهای تربیت دینی؛
1- از نظر دکتر بهشتی چالشها، موانع و آسیبهای تعلیم و تربیت دینی کدام است؟
2- از نظر ایشان نقش و سهم عوامل موثر یا بازدارنده تعلیم و تربیت دینی چیست؟
1- آسیبهای تربیت دینی در زمینهها و محیط
تعلیم و تربیت دینی محصول کارکرد تمام دستگاههای فرهنگی - تربیتی مثل مدرسه، خانواده، رسانههای جمعی، تمام نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضائی و ... در کنار محیط اجتماعی است. وفاداری به باورها و آموزههای دینی و تجلی آن در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای عوامل مذکور، زمینهساز و تسهیل کننده تحقق اهداف تربیت دینی است و عدم پایبندی یا کارکردهای نامطلوب آنها به عنوان مانع جدی و آسیبزا در فراروی مخاطبان تربیت قرار دارد. امری که شهید بهشتی به تناسب موضوعات به طرح آن پرداخته است.
بیتوجهی به نیازهای جسمی
خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی فرد باید زمینههای پرورش ابعاد جسمی و روحی او را فراهم کند. ضرورت رفع نیازهای جسمی از آن جهت در نظر شهید بهشتی اهمیت دارد که بسیاری از مشکلات آموزش و یادگیری، به نقص و سوء تغذیه، بیماری اندامها و دستگاهای بدن دانشآموزان بر میگردد. از جمله بیماری دستگاه گوارش یا اندامهای چشم و گوش
درنگاه شهید بهشتی، عدم توجه به نیازهای جسمی از سوی خانوادهها ناشی از فقر فرهنگی و اقتصادی آنهاست که خود زمینه آسیبهای گوناگونی را فراهم میکند:
خانوادهای است که از نظر اقتصادی؛ با درآمد کم، از نظر وقت و فراغت پدر و مادر؛ با فراغت و وقت کم و محدود، از نظر امکانات تامین حداقل خوراک و پوشاک و فرهنگ و بهداشت برای بچهها؛ کمبضاعت. در چنین خانوادهای فرزندان دچار آسیبهای گوناگون، آسیبهای جسمی که در روح موثر است و آسیبهای روانی و اخلاقی و تربیتی میشوند
بیتوجهی به نقش الگویی خود
اقتضای فطرت کودک و نیازهای جسمی او سبب میشود که بیشترین ارتباط را با والدین داشته باشد. این در حالی است که میزان تربیتپذیری کودک از والدین بسیار عمیق و پابرجاست. کودک با اعتماد و اطمینان، تمام آنچه را که از والدین سر میزند درست و نیکو میشمرد و بدینترتیب، تربیتپذیری کودک به الگوپذیری از والدین تبدیل میشود.
شهید بهشتی معتقد است که الگوپذیری کودک، فضایی را ایجاد میکند که خانواده میتواند با تکیه بر آن، زمینههای پرورش عادتها، خصلتها و خلقیات پسندیده را فراهم نماید. آنها میتوانند با رفتار خود و با هوشیاری، زمینه را برای آموزش مفاهیم دینی مهیا سازند. چراکه عمل و رفتار پدر و مادر تاثیر عمیق و ریشهداری شبیه وراثت طبیعی در فرزندان دارد.
هرچند اثرپذیری فرزندان فرصت مناسبی را برای تربیت آنان فراهم میکند، برخی از والدین بدون توجه به نقش الگویی خود، برخلاف اهداف تربیتی خویش عمل میکنند:
اگر من و شما با عاطفه، محبت و دلسوزی مراقب پدر و مادر بودیم بچهها خود به خود این را یاد میگیرند. خانم، دختر شما که در خانه دهها بار ناظر بوده که به شوهرتان گفتید: آخر من تا کی باید در پرستاری کردن از مادرت باتو همکاری کنم؟! چه انتظاری دارید که این دختر، فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟
از نظر شهید بهشتی بسیاری از ضعفهای تربیتی که در بزرگسالان دیده میشود حاصل تربیتهای ناخواسته والدین بوده است. به عنوان مثال از علل عمدهای که بچهها تارکالصلوه میشوند یا به نماز اهمیت نمیدهند این است که پدرشان با نماز این چنین برخورد میکرده است.
تضاد میان دو نسل
از مسائل بسیار مهم اجتماعی زمان حاضر، درگیری دو نسل نوسال و جوان سال با نسل قبل از آن است. از نظر تعالیم اسلام این درگیری در دو حوزه صورت میپذیرد. اول: درگیری دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خیر و شر. دوم: رعایت حدود و حقوق پدر و مادر و فرزندان و حقوق متقابل.
شهید بهشتی با تبیین ویژگیهای جوانان و نوجوانان از قبیل حقگرایی، حقدوستی، حقپرستی، خیردوستی و عدلدوستی، این ویژگیها را در اغلب جوانان بیشتر از سایر افراد دانسته است و آن را زمینه مساعد خدادادی برای بهرهبرداری شایسته میداند و بیتوجهی به آن را تیرهبختی مینامد.
براساس تبیین ایشان، جوانان میخواهند مطابق گرایش فطری خود، به حق عمل کنند و آن را در والدین نیز مشاهده نمایند ولی نسل قدیم ترمز نسل جدید میشود و اجازه بالندگی و رشد را به آنان نمیدهند. این در حالی است که اسلام این درگیریها را نه شوم دانسته و نه بد تلقی کرده، بلکه آن را عامل تکامل، تحرک و پویایی جامعه، معرفی نموده است.
البته گاهی نیز نسل جدید ترمز نسل قدیم میشود و آن زمانی است که عشق و علاقه والدین به فرزندان مانع حرکت آنها در مسیر رشد و تعالی میشود. جلوگیری از این آسیب در درون خانواده، تنها زمانی امکانپذیر است که در خانواده، “حق” محور باشد و همه در برابر حق تسلیم باشند.
دوستان و همسالان
تاثیر همسالان و دوستان در رشد شخصیت و رفتار کودکان مقام دوم را دارد. دوستان و همسالان میتوانند برخی از رفتارها را در کودکان تقویت نمایند یا تغییر دهند. به همین دلیل، والدین باید در انتخاب دوست برای فرزندانشان مشارکت فعال داشته باشند. آنان به حکم طبیعت به دنبال همبازی و رفیق میروند. اگر خانواده برای آنان همبازی و رفیق متناسب با معیارهای تعلیم و تربیت اسلامی تامین نکند سراغ دوستان فاسد میروند و تلاش خانواده در تربیت آنها خنثی یا کماثر میشود.
رسانهها
نقش رسانهها بویژه رسانههای جمعی سمعی و بصری در تکوین شخصیت آحاد جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان نقشی غیرقابل انکار است. این رسانهها با استفاده از ابزارهای هنری در شناخت، نگرش و رفتار دانشآموزان اثر میگذارند.
متولیان تعلیم و تربیت، باید باتوجه به میزان اثرگذاری این رسانهها از آنها بهرهگیری نمایند و از انحصار در استفاده از ابزارهای نوشتاری خارج شوند.
باتوجه به تنوع و اثرگذاری رسانهها چنانچه آنها هماهنگ با برنامهریزیهای نهادهای تربیتی گام بردارند میتوانند نقش بسیار مثبتی را برای رسیدن به اهداف تربیتی ایفا کنند. در غیر این صورت آسیبزا میباشند و فرآیند تربیت رامختل مینمایند: شهید بهشتی با اذعان به این مهم میگوید:
هر قدر برگوش او (دانشآموز) بخوانیم (تبلیغ کنیم) او یک خبر در روزنامه میخواند، یک تصویر در روزنامه میبیند، یک گزارش در تلویزیون میبیند، یک فیلم در فلان جا میبیند از زندگی دیگران و وضع دیگران و شکل کار دیگران مطلع میشود و دلش در خانه دیگران است.
محیط و عوامل اجتماعی
شهید بهشتی با تاکید بر نقش ویژه محیط اجتماعی در فرآیند تعلیم و تربیت، چگونگی تاثیرگذاری آن در بیانی زیبا اینگونه ترسیم میکند:
“همان گونه که یک گل خوشبوی لطیف نازک، خیلی زودتر در برابر عوامل فساد متاثر و منفعل میشود و به فساد و پژمردگی میگراید، روح لطیف آدمی به مراتب از جسم او برای آلودهشدن حساستر و آمادهتر است و به دلیل خاصیت قبول و انفعالش ضمانت بیشتری میخواهد تا در برابر عوامل فساد محیط مصون بماند.
در عین حال، اثرگذاری عوامل اجتماعی و اثرپذیری انسان از آنها را محدود میداند:
هیچ انسانی محکوم هیچ غیراجتماعی نیست ولی کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی روی انتخاب آگاهانه انسان اثر میگذارد اما نه در حد جبر بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسانتر یا دشوارتر، رفتن او را به این سو یا آن سو، آسانتر یا دشوارتر کند.
شهید مطهری (ره) نیز در بیانی جذاب نقش محیط را اینگونه تبیین کرده است:
“خداشناسی و خداپرستی طبعا مستلزم یک نوع تعالی روحی خاصی است، بذری است که در زمینهای پاک رشد میکند زمینهای فاسد و شورهزار، این بذر را فاسد میکند و از میان میبرد.
از همین رو شهید بهشتی همه محیطها برای شکوفایی و باروری انسان را یکسان نمیداند: محیطهایی هستند که باروری و رشد نیکخواهی، خیرخواهی و خداخواهی انسان را آسانتر میکنند و برعکس محیطهایی هستند که ضمن تضعیف ارزشهای مذکور، فضا را برای شیطانپرستی، هواپرستی و تباهی فراهم میآورند. از همین رو اسلام برخلاف لیبرالیسم نسبت به فساد و صلاح جامعه بیتفاوت نیست.
“یکی از جنبههای بسیار مهم در وظیفه بزرگ و خطیر امر به معروف و نهی از منکر دعوت زبانی و عملی به خیر این است که محیط اجتماعی را برای پرورش استعدادها و آمادگی خیر در تودهها آماده میکند و به عکس، جامعهای که در او گناه و فساد و تباهی و ظلم و ستم و عدوان رواج دارد چنین جامعهای محیط مساعدی برای رشد نقطههای ضعف بشری و پژمردگی نقطههای قوت و خیر بشری است. حساب امر به معروف و نهی از منکر، ... حساب محیطسازی است. محیط سالم برای پرورش سالم و صحیح استعدادهای خیر نهفته در انسانهاست، مسئله بهداشت محیط اجتماعی است.
در نظام اسلامی هر گونه آزادی که زمینه فساد محیط را آماده کند ممنوع است چرا که:
“این نوع آزادی زمینه اجتماعی را برای آسانتر شدن نفوذ فساد در انسانهای دیگر و به بیراهه کشاندن انسانهای دیگر را آماده میسازد و نظام اسلامی در اداره جامعه باید مواظب این انحراف باشد.
حکومت
آسیبهای ناشی از ناحیه حکومت از مهمترین آسیبها در تربیت دینی است. حکومتها به فکر و عمل جامعه جهت میدهند و اندیشهها و باورهای خود را در میان مردم میگسترانند. سخن امام علی (ع) ناظر به همین مسئله است:
“الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم
“مردم - در روشهای اخلاقی و صفات اجتماعی - به حکومتهای خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش.”
به همین دلیل شهید بهشتی در پاسخ به این سوال (مقدر) که وظیفه مسلمانان در این خصوص چیست؟ میگوید: بر هر انسان مسلمان متعهدی لازم است که محیط را برای سالم زیستن خود و دیگران پاک نگه دارد و این زمانی اتفاق میافتد که مومنان عمل کننده به ایمان و اهل ایمان و عمل، قدرت را در دست بگیرند و بر کافران ناسپاس حقناشناس حق کش پیروز شوند. و معتقد است که:
“آن قدر که عمال و کارگزاران جامعه به فکر و عمل جامعه جهت میدهند خطبا و داعیان جامعه نمیتوانند آن اندازه به فکر و عمل جامعه جهت بدهند.
بنابراین اگر حکومت، حکومتی باشد که سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگری، خداخواهی، خدمت به خلق خدا نباشد، این باورها قادر به رشد کردن و بالیدن در آن جامعه نمیشوند.
از سوی دیگر، آن زمان که حکومت، حکومت اسلامی باشد و مومنان، قدرت را در دست گرفته باشند، تربیت دینی از ناحیهای دیگر ممکن است آسیب ببیند. به عقیده ایشان اگر در حکومت دینی و اسلامی، تلاش و کوششی و جهاد و جنبشی در راه آرمانها و باورهای دینی صورت نگیرد، نه تنها دیگران بلکه مردم جامعه اسلامی نیز از آن رویگردان میشوند و زمینه انحراف جوانان فراهم میشود.
2- آسیبهای تربیت دینی در حوزه “منابع و محتوا”
حذف عقل از منابع شناخت
گروهی از مسلمانان از جمله اشعریها معتقدند که عقل انسان قابلیت فهم شرع و و حق دخالت در شناخت احکام و معارف اسلامی را مطلقا ندارد. آنها آموزههای دینی را اصولی یکسره تعبدی و فاقد پشتوانه و دلیل عقلانی میدانند (28) شهید بهشتی منشا این خطای خطرناک را اینگونه بیان کرده است.
“با کمال تاسف عدهای در جهت تقویت وابستگی انسان مسلمان به کتاب و سنت و محکم کردن پایگاه حجیت و ارزش و سندیت کلام خدا و سنت رسول خدا (ص) به سوی افراط رفتند. این در حالی است که عدم شناخت خوب و بد توسط انسان، به راستی خطرناک میباشد.
این تصور درحالی است که یکی از اهداف تربیت دینی درادیان الهی، تربیت انسان عاشق عاقل است نه عاشق بی عقل. انسانی که با مطالعه و تفکر در زمینهها و مقتضیات و با درک درست از استعدادها و آمادگی خود، راه مناسب را انتخاب نماید اسلام میخواهد بشر با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر (عقل) خود از بدیهیترین نقطهها و با روشنترین روندها آغاز کند و پیش برود. اسلام از وحی و پیغمبر شروع نمیشود بلکه از روشنترین شناختهای به دست آمده از عقل بشر شروع میشود.
به عقیده صاحبنظران تعلیم و تربیت، غیر عقلانی معرفی کردن معارف و احکام دینی، پیامدهای خطرناکی دارد، از جمله آنکه باعث میشود تربیت دینی بر پایههای سست و لرزان بنا شود که خود عدم تقید به احکام اسلامی را در پی خواهد داشت.
شهید بهشتی این آسیب را چنین تبیین میکند:
تجربه نشان داده است آدمهای خیلی متدین که سعی دارند مطابق با قالبهای شریعت زندگی کنند اگر بیدین شوند از کثیفترین، رذلترین و ناجوانمردنهترین انسانها از آب در میآیند. این درحالی است که در افراد دیگری که به خدا و دین و پیامبر و قرآن معتقد نیستند، یک نوع جوانمردی، ادب، عاطفه و نیکی قابل رویت است. چرا؟
والدینی که از آغاز کودکی فرزندشان در تربیت و ترغیب او به کارهای نیک، آنها را وابسته به امر خدا و ترهیب از کارهای زشت، به نهی خدا استناد کردهاند، ذهن، منش و شخصیت عملی و رفتاری او را به یک نقطهای مبدا (خدا) متصل کردهاند. حال که این مبدا از دست او گرفته شده و بیخدا شده، تمام آنچه هم به دنبالش بوده میرود و دیگر هیچ چیز برایش باقی نمیماند. این درحالی است که در زندگی انسانی که معتقد به خدا نبوده یا اگر بوده در تربیت او نقش منحصر به فرد نداشته، این اتفاق رخ نمیدهد. دینی که اشعریون درست کردند انصافا سرنوشتش همان است.
از دیگر آسیبها که شهید بهشتی در حوزه منابع به آن اشاره میکند، محدود نمودن منابع و مآخذ شناخت دین به قرآن کریم با شعار “حسبنا کتاب الله” میباشد.
2-2: انحراف مفاهیم دینی
ایشان آسیبها در حوزه انحراف مفاهیم دینی را در اشکال زیر معرفی میکند:
1- التقاط؛ در شکل نوآوری و نوپردازی به منظور قابل قبول کردن اسلام برای کسانی که دستخوش افکار مادی شدهاند.
2- تفسیر به رای ، تاویلهای انحرافی درباره آیات قرآن کریم و برداشتهای غلط و استنباطهای نابجا از منابع دینی
3- تمسک و استناد به روایات غیر صحیح، مخدوش و مجعول که هیچ نسبت و ارتباط اصیلی با قرآن کریم و پیشوایان اسلام ندارند
در دوران معاصر تحریف مفاهیم و تعالیم دینی از جانب بیگانگان به صورت منظم و با برنامهریزی کامل دنبال میشود. آنان برای متزلزل کردن بنیاد اسلام و تحت عنوان استشراق و تحقیق پیرامون اسلام به تحریف مفاهیم دینی میپردازند و از آنجا که نویسندگانی خوش قریحه، خوشقلم، اهل کار و مطالعه، خوش سلیقه و بویژه آشنا به سلیقه جوانان میباشند، اثر گذارند.
پینوشتها:
1- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 80
2- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 16
3- نقش اسوهها در تبلیغ و تربیت، ص 42-41
4- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 89
5- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 42
6- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50
7- سرود یکتاپرستی، ص 94
8- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50
9- همان
10- همان، ص 55
11- همان، ص 57
12- همان، ص 57
13- روانشناسی کودک، ص 165
14- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 140
15- بایدها و نبایدها، ص 142
16- همان، ص 38
17- سرود یکتاپرستی، ص 18-17
18- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 44
19- علل گرایش به مادیگری، ص 170
20- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 47-46
21- بایدها و نبایدها، ص 170
22- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 80
23- تحفالعقول عن ال الرسول، ص 207
24- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 43
25- بایدها و نبایدها، ص 158
26- همان، ص 159
27- همان، ص 84
28- بایدها و نبایدها، ص 83
29- همان، ص 78
30- همان، ص 49
31- حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص 39
32- آسیبشناسی تربیت دینی، ص 137
33- بایدها و نبایدها، ص 75-74
34- روش برداشت از قرآن، ص 55
35- شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، ص 72
36- همان، ص 96 و روش برداشت از قرآن، ص 31-26
37- همان، ص 52-44
38- موسیقی و تفریح در اسلام، ص 25
39- همان، ص 21 و روش برداشت از قرآن، ص 41
40- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 123
روزنامه رسالت – شماره 6275
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید