سلامتى روان، تنها نداشتن بيمارى روانى نيست.و يك فرد با سلامت روان، بايد سه ويژگى داشته باشد:
1 ـ نسبت به خود، احساس آرامش كند; يعنى به طور نسبتاً معقولى، احساس امنيت و كفايت كند و بتواند تواناييهاى خود را بشناسد و ارزيابى كند.
2 ـ حقوق ديگران را رعايت كند، به ديگران علاقهمند باشد، آنان را دوست بدارد و مسئوليت خود را نسبت به ديگران رعايت كند.
3 ـ نيازهاى زندگى خود را برآورده كند و مسئوليتها و تكليفهاى روزمره را بتواند انجام دهد.
نشانه هاى هشداردهنده بيماريهاى روانى
1 ـ آيا همواره احساس دلواپسى مىكنيد؟2 ـ آيا به دلايل نشناخته، قادر به تمركز نيستيد؟3 ـ آيا دائماً به عللى، كه وجود ندارد، ناراحت هستيد و احساس شادى نمىكنيد؟4 ـ آيا تعادل خود را بيشتر اوقات به آسانى از دست مىدهيد؟5 ـ آيا همواره از بيخوابى رنج مىبريد؟6 ـ آيا خلق و خوى شما، ميان افسردگى و سرخوشى در نوسان است به طورى كه واقعاً در زحمت هستيد؟7 ـ آيا دائماً به مردم، احساس بىعلاقگى مىكنيد؟8 ـ آيا اگر مشكلاتى در زندگى عادى و روزمره شما به وجود آيد، برآشفته مىشويد؟9 ـ آيا احساس مىكنيد اطرافيان نزديك شما، دائماً با اعصاب شما بازى مىكنند؟10 ـ آيا همواره خشمگين و سپس پشيمان مىشويد؟11 ـ آيا بىجهت، دچار ترس مىشويد؟12 ـ آيا همواره، حق را به خود مىدهيد و ديگران را ناحق مىپنداريد؟13 ـ آيا درد و شكايتهاى بىشمارى داريد، كه هيچ پزشكى برايش علّت جسمى پيدا نمىكند؟افرادى كه در پاسخ به اين پرسشها، «آرى» مىگويند، حتماً نياز به كمك دارند.
بيماريهاى روانى
بيماريهاى روانى را در هفت قسمت شرح مىدهيم:
1 ـ بيماريهاى اصلى يا پسيكوزها (= روان پريشى);2 ـ نورُوزها;3 ـ اختلالات شخصى;4 ـ بيماريهاى روانى دوران كودكى;5 ـ بيماريهاى روانى دوران پيرى;6 ـ عقبماندگى ذهنى;7 ـ بيماريهاى روان تنى.
1- (روان پريشى)
اين واژه، به گروهى از بيماران اطلاق مىشود كه به اختلالات شديد در تفكر، احساس، و سرانجام در رفتار مبتلايند.
در اين بيمارى، رفتار بيمار، به وسيله افكار درونى و احساساتى به دور از واقعيات، كنترل مىشود.
براى مثال، او صدايى مىشنود، اما صدايى در كار نيست يا احساس مىكند كه نيرويى مىخواهد بدو آسيب رساند، اما چنين چيزى نيست و يا بىدليل، افسرده يا خوشحال، تحريك پذير، خشمگين، خشن و بالاخره آرام و گوشه گير مىشود.
با حاكم شدن اين اوضاع و احوال انسان، مسئوليت هاى روزانه اش دچار اختلال مىشود. مطالعات نشان داده كه از هر هزار نفر، ميان 5 تا 10 نفر به درجهاى از اختلالات روانى مبتلا هستند.
از انواع بيماريهاى اين دسته، برخى را در زير شرح مىدهيم:
اسيكزوفرنى
اسيكزوفرنى، آن دسته از بيماريهاى روانى است كه با اختلال اساسى در شخصيت، تفكر، زندگى، رفتار، علاقه و ارتباطات شخص بروز مىكند.
در اين بيمارى، گرايشى به كنارهگيرى از محيط و گسيختگى درونى در تفكر، احساس و رفتار ديده مىشود كه منجر به ناهماهنگى بين حالت عاطفى و افكار و رفتار بيمار مىشود و چنين بيمارى سرانجام به تشكيل تداعيهاى ويژه در تفكر گرايش مىيابد و تمايلى به انعكاسهاى مرضى اين احوال دارد.
توصيف بالينى اسيكزوفرنى، تحت عناوين زير، سهولت بيشترى براى درك فراهم مىكند:
1 ـ كناره گيرى;2 ـ تجزيه و انفكاك كه عبارت است از اختلال جريان فكر، انفكاك عاطفى و انفكاك رفتارى و حركتى;3 ـ حالات پارانوئيدى و هزيان;4 ـ ناهنجاريهاى ادراكى.
1 ـ كناره گيرى
كناره گيرى و انزواطلبى در اسيكزوفرنى شامل از بين رفتن كلّى علاقه به محيط و كاهش عكسالعمل، به ويژه عكسالعملهاى عاطفى در برابر تأثيرات محيطى است. اين بيماران، فاقد علاقه و محبت به اطرافيان نزديك خود و ديگرانند و واكنش آنان در برابر وقايع مهم، طورى است كه گويى وقايع، برايشان اهميتى ندارد. پاسخ و عكس العمل چنين بيمارانى نسبت به پرسشها، بى محتوا و خلاصه است. بى ميلى آنان به فعاليتهاى خارجى و نارسايى عمومى اراده، توأم با فقدان كششها و ابتكارها، از ديگر تظاهرات در كنارهگيرى اسيكزوفرنى است.
از تظاهرات مهم ديگر، حالت بهت است و در نتيجه، نشان دادن عكسالعمل بسيار كُند در برابر محرّكهاى خارجى است.
انديشيدن و عملكردنِ خود به خودى وجود ندارد، اما بيمار نسبت به آنچه در اطراف مىگذرد، آگاهى دارد. آگاهى بيمار دست نخورده است و قوّه ضبط و نگهدارى خاطرات دچار نقض نيست.
2 ـ تجزيه و انفكاك
اختلال جريان فكر، از مشخصات اسيكزوفرنى است.
اختلال جريان فكر، به اين صورت مشخص مىشود كه ارتباط با بيمار، مشكل است و ابهامات و بىشكلىهايى در جريان فكرى و كلامى اش به چشم مى خورد.
انديشه ها و عقايدش به تدريج، ضعيف و گونهاى فقر فكرى در او احساس مىشود و قادر به دنبال كردن كلام و انديشه نيست. انفكاك عاطفى اين است كه عواطف بيمار، به تدريج رو به ضعف مىگذارد، عاطفه طبيعىاش نسبت به اطرافيان نزديك و ديگران، كاهش يافته، واكنشهاى هيجانى مناسب نشان نمى دهد.
بيمار ممكن است از كنار احساسات و تجارب ديگران، بدون احساس و بىملاحظه يا سنگ دلانه و بالاخره بى تفاوت بگذرد.
او به سهولت، رنجيده خاطر مىشود و سعى مىكند از محيط كناره گيرى كند و به طور فزاينده اى، دچار بى احساسى مىشود.
مهمترين جنبه اختلال عاطفى در اسيكزوفرنى، ناهماهنگى عاطفى در خود اوست; به اين معنا كه در آنچه بيمار مىگويد و مىانديشد و رفتار مىكند، هماهنگى وجود ندارد. انفكاك رفتارى و حركتى چنين است كه سلوك و رفتار كلى بيمار، اغلب، ناشيانه است و رفتارش نارسا و ناهماهنگ.
بيمار، دچار ضعف رفتارى است.
اما از نظر حركتى نيز ممكن است گاهى شكلكهايى در صورت، يا تكانها و حركتهايى در بعضى قسمتهاى بدن نشان دهد.
در بعضى بيماران، فقدان واضح فعاليتهاى حركتى ديده مىشود كه اصطلاحاً آن را «حالتهاى بى حركتى» مى نامند.
3 ـ اختلالات پارانوئيدى و هزيان
در اين احوال، بيمار توهماتِ احساسى، لمسى و بويايى پيدا مىكند و داراى هزيانهاى گزند، تعقيب و بزرگمنشى (= پارانويا) مىشود.
در اين وضعيت، بيمار سعى دارد چيزهايى كه در واقع از درون خود او سرچشمه مىگيرد، به دنياى بيرون از خود نسبت دهد.
براى مثال، در هزيان خود بزرگبينى، شخص احساس مىكند از قدرتى خاص و در يارتباط با مث يك فرد قدرتمند برخوردار است و يا در هزيان نوع گزند و آسيب، شخص گمان مىكند كه ديگرى يا خود او، مورد رفتار بدخواهانه واقع شده است.
همه اين اختلالات، منشأ در درون او دارد، اما بيمار به علت وضعيت هزيان، آنها را در بيرون خود احساس مىكند.
4 ـ ناهنجاريهاى ادراكى
در اين وضعيت، بيمار صدايى مىشنود و نسبت به آن عكسالعمل نشان مى دهد.
علت اسيكزوفرنى:
در اسيكزوفرنى، عوامل متعدد، مثل عوامل ارثى، محيطى، استرسها، بيماريهاى جسمى و اعتياد ممكن است نقش اساسى داشته باشند.
رابطه اسيكزوفرنى و افسردگى:
توأم بودن اسيكزوفرنى با افسردگى، يا اين كه افسردگى مقدّمه اسيكزوفرنى است، يك امر ثابت شده است.
گاهى معتقدند كه اسيكزوفرنى، زير پوشش افسردگى مخفى مىشود.
نوروزها
واژه «نوروز» به گروهى از اختلالات هيجانى اطلاق مىشود كه در آنها، علايم جسمانى و روانى، اختلال اصلى را نشان مىدهند، اما هيچ گونه اختلال و آسيب ساختارى نداريم.
نوروز، يك مقابله غيرتطابقى، با اضطراب و تعارض درونى است.
اما قطع ارتباط با واقعيات، آن طور كه در بيماريهاى روانى اصلى وجود دارد، در اين جا وجود ندارد.
رفتار شخص نسبت به بيرون از خود، اختلال جدى ندارد، اما خود را ناتوان احساس مىكند.
نوروزها گاهى حاد و محوكننده و گاهى پايدار هستند.
نوروزها، در نتيجه تضادهاى روانى به وجود مىآيند و مىتوان گفت كه اختلالات نوروتيك، نتيجه تعارض بين غريزههاى فرد و اعتقادات واقعى و عميقى است كه از راه آموزش و پرورش و اخلاق و مذهب در او به وجود مى آيد.نوروزها به صورت اضطراب، واكنشهاى هيسترى، وسواس، افسردگى نوروتيكى و ترس تظاهر مىكنند.
اختلالات شخصيتى
اختلالات شخصيتى، شامل انحرافات اجتماعى (رفتارهاى ضداجتماعى)، انحرافات اخلاقى و جنسى و اعتيادهاى مختلف است.
افرادى كه داراى اختلالات شخصيتى هستند، تضادهاى خود را نسبت به اجتماع ظاهر مىكنند و هيچ گونه تمايلى به سرپوشى حالات درونى خود ندارند.
در اختلالات شخصيتى، سرپيچى از مقررات و قوانين اجتماعى و زير پا نهادن مسائل اخلاقى، به فراوانى ديده مىشود.
در اين بيمارى، احساس گناه بر اختلالات و اعمال انجام شده، وجود ندارد.
بيماريهاى روانى دوران كودك
در ايجاد اختلالات روانى در كودكان، مجموعهاى از عوامل روانى، محيطى و بالاخره زيستى دخالت دارند. كودكان مطرود، يتيم و آنها كه در خانواده و اجتماع مورد بى مهرى قرار مىگيرند يا آزار مىبينند و همين طور كودكانى كه در خانوادههاى از هم پاشيده و محروم از محبتهاى والدين به سرمىبرند، بيشتر در معرض بيماريهاى روانى هستند.
ساير عوامل، عبارتند از:
تربيت نادرست والدين و اجتماع و نا امنيهاى خانواده و اجتماع.
كودكان، پيش از پنج سالگى، اگر دچار بيمارى روانى در اثر مسائل فوق شوند، به صورت زير مبتلا مىشوند:
ـ عقب ماندگى ذهنى;ـ اختلالات در خواب و خوراك;ـ تشنجها;ـ مشكلات عاطفى;ـ مشكلات رفتارى;ـ فعاليت بيش از اندازه.
كودكان بيشتر از پنج ساله مسائل روانى خود را به صورتهاى زير بروز مىدهند:ـ شكايات جسمانى غيرعضوى;ـ شب ادرارى;ـ مشكلات گفتارى;ـ امتناع از رفتن به مدرسه;ـ مشكلات يادگيرى;ـ فرار از مدرسه، بزهكارى و رفتارهاى ضد اجتماعى.
بيماريهاى دوران سالمندى (= پيرى)
اختلالات روانى، در دوران پيرى نيز از اهميت خاصى برخوردار است كه با توجه به افزايش سن متوسط مردم، در قرن حاضر، روز به روز اهميت بيشترى مىيابد و اختلالات روانى پيران، بيشتر مورد توجه واقع مىشود.
يكى از بيماريهاى مهم دوران سالمندى، زوال عقل يا بيمارى آلزايمى است.
در بيمارى آلزايمى، زوال عقل به حدى مىرسد كه سلامت و سازگارى شخص را مختل مىكند.
در اين بيمارى، انحطاط پيشرونده حافظه، تفكر، شخصيت، كندى پاسخ يا فقدان عكسالعمل به واكنشهاى هيجانى و بالاخره، كم شدن قوّه ابتكار و علاقه ديده مىشود.
در بيمارى آلزايمرى، اختلال حافظه، براى وقايع نزديك موجود است.
در اين بيمارى، دشوارى واضح در خواندن و جهتيابى، در اثر پيشرفت بيشتر آن، گونهاى زندگى نباتى يا حيوانى به وجود مى آيد.
عقب ماندگى ذهنى
عقب ماندگى ذهنى، در نتيجه توقف تكامل مغزى در زمان حاملگى، يا حين زايمان و يا در طفوليت، براى كودكان پيش مىآيد و علل آن، علل ارثى، ژنتيكى و مشكلات زايمان است.
عقبماندگى ذهنى را بر اساس بهره هوشى و عملكرد اجتماعى و قابليت آموزشى و هدايت و تربيت آنها به گروههاى زير تقسيم مىكنند:
ـ نوع خفيف، كه بهره هوشى ميان 50 تا 70 است و بيشتر عقبماندگان ذهنى در اين دسته اند.
اينان، آموزشپذير هستند، و گرچه داراى عواطف و احساسات طبيعىاند، اما در مواقع لازم نمىتوانند مواظب رفتار خود باشند.
دزدان، روسپيان، قاچاقچيان، بيشتر ممكن است از اين دسته باشند.
ـ نوع متوسط و شديد، كه ضريب هوشى آنان از 50 پايينتر است.
آموزش پذيرى و يانجام كار و مسئوليتپذيرى در آنان كم است و معمو بايد تحت مراقبت ديگران باشند.
بيماريهاى روان ـ تنى
در اين قسمت، به اين بيماريها از ديدگاه روانشناختى مىپردازيم و در مباحث ديگر كتاب، اين بيماريها را از جنبه پيشگيرى يا آشنايى مورد بحث قرار داده ايم.
بيماريهاى روان ـ تنى، شامل بيماريهاى قلبى و عروقى، تنفسى، گوارشى، استخوانى، ماهيچهاى، تناسلى، ادرارى و بالاخره، پوششى مىشوند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید