در اين مقاله سعي شده است تا با نگاه واقعبینانه به مباني دين مبين اسلام که ملهم از جوهرە آيات قرآن مجيد میباشد گوهر پنهان اين آيات الهي را براي همگان نمايان سازم شايد که مورد الطاف آن ذات باریتعالی واحد قرار گرفته و مغفور گرداند.
يا محمد: ان شانئک هوالابتر .
جفت انسان انتخابي است يا انتصابي از سوي خداوند؟
همانگونه که از عنوان بحث مشخص است هدف از پرسش ، يافتن پاسخي علمي و عقلي براي ازدواج جوانان براي تشکيل خانوادهای پويا ، میباشد و به نظر نگارنده خانوادهای پويا تلقي میگردد که از خود تأثير مثبت بجاي بگذارند يعني آمدن و رفتنشان معلول علتي بوده که اثر بجاي مانده از آنان میتواند علت وجودي آن خانواده محسوب گردد . در اين مبحث براي يافتن پاسخ میبایست به انسان بهعنوان يک جاندار باهوش توجه نمود که با فهم و درک خود میتواند از محيط اطراف خود راز ماندگاري (علت )را کسب نمايد، توجه نمود و به معلول علت ،که همان ذات باریتعالی میباشد، میبایست بهعنوان يک راهنما و ياري کننده توجه نمود و نه بهعنوان يک عامل تعيين کننده در ايجاد علت در وجود انسان ، زيرا مغز انسان در بدو خلقت در مادر بورد خود غرايضي براي رشد و نمو اندوخته دارد و اگر قبول کنيم که همه انسانها در بدو خلقت داراي مادر بورد يکسان هستند پس لاجرم بايد پاسخ پرسش را در علت جستجو نماییم و نه معلول .
چيزي که به آن علت میگویم همان اثري است که انسانها به هنگام حيات از خود بر جاي میگذارند و چون انسانهای بیشماری وجود دارند که نامشان در تاريخ ماندگار شده است مانند اديسون کاشف روشنايي و يا گراهام بل کاشف تلفن و يا مانند ديوان مختومقلي فراغي شاعر نامدار ترکمن و يا هر چيز ابتکاري ديگري که در اطراف ما موجود هستند حاصل تلاش يک خانواده بوده است که گاهاً به علت قدمت تاريخ کشف آن اشياء ، خالق آنها گمنام ماندهاند ولي واقعيت وجودي آنها در استفاده از آنان قابل ملموس است مانند کفش که مشخص نيست در طول تاريخ تمدن انسانها ، چه کسي براي اولين بار کفش را ابداع نموده است و هرچند براي ما چه اهميتي دارد که نامش چه بوده و يا اصلاً نام داشته است يا نه و آنچه مهم است اينست که براي انسان اولين چيز مورد استفاده تاکنون را خلق نموده است و ما از آن استفاده میکنیم و آيندگان هم استفاده خواهند کرد ولي ممکن است مدلش تغيير کند پس آن شي انساني با ما زندگي میکند و مهم نيست که نامش چه بوده است بلکه مهم اينست که آمدنش ، انسانهای ديگر را بیبهره نگذاشته است .
اکثر اکتشافات توسط مرد صورت گرفته است که اين امر میتواند بدين جهت باشد که هميشه مرد ملزم است که نيازهاي خانواده را اجابت نمايد و اين الزام اجباري نيست بلکه ذاتي است يعني در وجود مرد نهفته است که با اولين جرقه احتياج ، ابزار مورد نياز براي بقاي خانواده کشف و ساخته میگردد و اين اختراع میتواند تنها زاییده آن مهر و محبتي باشد که خانواده نسبت به همديگر احساس میکنند ، پس میتوان اقرار نمود که نياز، مادر واقعي اختراعات است ولي همين احساس نياز ريشه در مهر و محبت دارد که از آن میتوان تحت عنوان عشق جوهري ياد نمود به عبارت ديگر اگر عشق جوهري بين زوجين وجود نداشته باشد هرگز آن خانواده علت وجودي از خود بجاي نخواهد گذاشت زيرا قانون طبيعت است ! و در طبيعت هر چيزي که وجود دارد بر مبناي عشق جوهري بنا شده است که براي فهميدن آن میتوان به کوچکترین ذره تشکيل دهنده هر عنصر يعني اتم رجوع نمود تا به راز ايجاد مولکول پي برد .
اتم در علم شيمي در نفس ذات وجودي خود يا منفي است و يا مثبت و اتمها تا در مجاورت هم قرار نگيرند خنثي میباشند و آقاي مندليف کلیه اتمهای موجود در عالم هستي که تاکنون کشف شده را در جدولي گرد آوري نموده است که ما هم اکنون به آن جدول تناوبي مندليف میگوییم، در اين جدول اتمها يا منفي هستند و يا مثبت که با ترکيب شدن با يکديگر تبديل به مولکول از اتم هم جنس میگردند و همینگونه مولکولهای ديگري به وجود میآید که در شرايط معمولي با يکديگر پيوند میخورند و تبديل به مواد میگردند و در شرايط غیرمعمولی تبديل به مواد آلي میگردند، لذا براي تشکيل يک مولکول بدواً میبایست اتمهای آنها موجود باشند و سپس اين اتمها بايد همديگر را يافته و ترکيب بشوند تا مولکول تشکيل گردد . در پيدايش اجسام و جانداران دیگر در طبيعت ، به علت عدم وجود هوش و فهم انساني ، اتمها تحت نظم خاصي با هم ترکيب میگردند که اين نظم از بدو پيدايش کره زمين تاکنون تغييري نکرده است يعني اگر اکسيژن با بار منفي را در برابر هيدروژن با بار مثبت قرار دهيم قطعاً پيوند کووالانسي بين آنها ايجاد و مولکول آب تشکيل میگردد ولي در مورد انسانها اين پيدايش اتمها براي تشکيل مولکول از اين قانون طبيعت پيروي نمیکند بلکه آنها با پيوند داده شدن در صدد تشکيل مولکول هستند و اين يعني برخلاف قانون طبيعي حرکت کردن !
زيرا که براي تشکيل خانواده لازم است که اتم با بار مثبت (مرد) و اتم با بار منفي (زن) بر طبق قانون طبيعي بدواً همديگر را بيابند يعني پيوند بخورند تا بعد با هم ترکيب گرديده و بتوانند تشکيل مولکول ( علت وجودي) بدهند ولي میدانیم که انسانهای کمي وجود دارند که از خود اثري (مولکول) بجاي گذاشتهاند و اين مقدار به نسبت آمار انسانهایی که وجود داشتهاند خيلي اندک و محدود است و اين امر بيانگر اين است که اتمها يکديگر را بر طبق قانون طبيعي نیافتهاند تا با يکديگر ترکيب گردند ، بلکه اتمها با يکديگر به شیوه انتخابي پيوند خوردهاند و اتمها بدين شيوه نمیتوانند ذاتاً تشکيل مولکول دهند زيرا براي اينکه اتمها با هم ترکيب شوند بدواً لازم است که اول پيوند يوني انجام بپذيرد يعني اتم با بار منفي با اتم از همان جنس با بار مثبت جذب هم بشوند و سپس اين اتمها میبایست به همديگر متصل شوند تا بتوانند با هم ترکيب شده و مولکول را ايجاد نمايند و این اتصال در اتمها از شیوه خاصي پيروي میکند که اتمها خود در اين اتصال نقشي ندارند و توسط نيرويي خدادادي (کووالانسي) و غيرارادي به يکديگر متصل میشوند و اين اتصال بايد مابين اتم منفي و اتم مثبت از همان جنس بايد باشد تا نتیجه آن ترکيب در شرایط معمولي منتهي به ايجاد مولکول گردد و اين مولکولها هستند که با هم پيوند میخورند و ماده واحده را خلق میکنند مثلاً مولکول والدين با مولکول خانواده فرزند با هم پيوند کووالانسي ايجاد مینمایند و اين پيوند ذاتي است و نه اختياري زيرا نتیجه اين پيوند قطعاً تشکيل ماده خواهد بود مثل نتیجه پيوند اتم اکسيژن با اتم هيدروژن که مولکول آب بوده که با پيوند مولکولها با يکديگر قطعاً آب ايجاد میگردد و آب بيانگر ترکيب اوليه اتم اکسيژن با اتم هيدروژن است ، لذا با ترکيب شدن دو اتم هم جنس آنها ذاتاً تشکيل مولکول میدهند و از جنس خود براي ايجاد ماده واحده تکاثر میکنند ولي با پيوند خوردن دو جنس متفاوت به يکديگر،آنها هیچوقت با هم ترکيب نمیگردند و تنها تحت تأثير شرايط سخت جبري میتوان ميان آنها پيوندي به غیر از کووالانسي ايجاد نمود که منجر به تشکيل مولکول نخواهد شد ، پس اگر انسانها نيز مانند اتمها بتوانند با هم ترکيب شوند قطعاً اثر وجودي از خود بر جاي خواهند گذاشت چون همانگونه که بيان شد اين امري ذاتي و اجتناب ناپذیر است ولي براي ترکيب شدن لاجرم بايد از قانون طبيعي پيروي نمود و قانون طبيعي در ترکيب شدن انسانها نيز از يک قاعده همسويي پيروي میکند و آنچه او را از ساير ترکيبات متمايز میکند وجود احساس اوست که قادر است در شرايط طبيعي عقل را مجبور به پيروي از نظم خاص و معيني که براي تشکيل مولکول لازم است ،هدايت نمايد .
در اين روش جسمها (انسان ماده و انسان نر ) باهم ترکيب نمیشوند بلکه اين احساس (يون منفي و يون مثبت )(الجن) دروني آنان است که با هم ترکيب شده و در درون ذرات هر دو جسم متفاوت جاري و ساري میگردد و بدینوسیله انرژي هستهای نهفته شده در وجود آنان آزاد میگردد و اين احساس واحد که حاصل ترکيب يون منفي و مثبت میباشد در هریک از ذرات وجودي هردو جنس وجود دارد که میتواند هر دو جسم را براي تشکيل مولکول با انرژي حاصل از سوخت هستهای هدايت کند زيرا یونها بر رفتار شيميايي يعني بر نحوه سوخت و سوز اتمها تأثير مستقيم میگذارند يعني یونهای متشکله سوخت و سوز هسته اتم را با تراوش انرژي هستهای تنظيم میکنند تا در حجم اتمها تغييري حاصل نگردد يعني حجم آنها کوچک و يا بزرگ نمیشود مثل ساير حيوانات که نه چاق میشوند و نه لاغر(لايسمن و لا يغني من الجوع) . براي يافتن اين روش طبيعي براي تشکيل يک احساس واحد در دو جسم متفاوت از انسان میبایست بدواً ذات وجودي انسان را از هر دو بعد فيزيکي و احساسي و رابطه مستقيم ميان اين دو بررسي نمود .
تحقيقات علمي نشان میدهد که قلب انسان بعد از چهار ماهگي در رحم مادر شروع به طپش میکند که اصطلاحاً به آن جان گرفتن جنين گفته میشود زيرا صداي طپش قلب جنين قابل شنيدن است و اين صدا به ما میفهماند که موجودي جاندار ايجاد و در حال رشد میباشد که اين موجود براي رشد نيازمند داشتن اطلاعاتي از نحوه تکامل يافتن است و اين اطلاعات توسط معلول يعني خداوند متعال در مغز جنين ( اتم منفي يا مثبت ) قرار داده شده است تا جنين بتواند تا رسيدن به سن تولد در داخل رحم مادر مراحل تکامل جسمي يک انسان را پشت سر بگذارد و بعد از به دنیا آمدن نيز بهوسیله غرايض طبيعي نهاده شده در ذات وجودي او ، نياز خود را بر آورده سازد مثلاً با گريه کردن ،گرسنگي خود را اعلام میکند و همچنين براي رفع بقیه حاجتهای انساني با اعلام هشدار عنوان مینماید ،در اين هنگام در مغز نوزاد چيزي بهجز اندوخته خدادادي وجود ندارد و پس از ايجاد ارتباط عصبي ميان حواس پنجگانه به مغز ، مغز اطلاعات ورودي را بهوسیله اين حواس از دنياي اطراف خود کسب کرده و در خود ذخيره میکند و بدینوسیله نوزاد نحوه چگونه زيستن را میآموزد ولي در وجود او عنصري بنام يون ايجاد نشده است يعني تفاوت در جنسيت را احساس نمیکند ولي اين زمان محدود است و انسانها پس از رسيدن به سن معيني که گاهاً متغير است به سن بلوغ جنسي میرسند و اين تفاوت را که همراه با بروز علائم جنسيت در جسم آنان است را احساس میکنند و اين احساس نگرش او را در مورد جنس مخالف تغيير میدهد و اين حس که عامل وجودي آن وجود يون مخالف است بدواً به هسته اتم که قلب است وارد و به مغز دستور میدهد تا براي تکميل لوازم اساسي تکاثر از جنس زوجين ، فعاليت خود را آغاز کند يعني براي توليد اسپر ماتوزوئيد در اتم مثبت و توليد وول در اتم منفي جسم را هدايت کند و مفهوم مخالف اين کلام اين است که تا اين احساس يعني يون منفي يا مثبت به ذرات اتم وجودي انسان وارد نشود ، قلب به مغز انسان دستور توليد لوازم فوقالذکر را به اعضاي بدن انسان نمیدهد هرچند اعضاي جسمي او مهياي تکاثر باشد.
براي اثبات اين قانون طبيعي کافی است به اين فرضيه پاسخ دهيم که اگر فرض کنيم زني حامله براثر غرق شدن کشتیاش به جزیرهای میرسد که خالي از سکونت انسانها باشد و او براي بقاي خود سر پناهي را درست میکند و پس از مدتي دختري به دنیا میآورد و او را بزرگ میکند تا به سن دوازده سالگي میرسد آيا او به بلوغ جنسي میرسد؟ يعني سینهاش برجسته و آماده تکاثر میگردد؟ و آيا بدون وجود اتم مثبت امکان ايجاد يون منفي در اتم منفي(جسم دختر) وجود دارد تا دستور تهیه لوازم تکاثر (بزرگ شدن سينه و تغييرات داخلي در آلت تناسلي و توليد وول) را صادر نمايد؟ ولي بهتر است براي پاسخ دادن به اين پرسش ،کمي به شرايط ايجاد يون توجه نماییم : ما گفتيم که فرض کنيم اتم مثبت مرد است و اتم منفي زن که براي تشکيل يک مولکول انساني لازم است که یونهای مثبت و منفي آنان ، با هم پيوند خورده و ترکيب شوند و در اين ميان ايجاد يون منفي بدون وجود اتم مثبت که داراي بار مثبت است، امکان ذاتي ندارد زيرا اتمها وقتي در مجاورت هم قرار بگيرند با از دست دادن الکترون و گرفتن الکترون بدواً به يون تبديل میگردند و اين یونها با اتصال به يکديگر ، پيوند يوني را ايجاد مینمایند و بعد در کنار هم قرار گرفته و با هم ترکيب میشوند و اتمها بدين طريق میتوانند با ايجاد پيوند کووالانسي به يکديگر متصل شده و تشکيل مولکول را دهند لذا اتمها بر طبق محققان علوم تا در مجاورت هم قرار نگيرند خنثي هستند و بهمحض قرار گرفتن در آن شرايط خاص داراي بار منفي يا مثبت میگردند لذا میتوان انسان را نيز بهمانند اتم تصور نمود که تا رسيدن به سن بلوغ يعني به هنگام در مجاورت قرار گرفتن با اتمهای مختلف الجنس ، خنثي هستند و به دور هسته تشکيل دهنده خود میچرخند و پس از بار دار شدن (يون منفي يا مثبت ) در صدد تشکيل مولکول میگردند ولي آنها فقط با عامل بار دهنده خود میتوانند پيوند يوني ايجاد نمايند و لا غير، و اگر اين پيوند يوني با اتصال اتم آنها همراه باشد قطعاً تشکيل مولکول خواهند داد يعني اثري جاوداني براي واقعيت وجودي خانواده متشکلة خود باقي خواهند گذاشت (بل تؤثرون حياة الدنيا و الاخرةّ خيرو ابقي) زيرا با اين پيوند حس ديگري در وجود هر دو عنصر بنام حس پويايي به حواس پنجگانه آنان اضافه میگردد که هر دو جسم را به سمت تکامل سوق خواهد داد، لذا تصور اينکه آن دختر در آن شرايط به بلوغ جنسي برسد خلاف قانون خلقت اجسام است زيرا يکي از لوازم اساسي براي ايجاد تکاثر وجود جنس مخالف است که بعد از پيدايش ، تنها آن دو جنس هستند که میتوانند با هم مولکول از همان جنس را ايجاد نمايند و بس ، ولي ما انسانها به شرايط ايجاد و پيوند يوني توجهي نمیکنیم بلکه اتمها را با شیوه غیرطبیعی در صدد پيوند دادن هستيم و در اين شيوه امکان تشکيل مولکول صفر است ، چون عشق جوهري ميان اتمها وجود ندارد تا پيوند کووالانسي را ايجاد نمايد.
و براي درک اين فرمول طبيعي لازم است که به ضمير ناخودآگاه خود رجوع کنيم تا به نقطهای برسيم که به هنگام گذر از دوران کودکي به نوجواني با ديدن جنس مخالفي قلبمان یکدفعه شروع به طپش کرده و احساس خاصي را که تا آن زمان تجربه نکرده بوديم به درون وجود ما وارد نموده است که اين احساس وجود جنس مخالفي را براي ما ثابت میکند و اين احساس هميشه در صدد مقابله و روبرو شدن با آن جنس مخالف است تا از وجودش خود را سيراب کند و ما را بیاختیار به سمت خود براي تشکيل مولکول جذب میکند و اين يعني ايجاد پيوند يوني در اتمهای دو جسم متفاوت از انسان که همانند جسم نيازمند تغذيه براي رشد طبيعي خود است تا بتواند مولکول تشکيل گردد و غذاي طبيعي يون ، ميل به ترکيب شدن با يون مخالف خود که در ايجاد هم نقش داشتهاند ، میباشد و تا با هم ترکيب نگردند آرام نخواهند گرفت و در جستجوي آن در نفس ديگر بر خواهند آمد و چون ما والدين به اين يون ايجاد شده در فرزندمان اهميتي نمیدهیم و با ايجاد حصارهايي که از آداب و رفتارهاي انساني پيشينيان بنا شده مانع ترکيب شدن آنها میگردیم و با اتمي که داراي بار مستقل ايجاد شده میباشد به انتخاب خود میخواهیم پيوند را تشکيل بدهيم و دوست داريم که اين پيوند به ترکيب منجر شود ولي اين امر ممکن نيست چون نيازمند هماهنگي براي پرداختن و ساختن اتم از نو براي ترکيب است که خود زمان زيادي را میطلبد ولي اگر بعد از ايجاد پيوند يوني در آن هنگام شرايط را مهياي ترکيب آنها بکنيم میتوانيم مطمئن باشيم که نتیجه ترکيب قطعاً مولکول خواهد بود و آنها تنها وقتي باهم ترکيب میگردند که در کنار هم و باهم بزرگ شوند و براي این کار لازم است که آن دو را در همان سن با يکديگر بهوسیله انگشتر نامزد نماييم تا اولاً : به یونهای آنها اجازه ترکيب بدهيم تا حس پويايي در وجود هردو جسم ايجاد گردد تا آنها بتوانند با نيروي بيکران حاصل از سوخت انرژي هستهای در درون خود بهسوی ساختن آیندهای روشن خانواده را هدايت نمايند و دوماً : با اين اقدام از قرار گرفتن آنها در مجاورت ديگر اتمهای فعال پيشگيري کنيم .
با اين روش بهیقین میتوانیم مطمئن باشيم که يون واحد میتواند هر دو جسم را در مسير مستقيم براي تشکيل مولکول هدايت نمايد، فقط کافی است که شرايط پيوند يوني را بعد از تشخيص ايجاد يون در فرزندمان ، فراهم کنيم و اين زمان براي والدين قابل ملموس میباشد و فقط نياز به کمي توجه و پرسش براي مشخص شدن جفتش را دارد، چون وقتي آثار بلوغ جنسي را در ظاهر آنانُُ میبینیم بايد بفهميم که نوجوان ما جفت خود را يافته است و اين امري طبيعي و ذاتي است و اگر غير اين باشد بايد او را به پزشک براي تشخيص علت ببريم ، چون ممکن است ابتر بماند و اين علائم فيزيکي همراه با تغيير تون صدا در دختران بين سنين ۹ تا ۱۲ سال و پسران بين ۱۲ تا ۱۵ سال در وجود و ظاهر آنان متبين میگردد و چون دختر از لحاظ سني زودتر به بلوغ جنسي میرسد، اوست که جفت خود را به اذن پروردگار در طول يک شبانه روز از ميان پسران انتخاب و او را مجذوب خود مینماید (مانند ملکه زنبورها که از ميان هزاران زنبور نر فقط با يک نر با اذن خدا وند پيوند میخورد و تکاثر را با ميل قلبي خود رقم ميزند) لذا بدين سبب است که در دين اسلام پيشنهاد نکاح از سوي دختر به پسر میشود و پسر با اذعان قبلته اين نکاح را تنفيذ مینماید(زن میگوید خود را به نکاح تو در آوردم و مرد میگوید قبول کردم) و اینگونه ازدواجها قطعاً به ترکيب منجر خواهند شد، بهشرط آنکه ازدواج در اين سنين يعني پس از بروز علائم بلوغ جنسي صورت پذيرد (انهم الفتيه آمنوا بربهم و زدنهم الهدي) و چون هريک از زوجين در اين هنگام در سنین پايين میباشند، میبایست خانواده زوجين ،آنها را تا هنگام تکامل رشد جسمي و فکري و تحصيلي و تا آغاز زندگي مشترک زوجين با برگزاري جشن عروسي، نزد خود نگهداري نمايند و مطمئن باشند که چون روح و روان آنها بدون دخالت اطرافيان و بهوسیله معلول به يکديگر پيوند زده شده است (اولئک علي هدي من ربهم)،زوجين تا زمان آغاز زندگي مشترک پاک و مطهر خواهند زيست و آنها ذاتاً براي بهتر ساختن زندگي آينده خود فعاليت مضاعفي را با کمک يکديگر آغاز خواهند نمود (لسعيها راضييه، في جنة عاليه)، لذا اگر تشکيل خانواده بر اساس انتخاب و يا انتصاب از سوي اطرافيان باشد قطعاً نتیجه آن پيوند خوردن اتم آنها با يکديگر خواهد بود و نه ايجاد پيوند يوني و اين پيوندها به ترکيب شدن آنها منجر نخواهد شد بلکه بدون تشکيل مولکول و بر اساس عادت که براي انسان اکتسابي است در کنار هم بدون حس پويايي خواهند زيست و آمدن و رفتنشان بیعلت خواهد بود و فقط آثار تکاثر از آنها برجاي خواهد ماند که با گذر زمان از بين رفتني است و در اين شرايط ارتکاب گناه بهوسیله وسواس الخناس الذي يوسوس في صدور الناس از سوي هريک از زوجين دور از انتظار نخواهد بود(لو کان فيهما الهة إلا اللهُ لفسدتا) ، ولي اگر اجازه بدهيم که فرزندان ما بر اساس قانون طبيعت بمانند ديگر جانداران جفت يابي کنند قطعاً آنها زندگي خوش و خرم و پایدار و پويايي را خواهند داشت و آنها گذر زمان را در کنار يکديگر حس نخواهند کرد و بيش از ساير انسانها خواهند زيست چون اين زوجين کفوي یکدیگر هستند و توسط خداوند بهعنوان بهترين جفت برگزيده شده (قرآن مجيد) ( انشاءنا قرءاناً أخرين )و بر آنان نازل نموده است و اين وظیفه الهي والدين است که با تسليم شدن به اين حکمت الهي شرايط لازم را براي ترکيب شدن اتمها با يکديگر مهيا نمايند ، چون زندگي شاد و خرم که متأثر از تراوش انرژي هستهای (کوثر) در وجود خدادادي آنها میباشد ،حق خدادادي فرزندان ما است.
بل الذين کفروا في تکذيب ، والله من ورائهم محيط ، بل هو قرء ان مجيد في لوح محفوظ.
سروش خورشيدي - پژوهشگر علوم ديني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید