اشاره
نظریه تناسخ ارواح یا انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر، از قرنها پیش در مشرق زمین وجود داشته و با استقبال گسترده فرق و مذاهب گوناگون روبهرو بوده است. کسانی به عنوان یک عقیده مذهبی به آن دل بسته و آن را یک امر واقعی پنداشتهاند تا جایی که نویسنده کتاب «ملل و نحل» میگوید: «هیچ فرقهای نیست، مگر آنکه تناسخ در آن جایگاه محکمی دارد». در میان مسلمانان نیز اعتقاد به تناسخ به برخی از فرق نسبت داده شده است.
اکنون نیز با موجی از فرقهها و جریانهای انحرافی مدعی عرفان مواجه هستیم که برخی از آنها به خصوص عرفانهای کاذب غربی، متأثر از مکاتب هندی هستند. از آنجا که یکی از ارکان بنیادین مکاتب هندی، تناسخ است، ضرورت ایجاب میکند که این نظریه مورد پژوهش و مطالعه قرار بگیرد. هدف این مقاله، بررسی و نقد این تفکر از منظر متون عقلی و نقلی اسلامی است.
تناسخ
تناسخ، واژهای عربی است که از ریشه نَسخْ گرفته شده است. نسخ، به معنای ازاله، ابطال و نقل میباشد. و «تناسخ؛ یعنی انتقال نفس انسان از بدنی به بدن دیگر، پس از متلاشی شدن بدن اول که این انتقال بدون حصول فاصله میان آن دو صورت میگیرد».
تناسخ در هندوئیسم
رواج دو عقیده مهم و اساسی تناسخ یا انتقال ارواح و علت و معلول تناسخ در جامعه هند، به تدریج دو رکن اساسی فلسفه هندوئیسم قرار گرفت که کلیه مکاتب ششگانه هندو آن را پذیرفته و شالوده افکار فلسفی خود را بر آن بنا نهادند. عقیده به تناسخ یا انتقال ارواح در میان هندوها سِمساره «samsara» نام دارد و اصل علت و معلولی تناسخ نیز به قانون کارما ﴿karma﴾ مشهور است.
«هندوان معتقدند، هر انسانی روحی دارد که پس از مرگ از بدن او خارج شده و بر حسب اعمال نیک و بدی که در این جهان انجام داده است، به بدنهای پست یا برتر حلول میکند. این روان و روح را «آتمن» میخوانند. علاوه بر این روان فردی، به یک روان عمومی نیز معتقدند که روان و جانِ جهان است و میپندارند این جهان با تمام اختلافات و کثرتهایش، مانند بدن آدمی است که آن را «پرام آتمن» میخوانند. سعادت روح فردی یا آتمن، آن است که پس از حلول بیشمار از بدنی به بدن دیگر، سرانجام به جان جهان یا پرام آتمن بپیوندد».
طبق عقیده تناسخ، روح آدمی در هنگام مرگ در همه احوال پیوسته یک سلسله توالد و تجدید حیات را طی میکند و فقط در یک حالت است که روح در مقام جاویدان در اعلیعلیین با نیروانا «برهما یا همان پرآم آتمن» وحدت تام حاصل میکند و به مقام فنا میرسد و یا آنکه در اسفلالسافلین تا ابد، سرنگون میشود.
عقیده دوم که از آن به کارما «karma» تعبیر شده است، کیفیت و چگونگی توالد ثانوی و علت انتقال روح به جسد برتر یا پیکر پستتر را بیان میکند که حیات آینده هر موجود باشعوری در این قانون مشخص میشود.
از دیدگاه کلیه مکاتب فلسفی هندی، رفتار، گفتار و نیتهای انسانها در نظام عالم هستی تأثیر میگذارد و هر عملی واکنش و عکسالعملی را در پی دارد که این تأثیر در حیات مجدد هر فرد آشکار میشود و سرگردانی انسان در سلسلهمراتب هستی، امری قهری و جبری است.
اقسام تناسخ
تناسخ به دو قسم ملکوتی و ملکی تقسیم میشود:
1. تناسخ ملکوتی
به این معنا است که نفس انسان در زندگی مادی و دنیوی به واسطه ملکات و افکار و عقاید خود صورتهای مثالی و اخروی ساخته و به عالم برزخ و آخرت منتقل شود. تناسخ ملکوتی در واقع ظهور باطن افراد است.
این نوع از تناسخ، موضوع مورد اشاره تمام ادیان است. شاید به همین علت است که گفته میشود: هیچ مذهبی وجود ندارد، مگر اینکه اعتقاد به این گونه تناسخ در آن به چشم میخورد. در برخی از آیات و روایات اسلامی نیز این نوع تناسخ به صورت آشکار ذکر شده است: (کونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ).
مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه (یوْمَ ینْفَخُ فِی الصّورِ فَتَأْتُونَ أفْواجًا)، روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند که حضرت فرمودند: «در قیامت عدهای به صورت حیوانات محشور میشوند».
صدر المتألهین نیز در اسفار میگوید: «آنچه که به برخی از بزرگان فلسفه و حکمت نظیر افلاطون و سقراط، فیثاغورث و انباذقلس نسبت داده شده است که به تناسخ قائل بودهاند، مقصودشان این نوع از تناسخ است».
2. تناسخ مُلکی
تناسخ ملکی؛ یعنی نفس انسانی در این عالم طبیعی، بدن مادی خود را رها کرده، وارد جسم و بدن مادی دیگری شود. آنچه از مکاتب هندی گزارش شده، ناظر به این نوع از تناسخ است. تناسخ ملکی نیز خود به دو شکل مطرح است:
الف) تناسخ ملکی نزولی؛ در این قسم از تناسخ، نفس بدن مادی خود را رها کرده و به بدنی که از حیث رتبه پایینتر از بدن قبلی است، ملحق میشود. این الحاق ممکن است به یکی از چهار صورت نسخ ﴿انتقال روح از بدن انسان به انسان دیگر﴾، مسخ ﴿انتقال روح از بدن انسان به پیکر حیوانات﴾، فسخ ﴿انتقال روح انسان به جسم نباتی﴾ و رسخ ﴿انتقال روح به قالب جمادات﴾ اتفاق بیفتد.
ب) تناسخ ملکی صعودی؛ تناسخ صعودی؛ یعنی نفس با رها کردن پیکر و قالب مادی به پیکر و جسمی که کاملتر و شریفتر از بدن قبلی است، تعلق گیرد.
از دیدگاه اسلام تناسخ ملکی با تمام اشکالش باطل است؛ زیرا با برخی از آموزهها و اصول مسلم اعتقادی اسلام، مانند وجود عالم برزخ و اصل معاد تعارض دارد. از نظر عقلی و فلسفی نیز با محذوراتی روبهرو و اشکالات بسیاری بر آن وارد است. از اینرو، فلاسفه و اندیشمندان مسلمان از دیرباز آن را مورد نقد قرار داده و با دلایل محکم عقلی و نقلی این نظریه را مردود شمردهاند که در ادامه بحث به برخی از این دلایل اشاره میکنیم:
دلایل ابطال نظریه تناسخ
ادله عقلی
الف) اصل حرکت جوهری و امتناع تبدیل فعلیت به قوه
براساس اصل حرکت جوهری، موجود مادی در ابتدا در پایینترین مرتبه یا همان هیولای محض قرار دارد و فاقد فعلیت است، اما در ذات خود دارای حرکت است که این حرکت به صورت اشتدادی میباشد و مرتبه به مرتبه، قوه تبدیل به فعلیت میشود.
از نظر صدر المتألهین شیرازی، نفس انسان تعلق ذاتی به جسم دارد و ترکیب میان روح و جسم، ترکیب طبیعی و اتحادی است. نفس و بدن با هم دارای حرکت جوهری میباشند و در هر دورهای از ادوار زندگی و شأنی از شئون، مرتبه قوه را پشت سر گذاشته و به فعلیت تبدیل میشوند. اگر قرار باشد که نفسی از جسم قبلی جدا شده و به جسم دیگر یا همان جنین تعلق بگیرد، باید یکی از آن دو ﴿نفس و بدن﴾ بالقوه و دیگری بالفعل باشد؛ یعنی یک چیز از آن جهت که بالفعل است، بالقوه باشد و فعلیت به قوه مبدل شود، که محال است.
ب) اصل امتناع اجتماع دو نفس در بدن واحد
تعلق گرفتن روحی از یک بدن به بدن جدید، مستلزم این است که یک بدن دارای دو روح باشد؛ زیرا وقتی مزاج انسانی به مرحله قبول فیض میرسد و استعداد پذیرش روح را پیدا میکند، از سوی فیاض مطلق ـ خداوند متعال ـ روح در کالبد او دمیده و مانع از پذیرش روح بدن دیگری میشود. از این رو، جای گرفتن روح مفارق از بدن قبلی در بدن جدید محال است.
ج) اصل وحدت شخصیت افراد
هر بدنی یک روان و شخصیت ویژه دارد که همراه با پیدایش جسم، آن شخصیت شکل میگیرد و هر فردی به واسطه وجدان و علم حضوری خویش، درمییابد که شخصیت واحدی دارد. تاکنون دیده نشده است که کسی دارای دو روان و شخصیت باشد. انتقال ارواح قبلی در کالبد جدید، خلاف دریافتهای وجدانی افراد است؛ زیرا در فرضیه تناسخ، ملاکی برای وحدت شخصیت و این همانی میان فرد اول و فرد زمان دوم که روح فرد قبلی را دریافت کرده است، وجود ندارد. اگر ملاک، استمرار خاطره فرض شود که افراد هیچ خاطرهای از دوره قبلی خود به یاد ندارند و اگر تناسخیان ادعا کنند که ملاک این همانی، استمرار جسم است که براساس مدعای خودشان جسم، همان جسم قبلی نیست و اگر ملاک، گرایشهای روانشناختی باشد؛ میان دو فرد در زمانهای متفاوت هیچگاه گرایشهای روانشناختی صددرصدی مشاهده نمیشود.
د) اصل امتناع تعطیلی نفوس
براساس نظریه تناسخ نفس، بدن قبلی را رها کرده و به بدن جدیدی ملحق میشود؛ در حالی که میان لحظه مفارقت از بدن قبلی و لحظه اتصال به بدن جدید فاصله ایجاد میشود و در حد فاصل این نقل و انتقال نفس از تدبیر بدن معطل میماند که لازمه آن تعطیلی نفوس است. از نظر فلاسفه تعطیلی نفوس محال است؛ زیرا نفس به علت نحوه وجودی خاص آنکه تدبیر بدن است، نفس گفته میشود. از اینرو، تناسخ محال است.
دلایل نقلی
در میان آیات و روایات اسلامی مواردی را میتوان یافت که به صراحت دلالت بر رد نظریه تناسخ دارند. چند نمونه از آنها را ذکر میکنیم:
آیات
1. (حَتّی إِذا جاءَ أحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّی أعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکتُ کلاّ إِنّها کلِمَةٌ هُوَ قائلها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُون)؛ خداوند در این آیه میفرماید: «گناهکاران بعد از مرگ تقاضای بازگشت به دنیا میکنند تا اعمال صالحی را که در انجام آن کوتاهی کردهاند جبران کنند، اما به آنها پاسخ داده میشود که این درخواست پذیرفتنی نیست و بازگشت به دنیا غیر ممکن است؛ زیرا آنان به عالمی وارد شدهاند که عالم برزخ نام دارد و باید تا روز قیامت در آنجا بمانند».
بسیاری از مفسران در تفسیر این آیه اشاره کردهاند که این آیه در مقام نفی هر گونه بازگشت به دنیا پس از مرگ است. چنانچه مشاهده میشود، این آیه به طور آشکار نظریه تناسخ را نقض میکند؛ زیرا معتقدان به تناسخ معتقد هستند که روح انسانها برای جبران اعمال قبلی خود وارد جسم دیگری در همین عالم میشوند.
2. (یوْمَ یأْتی تَأْویلُهُ یقُولُ الّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیشْفَعُوا لَنا أوْ نُرَدّ فَنَعْمَلَ غَیرَ الّذی کنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ وَ ضَلّ عَنْهُمْ ما کانُوا یفْتَرُونَ)؛ خداوند در این آیه میفرماید: «کسانی که پیامبران را انکار کردند و دعوت الهی را نادیده گرفتند، در آن روز بازگشت به دنیا را طلب میکنند و آرزوی بازگشت دارند، در حالی که دچار گمراهی و خسران شدهاند و خسارت آنها قابل جبران نیست».
3. (اللّهُ الّذی خَلَقَکمْ ثُمّ رَزَقَکمْ ثُمّ یمیتُکمْ ثُمّ یحْییکمْ)؛ «پروردگار شما کسی است که نخست شما را آفرید، پس روزی داد و آنگاه شما را میمیراند و بعد از مرگ دوباره زنده میکند».
قرآن کریم مکرر به این موضوع اشاره کرده است که انسانها پس از آفرینش نخستین، میمیرند و بعد از مرگ در روز قیامت زنده خواهند شد. اینگونه آیات که در تقابل با نظریه تناسخ است، بازگشت مکرر انسانها در دنیا را رد میکند.
روایات
1. هشام بن حکم نقل میکند: روزی در محضر امام صادق (ع) نشسته بودیم که زندیقی ﴿کافری﴾ از ایشان پرسید: نظر شما در مورد مکتب کسانی که به بازگشت ارواح عقیده دارند، چیست و این افراد چه دلیلی بر عقیده خود دارند؟
حضرت (ع) در پاسخ فرمودند: «پیروان این عقیده گمراه هستند و تمام ادیان الهی و احکام دینی را نادیده گرفته و گمان کردهاند که بهشت و جهنمی وجود ندارد و رستاخیز و قیامتی در کار نیست. اگر از آنان در مورد عقیدهشان دلیلی خواسته شود، حیران میمانند و هیچ دلیلی برای ارائه ندارند».
2. مأمون، خلیفه عباسی، از امام رضا (ع) پرسید: نظر شما در مورد کسانی که قائل به تناسخ ارواح هستند، چیست؟
امام (ع) در پاسخ فرمودند: «هر کس که قائل به تناسخ باشد، به خداوند کفر ورزیده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است».
در اینباره میتوان به انبوهی از روایات ائمه: اشاره کرد که به نوعی، از احوالات برزخیان خبر میدهند و زندگان را دعوت به عمل صالح و تهیه توشه و زاد برای سفر بعد از مرگ میکنند. از این گونه روایات نیز که در تضاد با عقیده تناسخ هستند، میتوان دریافت که مرگ، سفری است که بازگشتی در آن وجود ندارد.
بنابر آنچه بیان شد:
نظریه تناسخ که همان انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر، در همین عالم مادی است، عقیده بسیار ریشهداری است که از گذشته دور، در اقوام و ملل مشرق زمین وجود داشته است. خاستگاه اصلی این ایده سرزمین هند است که هماکنون نیز جزء عقاید مکاتب ششگانه هندوها میباشد.
تناسخ بهطورکلی به دو قسم مَلکوتی و مُلکی تقسیم میشود:
تناسخ ملکوتی، همان ظهور انسانها در عالم برزخ و قیامت با صورتهایی که به واسطه عقاید و نیات خود در دنیا ساخته است، میباشد، که مورد قبول اسلام است و برخی از آیات و روایات دلالت بر این نوع از تناسخ دارد؛ اما تناسخ مُلکی که به این معناست که نفس انسان در همین عالم طبیعی بدن مادی خود را رها کرده و وارد جسم و پیکر مادی دیگری بشود، طبق ادله محکم عقلی باطل است و از نظر آیات و روایات اسلامی به طور کامل مردود میباشد.
لیلا فهیمی
نشریه نامه جامعه
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید