در هر نمازی، خواندن سوره حمد، ضروری است. سورهای که مشتمل بر حمد خداوند بر نعمتهای اوست. و بیان اوصاف پروردگار، و حاکمیت او در روز قیامت، و هدایت طلبی از اوست، برای گام زدن در راه راست. اینک به بیان نکاتی پیرامون فرازهای این سوره میپردازیم:
بِسْمِ اللّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ
با نام و یاری خدای بخشنده و مهربان، شروع میکنیم:
خدایی که لطفش به همه است، مهرش همگانی و همیشگی است. دیگران، یا لطفی ندارند، یا همیشه ندارند، یا به همه ندارند، یا هدفشان مهربانی نیست. ولی خداوند، حتی آفریدنش بر اساس لطف و مهربانی است: إِلا مَن رَّحِمَ رَبُّک وَلِذَلِک خَلَقَهُمْ [1] اگر برخی مشمول رحمت پروردگار نمیشوند، بستگی به خودشان دارد.
اگر آب دریا به توپی نفوذ نکرد، دریا تقصیری ندارد، توپ، دربسته است.
اگر نور خورشید، از دیورای عبور نکرد، بخاطر عدم قابلیت دیوار است نه نور.
رحمت الهی گسترده است، ولی گاهی کسانی با کار و فکر باطل خود، رحمت را به روی خود میبندند.
بسم الله در اوّل هر کار، رمز عشق به خدا و توکل بر او و استمداد از او و وابستگی به اوست.
بسم الله، چنگ زدن و اعتصام، به نام الهام بخش خداوند، و گریز از وسوسههای شیطان است.
بسم الله، در رأس تمام کتابهای آسمانی بوده، [2] و پیامبران نیز، شروع کارشان به نام اللّه بوده است. [3] این کار، انسان را در پناه و حفاظت خدا قرار میدهد و آن که به خدا پناهنده شود، به راه مستقیم، رهنمون میشود: وَمَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلَی صِرَطٍ مُّسْتَقِیمٍ [4]
بسم الله، نشان بندگی خدا و وابستگی به اوست، یعنی اینکه: خدایا، تو را فراموش نکردهام، در هر کارم با نام تو آغاز میکنم، خود را بیمه میسازم و به کمک تو شیطان را فراری میدهم.
امام صادق علیه السلام فرمود: بسم الله، تاج سورههاست. [5] و نشانه امان و رحمت است. و در اوّل سوره برائت که بسم الله نیامده، چون برائت و بیزاری از کفّار است و این نباید همراه با رحمت باشد. [6] در حدیث است که هر کار را، حتی نوشتن یک بیعت شعر را با بسم الله انجام دهید، و اینکه: هر کاری با یاد خدا نباشد، به اتمام نمیرسد. [7]
اَلْحَمْدُِللّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ
حمد و ستایش، مخصوص خداوندی است که همه جهانیان را پرورش میدهد. برای پرورش جسم، نظام آفرینش و حرکت زمین و خورشید و هوا و گیاه و دریا و نعمتهای مادی را قرار داده است.
و برای پرورش روح، انبیاء و کتابهای آسمانی و حوادث عبرت آموز تلخ و شیرین و... را قرار داده است.
برای هدایت بشر، دین و قوانین استوار و مبتنی بر فطرت و متکی به عقل فرستاده، زمین را خالی از حجّت قرار نداده و نعمتهای بیشمار آشکار و نهانش را، بی دریغ و منّت، در اختیار انسان گذاشته است. اگر ذرّهای دگرگونی و بی نظمی در سیر نظام هستی بروز کند، همه چیز به هم میریزد.
نظام استوار ومتقن خلقت، در کوهها وگیاهان واتم وکهکشان وآب وخاک وفصول سال وشب وروز، ودستگاه های بدن وغرائز گوناگون و هدایتهای مختلف، همه مظاهر ربوبیت او برای عالمیان است.
هر یک از اجزاء بدن و اعضای پیکر ما، چنان دقت و پیچیدگی و نظم شگفتی دارد که بهت آور است. کیفیت چشم وگوش وقلب و دستگاه تنفس ورگها واعصاب و حوّاس پنجگانه و... چنان است که تدبیر عجیب الهی را نشان میدهد.
افسوس که انسان، بجای شکر، کفران میکند.
وَکانَ الاِْنْسَنُ کفُوراً [8]
و به جای قرب به خدا، اعراض مینماید.
إِذَآ أنْعَمْنَا عَلَی الاِْنْسَنِ أعْرَضَ [9]
و به جای عشق و پرستش خدا، سرسختی و دشمنی میکند.
فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ [10]
افسوس که به جای کرنش و خضوع، مغرورانه قد علم میکند.
یاَأیهَا الاِْنساَ نُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ [11]
و همینکه احساس بی نیازی کرد، سر به طغیان میگذارد.
إِنَّ الاِْنسَنَلَیطْغَی، أن رَّءَاهُاسْتَغْنَی [12]
و نعمتهای الهی را، نتیجه تلاش خود میپندارد.
إِنَّمَآ اوتِیتُهُ عَلَی عِلْم [13]
و بانگهای بیدار باش را به گوش جان نمیشنود.
وَإِذَا ذُکرُواْ لاَ یذْکرُونَ [14]
این انسان ناسپاس، از همه افراد، بخاطر کمترین نیکی، سپاسگزاری میکند، امّا خدارا که ولی نعمت اصلی است، از یاد میبرد. افسوس که انسان، راه گم کرده و چراغ فکر و فطرت را خاموش کرده، چشم و دل خود را بسته و به این و آن دل میبندد و به جای خدا، به قدرتهای انسانی و شیطانی تکیه میکند.
جمله الحمدللّه ربّ العالمین، غفلتها را از بین میبرد، نعمتها را به یاد میآورد و ما را متوجّه و متذّکر ربوبیت الهی میکند.
خدا، ربّ عالمین است. پروردگار تمام هستی، تمام مخلوقات، و همه چیز: وَهُوَ رَبُّ کلِّ شَیء [15]
ربّ همه چیز است، نه آنگونه که در جاهلیت میپنداشتند و برای هر چیزی، یک ربّ النوع میشناختند. خدا، همه موجودات و حیوانات و پدیدهها را تحت پرورش دارد، مالک و مدیر و مدبّر همه است، هم میآفریند، هم اداره و تربیت میکند.
اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سایه رحمت عام او، بر سر همه گسترده است، حتی رحمتش، بیش و پیش از غضب اوست: سَبِقَتْ رَحمتُهُ غَضَبَه.
برای خلافکاران، راه توبه قرار داده است، و متعهّد شده توبه را تا دم مرگ هم بپذیرد و توبه کنندگان را دوست میدارد: إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْتَوَّبِینَ [16] و رحمت و بخشایش را بر خود، الزامی ساخته است: کتَبَ رَبُّکمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَه [17] و همه را امیدوار ساخته و به رحمت خویش فراخوانده است: لاَتَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَه اللّهِ إِنَّ اللّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً [18]
از مظاهر رحمت الهی، اینست که حتی بدیها را به خوبی تبدیل میکند: یبَدِّلُ اللّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَتٍ [19]
حتی تلخیها، بلاها وسختیها هم، بگونه ای رحمت است، تا انسان را از غفلت بیدار کند، به تکاپو وادار سازد. تحمّل مشکلات نیز برای اولیاء خدا شیرین است. چون در برابر تلخیها، پاداش میبرند.
مَالِک یوْمِ الدِّین
مالک روز جزا است. این صفت دیگری است که برای خدا ذکر شده و در پی انحصار حمد و ستایش برای خداوند، بیان شده است. انسان، بیشتر در سه مورد و حالت، تشکر میکند:
1- توجّه به لطف گذشته
2- توجّه به محبّت فعلی
3- امید به لطف آینده
با این حساب، همه ستایشها باید از آن خدا باشد، چرا که هم گذشته ما را تأمین کرده، هم در حال حاضر از نعمتها و رحمت و لطف او برخورداریم و هم در آینده و قیامت، سر و کار ما با او و چشم امید ما به لطف و کرم اوست.
او مالک است، مالک واقعی نه اعتباری و موقّت و کم ارزش!
انسانها گرچه در دنیا، در تار و پود شرکهای پیدا و پنهان اسیرند، ولی در قیامت، همه در خواهند یافت که جهان و هر چه در آنست، از اوست و مالک هستی و فرمانروای مطلق و حاکم حقیقی اوست: وَالاَْمْرُ یوْمَئِذٍ لِّلَّهِ [20]
در قیامت، از مردم سؤ آل میشود: لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ حکومت، امروز از آن کیست؟
می گویند: لِلَّهِ الْوَحِدِ الْقَهَّارِ [21] از آن خدای یکتای قهار و نیرومند.
جمله مالک یوم الدین، انسان را به یاد حسابرسی قیامت میاندازد، تا به حساب انسان نرسیدهاند، انسان خود باید به حساب خود برسد. [22]
امام سجاد علیه السلام وقتی به این جمله در نماز میرسید، آنرا آنقدر تکرار میکرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند. [23]
دین، به معنای جزا است. خدا، مالک روز جزا و پاداش است. در این سوره، هم به رحم الهی اشاره شده، هم به قهر و عدالت او، تا رمز تربیت صحیح، یعنی زیستن میان خوف و رجا و بکارگیری مهر و قهر روشن شود.
إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم.
تا بحال، نمازگزار، عقاید خود را درباره مبداء و معاد و اوصاف خدا، بر زبان آورد. پس، ثمره این عقیده باید بندگی خالصانه و استمداد از خداوند باشد.
نمازگزار، حتّی اگر تنها باشد، جمله را به صورت جمع میگوید، تا خود را در میان عبادت کنندگان قرار دهد. شاید عبادت ناقص او، میان عبادت کاملان وخالصان وآبرومندان، به حساب آید وقبول شود.
تعبیر جمعی، این درس را میدهد که باید منها ما شود، اساس عبادات، بخصوص نماز، بر پایه جماعت است و تک روی و انزوا و فردیت بی ارزش است.
پرستش، همراه استعانت آمده است، تا در کنار بندگی کردن، راه را هم از او بجوئیم و از انحرافهای فکری مصون بمانیم و گرفتار غرور و عجب، ریا و سستی نشویم. باید از او مدد گرفت، چرا که توفیق ایمان و شناخت خدا از اوست.
بیدار شدن سحرگاهان، وضو گرفتن با آب، قدرت حرکت و قیام، از اوست، قبولی نماز و نگهداری ما از غرور و ریا، به دست اوست، علاقمندی ما به عبادت، رهین لطف اوست. نمازگزار، به عبادت خدا میایستد و بر همین عبادت هم، از خدا مدد میطلبد.
عبادت، تنها برای خدا...! نه شرق پرستی و غرب پرستی، نه بنده زر و زور، نه تسلیم شهوت و مقام و فریفته زن و فرزند و مال.
________________________________________
[1]. هود، آیه 119.
[2]. تفسیر صافی، ج 1، ص 51.
[3]. مثل حضرت نوح در به حرکت در آوردن کشتی و... بسم اللّه مجریها و مُرسیها.
[4]. آل عمران، آیه 101.
[5]. تفسیر قرطبی، ج 1، تفسیر بسم الله.
[6]. تفسیر فخر رازی و مجمع البیان، ج 1، در تفسیر بسم اللّه.
[7]. تفسیر صافی، ج 1، ص 52.
[8]. اسراء، آیه 67.
[9]. اسراء، آیه 83.
[10]. یس، آیه 77.
[11]. انفطار، آیه 6.
[12]. علق، آیه 6.
[13]. قصص، آیه 78.
[14]. صافات، آیه 13.
[15]. انعام، آیه 164.
[16]. بقره، آیه 222.
[17]. انعام، آیه 54.
[18]. زمر، آیه 53.
[19]. فرقان، آیه 70.
[20]. انفطار، آیه 19.
[21]. مؤ من، آیه 16.
[22]. حاسِبوا قبلان تحاسَبوا (رسول خدا به ابوذر غفاری مکارم الاخلاق)
[23]. نورالثقلین، ج 1، ص 16.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید