علاوه بر اين، نمونهگرفتن از خروجي و اعمال آن به سيستم براي اينكه بدانيم نحوه عملكرد ما چگونه بوده نيز بسيار مهم است. البته وروديهاي مثبت و بدون عوامل اغتشاشزا روي ذهن هم بر مثبتبودن تعاملات بياثر نيست. اما همانطور كه اشاره شد اين سيستم را بسته ناميديم چراكه اجزاي سيستم كه خود ما آنها را ميسازيم، در ارتباط با ساير اعضاي جامعه هستند و نحوه پاسخ و بازخورد آنها تأثير بسيار زيادي روي خروجي و پيشرفت سيستم و در واقع تعاملات ما خواهد داشت.
براي داشتن يك رابطه مناسب و تأثيرگذار در سيستم اجتماعي، جذابيت و گيرايي شخص، يكي از مهمترين عوامل است. سطح سواد، پوشيدن لباس مناسب و درخور شأن، آراسته بودن وضع ظاهري، در نظر نگرفتن غرايز شخصي و خيلي چيزهاي ديگر از عوامل مؤثر بر جذابيت افراد است كه ميتواند كمك خوبي براي خروجيهاي مناسب از رفتار ما باشد.
اما در اين ميان هنر خوب سخن گفتن يكي از مهمترين آنهاست كه درصد كمي از مردم به آن توجه ميكنند. هميشه عده انگشتشماري از افراد در ميان ديگران نامشان به خوشكلام بودن يا شايد زبانباز بودن معروفند. اين اشخاص هميشه باعث جذب سايرين شده و در كل افرادي پرنفوذ و تأثيرگذار هستند. البته اين زبانباز بودن شايد خيلي صفت مناسبي براي دستهاي از اين افراد نباشد؛ چراكه آنها فقط ميدانند كه چگونه خوب حرف بزنند يا بهتر بگوييم ميدانند چگونه بهتر سخن بگويند و طوري از گفتار و بيان بهره ميبرند كه نتيجه كلي از مراوداتشان با سايرين، مطلوب باشد تا ورودي خوبي براي ديگر مراحل و ديگر سيستمهاي زندگيشان پيدا كنند.
در ميان همين سيستم، حقيقت مطلب آن است كه ما بين حرفزدن با سخن گفتن تفاوتي قائل نميشويم. اما حرف زدن تنها ارسال پيام از شخصي به شخص ديگر است ولي سخن گفتن علاوه بر ارسال پيام، دريافت پيام را نيز شامل ميشود؛ يعني اگر فردي پيامي را به شخصي برساند و منتظر باشد مخاطب به سخن او پاسخ داده و به محرك عكسالعمل نشان دهد، به آن سخن گفتن ميگويند. در يك سيستم بياني مناسب، عناصر بجا و بازخورد مطلوب، خروجي را به شكل مناسب درميآورند. بازخورد به محرك ميتواند به وسيله تصديق سخن و قبول آن صورت گيرد. اگر بدون هيچ تفكري عبارتي را به مخاطب بگوييم ولي مورد پذيرش وي قرار نگيرد و شنونده اصلا توجهي به پيام نكند، به آن حالت «شنواندن» ميگويند.
براي شروع، اينكه بتوانيد خوب سخن بگوييد، درست بيانكردن چند جمله كوتاه و تكرار آنها هم كفايت ميكند. لازم نيست مثل يك برونگراي حرفهاي مسلسلوار حرف بزنيد، همين كه بتوانيد در حد چند كلمه نظرات و احساسات خود را بيان كنيد، اعتماد به نفس شما براي برخورد با موقعيتهاي اجتماعي افزايش مييابد. چند مورد زير را در مورد چندين جمله در نظر بگيريد و سعي كنيد با راهنماييهاي زير جملاتي را كه قبلا بدون تعمق بيان ميكرديد، براي تأثير مثبت به نحو صحيحتري بگوييد.
* ژست بسيار مهم است: نحوه چگونگي وضعيت بدن ما، نگرش و به نوعي انتظارات ما را تعريف ميكند. اول از همه هنگام صحبت خوب بايستيد يا خوب بنشينيد. كمرتان صاف باشد و شانهها را به سمت عقب متمايل كنيد. خيلي وقتها طرف تعامل ما از وضعيت بدنيمان تصميم به ادامه يا قطع گفتوگو ميگيرد. در واقع خيلي از افراد از توانمنديي به نام «حس فراپيام» برخوردارند؛ به اين معني كه از وضعيتي كه گوينده بهخود گرفته است، حال وي مثل عصبانيت، شادي، غم و... را متوجه ميشوند و واكنش نشان ميدهند. بنابراين تلاش كنيد تا اگر عادات غيرعادي خود هنگام صحبت را كه ناشي از اضطراب است (مثل بازي با انگشتر يا انگشتان، وَر رفتن با خودكار، نگاه كردن به اطراف، بيقراري و...) با افزايش اعتماد به نفس ترك كنيد.
* خونسردي خود را حفظ كنيد: هميشه بايد شمرده و با متانت صحبت كنيد. اينكه با استرس و تند تند بخواهيم جملات خود را بيان كنيم 2 اثر منفي در پي دارد؛ 1- خيلي از آنچه را كه ميخواستيم بيان كنيم از يادمان ميرود. 2- شنونده از اينكه ما را در حالت استرس ميبيند، يا خيلي به حرفمان گوش نميدهد يا اينكه احساس ميكند چون ما در حرفهايمان صداقت نداريم، اينگونه دچار استرس، لكنت زبان، ناقصگويي جملات و... شدهايم.
* نگاه مستقيم: اگر شنونده شما يك نفر است، هنگام صحبت مستقيما به چشمان او نگاه كنيد. ولي اگر چند شنونده را مستفيض ميكنيد، هر از گاهي به چشمان همه آنها نيم نگاهي داشته باشيد؛ به عبارت ديگر طوري صحبت نكنيد كه انگار فقط يك يا 2نفر مخاطب شما هستند.
* با پنبه سر ببريد: سعي كنيد هميشه در بيانتان طوري از كلمات استفاده كنيد كه براي رسيدن به مقصود خود چه به سود خودتان باشد و چه به سود طرف مقابل او را متقاعد به قبول حرف خود كنيد. هيچ وقت نخواهيد كه با اعمال فشار حرف خود را مورد قبول عام قرار دهيد. لبخند زدن -هرچند يك تبسم كوچك- براي اين كار ضروري است.
* سياست، نه خيانت: جملات بالا را به اين معني نگيريد كه در حرفتان صداقت را كنار بگذاريد و با دروغ سعي در گرايش فرد به سمت خود داشته باشيد؛ اين كار خيانت است. براي تأثير بيشتر كلام بايد سياست داشت، مثلا از گفتن هرچيز خصوصي درباره خود و مخاطب، اشاره به نقطه ضعف طرف مقابل، ايرادگيري از افرادي كه حضور دارند، بيان اينكه هر نتيجه بدي حتما براي ديگران هم رخ ميدهد و... بپرهيزيد. سياست اين است كه سعي كنيد همصحبت شما احساس كند با او همموج و همدل شدهايد.
* دخالت نكنيد: اگر ميخواهيد راجع به مسئله طرف مقابل با وي صحبت كنيد و حتي او را راهنمايي كنيد، سعي بر اين داشته باشيد كه خيلي در امورات شخصياش دخالت نكرده و او را از اينكه سرزنش يا كاملا رد كنيد ناراحت نكرده و بهطور غيرمستقيم منظور خود را برسانيد.
* تاريخچه نگوييد: از بيان حرفهاي بيخودي و دروغ و بزرگ كردن گذشته خود بپرهيزيد و در واقع آنچه در حال حاضر هستيد، را بگوييد. به اين معنا كه گفتن زياد از گذشته زندگيمان –آن هم بهصورت جزء به جزء- براي اينكه ثابت كنيم چه بوديم و چه موقعيتهايي داشتيم كه مثلا در زندگي هركسي اينطور موقعيتها پيش نميآيد يا اينكه چگونه به اينجا رسيديم و از اين دست حرفها، فقط حوصله شنونده را سر ميبرد. به جاي اين ميتوانيم با يك مقدمه كوتاه فرد را به مطلب اصلي هدفمان سوق دهيم.
* رعايت احترامات اجتماعي: براي تأثير مثبت حرفهايمان در ذهن شنونده بايد به شخصيت فردي وي احترام بگذاريم و اينطور در نظر بگيريم كه فرد مقابل ما هم به نوبهخود از ارزش اجتماعي خاصي برخوردار است؛ پس فكر نكنيم اگر با او با بيادبي حرف زده شود، او هم آنها را به ناچار قبول ميكند. مثلا شايد با بيادبي كردن در كلام به يك فرد محترم و آگاه اينگونه فكر شود كه او چون سكوت كرده حرفها را كاملا پذيرفته، در حالي كه او از روي آگاهي چيزي در جواب بيان نكرده و تأثير گوينده بر وي برعكس بوده است.
* به آنچه ميگوييد معتقد باشيد: به قول معروف: «رنگ رخسار خبر ميدهد از سر ضمير». اين جمله را شايد شنيده باشيد كه «همه مردم را ميتوان براي بعضي اوقات فريب داد و برخي از مردم را براي تمام عمر، ولي نميتوان تمام مردم را براي تمام اوقات فريب داد.» بنابراين درصدد نباشيد با سخناني كه بدان اعتقاد نداريد مردم را فريب بدهيد.
* صحبت از موضوعات جالب اما به روز و ساده: استفاده از عبارات پيچيده به معناي فضل و برتري افراد نيست. آگاهي در اين است كه فرد مقتضيات زمان و مكان را ملاحظه كند. اگر ميخواهيد حرفهايتان به دل بنشيند از چيزهايي سخن بگوييد كه مردم نشنيدهاند. هيچگاه سعي نكنيد در همه امور اظهار نظر كنيد و خود را يك متخصص همه جانبه نشان دهيد. اگر هم علاقهاي به ارائه نظر هر چند ساده خود در زمينهاي داريد، بگوييد كه اين مسئله را با رجوع به منبع مشخصي يا لااقل به خاطر علاقه شخصي به اين زمينه بيان ميكنيد.
* خوب حرف زدن در ميان حرفِ خوب زدن: از همين امروز تلاش كنيد تا در صحبتهايتان اصول ادبي و نگارشي را رعايت كنيد. شما بايد بدانيد چه موقع از ايجاز و تمثيل و كنايه و استعاره استفاده كنيد و در بهكار بردن كلمات متجانس و مترادف و متضاد مهارت داشته باشيد. فصاحت به معني رسابودن سخن است؛ يعني چنان سخنراني كنيد كه عبارات و جملات شما از اصول و قواعد خاص زباني تبعيت كند و شنوندگان به راحتي بتوانند منظور شما را بفهمند اما بلاغت رعايت مقتضاي زمان و مكان است. پس به هر زباني كه حرف ميزنيد بايد دستور زبانِ همان زبان را مراعات كنيد چون ميزان اندازهگيري سخن گفتن، دستور زبان است.
* نحوه كوچه و بازاري، باشد براي كوچه و بازار: خيلي از آدمها براي بيان حروف، خيلي بهطور مناسب از لبها بهره نميبرند، كلمات را نصفه و نيمه ميگويند، جملات را بريده بريده تمام ميكنند و تن صدا را به خوبي بالا و پايين نميبرند. اين نحوه بيان اداي كلمات بهصورت بريده بريده (كوچه بازاري) شايد خيلي مناسب هر جا و زماني نباشد و باعث شود تا مخاطب، ما را پايينتر از حد خودمان ببيند. در حالي كه خوب بودن تن صدا به همراه بيان درست و كامل جملات، تأثير بسيار زيادي دارد.
پس هنگام صحبت از تمام سيستم صوتي به نحو مطلوب استفاده كنيد؛ زيرا كارشناسان معتقدند كه 38درصد از استنباط اوليه از هر عبارت، بستگي به نحوه و لحن بيان آن دارد. تركيبي مناسب از سرعت كلام و زيروبم صدا موجب جذابيت كلام ميشود. زير و بم متغير در كلام، طرز اداي جملات با تأكيدهاي بجا و همچنين سرعت بيان آنها، در برداشت ديگران از پيام ما، تأثير ميگذارد. صداي شما بايد آرام، منظم و نيرومند باشد، بيش از حد بلند يا كوتاه نباشد، كلمات به رواني پشت سرهم ادا شوند و از تأمل بيجا و زننده خودداري و روي كلمات و جملات مهم تكيه كنيد.
* تكيه كلام نداشته باشيد: اگر روي كلمات خاصي تكيه كلام داريد، آنها را با تمرين جلوي آينه از بين ببريد.
* از غرور و فخرفروشي پرهيز كنيد: مخاطبان خود را كوچك نشماريد و از اينكه اطلاعاتي ندارند و شما ميخواهيد مطالبي به آنان ياد بدهيد، بر سر آنها منت نگذاريد.
* خود كمبيني، تواضع نيست: نقطه مقابل غرور، حس حقارت و خود كمبيني است. همانطوري كه خودداري از غرور در امر انتقال اطلاعات سفارش شده است، احساس حقارت نيز آفت سخنراني است. خيلي از افراد خيال ميكنند اگر خودشان را پايينتر از مخاطبان حساب كنند شايد به گفتههايشان خوب توجه شود بنابراين از عباراتي چون «من حقير»، «خاك پاي شما هستم»، «شما بهتر از من ميدانيد» و «من كه چيزي نيستم» يا «ميدونم هيچي نميفهمم» ولي...، «دارم دريوري ميگم»، ميدونم و... جداً بپرهيزيد.
بهتر است كه لااقل كمي قبل از بيان جملاتمان فكر كنيم. براي بهتر فكر كردن هم ميتوانيم از تمام عناصر و واقعيتهاي موجود در اطراف كمك بگيريم و موضوع را با كمك آنها بگوييم.
مثلا براي اينكه هنگام دادن خبر ناگواري به كسي، كمتر او را دچار شوك كنيد، ميتوانيد جملات را از قبل آماده كرده و خوب موضوع را به حال و روز طرف مقابل- بدون اينكه او را سرزنش كنيد- ربط دهيد و در جملاتتان همدلي با وي را نشان دهيد.
تفكر قبل از سخن
فكر كردن قبل از شروع صحبت هر چند كم و كوتاه باشد، باعث گزيدهگويي نيز ميشود. بسياري از بزرگان بر اين عقيدهاند كه قبل از بيان حرف، حداقل به اندازه جابهجايي يك چيز كوچك از يك سمت داخل دهان به سمت ديگر فكر كنيد. كساني كه بهاصطلاح با صداي بلند فكر ميكنند يعني زود آنچه را كه به ذهنشان ميآيد، بيان ميكنند، اكثر اوقات حرفهايي ميزنند كه باعث پشيمانيشان ميشود. به گفته ريموند مورتيمر انگليسي، گفتوگو بازي تنيس نيست كه در آن سرويس طرف مقابل را سريعا با يك ضربه به او برميگردانيد؛ بلكه بازي گلف است كه در آن هركس با حوصله توپ خودش را پرتاب ميكند.
منابع:
برداشتي آزاد از پايگاههاي اطلاعرساني تبيان، پرشين وي
كتابهاي «چگونه معلم موفقي باشيم؟» و
L. VON BERTALANFFY, THE THEORY OF OPEN SYSTEMS IN PHYSICS BIOLOGY, AND SCIENCE 3, (1950): 23-29. AND
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید