هميشه والدين فرزندتان باشيد
رفتار عمومي نوجوانان اين است که به حرف والدين خود گوش نميدهند. حرفهاي آنها را از يک گوش گرفته و از گوش ديگر بيرون ميکنند. يک دليل چنين رفتاري اين است که والدين آنها اغلب در گفتارشان جدی و پیگیر نيستند. اين نکتهی مهم را بايد در برخورد با فرزندتان به خاطر بسپاريد که جدی نبودن شما و گفتن سخنان متناقض به فرزندتان ، علت اصلي گوش نکردن او و يا شکست روشهاي اصلاحي شما ميباشد.
ما نميتوانيم به حرف کساني گوش کنيم که به حرف خود عمل نميکنند، لذا از کودکان نيز بايد چنين انتظاري داشت.
والدين به شکلهاي گوناگون تناقضات و بيثباتي گفتارهاي خود را نشان داده و موجب گيج شدن فرزندان خود ميشوند و رفتارهاي خاصي چون «گوش نسپردن به گفتههاي والدين» را در فرزندشان باعث ميگردند. مثالهايي که خواهيم آورد، اين موارد را مشخص ميسازد.
لاف زدن
- اگر سر موقع به خانه برنگردي ، پاهايت را قلم ميکنم.
- اگر درسهايت پيشرفت نکند، تو را سال آينده به مدرسه نميفرستم.
- اگر اذيتم کني، ميکشمت.
- اگر از دعوا کردن با برادرت دست برنداري، براي هميشه شما را ترک ميکنم.
- اگر ميخواهي به کلاسهاي تابستاني بروي ، پول آن را بايد خودت بپردازي.
شما حتماً مثالهاي فراوان ديگري سراغ داريد که والدين در سخني که ميگويند جدی نيستند و قصد ندارند آن را اجرا کنند. آنها خود از اين مسئله آگاهاند ولي نکتهی مهم اين است که کودکان نيز متوجه آن ميشوند؛ بنابراين تهديدهايي از اين قبيل، نه تنها باعث ترک يک رفتار نخواهد شد ، بلکه کودک شما به رفتار خود ادامه ميدهد و در نهايت اين شما هستيد که عقبنشيني خواهيد کرد.
اغراق کردن
- برو به اتاقت، تو را تا 18 سالگي هم تنبيه ميکنم.
- تو هيچوقت موفق نميشوي گواهينامه رانندگي بگيري.
- تا وقتي که ديپلم بگيري، نميداني چطور از تلفن استفاده کني.
اغراقهايي از اين قبيل نيز يکي از عوامل اصلي پيدايش بيثباتي در خانواده است. والدين عصباني شده و قولهايي ميدهند يا تهديدهايي ميکنند که قادر به انجام آنها نيستند. سخني ميگويند يا کاري ميکنند، اما بيدرنگ از کردهی خود پشيمان ميشوند و ميکوشند آن را جبران کنند. با اين رفتارها به فرزند خود آموزش ميدهند که «به حرفهايي که ميزنم توجه نکن و آنها را جدی نگير چون به آنها عمل نخواهم کرد».
چرخشي از «آري» به «نه» و از «نه» به «آري»
در اين موقعيت، والدين به گفته خود عمل نميکنند. يک نوجوان از والدينش ماشين خواست و آنها از پذيرفتن آن خودداري کردند. نوجوان تسليم نشده و پافشاري کرد و پس از مدتي والدين او تسليم شدند تا به بحث و مشاجره خاتمه دهند. يعني پاسخ خود را از «نه» به «آري» تغيير دادند. مثال ديگر: به فرزندمان ميگوييم که حق ندارد شب را در منزل دوستش سپري کند، پس از مدتي بحث و استدلال متوجه ميشويم که حرفمان منطقي نبوده است لذا پاسخ خود را از «نه» به «آري» تغيير ميدهيم. تاکنون چند بار از اين قولها به فرزندتان دادهايد «جمعه تو را به پارک ميبرم»، «آخر اين هفته به تو رانندگي ياد ميدهم» و نظاير اینها. هنگامي که زمان انجام اين قولها فرا ميرسد ميگوييد : «اين هفته کار دارم قرارمان باشد براي هفته بعد.»
با اين نوسانات به فرزند خود ميآموزيم که به سخنان ما گوش نکند و يا رفتارهاي خاصي از خود نشان دهد. به او ميآموزيم که : «اگر من از تو چيزي خواستم که تو به آن علاقه نداشتي، رفتارهايي چون داد و فرياد، گله و شکايت و... نشان بده تا من نظرم را عوض کنم.» از اينگونه نوسانات بايد بهشدت دوري جست.
پیگیر نبودن
شما ممکن است از فرزندتان بخواهيد کاري انجام دهد ولي پیگیر انجام درخواست خود نباشيد. به پسر خود ميگوييد تا زماني که اتاق خود را تميز نکرده است حق خروج از خانه را ندارد. او براي چند دقيقه به اتاق خودش ميرود سپس بيرون آمده و ميگويد ميخواهم از خانه بيرون بروم. شما سؤال ميکنيد آيا اتاقت را تميز کردهاي؟ او پاسخ مثبت داده و خانه را ترک ميکند. پس از چند ساعت که به اتاق او وارد ميشويد، مشاهده ميکنيد که او کاري انجام نداده است.
ضرورت پیگیری و اطمينان از اينکه درخواستي که کردهايد انجام شده است يا خير، در مورد بعضي نوجوانان اهميت ندارد ولي در مورد نوجواناني که سهلانگار هستند بايد مورد توجه قرار گيرد. پیگیری نکردن در مورد اين افراد، باعث تقويت صفتهايي چون بيمسئوليتي و دروغگویی در آنها ميشود.
نويسنده : دن فونتنل
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید