فروغ فرخزاد در دي ماه سال 1313 هجري شمسي در تهران متولد شد. پس از گذراندن دورههای آموزش دبستاني و دبيرستاني به هنرستان بانوان رفت و خياطي و نقاشي را فرا گرفت.
شانزده ساله بود که به يکي از بستگان مادرش-پرويز شاپور که پانزده سال از وي بزرگتر بود- علاقهمند شد و آن دو با وجود مخالفت خانوادههایشان با هم ازدواج کردند.
چندي بعد بهضرورت شغل همسرش به اهواز رفت و نه ماه بعد تنها فرزند آنان کاميار ديده به جهان گشود.از اين سالها بود که به دنياي شعر روي آورد و برخي از سرودههایش در مجله خواندنیها به چاپ رسيد. زندگي مشترک او بسيار کوتاه مدت بود و به دليل اختلافاتي که با همسرش پيدا کرد بهزودی به متارکه انجاميد و از ديدار تنها فرزندش محروم ماند.
نخستين مجموعه شعر او به نام اسير به سال ۱۳۳۱ در حالي که هفده سال بيشتر نداشت از چاپ درآمد. دومين مجموعهاش ديوار را در بیستویکسالگی چاپ کرد و به دليل پارهای گستاخیها و سنت شکنیها مورد نقد و سرزنش قرار گرفت.
بيست و دو سال بيشتر نداشت که بهرغم آن ملامتها سومين مجموعه شعرش عصيان از چاپ درآمد.
فروغ در مجموعه اسير بدون پرده پوشي و بیتوجه به سنتها و ارزشهای اجتماعي آن احوال و احساسات زنانه خود را که در واقع زندگي تجربي اوست توصيف میکند.
اندوه و تنهايي و نااميدي و ناباوري که براثر سرماخوردگي در عشق در وجود او رخنه کرده است سراسر اشعار او را فرا میگیرد.
ارزشهای اخلاقي را زير پا مینهد و آشکارا به اظهار و تمايل میپردازد و در واقع مضمون جديدي که تا آن زمان در اشعار زنان شاعر سابقه نداشته است میآفریند.
در مجموعه ديوار و عصيان نيز به بيان اندوه و تنهايي و سرگرداني و ناتواني و زندگي در ميان رؤیاهای بيمارگونه و تخيلي میپردازد و نسبت به همه چيز عصيان میکند.
بدینسان فروغ همان شيوه توللي را با زباني ساده و روان اما کم مايه و ناتوان دنبال میکند.
از لحاظ شکل نيز در اين سه مجموعه همان قالب چهار پاره را میپذیرد و گهگاه تنها به خاطر تنوع ، اندکي از آن تجاوز میکند. فروغ از سال ۱۳۳۷ به کارهاي سينمايي پرداخت.
در اين ايام است که او را با ابراهيم گلستان نويسنده و هنرمند آن روزگار همگام میبینیم. آن دو با هم در گلستان فيلم کار میکردند.در سال ۱۳۳۸ براي نخستين بار به انگلستان رفت تا در زمينه امور سينمايي و تهيه فيلم مطالعه کند.
وقتي که از اين سفر بازگشت به فیلمبرداری روي آورد و در تهيه چند فيلم کوتاه با گلستان همکاري نزديک و مؤثر داشت.
در بهار ۱۳۴۱ براي تهيه يک فيلم مستند از زندگي جذاميان به تبريز رفت.
فيلم خانه سياه است که بر اساس زندگي جذاميان تهيه شده ، يادگاري هنري سفرهاي او به تبريز است.
اين فيلم در زمستان ۱۳۴۲ از فستيوال اوبرهاوزن ايتاليا جايزه بهترين فيلم مستند را به دست آورد.
چهارمين مجموعه شعر فروغ تولدي ديگر بود که در زمستان ۱۳۴۳ به چاپ رسيد و بهراستی حياتي دوباره را در مسير شاعري او نشان میداد.
تولدي ديگر ، هم در زندگي فروغ و هم در ادبيات معاصر ايران نقطهای روشن بود که ژرفاي شعر و دنياي تفکرات شاعرانه را به گونهای نوين و بیهمانند نشان میداد.
زبان شعر فروغ در اين مجموعه و نيز مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد که پس از مرگ او منتشر شد ، زبان مشخصي است با هويت و مخصوص به خود او. اين استقلال را فقط نيما دارا بود و پس از او اخوان ثالث و احمد شاملو ﴿در شهرهاي بیوزنش﴾ و اين تشخيص محصول کوشش چندين جانبه اوست:
نخست سادگي زبان و نزديکي به حدود محاوره و گفتار و دو ديگر آزادي در انتخاب واژهها بهتناسب نيازمندي در گزارش دریافتهای شخصي و سه ديگر توسعي که در مقوله وزن قائل بود.
فروغ پس از آنکه در تهيه چندين فيلم ابراهيم گلستان را ياري کرده بود در تابستان ۱۳۴۳ به ايتاليا، آلمان و فرانسه سفر کرد و زبان آلماني و ايتاليايي را فرا گرفت. سال بعد سازمان فرهنگي يونسکو از زندگي او فيلم نيم ساعته تهيه کرد، زيرا شعر و هنر او در بيرون از مرزهاي ايران بهخوبی مطرح شده بود.
فروغ فرخزاد سي و سه سال بيشتر نداشت که در سال ۱۳۴۸ به هنگام رانندگي بر اثر تصادف جان سپرد و در گورستان ظهيرالدوله تهران به خاک سپرده شد.
تولدي ديگر
همه هستي من آيه تاريکي ست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدي خواهد برد
من در اين آيه ترا آه کشيدم، آه
من در اين آيه ترا
به درخت و آب و آتش پيوند زدم
زندگي شايد
يک خيابان درازست که هر روز زني با زنبيل از آن میگذرد
زندگي شايد
ريسماني ست که مردي با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگي شايد
طفلي ست که از مدرسه بر میگردد
زندگي شايد
افروختن سيگاري باشد، در فاصله رخوتنک دو هم آغوشي
يا عبور گيج رهگذري باشد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید