دختری نگران و هراسان آمد نزد رسول اکرم:
- يا رسول الله از دست اين پدر...
-... مگر پدرت با تو چه کرده است؟
- برادر زادهای دارد و بدون آن که قبلاً نظر مرا بخواهد مرا به عقد او درآورده است.
- حالا که او کرده است، تو هم مخالفت نکن، صحه بگذار و زن پسرعمويت باش.
- يا رسول الله من پسر عمويم را دوست ندارم. چگونه زن کسي بشوم که دوستش ندارم؟
- اگر او را دوست نداري، هيچ. اختيار با خودت، برو هر کس را خودت دوست داري به شوهري انتخاب کن.
- اتفاقاً او را خيلي دوست دارم و جز او کسي ديگر را دوست ندارم و زن کسي غير از او نخواهم شد. اما چون پدرم بدون آنکه نظر مرا بخواهد اين کار را کرده است، عمداً آمدم با شما سؤال و جواب کنم تا از شما اين جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از اين پس پدران حق ندارند سر خود هر تصميمي که میخواهند بگيرند و دختران را به هر کس که دل خودشان میخواهد شوهر دهند.
اين روايت را فقها مانند شهيد ثاني در مسالک و صاحب جواهر در جواهر الکلام از طرق عامه نقل کردهاند. در جاهليت عرب، مانند جاهليت غير عرب، پدران خود را اختياردار مطلق دختران و خواهران و احیاناً مادران خود میدانستند و براي آنها در انتخاب شوهر، اراده و اختياري قائل نبودند. تصميم گرفتن حق مطلق پدر يا برادر و در نبودن آنها حق مطلق عمو بود. کار اين اختيارداري به آنجا کشيده بود که پدران به خود حق میدادند دختراني را که هنوز از مادر متولد نشدهاند پيش پيش به عقد مرد ديگري در آورند که هر وقت متولد شد و بزرگ شد آن مرد حق داشته باشد آن دختر را براي خود ببرد.
حکايت شوهر دادن دختران قبل از تولد در ميان اعراب جاهلي
در آخرين حجي که پيغمبر اکرم انجام داد، یک روز در حالي که سواره بود و تازیانهای در دست داشت، مردي سر راه بر آن حضرت گرفت و گفت:
- شکايتي دارم.
- بگو.
- در سالها پيش در دوران جاهليت، من و طارق بن مرقع در يکي از جنگها شرکت کرده بوديم. طارق وسط کار احتياج به نیزهای پيدا کرد. فرياد برآورد کيست که نیزهای به من برساند و پاداش آن را از من بگيرد؟ من جلو رفتم و گفتم چه پاداش میدهی؟ گفت قول میدهم اولين دختري که پيدا کنم براي تو بزرگ کنم. من قبول کردم و نيزه خود را به او دادم. قضيه گذشت. سالها سپري شد. اخیراً به فکر افتادم و اطلاع پيدا کردم او دختردار شده و دختر رسیدهای در خانه دارد. رفتم و قصه را به یاد او آوردم و دين خود را مطالبه کردم. اما او دبه درآورده و زير قولش زده میخواهد مجدداً از من مهر بگيرد. اکنون آمدهام پيش تو ببينم آيا حق با من است يا با او؟
- دختر در چه سني است؟
- دختر بزرگ شده. موي سپيد هم در سرش پيدا شده.
- اگر از من میپرسی حق نه با تو است، نه با طارق. برو دنبال کارت و دختر بيچاره را به حال خود بگذار. مردک غرق حيرت شد. مدتي به پيغمبر خيره شد و نگاه کرد. در انديشه فرو رفته بود که اين چه جور قضاوتي است. مگر پدر اختياردار دختر خود نيست ؟! چرا اگر مهر جديدي هم به پدر دختر بپردازم و او به ميل و رضاي خود دخترش را تسليم من کند اين کار نارواست؟ پيغمبر از نگاههای متحيرانه او به انديشه مشوش او پي برد و فرمود: " مطمئن باش با اين ترتيب که من گفتم نه تو گنهکار میشوی و نه رفيقت طارق ".
نکاح شغار يا معاوضهی دختران یا خواهران
نکاح " شغار " يکي ديگر از مظاهر اختيارداري مطلق پدران نسبت به دختران بود. نکاح شغار يعني معاوضه کردن دختران. دو نفر که دو دختر رسيده در خانه داشتند با يکديگر معاوضه میکردند به اين ترتيب که هر يک از دو دختر مهر آن ديگر بشمار میرفت و به پدر او تعلق میگرفت. اسلام اين رسم را نيز منسوخ کرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید