زنها توان آفرينش دارند ويژگي که زنان دوست دارند مردان بدانند.
چرا زنها هميشه سعي دارند همه چيز را بهتر کنند؟
چرا ما زنها احساس میکنیم درباره مشکلات روابط خود با مرد زندگیمان صحبت کنيم؟
چرا احساس میکنیم به هنگام سختي بايد به شريک زندگیمان کمک کنيم؟
چرا از برنامه ريزي تا بدين حد لذت میبریم؟
چرا سخت تلاش میکنیم با نامزد/همسرمان به هماهنگي و تفاهم برسيم؟
در اين مقاله میخواهم پرده از راز دومي در رابطه با هويت و ماهيت زنها بردارم که انگيزه بخش بسياري از رفتارهاي ما در روابطمان میباشد.اين يکي از زيباترين ویژگیهای زنانه محسوب میشود. و چنان بخشي از درون وجود ما را تشکيل میدهد که هيچ گاه حتي به آن فکر هم نمیکنیم.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:زنها آفريننده هستند.
اين طبيعت زن است که بيافريند.زنها زندگي بخش هستند. اين همان جادو و سحر ما زنهاست. ما اين توان را داريم که از عدم و نيستي، زندگي بيافرينيم.
اين قابليت و توانايي ما زنها هنگامي نمود پيدا میکند که مادر میشویم و کودکي به دنيا میآوریم.اما چه بچه دار باشيم و چه بچهای نداشته باشيم، اين توانايي همواره در ما وجود دارد که زايا باشيم و بيافرينيم چه با بدنمان و چه با کلمات و اعمال و رفتارمان و چه با عشقمان.هر بار که غذاي خوشمزهای براي خانوادهی خود درست میکنید. در واقع مشغول آفرينش هستيد. همين طور هنگامي که راهي هوشمندانه براي فروش و بازاريابي محصولات شرکت خود مییابید، يا هنگامي که مکالمهای صميمانه را با شريک زندگي خود شروع میکنید يا گلهای زيبايي را در گلدان جاي میدهید.
زنها در عين حال کيمياگرند. ما زنها شکل چيزها را تغيير میدهیم. ما عادت و روزمرگي را به «زيبايي»، خالي و تهي را به «معنادار»و رکود و خستگي را به شکوفايي بدل میکنیم.بهندرت اتفاق میافتد به چيزي برخورد کنيم و نخواهيم آن را بهبود و ارتقاء ببخشيم.حال چه تزيين اتاق يا روابط دوستمان باشد، چه آرايش موهايمان، نحوهی چيدمان جواهرات داخل کشو يا نحوهی چيدن ميز شام يا ارتباط با
نامزد/همسرمان.
چنانچه يک زن هستيد، احتمالاً پس از خواندن جملات بالا ناگهان با احساسي عميق از شناخت دوبارهی خود، با خود گفتهاید: «آري» گويي صدايي از اعماق درونتان میگوید: «آري، حقيقت دارد» البته براي بيشتر زنها نيز همين طور است. باوجود اين ماهيت و جوهرهی آفرينش در ما چنان بهصورت بخشي از وجودمان در آمده است که کمتر به آن فکر میکنیم و بهندرت بر آن صحه میگذاریم. بلکه فقط انجامش میدهیم. براي نمونه:
*هرگاه به اولين خانه يا آپارتمان خود نقل مکان کردهاید، خالي بوده است اما همين که از اين اتاق به آن اتاق میرفتید پيش خود فکر میکردید:
«میدانم با آن چه کار کنم تا زيبا و دلچسب شود.به ديوارها رنگ زيبايي خواهم زد. کاناپهام را اين جا خواهم گذاشت.مبلهایم را اينجا خواهم چيد. قالیچهای زيبا خواهم گرفت تا به زمين جلوهای بدهد. گلهایم را اين گوشه خواهم گذاشت.طولي نکشيده است که بهتمامی رؤياهايتان دربارهی خانه جامهی عمل پوشاندهاید و خانهای زيبا و رؤيايي ترتيب دادهاید و جايي که قبلاً هيچ چيز در آن وجود نداشت، به خانهای گرم و صميمي تبديل شده است. گويي سادهترین و طبیعیترین کار دنيا را انجام دادهاید.
*دختر کوچکتان میآید و میگوید:«مامان. براي نمايش فردا در مدرسه به يک لباس احتياج دارم. چيزي از قبل آماده نداريد، اما سري توي کمد میزنید و از اين جا و آن جا کمي پارچههای رنگي قديمي، روبان و خرت و پرتهایی ديگر پيدا میکنید و لباس زيبايي شبيه لباس «کولیها» براي نمايش مدرسه دخترتان میدوزید و لباسي را از هيچ میآفرینید.
صبح روز جمعه است. و شوهرتان که از کار زياد هفته گذشته خسته است هنوز خواب است شب گذشته که او را ديديد گرفته و افسرده به نظر میرسید و اين شما را ناراحت کرده است.سر ميز آشپزخانه نشستهاید و مشغول نوشيدن قهوهتان هستيد. ناگهان نقشهای به ذهنتان میرسد. سريعاً دست به کار میشوید. صبحانهی مورد علاقهی او را درست میکنید، به روزنامه نگاهي میاندازید و آگهي يک نمايشگاه محصولات الکترونيک را که مورد علاقهی شوهرتان است در آن میبینید.در رستوراني که دوست دارد براي شام جا رزرو میکنید و بهترين دوست او و همسرش را براي شام دعوت میکنید.همين که بيدار میشود با صبحانهی مورد علاقهاش به او صبح به خیر میگویید و برنامه ريزي براي نمايشگاه و شام به همراه دوستان در رستوران مورد علاقهاش را به اطلاع او میرسانید. او بسيار هيجان زده میشود.بدين ترتيب روزي کسل کننده را به يک رشته از وقايع و فعالیتهای خوشايند تبديل میکنید که شوهرتان را سرحال کند و به او فرصتي میدهید تا تجديد نيرويي کند.
تمامي سناريوهاي بالا جالب و بیضرر به نظر میرسند.اين طور نيست؟ حال چرا بايد ابراز خلاقیتهایی اين چنين در روابط زن با مرد زندگیاش مشکل و مسئله تلقي شود؟
در ادامه به اين پرداختهایم که چرا و چگونه غریزهی آفرينش در زنان از ناحیهی مردها سوءتعبير میشود.
زنها چطور و چگونه میآفرینند و آنچه مردان بايد در اين باره بدانند
1-آفرينش
آفرينش به معناي خلق چيزي است که پیشتر وجود نداشته است.زنها عاشق آفرينش هستند. صرف شروع از صفر و ساختن چيزي ما را از اعماق وجودمان هيجان زده میکند.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
زنها عاشق آن هستند که زيبايي، ارتباط و عشق بيافرينند.هنگامي که ما زنها اين مهم را انجام میدهیم حسي عميق از رضایت، هدفمندي و موفقيت را در خود تجربه میکنیم.
اين سرور و شادماني، هر روز از راههای گوناگون، کوچک و بزرگ خود را به ظهور میرساند،
*باخبر میشویم يکي از دوستانمان به شهر ما آمده است. فوراً براي ورودش يک ميهماني ترتيب میدهیم.
*وقت آزادي به دست میآوریم و بیدرنگ و در آخرين لحظه در آن فرصت براي خود و مرد زندگیمان سفري تفريحي به بيرون شهر را برنامه ريزي میکنیم.
*به هنگام قدم زدن در پارک به همراه نامزد/همسرمان درباره برخي احساسات عميقي و قلبي خود صحبت میکنیم و آنچه را که تنها يک پياده روي ساده بود به تجربهای عميق و شيرين از ارتباط، صميميت و نزديکي بدل میکنیم.
هنگامي که زنها آفرينش دارند، لحظاتي خاص میآفرینند، و آن را با ديگران سهيم میشوند، موجب بهبود و ارتقاء شرايط و محيط میشوند، زيبايي میآفرینند و ديگران را شاد میکنند.
شايد تمامي اين سرگرمیهای زنانه ابزاري براي نمود و ظهور خلاقیتهای زنانه باشند.شايد به همين دليل باشد که زنها از خريد کردن تا اين حد لذت میبرند. حتي هنگامي که عملاً چيزي نمیخرند، براي خلاقیتهای بعدي خود تحقيق و برنامه ريزي میکنند!
اين مطالب را ما زنها بهخوبی درک میکنیم، اما نمیتوانیم بهراحتی براي مردها توضيح دهيم.
چرا زنها دوست دارند فرصتها و شکافهای زماني را پر کنند و براي آنها برنامه داشته باشند؟ يک روز صبح کيم و شوهرش مشغول صرف صبحانه هستند. کيم تصميم میگیرد براي اولين تعطيلات آخر هفتهی آن ماهشان برنامه ريزي کند.
به شوهرش میگوید:«اريک.میخواستم بداني که ايمي براي تعطيلات آخر هفتهی بعد از عيد پاک به مسافرتي خواهد رفت که از طرف مدرسه ترتيب داده شده است.لذا فکر کردم براي تعطيلات خودمان برنامه ريزي کنيم.
اريک خيلي عادي جواب میدهد:«حالا چند هفته وقت داريم، بعداً يه فکري میکنیم»اين را میگوید و مجدداً روزنامهاش را میخواند.
کيم پاسخ میدهد:«اما عزيزم، خيلي کم پيش میآید که براي تعطيلات با هم تنها باشيم.به همين خاطر فکر کردم هر چه زودتر برنامه ريزي کنيم، حق انتخاب بيشتري خواهيم داشت تا حسابي خوش بگذرانيم.
اريک:«چرا همين الآن بايد در آن باره صحبت کنيم.من حتي نمیدانم که همين فردا صبح حوصلهی چه چيزي را دارم يا ندارم.چه برسد به يک ماه بعد. تازه نميتونم بفهمم اين همه عجله براي چيه؟
کيم:«خب، دوست ندارم تا اون موقع گيج بخوريم و ندونيم چي کار میخواهیم بکنيم.مي توني فقط پنج دقيقه به من گوش بدي؟»
اريک روزنامهاش را میگیرد و بلند میشود.درحالیکه صدايش کمي ناراحت به نظر میرسد، میگوید:«الآن نميتونم. واقعاً راست ميگم» اين را میگوید و اتاق را ترک میکند.
کيم در حالي که در آنجا نشسته و به تقويمش خيره شده است احساس ناراحتي و سرخوردگي میکند.شمارههای قرمز روزهاي تعطيل تقويم نيز بیهیچ صدايي به او خيره میشوند.
هنگامي که اين داستان را در سمينارهايم ارائه میدهم، عکسالعمل مردها و زنها کاملاً متفاوت است.مردها نظراتي نظير اين جملات را ارائه میدهند:«اوه، پسر.دست روي دلم نذار.همسرم میخواهد دقيقه به دقيقه وقت آزادم را برنامه ريزي کند. اما من از اين کار بيزارم. فکر میکنم دوست دارد حسابي دست و پاي مرا با اين برنامه ریزیها ببندد.»
«زنها میخواهند با اين کار وقت مردشان را کنترل کنند.او را به قلاب بیندازند تا بتواند رياست همه چيز را به عهده داشته باشند»
«مشخص است که کيم ناامني زيادي دارد و کاملاً درگير است وگرنه چرا بايد بخواهد تمامي جزئيات کوچک زندگیاش همگي از قبل تعيين شده باشند؟»
زنها از طرفي ديگر نظرات متفاوتي دارند:
«دلم به درد آمد.سر اين موضوع هميشه با نامزدم بگو مگو داريم. او هيچ وقت براي هيچ چيز برنامه ريزي نمیکند.به همين خاطر هيچ چيزي ندارم که از پيش منتظرش باشم.»
«اريک هم مثل بقيه مردهاست.چه ايرادي دارد از پيش برنامه ريزي کنيم؟ با اين کار از همسرش يک زن نقنقو میسازد»
«يکي از شکایتهای من از مردها هم همين است. اصلاً به آنچه دور و برشان میگذرد.توجه ندارند. نمیتوانند بفهمند که تدارک ديدن تفريح و رقم زدن اوقات و روزهاي خوش، مستلزم برنامه ريزي و فکر کردن است. کيم سعي دارد زن خوبي باشد، اما اريک اصلاً براي او احترام قائل نيست که اینگونه برخورد میکند»
زنها در این سناريو چه میبینند که از ديد مردها پنهان میماند؟ ما زنها بهتر میفهمیم که در واقع کيم چه کار میکند.زيرا خودمان نيز آن گونه هستيم. کيم نه تنها برنامه ريزي میکند، بلکه خلأها را پر میکند.
پر کردن شکاف و رخنهها، همان ديدن يک ميز خالي و به فراست افتادن براي چيدن آن و زيبا کردن آن است. همان شکستن سکوت در مکالمهای متوقف ماندهای است که با باز کردن سر صحبتي از طرف ما به طرزي هنرمندانه ادامه مییابد.همان برنامه ريزي براي تعطيلات از راه نيامده اي است که با رؤیاپردازی ما از همين الآن رقم میخورد.
اين تنها عبارتي است که براي توصيف ميل و نياز ما به خلاقيت و آفرينش هست.«ما زنها دوست داريم جاهاي خالي را پر کنيم.» قوه آفرينش زنان با ديدن جاهاي خالي فعال میشود و به کار میافتد.گويي هنگامي که ما زنها جايي را خالي میبینیم، احساس میکنیم بايد آن را پرکنيم و چيزي را در آن به ظهور برسانيم که آن فضا را اشغال کرده و با زيبايي و عشق آکنده سازد.
اين تهي بودن چيست که با ديدن آن، حال در يک مکالمه يا تقويم، زن را بر آن میدارد که خلاقیتهای خود را به ظهور برساند.آيا اين صفت برگرفته از همان عمل جنسي نيست که زن میخواهد فضاي تهي بدن خود را با مرد پر کند.آيا چيزي در آرايش ژنتيکي ما وجود دارد که جاهاي خالي را براي ما وسوسه آميز جلوه میدهد. هر چه باشد يک چيز قطعي و محرز است: زنها دوست دارند جاهاي خالي را در زمان و مکان با انرژي خود پر کنند.
يکي از معمولیترین روشهایی که زنها براي پر کردن جاهاي خالي به کار میبرند، برنامه ريزي است. ما زنها عاشق برنامه ريزي هستيم. دوست داريم جاي خالي را در آينده به چيزي جالب، مهيج و با معنا بدل کنيم. ما اين کار را آن طور که مردها فکر میکنند از سر ناامني يا براي کنترل کردن انجام نمیدهیم، بلکه از آن رو به اين کار دست میزنیم تا وقت را گرامي بداريم. ما زنها به اين طريق به نيروي آفرينش و خلاقيت در خود امکان بروز و نمود میدهیم.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
زنها عاشق برنامه ريزي هستند زيرا با اين کار امکان آن را مییابند تا خلأهای زماني را با عشق، شور، حرارت و خلاقیت پر کنند.
فکر نمیکنم مردها عمق لذت و هيجاني را که زنها از برنامه ريزي براي روابط صمیمیشان تجربه میکنند، حس کنند.چرا که از نظر بيشتر مردها، برنامه ريزي يک فعاليت احساسي يا عاطفي بهگونهای نيست که براي زنها هست.هنگامي که يک مرد به اين کار دست میزند، يک کار انجام میدهد و به جزئيات نظر دارد.او با اين کار يک مورد از فهرست وظايفش را خط میزند و سپس به سراغ کار بعدي میرود.درحالیکه برنامه ريزي براي زنها کاري است برخاسته از عشق. حال چه براي يک ميهماني باشد، چه مسافرت يا بيرون رفتن عصرانه يا شام در يک رستوران. در واقع فرآيند برنامه ريزي براي زن باريکه راهي است که از طريق آن عشق و ازخودگذشتگي او به جريان میافتد.براي او برنامه ريزي درست به همان اندازه خلاقيت محسوب میشود که نقاشي يا آهنگ سازي.زنها با اين کار به يک واقعه يا رويداد تولد میبخشند و فرصتي براي آرامش، استراحت و رمانتيک بودن را فراهم میآورند و بدين وسيله خود نيز خوشحال و راضي میشوند.
2-اصلاح، بهبود و ارتقاء
اصلاح کارها و بهبودي بخشيدن به شرايط دومين طريقي است که زنها توسط آن به خلاقيت خود نمود میبخشند.تفاوت ميان به ظهور رساندن و بهبودي بخشيدن چيست؟ ظهور، تولد و پيدايش از هيچ است و اين در حالي است که اصلاح و بهبودي بخشيدن، بهتر کردن چيزي است که از پيش وجود داشته است و به عبارت ديگر تولدي دوباره است.
شوق و گرايش به اصلاح و بهبود جامعه ريشه در طبيعت ما زنها دارد که اغلب در رفتار و گفتار خود با ديگران متوجه آن نيست.به طرزي طبيعي درست به همانگونه آن را در زنان ديگر میپذیرم که در خود پذیرفتهایم. اين همان طريقي است که هستيم.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
ما زنها تواناییهای بالقوهی هر چيز را میبینیم و دوست داريم آن را بالفعل کنيم. به همين دليل است که دوست داريم همه چيز را اصلاح کنيم.
نياز و گرايش به اصلاح و بهبود حالات دروني نيز آنچه در بيرون از ما هست در واقع ديدن و تشخيص دادن تواناییهای بالقوه چيزها و کارها و امکان ظهور و بروز آن چيزي است که در زير پنهان بوده است.تلاش ما نيز براي تحقق اين ظهور و پيدايش است.به نظر میرسد که زنها ذاتاً واجد آن نوع از بينش هستند که قادر است انتظار دانه را براي جوانه زدن و شکفتن ببيند. علاوه بر آن مایلاند از دانه مراقبت و محافظت کنند تا برويد و رشد کند.شايد اين توان برخاسته از طراحي ژنتيکي ما براي مادر شدن و بزرگ کردن فرزندانمان باشد.ما اين بخش وجودي خود را هر روز از راههای گوناگون به ظهور میرسانیم و تمرين میدهیم.
*زني که با شما همکار است روسري جديدي را که نامزدش براي او خريده است به شما نشان میدهد و میگوید:«آيا زيبا نيست؟ تام آن را به من هديه داده است»
پاسخ میدهید:«فوقالعاده است. بيا جلو بگذار اين طرف را کمي سفتتر بکشم تا گوشههایش بهتر بايستند.آها. الآن بهتر شد. نظر خودت چيه؟»
دوستتان توي آينه نگاه میکند و میگوید:«حق با توست، خيلي بهتر شد، متشکرم» براي شما بسيار ساده و طبيعي بود که بخواهيد روسري دوستتان بهتر و زيباتر به نظر برسد.زيرا میتوانستید آن را از پيش تصور کنيد و ببينيد.او نيز به طرزي غريزي اين حال شمارا دريافت و از پيشنهاد شما استقبال کرد.
*خواهرتان از شما دعوت میکند تا مبلمان جديد او را ببينيد.همين که به اتاق نشيمن او وارد میشوید، از شما میپرسد «نظرت چيست؟» شما همانجا میایستید و دور و بر را ورانداز میکنید. سپس در ذهن خود تجسم میکنید که چنانچه متفاوت چيده میشدند، بهتر نمیبود؟»
میگویید:«آيا فکر کردی که اگه جاي اين دو تا رو عوض میکردی چه قدر بهتر بود؟ اینطوری جاي بيشتري بين کاناپه و قفسهی کتابها باز میشود.
خواهرتان يک لحظه هم درنگ نمیکند.جواب میدهد: «بيا همين کار را بکنيم و ببينيم چطور به نظر میرسد»سپس با هم مبلمان را جا به جا میکنید و به شکل جديد میچینید.
بعد از آن که نفسي تازه میکنید.از او میپرسید:«نظرت چيه؟»
با شوق و ذوق تمام پاسخ میدهد «راستش، خيلي بهتر شد.ديگه مثل قبل تنگ و ترش نيست. ميدونستم بايد از تو بپرسم. از آنجا که خيلي وقت اينجا زندگي میکنم دورنماي خودمو از دست دادم.
هنگامي که به اتاق نشيمن خواهرتان نگاه کرديد، فوراً دانستيد که چه نوع چيدماني قشنگتر خواهد بود.اين کار براي شما به سعي و تلاشي نياز نداشت.به طرزي خودانگيخته میدانستید چگونه میتوانید آن را بهبود ببخشيد.
*شما و يکي از دوستان نزديکتان که شرکت خود را میگرداند، مشغول صرف ناهار هستيد.او براي سومين بار در طول آن هفته از يکي از کارمندانش که وظايفش را بهخوبی انجام نمیدهد، شکايت میکند. دوستان در حالي که سرش را تکان میدهد، میگوید، «نمیدانم با لويس چه کار کنم. او کارمند دلسوزي است اما خيلي نامرتب و بینظم شده.توي قسمتي که کار ميکنه روحیهی همه رو تحت تأثير قرار داده.»
از او میپرسید:«آيا در اين باره با او حرف زدهای؟»
با سرخوردگي پاسخ میدهد:«سعي کردم.اما اصلاً به خرجش نمیرود.تغيير محسوسي ندیدهام.»
از دوستتان میخواهی مکالمهای را که با لوييس داشته است براي شما تکرار کند.همين که صحبتهای آنان را میشنوید، احساس میکنید مشکل را پيدا کردهاید.
میگویید:«اين طور به نظر میرسد که تنها دربارهی نارضایتیهایت با لوييس صحبت کردهای و هرگز از او نپرسیدهای که دلايل مسامحه کاریهای او چیستاند.منظورم اين است که شايد مشکل پيدا کرده، مثلاً دارد از همسرش جدا میشود يا مشکل خانوادگي دارد يا مريض شده است.چرا از او نمیپرسی مشکلش چيست؟
دوستتان اعتراف میکند:«خب، راستش دربارهی اين يکي، ديگر فکر نکرده بودم. انگار چنين انتظار داشتم که با نخستين اخطاري که به او میدهم، مشکلات به خودي خود برطرف شوند. از پيشنهادت متشکرم.
همين که به شرکت برگشتم با او در اين باره صحبت خواهم کرد.»
همين که ديديد مشکلي ذهن دوستتان را به خود مشغول کرده است فوراً به فکر چاره افتاديد.اصلاً سعي نداشتيد که به او امر و نهي کنيد، بلکه تنها راه حلي را که به ذهنتان رسيده بود به او نشان داديد و واقعاً میخواستید به او کمکي کرده باشيد.
خانمها!مطمئن هستم با هر سهی اين داستانها ارتباط برقرار کردهاید. اين داستانها بهخوبی اين واقعيت را به تصوير میکشند که گرايش ما به بهبود و اصلاح چيزها بخشي دروني از وجود و طبيعت ما را تشکيل میدهند. همانطور که ملاحظه میکنید، در تمامي اين داستانها، هر سه زن از راه حلهای پيشنهادي استقبال کردند و حتي خوشحال شدند.چرا که زنها همگي اين ويژگي و فضيلت زنانه را میپذیرند و درک میکنند:اين ويژگي که اصلاح گر باشند.اين بخشي از هويت تمامي زنها نيز هست.
حال تصور کنيد در دو داستان اول، مردها مشغول صحبت باشند.داستان مربوط به لباس:پيش از هر چيز، اصولاً مردها درباره کلامي که همسرشان براي آنها خريده است به دوستشان پز نمیدهند! دوم اين که هيچ وقت همکار آنها دربارهی اين که کلاهشان کج ايستاده است و بايد مرتب و منظم شود صحبتي نمیکنند.تا چه برسد به اين که بلند شوند و اين کار را براي او انجام دهند.سوم اين که، حتي اگر چنين کاري هم بکنند، دوستشان احساس خواهد کرد که به حد و مرز او تجاوز
شده است.اين بماند که احتمالاً دربارهی تمايلات جنسي همکارش نيز دچار بدگمانیهایی خواهد شد.
داستان مربوط به مبلمان و اثاثيه:يک مرد هرگز دربارهی طرز چيدمان مبرمانش از کسي نظر نمیخواهد.اين بماند که آيا اصلاً براي خودش نيز آن چيدمان مهم است يا خير؟ حتي اگر هم بپرسيد، پاسخهایی از اين قبيل خواهد شنيد:«خوبه» همين و بس.حتي اگر نظراتي داشته باشند که بخواهند به او ارائه دهند، صاحب خانه احتمالاً استقبالي نمیکرد.و میگفت:«البته الآن نمیخواهم وقتمان را صرف اين کار بکنيم.بياييد برويم و مسابقهی فوتبال را تماشا کنيم!»
از بيان اين مطالب چه هدف و منظوري دارم؟ مردها فاقد اين حس مستمر و مداوم مبني بر اصلاح و بهبود شرايط و محيط هستند. اين به کنار، مردها عملاً پيشنهادها و توصیههای ارائه شده را غیرضروری، ناخواسته و حتي فضولي میدانند.
در داستان سوم، فرض کنيد که بهجای دو زن، زن و شوهري هستند که مشغول صرف غذا هستند و اين مرد است که با يکي از کارمندانش مشکل پيدا کرده است.بگذاريد مکالمه را دوباره از اول تکرار کنيم:
شوهرتان در حالي که سرش را تکان میدهد، میگوید:«نمیدانم از دست لوييس چه کار کنم.او کارمند دلسوزي است اما اين اواخر خيلي از هم پاشيده شده است.روحیهی همه را تحت تأثير قرار داده است.
از او میپرسید:«آيا سعي کردهای با او صحبت کني؟»
شوهرتان با سرخوردگي پاسخ میدهد:«آره، اما هيچ تغييري نکردهام.»
پيشنهاد میکنید:«صحبتهایی را که ميان شما رد و بدل شده است برايم بازگو کن تا شايد راهي به فکرم برسه.»
پاسخ میدهد:«موضوع مهمي نيست.خودم يه فکري میکنم.»
توضيح میدهید:«اما فکر کنم بدونم موضوع چيه.مطمئنم اگه دربارهاش صحبت کنيم حتماً راه حلي پيدا میکنیم. از اين گذشته، عزيزم اين موضوع تمام هفته تو رو اذيت کرده.»
با صدايي ناراحت پاسخ میدهد:«ببين خودم ميتونم از پسش بريبام. متوجه شدي؟ حالا دوست ندارم دربارهاش صحبت کنم. متأسفم که روش مرا زياد قبول نداري. حالا بيا موضوع رو عوض کنيم.»
آخ! مسلماً اين داستان با داستان اول تفاوتهای زيادي داشت. مگر چه اتفاقي افتاد؟ همسر اين زن دربارهی کمک همسرش براي بهبود و تغيير شرايط و اوضاع دچار سوءتعبير شده و بهجای اينکه آن را نمودي از عشق و توجه همسرش به خود ببيند، آن را نوعي انتقاد و کنترل کردن تلقي کرده بود.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامي که زني میخواهد چيزي را اصلاح کندـ حال چه در محيط و چه در روابطش ـ به اين معنا نيست که آن را تأييد نمیکند يا آن را مردود و اشتباه میداند.بلکه به آن معنا است که امکان بهبود و اصلاح را در آن شناسايي کرده است.
زنها ذاتاً و طبيعتاً التيام گر، شفابخش و کمک کار هستند.ما زنها همواره به دنبال آنيم تا به هر کس در رابطه با هر چيز کمک کنيم.چنانچه تنها تغييري کوچک در تن صداي گریهی فرزندمان اتفاق بيافتد، سريعاً آن را ثبت میکنیم و سراسيمه مي ديوم تا مطمئن شويم حال بچه خوب است.چنانچه در فروشگاه زني را ببينيم که میخواهد زيپ پشتي لباسي را ببندد داوطلبانه به او کمک میکنیم.چنانچه باخبر شويم، يکي از دوستانمان با مشکلي در زندگي مواجه شده است به او زنگ میزنیم تا چنانچه کاري از دستمان برمیآید در حقش انجام دهيم. چنانچه نامزد/همسرمان با مشکلي مواجه باشد از او جويا میشویم تا به او کمک کنيم.
شايد از آن جا که به لحاظ ژنتيکي نيز چنين طراحي شدهایم که مادر باشيم، لذا سيستمي دروني و بسيار دقيق از رادارها و گیرندههای حساسي داريم تا نيازهاي ديگران را شناسايي کنيم. بسياري از زنها به هنگام مصاحبههایی که بهمنظور نگارش اين مقاله انجام میدادم، از من میخواستند تا اين موضوع را براي مردها توضيح دهم:هنگامي که نامزد/همسرتان سعي میکنند چيزي را در روابطش با شما اصلاح کند يا آن را بهبود و ارتقاء بخشد قصدش آن نيست که از شما انتقاد کند يا برچسب بیعرضگی به شما بزند، بلکه او اين کار را برخاسته از عشق خود و بر اساس شناسایی امکانات موجود در رابطهتان و بهمنظور شکوفايي هرچه بيشتر ارتباطش با شما انجام میدهد.
چرا مردها به هنگام جاري شدن ارزش خلاق زنانه احساس کنترل شدگي میکنند
به عقیدهی من مردها بخش خلاق و اصلاح گر وجود زنانه را بسيار نيز دوست دارند، اما درعینحال از آن میترسند و نسبت به آن بیاعتمادند.نيرويي در اين طبيعت زنانه نهفته است که مردها را معذب میکند.درست مانند خيره شدن به آبي که بهسرعت جريان دارد و نمیتوان جلو آن را گرفت. مردها میدانند که در اين مواقع شاهد نيروي شديد و نيرومندي هستند که بیامان و پيوسته در پي انجام مأموريت خويش و در پي احراز نتیجهای خاص و از پيش تعيين شده است.شايد بتوان گفت که بهنوعی نيز درست احساس میکنند.گويي زنها به هنگام آفرينش و خلاقيت با سرچشمهای از نيروي حيات و زندگاني در تماس هستند که در سرتاسر وجود خويش احساسش میکنند.چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، نکتهی مهمي که قصد دارم با شما در ميان بگذارم، از اين قرار است:شدت و قوت نيروي حياتي که در مقاصد، نيات يا رفتارهاي يک زن نهفته است ممکن است اشتباهاً توسط مردان، مهاجم، متخاصم، سلطه گر و کنترل گر به نظر آيد.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
گرايش زن به آفرينش و اصلاح گري میتواند از سوي مردان به کنترل کردن تعبير شود.
مردان عزيز:ممکن است زنها گرايش خود به آفرينش و اصلاح گري را با برنامه ريزي تعطيلات براي هر دوي شما، تزيين و بازآرايي منزل، ارائه پيشنهادها و راه حل براي مشکلي که با آن مواجه هستيد، پيشنهاد براي مراجعهی دو نفري به مشاور و روانکاو بهمنظور اصلاح و بهبود روابطتان يا پرسيدن از شما که براي شما دوست داريد چه غذايي بخوريد، نشان دهند. در بيشتر اوقات نوع رفتار خاص آنها اهميتي ندارد. اما اتفاقي که میافتد اين است که شما احساس میکنید، سعي در کنترل شما دارند و میخواهند شما را وادار کنند تا کارها را آن گونه که مورد نظر آنهاست انجام دهيد.
بگذاريد داستاني را از گذشتهی خودم برايتان تعريف کنم که به طرزي مطلوب اين نکته را به تصوير میکشد.
سالها پيش، هنگامي که در اولين رابطهی جدي خود بودم، با نامزدم تصميم گرفتيم که به سواحل کاراييب سفري بکنيم. هيچ يک از ما قبلاً آن جا را نديده بوديم لذا خواستيم براي خوش گذرانیمان حتماً به آن جا برويم. از او پرسيدم که آيا دوست دارد خودش ترتيب همه چيز را بدهد يا نه.اما او گفت که من کارها را انجام بدهم. تعطيلاتمان چهار ماه ديگر شروع میشد، لذا فکر کردم بهتر است هر چه زودتر دست به کار شوم.
روز بعد به کتابفروشی رفتم و چندين کتاب راهنماي توريستي براي جزاير کاراييب خريدم.سپس اطلاعات لازم دربارهی تمامي جاهاي ديدني و هتلهای مناسب را از آن استخراج کردم.با مراکز با پيش شمارهی 800 (1)تماس گرفتم و بروشورهاي مربوط به هتلها و... را که همگي مجاني بودند، سفارش دادم. سپس به بعضي از دوستان که پیشتر به آنجا رفته بودند زنگ زدم تا نظرها و توصیههای آنان را دربارهی دیدنیترین جاها بشنوم.
ظرف تنها چند روز اطلاعات عظيمي دربارهی تمامي جوانب سفري که در پيش داشتيم، جمع آوري کرده بودم.
همان هفته یک شب با شوق و ذوق تمام، همهی اطلاعات مربوطه را به نامزدم نشان دادم با جزئيات تمام توضيح دادم کداميک از هتلها با بودجهی ما سازگار هستند، کداميک از جزاير دیدنیهای بيشتري مطابق با سلیقهی ما دارند و کداميک از شرکتهای هوايي، مناسبترین، راحتترین و به لحاظ اقتصادي ارزانترین پروازها را ارائه میدهند.در حين اين که آن جا نشسته بودم و با هيجان تمام نتايج اين پروژه تحقيقاتي را به او توضيح میدادم، منتظر عکسالعمل او بودم.مطمئن بودم از تلاش درخوري که کرده بودم، بسيار خوشحال خواهد شد.
هنگامي که سخنراني خود را به پايان رساندم، به او نگاه کردم و از اين که متوجه نگاه سرد و تهي او شدم جا خوردم.
از او پرسيدم:«آيا اتفاقي افتاده؟»، اما او پاسخي نداد و با همان نگاه سرد باز هم به من نگاه کرد.
پرسيدم:«از جاهايي که به ات نشان دادم خوشت نيامد؟»
بالاخره سکوت مرگبار را شکست و با صدايي سرد و خشک گفت: «نه، خوب بودند.»
دوباره پرسيدم: «پس چرا طوري به من نگاه میکنی که انگار از دستم عصباني هستي؟»
با لحني تند گفت: «اصلاً چرا پس نظر منو میپرسی.خودت همه چيز را تموم میکردی.تو که خودت هم بريدي و هم دوختي. منظورم اينه که خودت از قبل تصميم گرفتي که چي بکنيم چي نکنيم و کجا بريم و کجا نريم. از آنجا که برنامه ريزي خودته من چيزي ندارم که بگم»
برنامه ريزي من؟ او دربارهی چه چيزي حرف میزد؟ ما قرار بود با هم برويم. من فقط اطلاعات جمع آوري کرده بودم.نمیتوانستم بفهمم او چرا آن قدر از دست من عصباني بود.
به او يادآوري کردم:«تو خودت از من خواستي اين کار را بکنم.»
به مسخره گفت:«آره، اما نميدونستم قراره سير تا پياز رو خودت انجام بدي.مثل هميشه، کنترل همه چيز رو خودت به عهده گرفتي و حرف، خوت شد.»
اشکهایم سرازير شدند.در حالي که صدايم میلرزید به او گفتم: «من سعي نکرده بودم همه چيز باب ميل من باشد.من فقط میخواستم تعطيلات فوقالعادهای داشته باشيم و حالا تو همه چيز را خراب کردي.»
درست به ياد نمیآورم که مکالمه چگونه پايان يافت. اما احساسي را که داشتم دقيقاً به ياد دارم:«شوکه شده بودم، سردرگم، گيج و بسيار رنجيده و ناراحت. او چگونه میتوانست تمامي تلاشهای مرا به معناي کنترل کردن و خودخواهي گرفته باشد؟ من فقط خواسته بودم او را خوشحال کنم و اطلاعاتي به دست آورم تا بتوانيم بهترين تصميمات را بگيريم.مگر چه اتفاقي افتاده بود؟
از آن واقعه سالها میگذرد.اما نمونههای مشابهي را بهکرات تجربه کرده و داستانهای مشابهي را نيز از زنان ديگري شنیدهام:«زن با خوشحالي تمام مشغول خلاقيت و برنامه ريزي براي خود و همسرش است اما مرد با ناراحتي يا حتي عصبانيت برخورد میکند. در نهايت زن احساس رنجش خاطر و ناراحتي میکند و مرد نيز احساس میکند که او را کنترل کرده و فريب دادهاند.
چرا مردها اين تلاش زنها را کنترل کردن بهحساب میآورند؟
پاسخ کمي پيچيده است.اما تا حد زيادي به نياز مرد و به خودمختاري و استقلال و شورش و طغيان او در مقابل امر و نهي و بکن و نکن مربوط میشود. براي نمونه در داستان مربوط به من و نامزدم و سفر به کاراييب، گزارش دقيق و کامل من درباره سفر به طرزي ناخودآگاه اين احساس را به او داده بود که حق انتخابي ندارد جز اين که تسليم خواستههای من شود. گويي هيچ گونه حق انتخابي از خودش ندارد.گويي که من به او گفتهام:«ببين، قراره همين کارهايي رو بکنيم که من ميگم. فقط همين.» البته من اصلاً چنين قصدي نداشتم به عقيده من او شرح و تفصيل جزئيات مرا دستور تلقي کرده بود.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامي که زن پيشنهاد و يا برنامهی خاصي براي رابطهتان دارد، سعي ندارد شما را کنترل کند. او تنها میخواهد کمک کند و عشق و خوشحالي بيشتري ميان شما بيافريند.
سوءتعبير مردها:
بيشتر مردها خلاقيت زنانه را تلاشي از جانب او براي مغلوب کردن مرد تلقي میکنند و عمق و شدت احساسات او براي آنها معناي تحکم و رياست طلبي دارد.
به ياد داشته باشيد:در بيشتر موارد، قصد و نيت واقعي زن در اين گونه مواقع آن نيست که به شما امر و نهي کند، او تنها میخواهد اطلاعات و دادههای خود را ارائه دهد.خلاقیتهای خود را ابراز کند. حال با برنامه ريزي براي تعطيلات، پيدا کردن دکتري خوب براي شما، تزيين و تغيير دکوراسيون منزل، از شما خواستن که بيشتر با هم باشيد يا دربارهی مسائل يا موضوعاتي مربوط به رابطهتان با هم صحبت کنيد.
قوت و شدت انرژي خلاق در او را با برتري جويي و سلطه طلبي اشتباه نگيريد. معمولاً در چنين مواقعي او قصد تهاجم يا ندارد، بلکه تنها شور و شوق بسياري را در خود احساس میکند. او قصد ندارد شما را کنترل کند.بلکه میخواهد مهربان باشد.
راه حل:
1-هنگامي که احساس میکنید زن زندگیتان شما را کنترل میکند از خود بپرسيد:
«قصد و نيت واقعي او از اين کار چيست؟»
اين پرسش بسيار نيرومند و تأثيرگذار بوده و بهراحتی شما را از اين احساس خارج میکند.چنانچه وقت صرف کنيد و پاسخ اين سؤال را از دل خود جويا شويد خواهيد ديد که:
«او تنها به اين دليل اين کارها را میکند که مرا دوست دارد.»
«او میخواهد چيزي فوقالعاده بيافريند، اصلاح کند، بهبود بخشد يا اوقاتي عالي را ترتيب دهد و قصد و نيتش اين نيست که مرا کنترل کند.»
توجه در اين جا منظورم آن نيست که زنهاي عصباني، کنترل گر و... وجود ندارند.اما به تجربه دریافتهام، که در بيشتر اوقات هنگامي که مرد در رابطهی خوبي قرار دارد، مشکل خاصي ندارد.اما گاهي اوقات احساس کنترل شدگي میکند و رفتار زنش را به طريقي که دربارهی آنها صحبت کرديم، سوءتعبیر کرده است.
2-میتوانید تمرين کنيد تا رفتارهاي او را بروز و ظهوري از خلاقیتهای او ببينيد و از واکنشهای ناخودآگاه و انتقادگرانه سنتي دست برداريد.
میتوانید بهجای قضاوتها و تعابير منفي ستون سمت راست، قضاوتهاي جديد ستون سمت چپ را تمرين کنيد:
کنترل گر ..........مهربان
پرخاشگر .......... پرشور و حرارت
فرمان فرما ..........پر شوق و اشتياق
سرسخت .......... ازخودگذشته
مزاحم و متجاوز ..........متعهد و پاي بند
مداخله گر ......... مفيد و کمک کار
سمج، پررو .........فعال
چه وقت طبيعت خلاق زن نتیجهی عکس میدهد
توانايي آفرينش در زن موهبتي است که به او ارزاني شده است. اما اين موهبت میتواند مشکل ساز نيز باشد.اين توانايي در هنگامي که خانهای را تزيين میکنیم يا براي فرزندانمان خياطي میکنیم يا عصري شاعرانه و رمانتيک را براي مرد زندگیمان ترتيب میدهیم، موهبت بهحساب میآید. اما هنگامي که موجب تنش احساسي ميان ما و همسرمان شود مشکل ساز میشود. و بر ضد ما عمل میکند.در زير نمونههایی هست که مطمئنم همگي زنها با آن ارتباط برقرار میکنند.
*شوهرتان با چهرهای در هم و درعینحال مضحک از خانه خارج میشود. تمام روز نمیتوانید آن را از سر خود خارج کنيد. هزار جور فکر و خيال میکنید.مطمئن هستيد که وقتي برگردد، حتماً به شما خواهد گفت که میخواهد از شما جدا شود.اما شب هنگامي که به خانه برمي گردد، میگوید که سوءهاضمه او را بيچاره کرده است.
*به محل کار نامزدتان زنگ میزنید تا براي شبتان برنامه ريزي کنيد. او کمي سرد به نظر میرسد و ظاهراً از تلفن شما چندان هم خوشحال نشده است.هنگامي که گوشي را قطع میکنید، نگران میشوید، شايد از اين که يکديگر را زياد میبینید، سيرشده و رابطه با شما ديگر دلش را زده است. فکر میکنید، شايد میخواهد به شما بگويد بهتر است براي مدتي يکديگر را کمتر ببينيد.
تا وقتي که موعد قرارتان برسد و به دنبال شما بيايد، به لحاظ روحي حسابي از هم پاشیدهاید.در کمال تعجب میبینید که او بسيار خوشحال و سرحال بوده است و بسيار هم شما را دوست دارد. هنگام صرف شام به شما میگوید، وقتي که زنگ زده بوديد تازه از يک جلسهی اعصاب خردکن بيرون آمده بود، و در ضمن کس ديگري نيز در دفترش منتظر بوده است تا با او دربارهی همان جلسه صحبت کند.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
خلاقیتهای زنانه گاهي اوقات به ضرر ما زنها تمام میشود.بهخصوص هنگامي که دربارهی روابطمان بیدلیل دچار اضطراب، نگراني، ناامني و ترس میشویم.
مردهاي عزيز:بايد اعتراف کنيم که خود ما نيز اين را میدانیم و از اين بخش از وجود خود نيز چندان راضي نيستيم.لذا در حين اين که روي اين نقطه ضعف خود کار میکنیم از شما میخواهیم هرگاه ما بيش از حد خلاقيت به خرج میدهیم و بیدلیل از چيزي ناراحت میشویم که وجود خارجي هم ندارد!به ما کمک کنيد تا از به وجود آمدن يک چرخهی احساسي معيوب جلوگيري کنيم.
آنچه زنها دوست دارند مردها انجام دهند:
*هنگامي که احساس میکنید از چيزي ناراحت هستيم و دليل آن را نمیدانید از ما بپرسيد، میتوانید اين جمله را به کار ببريد:«چه اتفاقي افتاده؟» اين به ما فرصتي میدهد دليل ناراحتي يا نگراني خودت را توضيح دهيم و سپس چنانچه اشتباه کرده بودم، ما را از اشتباه درآوريد.تا بر سر هيچ و پوچ ناراحت يا عصباني نشويم.
*چنانچه يک لحظه احساس کرديد که از چيزي ناراحت هستيد، يا احساس خوبي نداريد، به ما بگوييد.مجبور نيستيد با جزئيات خود را خسته کنيد. صرف اين که به ما اطلاع بدهيد از چيزي ناراحت هستيد که ربطي به ما يا آنچه که از ما سرزده باشد ندارد، به ما کمک میکند که عجولانه نتيجه گيري نکنيم و بیدلیل مشکل به وجود نياوريم!
مردان عزيز:میدانم به کار بستن تمامي اين توصیهها ممکن است در ابتدا کمي مشکل باشد.اما باور کنيد نتيجه خواهيد گرفت:
بدين معنا که نامزد/همسرتان آرامتر، تحريک ناپذيرتر میشود و بودن در کنار او بهمراتب لذت بخش تر نيز خواهد بود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید