تاريخ ايران روي هم رفته تاريخي مذكر است و نقشي از زنان در تاريخ به چشم نميخورد و اگر سخني هم از زنان به ميان ميآيد، به صورتی پراكنده در لابهلاي سرگذشت شاهان و بزرگان و اشراف آمده است كه اين اشارههاي پراكنده نيز به همان زنان درباري و اشرافي محدود ميشود.
بخصوص كه تاريخنويسان نيز با دربار و خاندانهاي اشرافي ارتباط داشتند.
در دوره سلطنت قاجار اين اشارات بسيار بيشتر است و نه تنها مورخان ايراني به صورتی پراكنده درباره حرمسراهاي پادشاهان قاجار و بعضي از زنان حرمسرا و نزديكان شاهان و امراي قاجار سخن گفتهاند بلكه از زمان فتحعلی شاه قاجار كه پاي اروپائيان به ايران باز ميشود، اين اشارهها درباره زنان نيز افزوني ميگيرد و در ضمن سفرنامهها و خاطرات مأموران و ايرانگردان اروپايي ميتوان اين نمونهها را ملاحظه كرد.
در دوران پرآشوب سلطنت قاجار و بخصوص وقتي زمزمههاي مشروطهخواهي بلند ميشود، زنان فاحشه كه در اين دوره به سبب فقر مالي تعدادشان زياد ميشود، نه تنها وسيله عيش و نوش دربار و بعضي امراي فاسد ميگردند، بلكه يكي از وسيلههاي كسب درآمد براي دولت و حكام شهرها ميگردند و گهگاه نيز از آنها براي مقاصد سياسي و بدنام كردن مخالفان دولت و از جمله مشروطهخواهان استفاده ميشود.
زنان در اين دوره علاوه بر مشاغل كشاورزي و قاليبافي بخصوص در دهات و ايلات، در شهرها به فاحشگي و مطربي و رقاصي نيز براي امرار معاش ميپرداختند.
همچنين گروه بسياري كار خدمتكاري براي ثروتمندان را با عناوين مختلف انجام ميدادند.
مثل شير دادن كودكان، نظافتِ خانه، خريد از بازار، آشپزي و غيره.
برخلاف روزگار سعدي كه با آن شدت سفارش ميكرد بايد زنان را از رفتن به بازار منع كرد، در اين دوره يكي از مشغوليات و سرگرميهاي زنان طبقه متوسط، رفتن به بازار و خريد كردن و تماشاي مغازهها است كه به اين نكته، غالب ايرانگردان خارجي اشاره كردهاند.
ديد و بازديد و رفتن به طبيعت و در زير سايه درختان نشستن و صرف چاي و شيريني از تفريحاتي بود كه زنان در حالی که خود را در چادرهاي سياه پوشيده بودند، شركت ميكردند.
شايد بتوان گفت فعالترین حضور اجتماعي زنان در دوره قاجار شركت در مراسم عزاداري محرم، روضهخواني و نمایشهای تعزيه بود. از ديگر اسبابي كه خروج زنان را از اندرون خانه باعث ميشد، زيارت مقبره امام و امامزادهها در شهر، خارج شهر و شهرهاي ديگر بود.
بعضي از زنان دوره قاجار به حكمراني و اداره شهرها نيز ميرسيدند و عهدهدار امور شهر يا املاك شوهرانشان ميشدند.
به هر حال در دوره قاجار ميتوان شركت زنان را در عرصه مختلف اجتماعي در كنار مردان ملاحظه كرد. هرچند ناامنيهاي بسياري غالباً سبب ميشد كه آنان كمتر از خانه خارج شوند.
آموزش در دوره قاجار از طريق معلمان سرخانه و مكتبخانهها براي دختران امكان داشت كه طبقات كمدرآمد از آن محروم بودند و معلوم نيست كه معلمان سرخانه يا معلمان مكتبخانهها غير از شرعيات و قرآن چه مطالب ديگري به شاگردان خود ميآموختند.
مكتبخانهها معمولاً به پسران و دختران تا سن هفت سالگي قرآن ميآموختند و بعد از آن چون دختران به سن بلوغ نزديك ميشدند از پسران جدا ميشدند.
علاقه مردم به قرآن سبب شد كه اين مكتبخانهها در همهجاي ايران داير شود كه البته دولت بر آن نظارتي نداشت.
اولين كوششهايي كه در جهت سوادآموزي دختران به عمل آمد از طرف ميسيونرهاي مذهبي اروپايي و آمريكايي بود كه چون پايهگذاران آن مسيحي بودند، غالباً دختران اقلیتهای مذهبي به آنجا ميرفتند.
در زمان ناصرالدينشاه قاجار فرانسويها و آمريكاييها در تأسيس مدارس دخترانه و پسرانه كوشش بيشتري به خرج دادند.
تأسيس مدرسه دارالفنون توسط ميرزا تقيخان اميركبير و اندكي پس از آن در زمان صدارت میرزا حسینخان سپهسالار براي تدريس زبانهای خارجه و جغرافيا را ميتوان اولين مدارس دولتي در عهد قاجار دانست.
در اين مدارس از تحصيل دختران خبري نيست. از دوره مظفرالدين شاه، بعد از دوره ناصرالدينشاه است كه در اوايل قرن نوزدهم ميلادي تحول جديدي در زمينه تأسيس مدارس جديد صورت ميگيرد و به دنبال آن چند تن از زنان مانند طوبي رشديه و بيبي خانم وزيري مدارس دخترانهاي در تهران تأسيس ميكنند.
با پايان يافتن دوره استبداد صغير و فتح تهران از سوي مشروطهخواهان 1327 هـ.ق يعني قرن نوزدهم تأسيس مدارس روي به گسترش گذاشت.
در پايان دوره استبدادي در تهران فقط پنج مدرسه ابتدايي وجود داشت كه همه ملي بودند و دولت فقط اعانه مختصري به آنها ميداد.
اما پس از استقرار مشروطه بهسرعت مدارس پسرانه و دخترانه گسترش يافت و حضور زنان در جامعه و نيز حضور آنان در عرصه هنر و ادبيات برجستهتر شد.
در دوره قاجار تمايل به هنر و ادبيات از جانب زنان بسيار محدود بود و در محدوده خاندان اشرافي و رجال حكومتي وجود داشت.
در كتابي به نام ((خيرات الحسان)) درباره زنان شاعر در اين دوره اشارههاي متعدد وجود دارد. يكي از اين شاعران زبيده خانم، دختر فتحعلی شاه قاجار است كه تخلص شعري او ((جهان)) بوده است.
تاج الدوله سوگلي فتحعلی شاه نيز از جمله زنان سخنور حرمسراي فتحعلی شاه بود . معمولاً شعرهاي اين شاعران غزل عاشقانه بود.
مادر ناصرالدينشاه نيز هم در شعر و هم در نثر استاد بود.
همچنين ميتوان از زهرا سلطان خانم، يكي از زنان حرمسراي ناصرالدينشاه، فروغالدوله، دختر ناصرالدينشاه، فروغالدوله ملقب به ملكه ايران كه تخلص شعري وي ((صفا)) بود نام برد كه در شعرهاي وي روح عرفاني وجود دارد.
غير از زنان درباري، زنان سخنسراي ديگري نيز در دوران قاجار وجود داشتند.
از جمله رشحه كاشاني كه اسمش بيگم و دختر هاتف كاشاني بود و بعضي از پسران و دختران فتحعلی شاه را مدح كرده است و ديواني دارد كه نزديك سه هزار بيت شعر دارد.
شاعران زن ديگري نيز در اين دوره وجود دارند كه چنانكه گفتيم شعرهاي آنان در قالب غزل و رنگ و بوي عاشقانه دارد و از نظر معني و محتوا مثل غزلهاي شاعران مرد است و كمتر جلوههاي زنانه در شعر آنان به چشم ميخورد.
پس از دوره قاجاريه و روي كار آمدن مشروطه ، ادبيات و شعر غير از مدح ، غزل و عرفان مضامين تازه اجتماعي نيز پيدا كرد و انتقاد از اوضاع اجتماعي و سخن از حقوق و آزادي و وطنخواهي و غيره رواج گرفت.
در اين ميان شاعران زن نيز به مضامين تازه كه موضوع روز بود پرداختند.
در مسئله تشكيل بانك ملي كه مهمترین موضوع براي مجلس نوپاي مشروطه بود، زنان هم پابهپاي مردان در اين كار شركت كردند و زينتآلات طلاي خود را اهدا كردند.
نیم تاج، يكي از شاعرههاي زن اين دوره وقتي كوشش مردم براي تأسيس بانک بنا به علل داخلي و خارجي به نتيجه نرسيد، در شعري نظر خود را به اين امر اظهار داشت.
او عقيده دارد ايرانيان بايد مرد بزرگي جستجو كنند تا به كمك او پيشرفت كنند. در اين شعر او به زنان رشت، دوشيزگان اروميه و خواهران خطه سلماس اشاره ميكند كه هر كدام بهنوعی مسببان بيلياقت را شماتت ميكنند.
نوشتهاند بانو مهرتاج رخشان يكي از شاعران زن اين دوره ميرزاده عشقي شاعر انقلابي ايران را به سرودن شعرهاي انقلابي تشويق كرد.
مجله جمعيت نسوان وطنخواه ايران، كه اولين شماره آن در سال 1302 اوایل قرن نوزدهم انتشار يافت، مقالهها و اشعاري از زنان و مردان درباره مسائل مختلف اجتماعي چاپ كرد.
در شماره سوم اين مجله شعري درباره زنان درج شد كه در آن از جهل و بيسوادي زنان و محروم بودن آنان از حق خود سخن ميرود و اين كه بايد خود را به زيور علم و دانش بيارايند و از زينت ظاهر و خودسازي دست بردارند.
با روي كار آمدن مشروطه و آشنايي ايرانيان با ملل ديگر، حضور زنان در جامعه و كوشش براي بهتر كردن وضع خود در جامعه شدت گرفت.
برخي از روشنفكران ايراني مانند ميرزا آقاخان كرماني و فتحعلي آخوندزاده، نوسازي جامعه ايران را در پيوند با دگرگونسازي شرايط زندگي فردي و اجتماعي زنان ميدانستند.
البته اين مطالب را در جامعه ايران فقط ميتوانستند با احتياط مطرح كنند.
اين جنبش كه از عهد ناصرالدينشاه پادشاه قاجار شروع شده بود، با انقلاب مشروطه فرصت و امكان بيشتري براي ظهور پيدا كرد و نهضت آزاديخواهي زنان روزبهروز گسترش بيشتري پيدا كرد و ميتوان دوره یک صدسالهای را از انقلاب مشروطه تا امروز در نظر گرفت كه گذشته از تغيير و تحولات مختلف اجتماعي جريان مبارزه اجتماعي زنان نيز براي رسيدن به حقوق حقه خود و تلاش آنان در عرصههاي مختلف اجتماعي در آن جريان داشته است.
در طول اين صد سال با گسترش مدارس و دانشگاهها و آشنايي زنان با هنر و علوم مختلف، زنان دانشمند و اديب بسيار ظهور كردهاند و در عرصه شعر، داستان و نمايشنامهنويسي صاحبنام شدهاند كه ميتوان آنان را كاملاً در رديف بزرگترین شاعران و نويسندگان مرد قرار داد.
در اين دوره، زنان شاعر و نويسنده علاوه بر اينكه استعداد و قابليت خويش را در عرصه هنر و ادبيات نشان دادهاند توانستهاند برخلاف زنان شاعر و نويسنده معدود دوران گذشته بهجای تقليد از مردان و سخنان مردان، از احساسات، عواطف و درخواستهاي خودشان سخن بگويند و حضور خود را بهعنوان زن به معني واقعي كلمه در عرصه ادبيات نشان دهند.
علاوه بر اين به سبب قدم گذاشتن زنان در عرصه جامعه و شركت آنان در امور اجتماعي در كنار مردان، سبب شد كه زنان در آثار نويسندگان و شاعران مرد نيز با چهره حقيقي خود ظاهر شوند.
امروزه تعداد شاعران و نويسندگان زن در ايران چندان زياد شدهاند كه کتابهای متعدد و حجيمي درباره آنان نوشته شده است و نوشته ميشود .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید