«فرصت زيادي براي تماشاي تلويزيون ندارم اما چند روز پيش به اتفاق خانواده شاهد پخش سريالي از تلويزيون بودم که زني همسرش را کشت و در حياط خانه دفن کرد! هيچ عقل سليمي ديدن اين پرخاشگري را که سبب تقليد آن ميشود توصيه نميکند. آيا موقع آن نرسيده که رابطه نمايش برنامههاي اينچنيني پرخاشگرانه را با بزهکاري افراد مورد بررسي قرار دهيم و تحقيقي بکنيم؟»
دكتر غلامعلي حدادعادل، در مراسمي با اشاره به اينكه خانواده يك نهاد اجتماعي اصلي و مهم با كاركردهاي متعدد و بيبديل است، گفت: اگر اين كاركردها بر اثر تضعيف بنيان خانواده از بين برود، جانشيني براي آن كاركردها نميتوان پيدا كرد. براي شناخت بهتر جايگاه خانواده ميتوانيم نهاد خانواده را با مدرسه مقايسه كنيم، مدرسه عامل و وسيله انتقال علم به نسل آينده است، اما خانواده در مقايسه با مدرسه يك نهادي براي انتقال فرهنگ است. خانواده مسير و مجراي طبيعي انتقال فرهنگ از يك نسل به نسل ديگر بوده و اگر خانواده سست شود، فرهنگ، عقايد، دين، ارزشهاي اخلاقي، سنتها و رسوم نيز سست شده و از ميان ميروند.
در حال حاضر، تلويزيون بهجاي پدر خانواده نشسته و فرزندان آنقدر كه پاي صحبت تلويزيون مينشينند، از پدر نميآموزند و پاي صحبت او نمينشينند
در ادامه با اشاره به اينکه جامعهشناسان، خانواده را به يك هسته سخت تشبيه كردهاند، افزود: محيط خانواده جايگاه اصلي براي تربيت ديني، معنوي و فرهنگي در هر جامعهاي است و خانواده، محكمترين و مقاومترين نهاد اجتماعي است كه به سختي ميشكند. در جوامعي كه ميان فرهنگ خانواده با فرهنگ حاكم بر جامعه تضاد وجود داشته باشد، افراد ميكوشند فرهنگ مطلوب خود را در محيط خانواده حفظ كرده و آن را از دست ندهند . وي گفت: در دوران ما در خانوادهها رخنه ايجاد شده و خانوادهها استحكام قبل خود را ندارند كه عامل تضعيف آن رسانهها هستند. در حال حاضر، تلويزيون بهجاي پدر خانواده نشسته و فرزندان آنقدر كه پاي صحبت تلويزيون مينشينند، از پدر نميآموزند و پاي صحبت او نمينشينند. كودكان آنقدر كه با اينترنت در ارتباطند با پدر و مادر و اهالي خانواده ارتباط چنداني ندارند، لذا اگر فرهنگ انتقال يافته از رسانه، هماهنگ با فرهنگ جامعه باشد، حضور آن در خانواده به تحكيم مباني خانواده منجر شده و اگر متضاد آن باشد خانواده ويران خواهد شد.
رسانههاي غربي با ارزشهاي ضد اسلامي به درون خانوادهها راه پيدا كرده و بنيان خانواده را در معرض خطر قرار دادهاند. و اين در حالي است که رسانه ميتواند به اعتلاي فرهنگ ديني و معنوي در درون خانواده كمك كند و همچنين فرهنگ خانواده را از مجراي دين و معنويت بالا ببرد. فرهنگ غربي كه از طريق رسانهها تبليغ شده هر محدوديتي را مغاير با آزادي ميداند و اين معناي ليبراليسم اصلي است كه انسان را به سوي شهوتراني ميبرد. جنگ نرم نياز به ابزار و افراد بسيار نداشته و هدف آن، تاثيرگذاري بر افكار عمومي و تغيير ارزشهاست. و كشورهايي كه وارد جنگ نرم ميشوند، سعي در غلبه ارزشهاي خود بر افكار عمومي توسط رسانه دارند.
مهمترين ابزار تاثيرگذار بر فكر
مطبوعات، راديو و تلويزيون و در اين اواخر رويكرد گسترده به اينترنت، از مهمترين ابزار تاثيرگذار بر فكر و شعور انسانها در دنياي كنوني به شمار ميروند. خانواده در حقيقت هسته اصلي جامعه را تشكيل ميدهد و نقش محوري و اساسي را در جامعه به عهده دارد. بنابراين هرچه در خانواده استحكام و وحدت وجود داشته باشد از هم گسستن آن و جدا شدن پيوندهاي آن به آساني امكانپذير نخواهد بود. بر اين اساس در جامعهاي كه عناصر سازنده آن بهطور منسجمي به هم متصل شده باشند خانوادهاي متعادل با پيوندهاي مستحكمي به وجود ميآيد و جامعه بيوقفه در حال پيشرفت بوده و به واسطه عوامل نيرومندي كه خانواده سالم آن را تقويت كرده، ترقي ميكند. رسانه بايد برنامهاي كامل با بهترين و قويترين مكانيزمها داشته باشد و نيروها و طرحها و شايستگيهاي بررسي شده و قانونمند را به كار گيرند. رسانههاي غربي درصدد جدا كردن هويت و ازبين بردن وحدت اسلامي هستند و ما بايد اهداف شوم آنها را خنثي كنيم.
فرهنگ غربي كه از طريق رسانهها تبليغ شده هر محدوديتي را مغاير با آزادي ميداند و اين معناي ليبراليسم اصلي است كه انسان را به سوي شهوتراني ميبرد.
فريبا علاسوند، عضو هيأت علمي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان با اشاره به تاثير رسانهها بر سبكهاي زندگي بشر اظهار كرد: رسانهها تاثير كمي و كيفي زيادي بر سبكهاي زندگي بشري گذاشتهاند و نيازها و درخواستهاي جديدي براي مردم ايجاد ميكنند. رسانهها از طريق تاثيرگذاري بر روشهاي زندگي ميتوانند در خانواده تاثير بسياري بگذارند. رسانهها بيشتر بر عواطف انساني تاثير ميگذارند و محاسبات عقلاني مردم را مورد توجه قرار ميدهند. رسانهها براي سرگرمسازي ايجادشده و تاثيرات زيادي بر ارزشهاي معنوي و انساني ميگذارند. رسانهها با تكنيكهاي خاص خود گاهي با پوشاندن و عدم انعكاس واقعيتها و حقيقتها پيش ميروند.
برخي پژوهشگران با اين فرض که گزارش پرخاشگري و بزهکاري در زندگي روزانه ممکن است موجب افزايش اين دو پديده شود، تنها کساني را که داراي زمينه پرخاشگري هستند در اين افزايش سهيم ميدانند. برحسب ديدگاهي ديگر، گزارش يا نمايش رويدادهاي خشونتبار و بزهکاريهاي واقعي سبب افزايش جرم و جنايت نميشود زيرا کساني که مرتکب خشونت و بزه ميشوند افرادي ويژه با سرشت خاص هستند که به هر حال مرتکب بزه ميشوند و ديدن نمونههاي بزهکاري فقط ممکن است بر روش اجراي بزه آنان تاثير بگذارد. برخي پژوهشگران نيز سطح سواد و فرهنگ را موثر ميدانند و اعتقاد دارند گزارش پرخاشگري و بزهکاري در رسانههاي مکتوب مانند روزنامه و مجله، با توجه به اينکه خوانندگان آنها به طور نسبي افراد تحصيلکرده و باسواد هستند موجب افزايش بزهکاري در آنان نميشود اما نمايش پرخاشگري در تلويزيون و سينما با توجه به اينکه کودکان (که سواد ندارند) و افراد بزرگسال بيسواد بخش عمدهاي از بينندگان آنها را تشکيل ميدهند ميتواند به افزايش بزهکاري و خشونت در جامعه منجر گردد.به هر حال تاثير رسانه و کيفيت آن موضوعي است که تحقيق و بررسي بيش از اين را مي طلبد و نياز به احتياط بيشتري در استفاده کنندگان و توليدکنندگان مرتبط با ان احساس مي شود .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید