رهنمودهای رهبري به همسران جوان
خانوادههای بینشاط و از کار افتاده
در جوامع غربي جوانها، دوره نشاطِ جواني و تُندي احساسات و غرايز را آزادانه میگذرانند و وقتي به خانواده و به ازدواج میرسند که در واقع بخش زيادي از ميل طبيعي آنها و غرايز آنها فرو نشسته است. آن شوق و محبت و عشقي که بايد رد اعماق روح زن و شوهر جايگزين شود، در اینها نيست يا کم است.
اينکه بعضي سن ازدواج را براي سالهای مياني عمر که در غرب و تمدّن غرب معمول است، میگذراند؛ مثل اغلب چيزهايشان، غلط و بر خلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشي از اين است که به شهوت راني و بیبندوباری اقبال دارند. میخواهند جواني خود را بهاصطلاح خودشان، با خوشي سپري کنند، هوسرانیهایشان را بکنند، بعد که از کار افتاده شدند و آتشهایشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه میکنید که در غرب زندگي خانوادگي اين طوري است. طلاقهای زياد، ازدواجهای ناموفق، مرد و زنهای بیوفا، تخطّیهای جنسي فراوان، غيرتِ کم، زندگي خانوادگي به اين معناست.
مردهاي بیمسئولیت؛ زنهای بد اخلاق
آن کساني که میخواهند در يک کشور يا جامعهای نفوذ پيدا کنند فرهنگ آن جامعه را در مشت خود بگيرند و فرهنگ خود را به آها تحميل نمايند، يکي از کارهايشان، معمولاً متزلزل کردن بنيان خانواده است. کما اينکه در خيلي از کشورها اين کار را متأسفانه انجام دادهاند. مردها را بیمسئولیت و زنها را بد اخلاق کردهاند.
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلي يک تمدن و يک فرهنگ در جامعه و انتقالش به نسلهای بعد، به برکت خانواده انجام میپذیرد. خانواده که نبود، همه چيز متلاشي میشود. اينکه میبینید غربیها در داخل کشورهاي شرقي و اسلامي و آسيايي، اين همه سعي میکنند شهوت راني و فساد را رواج دهند، براي چيست؟ يکي از علل آن همين است که میخواهند با اين کار خانوادهها را متلاشي کنند تا فرهنگ اين جوامع تضعيف شود؛ تا بتوانند سوار اینها شوند. چون تا فرهنگ يک ملّتي تضعيف نشود، کسي نمیتواند او را مهار کند، به دهان او دهنه بزند و سوار دوش او بشوند. آن چيزي که ملتها را بیدفاع کرده است و در دست اجانب اسير میکند، از دست دادن هويت فرهنگي است. اين کار هم با بر هم خوردن بنيان خانوادهها در جامعه آسان میشود.
سرپرستي امور خانواده به عهدهی مرد است. مرد بايد برود کار کند. معيشتِ خانواده به عهدهی اوست. زن هر چه ثروت دارد مال خودش است. امّا معيشتِ خانواده بر دوش او نيست.
مرد قوام است و زن ريحان
اسلام مرد را قوام و زن را ريحان میداند. اين نه جسارت به زن است و نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است و نه ناديده گرفتن حق مرد؛ بلکه، درست ديدن طبيعت آنهاست. ترازوي آنها هم اتفاقاً برابر است؛ يعني وقتي جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوي محيط زندگي را در يک کفه میگذاریم، و اين جنس مديريت و کارکرد و محل اعتماد و اتکا بودن و تکيه گاه بودن براي زن را هم در کفه ديگر ترازو میگذاریم، اين دو کفه باهم برابر میشود. نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن.
زن، گل است نه کارپرداز شما
در روايات داريم «المرأة ريحانه»، زن گل است. حالا شما ببينيد اگر مردي با يک گلي با خشونت و بیاعتنایی رفتار کند و
پاس گل بودن او را ندارد، چقدر ظالم و بد است. مثل تحميل کردن، زياده روي کردن،زياده خواهي کردنِ مردها از زنها، توقعات بیجا و زيادي. «المَرأةُ رَيحانَه ٌو لـَيسَت بقَهرِمانَهٍ» قهرمان، يعني همين کارپرداز امروز زندگي ...اين زن، کار
پرداز شما نيست که همه کارهاي زندگیتان را روي دوش او بگذاريد و بعد هم از او مؤاخذه کنيد. نه! اين يک گـُلي است در دست شما... حتي اگر دانشمند يا سياست مدار باشد، در بحث معاشرت خانوادگي، او گـُل است.
قرآن میفرماید : «الرّجال قوّامونَ علي النّساءِ »؛ ( سوره ي نساء آیهی 24) يعني سرپرستي امور خانواده به عهدهی مرد است. مرد بايد برود کار کند. معيشتِ خانواده به عهدهی اوست. زن هر چه ثروت دارد مال خودش است. امّا معيشتِ خانواده بر دوش او نيست.
نه مرد سالاري و نه زن سالاري
اين طور هم نيست که بگوييم همه جا خانم بايد از آقا تبعيت کند؛ نخير. چنين چيزي نه در اسلام داريم و نه در شرع.« الرّجال قوّامونَ علي النّساءِ » معنايش اين نيست که زن بايستي در همه امور تابع شوهر باشد. نه! يا مثل برخي از اين اروپا نديدههاي بدتر از اروپا و مقلِّد اروپا، بگوييم که زن بايستي همه کاره باشد و مرد بايد تابع باشد. نه اين هم غلط است. بالاخره دو تا شريک و دو تا رفيق هستيد. يک جا مرد کوتاه بيايد، يک جا زن کوتاه بيايد. يکي اين جا از سليقه و خواست خود بگذرد، ديگري در جاي ديگر، تا بتوانيد با يکديگر زندگي کنيد.
مرد نبايد خيال کند چون میرود توي کوچه و بازار و با اين و آن سر و کله میزند و يک شاهي - صنّار پول میآورد خانه، همه چيز ديگر مال اوست؛ نه ! آنچه او میآورد نصف موجودي همه اين خانواده است. نصف ديگر اين خانم است.
زن نصف موجودي خانواده است
از طرف مرد وظيفه اين طور است که ضرورتهای زن را درک کند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختيار مطلقالعنان او در خانه نداند. زن و شوهر دو نفرند، دو شریکاند، دو رفیقاند، هر کدام يک وسعي از لحاظ فکري و روحي دارند.
مرد بايد به زن کمک کند تا عقب ماندگیهایی را که در جامعه ما دارند ، جبران کند. البته مراد از اين عقب ماندگیها، آن چيزهايي نيست که امروز به تقليد از فرنگیها در جامعهی ما مطرح میشود. بلکه مراد معرفت است. مراد تحصيلات است. مراد پيدا شدن روح انديشه و تأمل و فکر کردن است. مراد اینهاست که هر چه مرد بتواند بايد در اين زمينه به همسرش کمک کند. اگر زن میخواهد کاري انجام بدهد يا در فعالیتهای اجتماعي سهيم باشد، در حد اقتضاي وضع زندگي خانوادگي، مانع او نشود.
مرد نبايد خيال کند چون میرود توي کوچه و بازار و با اين و آن سر و کله میزند و يک شاهي - صنّار پول میآورد خانه، همه چيز ديگر مال اوست؛ نه ! آنچه او میآورد نصف موجودي همه اين خانواده است. نصف ديگر اين خانم است. اختيارات خانم، کدبانويي خانم، رأي و نظر و نیازهای روحي خانم، اینها را بايد رعايت کند.
اين طور نباشد که مرد چون در دوران مجردي ساعت ده شب میآمده خانهی پدر و مادرش، حالا هم که زن گرفته اين طور ادامه بدهد، نه! حالا بايد ملاحظه همسرش را بکند. در قديم، بعضي مردها خورد را مالک زن میدانستند... نه! همان قدري که شما در محيط خانواده ذیحق هستيد او هم ذیحق است. نبايد به زن زور بگوييد و تحمل کنيد، چون بهحسب جسم، او ضعیفتر است، بعضیها خيال میکنند که بله، حالا بايد زور بگويند، صدايشان را کلفت کنند دعوا کنند و تحميل کنند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید