مقدمه
ربا، و رباخواری، از دیدگاه اسلام، از خطرناکترین آفتهای اجتماعی، و از گناهان بزرگ به شمار میرود، که هرگز استثناپذیر نبوده و قابل تخصیص نمیباشد; زیرا در لسان شرع به گونهای مطرح شده که قبح ذاتی آن را میرساند و هرگونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود، از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست. بلکه عمومیت و ابدیت آن، برای همیشه محفوظ میباشد.
مواردی که به نظر میرسد استثنا گردیده، با دقت در متون روایات مربوطه، روشن میگردد که اساساً ربا نیست، بلکه صورت ربا را دارد، و به اصطلاح: تخصصا خارج میباشد نه تخصیصا. زیرا معقول نیست، ربا که با «اعلام جنگ با خدا و رسول» مساوی است، در برخی موارد تجویز شود. همانگونه که ظلم و خیانت - با حفظ عنوان - در هیچ موردی قابل تجویز نمیباشد، و هرگونه عمل زشتی که قبح آن، لازم مساوی آن باشد، قابل تجویز نخواهد بود. تقبیحات عقلی، هرگز استثناپذیر نیستند.
از این رو، مسائلی را که برخی، تحت عنوان «حیلههای شرعی» برای فرار از ربا، مطرح میکنند، با حفظ ماهیت واقعی ربوی بودن آن، و دارا بودن بار منفی - که همان مفسده اجتماعی و قبح عقلی آن است - قابل قبول نمیباشد. و روایاتی که در این زمینه ارائه میدهند، صرفاً ناظر به: ربای حکمی است، نه ربای واقعی. چنانچه خواهد آمد.
ربا از دیدگاه قرآن
در سوره بقره (۲/۲۷۸-۲۷۹) میخوانیم: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین. فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله. و ان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون»
در این دو آیه، خطاب به مؤمنان چنین گوید: «خدا را پروا دارید، و بازمانده ربا را رها کنید، و اگر چنین نکردید - و همچنان به رباخواری ادامه دادید - پس بدانید که آهنگ جنگ و ستیز با خدا و رسول را نمودهاید. ولی اگر توبه کردید، سرمایهها از آن شما است - و نه بیش از آن - نه ستم کنید و نه بر شما ستم شود».
در اینجا، رباخواری را، آهنگ جنگ با خدا و رسول دانسته و این تشبیه، بزرگی گناه را میرساند. چون، که رباخواری سلامت جامعه را تهدید کرده، توازن اقتصادی کشور را بر هم میزند.
رباخواری، فرصت اندیشه و عمل را از کارگر میگیرد، او پیوسته در این اندیشه است که هر چه زودتر، سود کلان رباخوار را فراهم سازد، تا برایش دردسر ایجاد نکند. لذا با اندیشهای آزاد وارد عمل نمیشود، و به هر کاری دست میزند، و چهبسا فکر نکرده از روی عجله و شتاب به کارهای کمدرآمد دست زند، و از این رو هستی خود را از دست بدهد. مخصوصاً افراد ضعیف و نوپا، که با دستپاچگی و برای حفظ حیثیت و آبرو، احیاناً به کارهایی روی میآورند، که چندان سودآور نیست و چون سود ثابت و مقرری باید بپردازند، چهبسا از سرمایه که در دست دارند، مایه بگذارند و رفتهرفته خود را به نابودی بکشانند، و هستی خود را تباه سازند.
در صورتی که در «مضاربه» سود ثابتی مقرر نگردیده، و صرفاً سهم مشاع درآمد را باید بپردازد، و اگر زیانی به سرمایه وارد آمد، از کیسه کارفرما رفته است. لذا خاطر کارگر، کاملاً آسوده است، و با خیال راحت و اندیشهای آزاد، بهترین و شایستهترین کارها را انتخاب میکند، شتاب و عجله به خرج نمیدهد. لذا پیوسته موفق است.
تجربه نشان داده است افرادی که خواستهاند با وامهای ربوی، سر و سامانی به زندگی خود بدهند، بیشتر در گرداب بدبختی و بیچارگی غرق شدهاند.
لذا چون نوعاً رباخواری، در جامعه بیشتر ما به بدبختی و بیچارگی مردم است، با عنوان «جنگ با خدا و رسول» در قرآن مطرح شده. زیرا «مستضعفان» در «کنف» الهی قرار دارند، و پیوسته مورد مهر و عنایت خداوند هستند، لذا کسانی که کوشش دارند بر «استضعاف» آنان بیفزایند با خدا و رسول، اعلام ستیز نمودهاند.
ربا از گناهان کبیره و ...
در آیه دیگر از سوره بقره (۲/۲۷۵-۲۷۶) میخوانیم: «الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس. ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا. و احل الله البیع و حرم الربا. فمن جاءه موعظة من ربه فانتهی، فله ما سلف و امره الی الله. و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. یمحق الله الربا و یربی الصدقات، و الله لا یحب کل کفار اثیم».
«کسانی که رباخوارند، در میان جامعه، همچون دیوانگان بر پا میخیزند، یعنی: جایگاه آنان در جامعه همچون جایگاه دیوانگان است. و این بدان جهت است که پنداشتهاند: ربا همانند یک داد و ستد معمولی است، در صورتی که خداوند دادوستدها را روا، و ربا را ناروا دانسته، اینک کسی که پند و اندرز پروردگار را بر دل نهد، و از کردار ناروای خود دستبازدارد، برگذشته او ایرادی نیست. ولی هر که بر کردار زشت خود - که در گذشته انجام میداده - بازگردد، یعنی بر رباخواری ادامه دهد، هرآینه در آتش دوزخ جاوید خواهد ماند. البته خداوند، ربا را بیبرکت و نابود میسازد، و صدقات را برکت میبخشد. خداوند هرگز کفرپیشگان را دوست ندارد، لذا عنایت خود را از آنان دریغ میدارد».
در این دو آیه، رباخواران در میان جامعه، به کسانی تشبیه شدهاند که حرکات مستقیم ندارند، و مانند دیوانگان، رفتارهای ناهنجاری از خود نشان میدهند. یعنی: اوضاع را بر هم میزنند، و در جاده مستقیم رهسپار نیستند. خود نمیدانند چه کار میکنند، و در جهت خلاف خرد و اندیشه صحیح حرکت میکنند.
اساس جامعه، و سلامت آن بر پایه کار و کوشش و فعالیت است، و کسی بهره میبرد که عمل و کوششی داشته باشد. و هرگونه سود بایستی از کار و فعالیت به دست آید.
رباخواری، دارای دو شاخصهای است که درست بر خلاف طبیعت نظام جامعه خودنمایی میکند، و ناگزیر درهمشکننده سلامت جامعه است:
▪ اولاً رباخوار، با سرمایه کلانی که در دست دارد، میخواهد از تلاش و کوشش دیگران بهرهمند شود، و خود، با عنوان «عضو فلج» جامعه، سربار دیگران باشد.
▪ ثانیاً با سود ثابت و مقرری که برگرده ناتوان کارگر نهاده، او را از هر توانی بازمیدارد، فرصت اندیشه و انتخاب آزاد او را از وی سلب میکند، و او را به سوی نابودی و سقوط، سوق میدهد.
در آیات فوق نکاتی به کار رفته که قابل توجه است:
۱) تشبیه رباخواران، به دیوانگان سپس تعلیل آن، به آنکه: پنداشتهاند «ربا» همانند «بیع» است. که همین پندار، موجب گردیده که در اندیشه و رفتار، همانند دیوانگان اندیشیده و رفتار کنند، و برخلاف جهت عقل و خردمندان حرکت کنند، زیرا «بیع» یک عمل سازنده است، و در جهت بالا بردن سطح اقتصاد جامعه، و رفاه مردم، بزرگترین عامل مؤثر است. در صورتی که «ربا» یک عامل مخرب و مایه به تباه کشاندن جامعه است. لذا «بیع» و «ربا» در مقابل هم قرار گرفته، «بیع» عامل سازنده، و «ربا» ویرانکننده است، و از کمال بیخردی است که این دو را یکسان بگیرند. به همین دلیل پروردگار جهان، چون واقف به مصالح و مفاسد واقعی بشر است، «بیع» را با عنوان عنصر فعال و سازنده حلال و «ربا» را که عنصر فاسد کننده است حرام دانسته است.
۲) رباخوار، در آتش دوزخ جاویدان است «و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون». و این، کنایه از «کفر» محض است که در نهاد رباخواران وجود دارد. زیرا «خلود» در دوزخ، صرفاً برای کفار است، که هرگز در دل اندیشه ایمان ندارند و برای هیچ گنهکاری، هر چند گناه او سنگین باشد، خلود در آتش ثابت نگردیده، زیرا - اگر ایمان خود را حفظ کرده باشد - ایمان بزرگترین عمل نفسانی است که استحقاق «مثوبت» را به دنبال دارد. لذا در پایان رهسپار بهشت خواهد گردید. پس کسی در آتش دوزخ جاوید است، که در نهاد او، ذرهای از ایمان وجود نداشته باشد. لذا از آیه استفاده میشود: رباخواری با نبودن ایمان مساوی است.
۳) قرضالحسنه نوعی «صدقه» است، زیرا قرض دهنده از بهرهای که ممکن است از سرمایهاش به دست آورد، برای خدا و بهرهمند شدن دیگران، چشم میپوشد. کسی که سرمایهای را بلاعوض در اختیار دیگران، قرار میدهد، ممکن است خودش با به کار انداختن آن، بهرهها ببرد، ولی برای رضای خدا و خشنودی پروردگار، مجانا در اختیار درماندهای قرار میدهد، و این خود بزرگترین گذشت در راه خداست.
خداوند، وعده فرموده که به مال و ثروت چنین افراد با گذشتی برکت دهد، و از ثروت و اموال خود، خیر و خوبی ببینند، و از زندگی سعادتمند لذت برده، بهرهمند شوند. برعکس، از رباخواران سلب برکت شده، و ناامیدی و نگرانی در زندگی نصیب آنان میگردد. «یمحق الله الربا و یربی الصدقات» محق: نابود ساختن است. ارباء: افزودن و فزونی دادن است.
۴) «و الله لا یحب کل کفار اثیم» کفار: مبالغه در کفر ورزیدن است اثیم: تبهکار حرفهای است و این کنایه از این است که جایگاه یک رباخوار در جامعه اسلامی، جایگاه یک تبهکار حرفهای است که همواره بر کفر و عناد خود میافزاید. تعابیر این آیات بزرگی این گناه را میرساند.
در سوره آلعمران (۳/۱۳۲-۱۳۰) میخوانیم:
«یا ایهاالذین آمنوا لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفة، و اتقوا الله لعلکم تفلحون. و اتقوا النار التی اعدت للکافرین. و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون»
باز هم خطاب به مؤمنان است - و این میرساند که شرط داشتن ایمان، پذیرفتن تکلیفی است که در خطاب آمده -: ربا را با چندین برابر سود و بهره، آسان نگیرید، و مانند یک خوراک گوارا بر خود روا ندارید که آن را، بهراحتی و خوشی بخورید. یعنی یک غذای گوارا نیست، بلکه بسی ناگوار است. سپس میگوید: از خدا پروا دارید، باشد تا رستگار شوید. بعلاوه از آتشی بپرهیزید که صرفاً برای کافران آماده شده. یعنی رباخوار، در نهایت در زمره کافران، محشور، و با آنان و در کاروان کفر ورزیدگان، رهسپار دوزخ، و در جایگاه ویژه جایگزین خواهد گردید.
بزرگی این گناه از همین آیه بهخوبی روشن میگردد و این آیه، تأکید دارد که رباخوار با کافر همسو است. در پایان میافزاید: از خدا و رسول پیروی کنید، تا مورد عنایت حق قرار گیرید. یعنی: رباخوار، از عنایت حق محروم است.
ربا از دیدگاه روایات
در روایات نیز حرمت ربا شدت بیان شده، و از گناهان بسیار سنگین به شمار آمده. تا آنجا که یک «درهم» به دست آمده از «ربا» را، در حرمت و غلظت آن، برابر هفتاد بار «زنای» با محارم دانسته.
▪ ثقة الاسلام کلینی، و ابن بابویه صدوق، و ابوجعفر طوسی با سندهای صحیح از امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام روایت کردهاند، فرمود:
«درهم ربا - عند الله - اشد من سبعین زینة کلها بذات محرم» (۱).
▪ همچنین ثقة الاسلام کلینی، با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده فرمود:
«اخبث المکاسب کسب الربا» (۲) پلیدترین درآمدها، درآمدی است که از راه «ربا» باشد.
▪ از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایتشده فرمود:
«شر المکاسب کسب الربا» (۳) بدترین راه درآمد، درآمدی است که از راه «ربا» به دست آید.
▪ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم رباخوار، و دستاندرکاران او را، لعنت فرمود. (۴)
▪ در کتاب عقاب الاعمال، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت نموده، فرمود:
«و من اکل الربا ملا الله بطنه من نار جهنم بقدر ما اکل. و ان اکتسب منه مالا لم یقبل الله منه شیئا من عمله. و لم یزل فی لعنة الله و الملائکة، ما کان عنده منه قیراط» (۵).
در این حدیث شریف، درباره رباخوار سه فراز آمده:
الف) خداوند، شکم رباخوار را به اندازهای که رباخواری کرده، در دوزخ، از آتش انباشته میکند.
ب) هرگونه کار نیکی را که با پول به دست آمده از ربا انجام دهد، مورد قبول حق قرار نمیگیرد.
ج) پیوسته مورد نفرین خدا و فرشتگان قرار دارد، تا هنگامی که حتی یک قیراط از پول ربا نزد او باشد (قیراط: کوچکترین وزن سنجش را گویند که تقریباً به اندازه یک «نخود»: ۱۲۴ مثقال میباشد).
▪ در تفسیر آیه شریفه «اکالون للسحت» (۶): ربا و رشوه و اجرت زنان فاجره آمده (۷). از جمله: محمدبن عیسی در «نوادر» روایت کرده: امام ابوجعفر الجواد علیه السلام فرمود: «السحت: الربا» (۸). سحت: مال حرامی است که مایه ننگ و عار بوده باشد.
▪ از ابوجعفر الباقر علیه السلام روایت است فرمود: «انما حرم الله - عز و جل - الربا، لئلا یذهب المعروف».
▪ در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام فرمود: «انما حرم الله الربا، کیلا یمتنعوا من صنائع المعروف».
▪ باز از امام صادق علیه السلام روایتشده فرمود: «انه لو کان الربا حلالا، لترک الناس التجارات و ما یحتاجون الیه. فحرم الله الربا لتنفر الناس من الحرام الی الحلال، و الی التجارات من البیع و الشراء». (۹)
در این روایات، مفسده ربا را در این جهت یادآور شده، که سرمایهداران را از اقدامات نیک و خیراندیشانه بازمیدارد. به علاوه، از کسب و فعالیت، و تجارت انبوه که با سرمایههای آنان ممکن است به نفع جامعه و در راه رفاه مردم به کار بیفتد، جلوگیری میکند، و صرفاً به همین اندازه بسنده میکنند که از دسترنج دیگران و در تنگنا قرار دادن مردم، بهرهمند شوند. از این جهت ضرر و زیان کلانی به روند اقتصاد و تجارت وارد میسازند. و چنین جامعهای رو به تباهی است لذا در حدیث از امام صادق علیه السلام آمده: «اذا اراد الله بقوم هلاکا ظهر فیهم الربا» (۱۰) موقعی یک جامعه رو به تباهی میروند، که ربا در میان آنان رواج پیدا کند.
آثار و پیامدهای ربا
آنچه از آیات و روایات، به دست میآید: ربا، یکی از آفات خطرناک جوامع بشری است، که در دو جهت اخلاق و اقتصاد، اثر سوء مستقیم دارد:
مردم را از نیکوکاری، و کمکرسانی به یکدیگر، و یاری رساندن به طبقه مستضعف، و خدا را در نظر گرفتن، و هرگونه عمل نیک و خداپسندانه، بازمیدارد.
بعلاوه، مایه توقف در حرکت اقتصادی است و از به کار انداختن سرمایهها در راه تجارت و صنعت و کشت و زراعت، و هرگونه عمل اقتصادی فعال، جلوگیری میکند، و صرفاً سرمایهداران بزرگ، با استثمار کار دیگران، و سوءاستفاده از نقطهضعف فقر و نیاز مستمندان، بار خود را میبندند.
از این رو، مورد نفرت و نفرین حضرت حق قرار گرفته، از هرگونه عنایت و رافت الهی دور میمانند.
ربا و رباخواری، مساوی است با:
۱) اعلام جنگ با خدا و رسول; «فاذنوا بحرب من الله و رسوله».
۲) ظلم و ستم بر دیگران; «لا تظلمون ...».
۳) کفر ورزیدن، بلکه شدت و غلظت در کفر; «ان الله لا یحب کل کفار اثیم».
۴) تبهکار حرفهای; «اثیم...».
۵) مورد لعنت الهی قرار گرفتن; «لم یزل فی لعنة الله و الملائکة».
۶) هفتاد بار زنا با محارم در بیت الله الحرام.
۷) انتخاب نمودن پلیدترین و پستترین راه معیشت.
۸) سلب برکت از زندگی و فلاکتبار شدن آن.
۹) از دست دادن عقل و خرد و اندیشه.
۱۰) جاوید ماندن در جایگاه ویژه کافران در آتش دوزخ.
این است آثار دهگانه رباخواری، که لازم مساوی آن بوده و قابل تفکیک نیستند و لذا حرمت ربا - با حفظ عنوان - قابل تخصیص نیست.
ربای قرضی و ربای معاملی
ربا، دوگونه است: یا در وام (قرضی) یا در معامله و داد و ستد نقدی (معاملی) است.
در وام، هرگونه اضافه بر مقدار آن، ربا محسوب میشود و حرام است. صرفاً اتحاد جنس شرط است، خواه «مکیل و موزون» باشد، یا از «معدودات» شمرده شود.
مقصود از «مکیل»: آنچه با پیمانه اندازهگیری میشود. و مقصود از «موزون»: آنچه با وزن و کشیدن مشخص میگردد. و مقصود از «معدود»: چیزهایی است که صرفاً با شمارش عددی تعیین میگردند.
در تمامی اینها اگر کسی به دیگری، وامی دهد، که همان جنس را با اضافه بازستاند، ربا است.
البته شرط نیست که صریحاً اضافه را شرط کند، بلکه اگر قرار بر این باشد، که هر که در این شعبه پولی بسپارد، به او سود میدهند، و مراجعهکننده با علم به این جهت، به همان شعبه بسپارد، ربا و حرام است.
در ربای معاملی یا نقدی، فقط در «مکیل و موزون» حرمت دارد، مانند حبوبات و میوهجات و هر چه با پیمانه یا کشیدن معامله شود. ولی در چیزهایی که با مشاهده (دیدن) مانند گوسفند - در برخی جاها - یا با شمارش مانند تخممرغ - نیز در برخی جاها - داد و ستد میگردد، تفاضل (اضافه گرفتن) اشکالی ندارد (۱۱). لذا در معاملات پولی - اگر نقداً انجام گیرد - اضافه گرفتن بدون مانع است ولی اگر سکه مسکوک و از طلا یا نقره باشد، چون اعتبار به وزن آن میباشد، در صورت تماثل (هر دو از یک جنس باشد) جایز نیست. همچنین اگر دیگر سکهها یا اسکناس را، به اعتبار پشتوانه طلا یا نقره و جواهرات بدانیم، نیز همین حکم را دارد و به نظر میرسد همین گونه است.
ربای واقعی و ربای حکمی
ربا - از نظر ماهیت - نیز دو گونه است: ربای واقعی، که از نظر عرف و بازار، تفاضل محسوب میشود، مانند مبلغی که امروز وام میدهد، تا پس از مدتی مشخص همان مبلغ را با اضافه - هر چه باشد- بازستاند (۱۲) و این در صورتی است که آنچه میدهد، و آنچه میستاند، هر دو، از لحاظ جنس و وصف و ارزش، برابر باشند، که در بازستاندن، شرط اضافه میکند.
ولی ربای حکمی چنین نیست، آنچه میدهد، و آنچه میستاند، از لحاظ مرغوبیت و وصف و ارزش، برابر نیستند، بلکه در یکی کاستی وجود دارد، که برای جبران کاستی، اضافه گرفته میشود. مانند برنج درجه یک که قیمت آن دو برابر برنج درجه دو باشد. آنگاه یک من برنج درجه یک میدهد، و دو من برنج درجه دو میستاند. این گونه داد و ستد، از دیدگاه عرف و بازار، تفاضل محسوب نمیشود، بلکه یک نوع برابری در داد و ستد شمرده میشود. ولی از نظر شرع، ممنوع اعلام شده، و هرگونه تفاضل در «مثلیات» را ربا شمرده است، خواه از لحاظ وصف و ارزش برابر باشند یا نباشند. و حتی مانند تبادل جو با گندم را نیز مثلی دانسته و منع کرده است. لذا نام آن را ربای حکمی یا شرعی گذاردهایم، زیرا ماهیتاً (از دیدگاه عرف) ربا نیست، بلکه صرفاً حکم ربا را دارد، و ممنوع گردیده است.
هر چیزی با اصلش، اگر معاوضه شود، از نظر شرع مثلی شمرده میشود، مانند: شیر با ماست یا پنیر. هرگاه یک کیلو پنیر را در مقابل پنج کیلو شیر معاوضه کند، شرعاً ممنوع است، با آنکه یک کیلو پنیر (۵۰۰) تومان ارزش دارد، و شیر کیلوئی (۱۰۰) تومان است، و از لحاظ ارزش، یک کیلو پنیر، برابر پنج کیلو شیر است و از نظر عرف و بازار، تفاضلی در کار نیست. ولی شرعاً جایز نیست.
همچنین انگور با شیره، مثلی محسوب میشوند، و نمیتوان یک کیلو شیره را با سه کیلو انگور معاوضه نمود، با آنکه از نظر بازار و ارزش، یک کیلو شیره برابر سه کیلو انگور است، و تفاضلی وجود ندارد.
و همین گونه است اگر هر دو، فرع یک اصل باشند - مانند ماست و پنیر که هر دو از شیر گرفتهشدهاند - در شرع مثلی شمردهشده و تفاضل در مقدار، جایز نیست. (۱۳)
امام راحل قدس سره در این باره میفرماید: «فان قیمة من من الارز العنبر، اذا ساوت منین من غیره، لا یعد مبادلة من منه بمنین ربا، اذ لا نفع و لا زیادة فی ذلک الا حجما، و الزیادة الحجمیة لیست میزانا للنفع و الزیادة فی التجارة. و هکذا اذا بودل من من السمن بامنان من اللبن او الجبن، لا یکون ذلک من الربا بحسب نظر العرف و بحسب الواقع، کما ان المبادلات بالفضل فی مثل ذلک لافساد فیها و لا»; زیرا ارزش یک من برنج عنبر (۱۵) اگر دو برابر ارزش برنج از نوع دیگر باشد، معاوضه یک من از آن، در مقابل دو من از این، ربا محسوب نمیشود، چون نه سودی وجود دارد و نه اضافهای، مگر در اندازه و حجم کالا، که فزونی در حجم صرفاً موجب سود یا اضافه شدن در تجارت به شمار نمیآید و نیز هرگاه یک من روغن را با چند من از شیر یا پنیر، معاوضه کنند، چنین معاوضهای از نظر عرف و بر حسب واقع، ربا محسوب نمیشود و فزونی در این گونه معاوضهها، نه موجب فساد و نه مایه ظلم و ستم است. و نه موجب میشود که مردم را از تجارت و کسب و زراعت بازدارد. یعنی هیچ یک از آثار سوء ربا، بر این گونه معاملات بار نمیشود.
لذا این گونه معاملات، صرفاً از روی «تعبد» و پذیرفتن از شرع، محکوم به بطلان است، بدون آنکه از نظر عرف و واقعیت، ربا بوده باشد.
از این رو شرع، این گونه معاملات، را در کنار ربا، تحریم نموده، گر چه ماهیتاً از ربا جدا است، ولی حکم آن (حرمت) را دارا میباشد. (۱۶)
راه تخلص از ربا
برای فرار از حرمت ربا، راههایی ارائه دادهاند، و به اصطلاح: با مختصر تغییری در عنوان موضوع، خواستهاند راه تخلص از عنوان «ربا» را نشان دهند، و با نام «حیلههای شرعی» از آن یاد کردهاند در صورتی که «شرع» حیله بردار نیست، و از طرفی، غلظت و شدت حرمت ربا، به گونهای است که هرگز نمیتوان، با مختصر تغییر ظاهری، و با حفظ حقیقت و ماهیت ربوی آن و مفاسدی که شرع از آن بر حذر داشته، آن را جایز شمرد.
امام راحل - رحمة الله علیه - میفرماید:
«این گونه نیرنگها مانند آن میماند، که کسی شراب را در کپسولها جای داده باشد، آنگاه آن کپسولها را ببلعد، سپس دلخوش دارد که شرع، «شرب خمر» را حرام کرده، و این بلعیدن و خوردن است نه شرب و آشامیدن، با آنکه تمامی آثار سوء «شرب خمر» بر آن بار است» (۱۷).
امام راحل، میفرماید: با آن تشدیداتی که بر حرمت ربا شده، و در قرآن کریم و سنت شریف از آن با غلظت و نفرت زیاد یاد گردیده و در کتب فریقین بر قبح و زشتی آن اتفاق نظر دارند. به گونهای که کمتر معصیتی به این بزرگی از آن یاد شده است علاوه بر مفاسد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، که بر آن بار است، و اقتصاد دانان آن را یادآور شدهاند. چگونه ممکن است با مختصر نیرنگی آن را تجویز نمود، که از آن به نام «حیلههای شرعی» یاد شده، و در برخی روایات نیز آمده است. بسیاری از فقها بدان فتوا دادهاند.
این مشکلی است، بلکه یک عقده قلبی است که بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته، و نیز اعتراضاتی از غیرمسلمانان، متوجه چنین فتواهایی شده است، که بایستی در راه حل آن کوشید. و صرفاً استناد جستن به روایات و حل و فصل نمودن آن را از راه «تعبد محض»، در چنین مسئلهای که عقل، بهخوبی، مفسده تجویز و مصلحت منع آن را، درک میکند از راه صواب به دور است. (۱۸)
پینوشتها:
۱- وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۱۷، باب ۱، رقم ۱.
۲- همان، ص ۱۱۸، رقم ۳.
۳- همان، ص ۱۲۲، رقم ۱۳.
۴- همان، ص ۱۲۷، رقم ۴.
۵- همان، ص ۱۲۲، رقم ۱۵، باب ۱، ابواب الربا.
۶- مائده / ۴۳.
۷- تفسیر صافی، ج ۱، ص ۴۴۴.
۸- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۲۳، رقم ۲۰.
۹- همان، ص ۱۲۰، رقم ۸ و ۹ و ۱۰.
۱۰- همان، ص ۱۲۳، رقم ۱۷.
۱۱- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۵۲، باب ۱۶: «سالته عن الشاة بالشاتین و البیضة بالبیضتین؟ قال: لاباس، ما لم یکن کیلا او وزنا».
۱۲- کل قرض جر نفعا فهو ربا»: هرگونه وامی که سودی ببرد، ربا است.
۱۳- تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۹۳-۴۹۴، م ۱ و ۲. و منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۶۱، م ۱ و ۶.
۱۴- کتاب البیع، امام خمینی (ره)، ج ۲، ص ۴۰۷-۴۰۸.
۱۵- از بهترین و نوع درجه یک برنج، در نجف میباشد.
۱۶- برای روشن شدن مطلب، به باب های: (۸ و ۹ و ۱۱ و ۱۴ و ۱۵) ابواب الربا، وسائل الشیعة رجوع کنید.
۱۷- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۵.
۱۸- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۰۵-۴۰۶.
۱۹- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۷۸، باب ۶ صرف، رقم ۱ و ص ۱۶۲، باب ۲۰ ابواب الربا، رقم ۱.
۲۰- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۰.
۲۱- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸.
۲۲- موارد یاد شده در روایات، صرفاً درباره تاخیر دین است که سر رسیده و مدیون تقاضای مدت بیشتری میکند.
۲۳- سلسبیل یا سلسیل، نام زنی است.
۲۴- وشی، به معنای قلم کاری در پارچه است.
۲۵- وسایل، ج ۱۸، ص ۵۴. کافی شریف، ج ۵، ص ۲۰۵، رقم ۹ و مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۷.
۲۶- عبارت او چنین است: فاول ما فی هذا الخبر انه مرسل و راویه ضعیف و هو علی بن حدید، و هذا یضعف الاحتجاج بخبره. استبصار، ج ۱، ص ۴۰، ۱۱۲/۷.
۲۷- و هو ضعیف جدا لا یعول علی ما ینفرد بنقله». استبصار، ج ۳، ص ۹۵، ۳۲۵ / ۹.
۲۸- تهذیب، ج ۷، ص ۱۰۱، ۴۳۵ / ۴۱.
۲۹- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۳.
۳۰- رجال علامه، ص ۱۵۸، حرف میم باب ۱، رقم ۱۲۳ و معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۷۱.
۳۱- تهذیب، ج ۷، ص ۵۳-۵۲.
۳۲- همان.
۳۳- طبق نسخه کافی، ج ۵، ص ۲۰۵، رقم ۱۰.
۳۴- طبق نسخه تهذیب، ج ۷، ص ۵۳، رقم ۲۲۸ / ۲۸.
۳۵- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸ و ملاذ الاخیار، ج ۱۰، ص ۵۶۹.
۳۶- وسائل، ج ۱۸، ص ۵۴، رقم ۳، باب ۹ عقود و کافی، ج ۵، ص ۳۱۶، رقم ۴۹.
۳۷- در مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۴۳۵ گوید: ضعیف، و قدمر مثله. که در ص ۲۲۸ همان مجلد گذشته است.
۳۸- جامع الرواة - اردبیلی، ج ۲، ص ۲۲۸.
۳۹- عینه، با کسر عین معامله ای است، که مشتری جنسی را از فروشنده با قیمتبالایی ولی با مدت، می خرد، سپس آن را نقداً با قیمت کمتری به او می فروشد، و پول را از او دریافت میدارد. این گونه معامله، که نتیجة پولی گرفته و پس از مدتی با اضافه به او باز میدهد، در آن زمان رایجبوده و شاید امروزه هم رایجباشد. و چون به «ربا» بیشتر میماند، مورد سؤال قرار گرفته. در روایات، قید شده که اگر هر دو طرف معامله، ملزم به خرید یا فروش نباشند، مانعی ندارد. کافی، ج ۵، ص ۲۰۲ به بعد.
۴۰- وسائل، ج ۱۸، ص ۵۵، رقم ۵، باب ۹ عقود.
۴۱- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸.
۴۲- یعنی: از انبان آهک به او، چیزی داده است. و این اصطلاح در آن دوره رایجبوده. ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۲۰۲ و وسائل، ج ۲۶، ص ۲۳۸، رقم ۱۶، باب ۱، میراث ولدالعتق و تهذیب، ج ۹، ص ۳۳۲ و استبصار، ج ۴، ص ۱۷۴.
۴۳- وسائل، ج ۱۷، ص ۲۳۱، رقم ۸، باب ۵۹ مایکتسب به.
۴۴- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۴.
۴۵- البیع، ج ۲، ص ۴۱۰.
۴۶- وسائل، ج ۲۷، ص ۱۰۶، باب ۹ صفات قاضی و کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۶.
۴۷- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۳۵، باب ۷ ابواب الربا، رقم ۱ و ۳.
نویسنده: محمد هادی معرفت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید