سيد مهدي قانع
تاريخ انسان را به دو طريق میتوان بررسي كرد. روش اول اينكه گذشته انسان را از جهت مادي بررسي كنيم، يعني سير تكاملي يا تناقصي انسان را از حيث چگونگي توليد خوراك و توزيع آن، تهيه مسكن و پوشاك، روابط بين انسانها و تهيه سلاح و ...مورد مطالعه قرار دهيم و اگر هم بحثي از هنر، ادبيات و دين به ميان آيد بهصورت روبنايي و سطحي مطرح كنيم. روش دوم اينكه حركت و رشد معنوي انسان يعني عروج و هبوط انسان در مسير دوري از حيوانات، كسب صفات متعالي و رسيدن به مقام خليفه اللهي، چگونگي حركت انسان از آغاز تا كنون در پرتو هدایتهای انبيا... را مورد بررسي قرار دهيم.
رنسانس و انقلاب صنعتي اروپا همه چيز را دگرگون كرد و توجه بشر را از علوم عقلي بهسوی علوم تجربي و حسي سوق داد و بهجای فلسفه و جهان بيني الهي، فلسفهها و جهان بینیهای مادي و پوزيتيويستي و امثال آن را مطرح كرد، و بهجای اخلاق و مفاهيم ارزشي، معنوي و الهي، مفاهيم اومانيستي را مطرح كرد. در تاريخ نيز بهجای بررسي و تحقيق پيرامون رشد معنوي و استكمال انسان، انسانيت و تاريخ امتها و انبيا، بررسي تاريخ رشد و تكامل ابزار توليد را جايگزين كرد.
خلاصه اينكه امروزه وقتي اسمي از تاريخ به ميان میآید مقصود، تاريخ تمدن است نه تاريخ انسان; تاريخ تمدن يعني تاريخ ابزار توليد و رابطه آن با انسان نه تاريخ انسان. اگر امروز بخواهيم از ديد مادي به تاريخ بشر نگاه كنيم میمونهای ده هزار سال پيش را بهعنوان اجداد ما معرفي میکنند و میگویند: انسان ابتدا نوعي ميمون بود، بعد در دوره ((پالئولي تيك)) به انسان ((هايدلبرگ)) و در دوره ((پالئولي تيك ميانه)) به انسان ((نئاندرتال)) و در دوره ((پالئولي تيك عليا)) به انسانهایی شبيه به انسان امروزي يعني ((گرومانيون))تكامل پيدا كرده است و پس از اين دوره در مورد انسان سخني نمیگویند، بلكه به تكامل ابزار توليد، رابطه بين انسان با اين ابزار و چگونگي توزيع ثروت میپردازند.(1)
بنابراين، تقسيم دورههای تاريخ نيز بر اساس مباني مادي نامگذاری میشود، دورهای به نام عصر حجر، دوره ديگري به نام عصر مفرغ، مس، آهن...و سرانجام، عصر فضا، اتم، ارتباطات، انفورماتيك و غيره.
در اين دورهها اگر بحثي از گذشته معنوي انسان به ميان آيد، آن را از ديدگاه علوم تجربي و معيارهاي مادي خود میسنجند و اگر با معيارها و قالبهای آنها مطابقت داشت میپذیرند وگرنه آن را منكر میشوند; حتي اگر پيامبري چون عيسي(ع) و موسي(ع) يا معجزاتي چون زنده كردن مرده را ببينند و نتوانند انكار كنند میگویند، مردهای است كه قلبي داشته يا سكته كرده و عيسي (ع) بدان آگاه بوده است.
مباني تفكر تاريخي ما، مباني ديگري است. هنگامي كه از تاريخ بحث میکنیم، از تاريخ انسانها و انسانيت سخن میگوییم، نه از تاريخ ابزارها، خوراکها و پوشاکها. ما از تاريخ معنويت و مفاهيم و ارزشهای آن سخن میگوییم. البته اين بدان معنا نيست كه ما در اين بحث به تاريخ مدنيت رجوع نكنيم.
از آنجا كه بحث ما در زمينه پوشش است و پوشش امري معنوي است - چون خواستگاه حجاب، عفت و حياي انسانهاست و آن نيز با فطرت و روح انسانها پيوند ارگانيك دارد - پس بحث از آن مربوط به تاريخ معنوي است. از طرف ديگر، عفت و حياي انسان در رفتار اجتماعي او اثر میگذارد و رفتار اجتماعي او ناشي از رفتارهاي اشخاص بوده، رفتارهاي اشخاص نيز ناشي از خواست دروني، فطري و تربيتي آنهاست پس نياز شديد به تاريخ تمدن انسانها داريم.
نكته ديگر اينكه در اين بررسي ابتدا بايد مشخص شود كه منظور از اين حجاب چيست؟
حجاب با برداشتي كه ما از آن داريم در بسياري از جوامع قبل از اسلام وجود نداشته است; مقصود ما در اين مورد اين است كه در وجود و فطرت زن يك نيرويي به نام حيا وجود دارد كه او را در مقابل مرد به عفت و پاکدامنی دعوت میکند.
از آنجا كه اديان الهي، ادياني منطبق با فطرت انسان هستند پوشش نيز ريشه در فطرت و خواست دروني دارد.
ما اين مقاله را در دو فصل جداگانه مورد بررسي قرار میدهیم:
1- حجاب در تاريخ مدنيت قبل از اسلام
2- حجاب در تاريخ معنويت قبل از اسلام
در فصل اول مقصود اصلي ما اثبات آن نيروي فطري، يعني وجود حيا در فطرت زنان در طول تاريخ تمدن از قرن پنجم قبل از ميلاد است و در فصل دوم، هدف ما بيان دستورات اديان و شرايع الهي در مورد پوشش زن خواهد بود.
گفتني است كه بررسي بخش اول را در خصوص كشورهاي اروپايي فقط تا قرن اول بعد از ميلاد ادامه داديم، زيرا از قرن اول به بعد، فرهنگ و ارزشهای آنها تحت تأثیر تعاليم حضرت مسيح - علیهالسلام - قرار گرفته است، بدين خاطر در فصل دوم جاي میگیرد.
در اين بررسي تلاش شده است به منابعي استناد شود كه كمتر مورد خدشه باشد. قانون نامهها، الواح، سنگ نوشتهها، سنگ قبور، آثار بهجا مانده در گورها، مسجدها، افسانهها و اشعار دوران باستان از اين نمونهاند.
بررسي حجاب در تاريخ قبل از اسلام
وقتي كه صفحات تاريخ مدنيت را ورق میزنیم تا دورانهای گذشته را مورد بررسي قرار دهيم، به نقطهای میرسیم كه خبري از انسان نيست. بعضي از مورخان معتقدند كه بشر در اين دوران يعني دوران گذر از حيوان به انسان اوليه، از نظر روابط جنسي و زناشويي به شيوه كمونيسم جنسي زندگي میکرده است. ناگفته نماند كه اينان در مورد صحت مطالب خود، دليلي جز قياس برخي از جوامع امروزي بدوي (كه در نقاط دورافتاده زندگي میکنند) ندارند. بهعنوان نمونه، ويل دورانت پس از ذكر چند مثال از قبايل بدوي در دوران معاصر براي اثبات اين مطلب میگوید:
((در اينجا باز يادآور میشویم كه براي شناخت اوضاع و احوال دورانهای بسيار كهن جز توسل بهاحتمال حدس و تخمين، چارهای نداريم.))(2)
عدهای ديگر ضمن اينكه به كمونيسم جنسي معتقدند، اين مطلب را میپذیرند كه در ميان اين گلههای انساني (کلانها) بعضي چيزها حريم داشته و بهصورت ((تابو)) در آمده بود:
((روابط جنسي بیقاعده كه از گلههای حيواني براي انسان به ارث رسيده و از ویژگیهای انسانهای ابتدايي به شمار میرفت، جاي خود را به برون همسري داد كه بهموجب آن زناشويي در درون كلان ممنوع گرديد. بنابراين، پيوندهاي ميان کلانها محكم گرديد... ممنوعيت زناشويي با بستگان، ضرورتي حياتي بود كه بهعنوان امري واقعي و بيرون از حيطه آگاهي انسان برقرار گرديد. زناشويي هنوز خصلتي گروهي داشت، ولي روابط جنسي ميان والدين و بچهها، برادر و خواهر و نيز در روابط متقابل كه در ميان زنان و مردان يك قبيله وجود داشت، رفتهرفته تابوهايي (حریمهای مقدس) پديدار گرديد.))(3)
نويسندگاني چون نويسنده عبارت مزبور بااینکه به ازدواج گروهي معتقد هستند، حریمهایی نيز براي آن قائلاند. حتي از عبارت ((... ضرورتي حياتي بود كه بهعنوان امري واقعي و بيرون از حيطه آگاهي انسان برقرار گرديد)) میتوان فهميد كه اين ممنوعيت به دليل وجود امري فطري و غريزي در درون انسان است. به عبارت ديگر، حيا و شرم از ابتدا در نهاد انسانها وجود داشته است.
البته گروهي از مورخان، ازدواج گروهي را نيز نفي میکنند و میگویند: آدمي طي روند تكاملي خود از حيوان به انسان شيوه ازدواج را از نياكان خود فرا گرفته است. براي مثال، ويل دورانت در كتاب خود مینویسد:
((ازدواج از اختراعات نياكان حيواني ما بوده است. در بعضي از پرندگان چنين به نظر میرسد كه حقیقتاً هر پرندهای فقط به همسر خود اكتفا میکند و در حيواناتي مانند ((گوريل)) و ((اورانگوتان)) رابطه ميان نر و ماده تا پايان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد كه از بسياري نظرها شبيه به روابط ميان زن و مرد است. هرگاه ماده بخواهد با نري ديگر رابطه برقرار كند بهسختی مورد تنبيه نر خود قرار میگیرد.))(4)
در جاي ديگر مینویسد:
((حيات جنسي حتي در ميان حيوانات نيز آزاد و نامحدود نيست و حيوان ماده جز در مواقع معيني، موجود نر را به خود نمیپذیرد.))(5)
سخن اين گونه مورخان و سايرين، نشان دهنده اين است كه بشر هرچه به تمدن و مدنيت نزدیکتر و از حيوانيت دورتر میشد، اهميت بيشتري به روابط جنسي ميان خود و ديگران میداد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید