الف - شاهنامه فردوسي
از جمله کتابهایی كه حاوي بسياري از عقايد و آداب و رسوم و روحيات مردم ايران در پيش از اسلام است، شاهنامه فردوسي ، بزرگترین حماسه ملي ايران و بلكه جهان است كه در قرن چهارم هجري (دهم ميلادي) يعني چهار قرن پس از ورود اسلام در ايران بهوسیله حكيم ابوالقاسم فردوسي به نظم سروده شده است.
اين اثر بزرگ حماسي ، تاريخ افسانهاي و پهلواني ملت ايران را از آغاز پيدايش تا زمان هجوم حمله اعراب به ايران و شكست آخرين پادشاه ساساني دربردارد.
بنابراين ميتوان در شاهنامه ، تصويري از اعتقادات ، آداب و رسوم و بخشي از اساطير و تاريخ مردم ايران را از دوران بسيار دور تا قبل از اسلام در آن ملاحظه كرد.
طبيعي است كه زنان بهطور عام در شاهنامه مطرح نميشوند و معمولاً از زناني سخن به ميان ميآيد كه از طبقه اشراف و بزرگاناند و كم و بيش در حوادث نقشي دارند.
زنان شاهنامه گاهي در مقام معشوق و گاهي در شمار جنگاوران و گاهي در نقش همسر و مادر ظاهر ميشوند.
فردوسي در مقام يك مسلمان داستانهای قبل از اسلام را به نظم درآورده است و توانسته است تعادلي ظريف ميان نگاه اسلامي خود و نگاه اعتقادات قبل از اسلامي ايرانيان درباره زن ايجاد كند.
زيبايي و پاکدامنی زنان از جمله صفاتي است كه سبب ميشود شاهان و قهرمانان به آنان دل ببندند.
در شاهنامه ماجراهاي عشقي غالباً به ازدواجي مطابق با آداب و رسوم منجر ميگردد و تقريباً در تمام موارد در عشق پيشقدماند و اين پيش قدمي كه غالباً با جسارت و شجاعت توأم است هیچگاه از جاده عفاف و پاکدامنی منحرف نميشود.
وفاداري و ازخودگذشتگي زنان در ماجراهاي عشقي همهجا به چشم ميخورد.
شايد تنها عشق ممنوع در شاهنامه عشق سودابه زن كيكاووس پادشاه مقتدر و افسانهاي ايران به نا پسری خود سياوش باشد كه سبب ساز جنگي طولاني ميان ايران و توران ميشود.
اين ماجراي عشقي سرانجام به كشته شدن سودابه به دست رستم قهرمان ملي ايران و پرورش دهنده سياوش ، و کشته شدن سياوش به دست افراسياب پادشاه توران در نتيجه دسيسههاي حسادت آمیز گرسيوز برادر افراسياب ، ميانجامد و سپس جنگهای بزرگ ايران و توران به خونخواهي سياوش به پايمردي كيخسرو پسر سياوش كه شاه ايران است آغاز ميگردد.
صفاتي كه در شاهنامه براي يك زن آرماني آمده است گذشته از زيبايي كه از آن به مناسبتهاي مختلف سخن رفته است ، عبارت است از: پارسايي ، پوشیده رویی ، شرم و حيا ، وفاداري و جنگاوري.
ب - خسرو و شيرين
غير از اثر حماسي برجسته شاهنامه ، بعد از اسلام ادبيات بسيار وسيع و متنوعي به زبان فارسي در ايران پديد ميآيد كه همه علوم و فنون دوره كلاسيك را در بر ميگيرد.
اگر ادبيات را به معني عام كلمه شامل تمام آثار مكتوبي بدانيم كه از گذشته بهجا مانده است ، در اين صورت با انبوهي از آثار مواجه خواهيم شد كه حتي نام بردن آنها مدتهای زياد طول ميكشد.
بنابراين در اين مقال ادبيات را به معني خاص و در محدوده بعضي از آثار مهم منظوم در نظر داريم كه در اين محدوده هم جز بهاجمال و در حد اشارهاي مختصر نميتوان سخن گفت.
اگر قرار باشد از ميان منظومههاي غنايي در ادب فارسي يكي از مشهورترين منظومهها را انتخاب كنيم اين منظومه خسرو و شيرين خواهد بود كه بهوسیله نظامي مشهورترين شاعر داستان سراي فارسي در قرن ششم به نظم كشيده شده است.
موضوع اين داستان ماجراي عشق خسروپرويز، پادشاه ساساني ، به شيرين ، دختر برادرزاده مهين بانو پادشاه اَرمَن است.
اين داستان موضوعش به ايران قبل از اسلام مربوط ميشود اما اين داستان را شاعري مسلمان به نظم ميكشد و ماجراي عشق دو دلداده را از نگاه اعتقادات مذهبي خويش تصوير ميكند.
شيرين، شخصيت اصلي و برجسته داستان خسرو و شيرين است كه نظامي او را مظهر زيبايي ميداند و با زيباترين تشبيهات او را توصيف ميكند.
شيرين اندامي سفيد و روشن چون سيم و بلور دارد.
قامتش چون سرو خرامان است.
گيسوان او بلند و مشكين چون كمند تابداده، لبانش نمكين چون عقيق، دندانهایش چون مرواريد، چشماني پرناز، زنخداني چون سيب، غبغبي چون ترنج دارد.
گردنش زيباتر از گردن آهو، ميانش چون موي باريك و صدايش دلنشین است.
گذشته از زيبايي فوقالعاده، مستوري و پردهنشيني از صفات بارز شيرين است.
شيرين با نشستن در پس پرده هنگام ملاقات با محرمان و استفاده از برقع و نقاب از نمودن حسن و جمال خود به بيگانگان پرهيز ميكند.
از صفات ديگر شيرين كه در شمار خُلق و خوي اوست ميتوان از اين صفات نام برد: پاکدامنی و نجابت، زيركي و ذكاوت، شرم، ادب، دانايي، بخشندگي، چابك سواري و دلاوري، ايمان به خدا، صبر و شكيبايي در مشكلات، تقيد و وفاداري به سوگند، اعتقاد به سرنوشت، هوشياري در مقابل مكر ديگران، تواضع و فروتني، و از همه مهمتر وفاداري به عشق است كه پس از مرگ خسروپرويز شاه ايران كه همسر اوست از تن دادن به خواهش شيرويه كه پسر و جانشين خسرو است خودداري ميكند و سرانجام بر سر قبر او خود را ميكشد.
غير از شيرين، زنهای متعدد ديگري در داستان خسرو و شيرين وجود دارند كه از ميان آنها ميتوان از مهین بانو، عمه شيرين، مريم دختر قيصر روم و شكر اصفهاني كه هر كدام براي مدتي همسر خسرو و ملكه ايران ميشوند نام برد.
مهین بانو زني است مقتدر كه با قدرت بر اَرمَن حكمروايي ميكند و بسيار حكيم و مدبر است و حركات و سكنات او بسيار سنجيده و بامتانت است. او تا آخر عمر مجرد ميماند.
مهین بانو چون مادري مشفق شيرين را خيرخواهانه نصيحت ميكند و در گرفتاریها او را دلداري ميدهد و تحمل رنج هجران را بر او آسان ميكند.
مريم دختر قيصر روم در داستان خسرو و شيرين نقش چنداني ندارد. مهمترین صفات او حسادت، تعصب و سنگدلي، عدم تحمل وجود رقيب است.
او با آن كه خود زن است، نگرشي منفي نسبت به زنان دارد و گاهي نيز خسرو را تهديد به خودكشي ميكند.
شكر اصفهاني دختر عشرتکده داری است كه پس از درگذشت مريم به حرمسرای خسرو راه مييابد و براي مدت كوتاهي در دل خسرو جاي ميگيرد.
او زني است زيبا، خندهرو، پاکدامن، چاپلوس و چربزبان، فريبكار و زيرك و ميگسار.
غير از اين زنان، كنيزان و نديمههاي شيرين نيز وجود دارند كه چه از نظر صورت و صفات ظاهري و چه از نظر خوي و خصلت به شيرين، بانو خود، شباهت دارند.
ج - ويس و رامين
از جمله منظومههاي عاشقانه مشهور ديگر كه قبل از نظامي بهوسیله فخرالدين اسعد گرگاني در قرن يازدهم ميلادي سروده شده است، داستان ويس و رامين است.
ويس و رامين اثري بوده است مربوط به قبل از اسلام و احتمالاً مربوط به دوره اشكانيان 247 ق.م (-224ميلادي( كه قبل از ساسانيان و بعد از سلوكيان كه جانشين اسكندر بودند بر ايران حكومت ميكردهاند.
فخرالدين اسعد گرگاني برعكس نظامي چندان در اصل داستان دخالت نكرده است و تنها آن را به شعر ترجمه كرده است.
مقايسه خسرو و شيرينِ نظامي كه با اعتقادات اسلامي نظامي آميخته شده است و ويس و رامين كه كاملاً رنگ و بوي غیر اسلامی ايران قبل از اسلام را دارد، بخصوص از اين جهت جالب توجه است كه تفاوت شخصيت ميان دو زن قهرمان داستان يعني شيرين و ويس را نشان ميدهد.
ويس برخلاف شيرين در كار عشقبازي با رامين بسيار گستاخ است و با آنكه در عقد ديگري است از هر فرصتي براي عشقبازی با رامين استفاده ميكند و بدون هيچ ملاحظهاي بهدروغ و حيله متوسل ميشود و بارها با رامين از قصر فرار ميكند.
د - بوستان سعدي
در منظومههاي متعددي كه از دوران كلاسيك بهجای مانده است، چهرههاي زنان غالباً يكسان است و ميتوان بهطور كلي قهرمانان زن را در منظومههاي عاشقانه، زناني با نجابت، زيبا، وفادار و بنا بر موقعيت، حيلهگر دانست.
زنان ضدقهرمان در اين داستانها نيز صفات و خلق و خويي مخالف زن قهرمان دارند.
بهدشواری ميتوان چه از منظومههاي عاشقانه و چه از انبوه غزلها و چه در حکایتهای كوتاه بسيار متعددي كه در آثار حكمي و تعليمي يافت میشود، تصويري واقعي از زنان و خلق و خوي آنان جز همان صفات و خلق و خوي مشهور آنان ملاحظه كرد.
در آثار ادبي فارسي در دوران كلاسيك، زن حضور بسيار كمرنگي دارد و بيشترين وظيفه آنان خانهداري و زاييدن و پرورش فرزندان است و بهندرت ميتوان نمودهايي از همكاري و شركت آنان را در امور فرهنگي و اجتماعي ملاحظه كرد.
در بوستان سعدي (شاعر مشهور قرن چهاردهم ميلادي) كه اثري تعليمي و اخلاقي است حكايتها و اظهارنظرهايي درباره زنان ميبينيم كه ميتوان با توجه و تأمل در آنها چهره زنان روزگار سعدي را كه ميتواند نمونهاي از روزگاران ديگر باشد ملاحظه كرد و تا حد زيادي نيز شيوه نگرش به زنان را در دوران قديم دريافت.
در بوستان سعدي زن بيشتر در نقش همسري ظاهر ميشود.
سعدي يكي از صفات لازم براي زنان را زيبايي و خوبرویی ميداند و عقيده دارد اگر زن زيبا و خوبروی باشد، شوهر او گويي كه در بهشت زندگي ميكند.
اما توجه سعدي به اين زيبايي ظاهري هرگز سبب نميشود كه پوشيدگي و خوشاخلاقي زن را نديده بگيرد و عقيده دارد سازگاري و خوشاخلاقي ميتواند زشتي زن را بپوشاند.
پوشيدگي و دور بودن از چشم بيگانگان براي سعدي و روزگار سعدي بسيار اهميت داشته است، تا آنجا كه سعدي عقيده دارد زن علاوه بر اينكه بايد خود را از چشم نامحرمان پنهان كند، حتي بيرون شدن زن را از خانه جايز نميداند و به مردان سفارش ميكند زن را از چشم نامحرمان دور نگاه دارند و شوهري كه نتواند اين كار را انجام دهد با زن برابر است.
خروج زن از خانه و خريد كردن از بازار براي سعدي زشتترين كارهاست و مردي كه به همسرش اجازه دهد از خانه بيرون رود و به بازار برود، از مردي ساقط است.
سعدي حتي ميگويد در صورتي كه زن از خانه خارج شود، شوهر او حق دارد او را تنبيه بدني كند.
از نظر سعدي، زن نبايد فرياد كند بهطوری كه صداي او از خانه خارج شود، زيرا از خانهاي كه صداي زن در آن بلند باشد سعادت و شادي دور ميشود.
صفت بسيار نامطلوب ديگر براي زن اين است كه در مقابل مردان نامحرم و بيگانه لبخند بزند.
در مقابل اين صفات و رفتار كه از نظر سعدي نامطلوب و ناپسند است، صفات و رفتار خوب براي زن عبارت است از: فرمانبرداری و اطاعت از شوهر، خوشاخلاقي، سازگاري با شوهر، صميميت و صداقت نسبت به شوهر، پاکدامنی و عفت، خوشگويي، دانايي. صفات و خصائلي كه ضد اين صفاتاند از نظر سعدي ناپسند است.
علاوه بر آن سعدي صفاتي چون خیانتکاری، گستاخي و بيشرمي، و ناراستي و ناسازگاري و چشم و همچشمي را براي زن بسيار بد ميداند.در بوستان سعدي سخن بيشتر از زن در مقام همسري رفته است و كمتر از زن در مقام مادري و نيز دختر سخن به ميان آمده است.اما در همان موارد معدود از محبت و دلسوزي مادر نسبت به فرزند و دختر نسبت به پدر سخن ميگويد و اين خصلت آنان را ميستايد. سعدي با آنكه استاد غزل عاشقانه در زبان فارسي است، در كتاب بوستان او تقريباً زن را در چهره معشوق نميبينيم.
در بوستان حكايات متعددي وجود دارد كه در آن عشق به همجنس آشكار است و پسران و غلامان در مقام معشوق قرار گرفتهاند.
از اينگونه حكايتها كه در كتابهاي تعليمي عرفاني بخصوص منظومههاي عطار شاعر عارف قرن ششم بسيار آمده است، ميتوان حدس زد كه شاهد بازي و غلام بارگي چندان منعي نداشته و رايج بوده است و بيترديد يكي از علل مهم اين امر اعتقاد افراطي افراد جامعه در پوشيده بودن و خانهنشين بودن زن و پنهان داشتن آن از چشم نامحرمان و بيگانگان بوده است كه ديديم سعدي نيز چقدر در رعايت آن اصرار داشته است و طبيعي است كه اين اعتقاد و عدم شركت زنان در امور اجتماعي و كمتر بيرون آمدن آنان از خانه مانع تحصيل و تجارب اجتماعي براي آنان ميشده است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید