اذکرونی اذکرکم مرا یاد کنید و به سوی من توجه نمایید تا شما را یاری کنم و به سویتان توجه نمایم (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 152)
اختلالات تجزیهای و تبدیلی که برای سهولت اطلاق در این مقاله، مانند منابع قدیمیتر علمی، با اصطلاح کلی هیستری خوانده میشوند دلالت بر طیف گستردهای از انواع بیماریهای جسمی و روانی دارد که در ارتباط با مفهوم تلقین به سر میبرند.
زیگموند فروید نابغه بزرگ تاریخ علم، از طریق انجام مطالعاتی حولوحوش همین مجموعه بیماریها، یعنی هیستری (که در کتابی به همین نام انتشار یافت) به نظریات و کشفیات درخشان خود، پیرامون ضمیر ناخودآگاه، در انسان دست یافت. اکتساب نفع (منفعتطلبی) جلب توجه اطرافیان، نیازمندی عمیق به مهر و محبت، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربههای نامطلوب و تلخ زندگی و مسائل بسیار دیگر از این قبیل، از جمله دلایلی هستند که سبب میشوند شخص به صورت ناخودآگاه (یعنی بدون آن که خود متوجه و آگاه باشد) علائم بیماریهای مختلف جسمی و روانی را تقلید کند و در واقع به یک حالت هیستریک مبتلا گردد.
بهعنوان مثال شخصی که در یک محیط بسیار پر سر و صدا و شلوغ، کار و یا زندگی میکند ممکن است به طور ناگهانی دچار ناشنوائی کامل (کری عصبی) گردد، حال آن که ساختمان دستگاه شنوائی او کاملاً طبیعی است و هیچ اشکالی در آن دیده نمیشود. یا کودکی را در نظر بگیرید که از ورود به مدرسه، متنفر است، اما هنگامی که مجبور به رفتن مدرسه میشود هر صبح قبل از حرکت، دچار دردهای شدیدی میشود که با معاینات پزشکی و آزمایشهای طبی، هرگز قابل توجیه نیست. یا زن جوانی که دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد، به همین دلیل به طور ناخودآگاه، دچار حملات شدید تهوع، استفراغ و.. میگردد. البته لازم به توجه است که حالات هیستریک معمولاً در افرادی به وقوع میپیوندد که دارای شخصیتهای خاص و به شدت تلقینپذیر (هیستریونیک) میباشند، ضمناً باید توجه داشت که مفهوم هیستری با مفهوم تمارض (تظاهر به بیماری کردن) به کلی متفاوت است، چرا که شخص هیستریک واقعاً و بدون آن که خود بخواهد علائم بیماریها را تقلید میکند اما شخص تمارض کننده، خود به خوبی میداند که بیمار نیست، اما به دلایلی ادعای داشتن علائم بیماری را مینماید و به بیماری کاملاً آگاهانه تظاهر میکند.
بدین ترتیب مبتلایان به اختلالات هیستریک، ممکن است علائم هر بیماری جسمی و روانی را تقلید نمایند، مثلاً دچار فلج شوند، به حملات صرع مبتلا گردند، کور شوند، هویت خود را فراموش کنند و علائم بیماریهای روانی مختلف را نشان دهند و..
لازم به توضیح است که این اختلال به شکل کم و بیش طبیعی، در افراد کاملاً سالم نیز ممکن است به چشم بخورد، بهعنوان مثال یکی از شایعترین جلوههای آن در میان برخی از دانشجویان پزشکی دیده میشود، که ضمن ورود به هر بخش آموزشی جدید در بیمارستان، علائم بیماران آن بخش را در خود مییابند! مثلاً در ورود به بخش قلب، احساس میکنند که در صدای قلب آنها سوفل (صدای اضافی و غیرطبیعی) وجود دارد یا در ورود به بخش روماتولوژی (بیماریهای روماتیسمی) احساس درد شدید در زانو و سایر مفاصل خود میکنند و یا بخصوص در ورود به بخش روانپزشکی، گمان میکنند که دچار یک بیماری شدید روانی، مثلاً اسکیزوفرنی(جنون جوانی) هستند! که البته همانطور که گفته شد ارتباط ظریف این حالات هیستریک با پدیده نیرومند تلقین، توجیهکننده قضیه در تمام موارد است. اما صرفنظر از مشکلات مختلفی که اشخاص مبتلا به اختلالات هیستریک برای خود و اطرافیانشان ایجاد میکنند (از جمله مشکلات متعددی که یک زن هیستریک میتواند برای شوهر بیچارهاش ایجاد کند!)(2)، تنها در بعد بیماریهای ناشی از هیستری، پیوسته هزینههای کلان و سرسامآوری از بودجه خانوادهها و بیمارستانها و مراکز بهداشتی مختلف صرف آزمایشات تشخیصی و عملیات درمانی بیهوده و بینتیجهای میشود که در مورد بیماریهای ساختگی افراد هیستریک، انجام میگردد. بر این اساس چنانچه راههای نیرومند و مؤثری، برای پرهیز از این قبیل اختلالات و پیشگیری از آنها یافت شود، نتایج بسیار مطلوبی حاصل خواهد شد. اما همانطور که گفته شد، زیربنای بروز اختلالات هیستریک، نیاز مفرطی است که مبتلایان به جلب توجه و نفع از اطرافیان و حتی مرکز همه توجهات قرار گرفتن دارند. این افراد نیاز مبرمی به محبت و تأیید اطرافیان در خود احساس میکنند، که ارضای این نیاز هم برای اطرافیان بسیار دشوار است و احیاناً اگر این توجه و محبت که نیاز آنهاست بهوسیله کسی به آنها داده شود، آنوقت شروع به امتحان فرد میکنند، تا حدی که اغلب منجر به بازگرفتن محبت (توسط شخص محبت کننده) میشوند. (3)
بر این اساس چنانچه انسان، پیوسته کسی را در دسترس داشته باشد که آن شخص را قدرتمندترین قدرتمندان و در عین حال مهربانترین مهربانان بداند و متوجه باشد که آن قدرتمند مهربان پیوسته او را به نظاره نشسته است و به امور او بیش از هر کسی آگاه است و از هیچ نعمت و محبتی نسبت به او دریغ نمیکند. دیگر هرگز محبت و عشق را از غیر او، انتظار نخواهد داشت و در نتیجه احتمال ابتلاء به هیستری در مورد او بسیار کم خواهد بود و این صفت (انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا) صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقیقی است. آنان که معنی اذکرونی اذکرکم را به خوبی دریافتهاند و میدانند که در مقابل لبیک آنها به پروردگار عالم، در اقامه نماز و ذکر روزانه پروردگار، خدای تبارک و تعالی نیز به آنان توجهی فوق حد تصور میکند. پس در بعد پیشگیری، امکان درگیری نمازگزار واقعی، با این قبیل اختلالات که ناشی از نیاز به توجه اطرافیان و غیر خدا میباشد، چیزی در حد صفر خواهد بود. اما در بعد درمان باید به خاطر داشت که بیماران هیستریک، تلقینپذیرند و به همان سهولت که به تلقینهای مضر جواب میدهند به تلقینهای مفید نیز پاسخ میدهند. (4) و به این ترتیب تلقینهای سازنده روانی توأم با نماز (که در شماره گذشته به اختصار به آن اشاره شد) به خصوص تلقین که بهوسیله نماز انسان در مقابل مهربانترین، دلسوزترین و متوجهترین و در عین حال تواناترین و مؤثرترین و قدرتمندترین، موجود هستی قرار میگیرد، میتوانند بهعنوان درمانگر این قبیل اختلالات مطرح باشند. چرا که با تکرار نمازهای یومیه، نمازگزار میآموزد برای آن که رحمت بیکران خالق آفرینش را به سمت خود متوجه سازد، چارهای ندارد جز آن که دستورات سعادتبخش او را اجرا کند و از جمله در صدر این دستورات پیوسته به اقامه نماز بپردازد. به قول حافظ شیرینسخن:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند / نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
هر چند که ادامه همین سیر و سلوک عاشقانه و تبادل عشق و محبت میان عابد و معبود در نماز، سبب میشود، انسان به جایی برسد، که حد آن برای ذهنها و اندیشههای حقیر و کوچک ما گنهکاران، غیر قابل تصور است. آن جائی که پیشوای سوم شیعیان، حضرت ابا عبد اله الحسین (ع)، در دعای شریف عرفه آن را این گونه ترسیم میکنند: انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک و لم یلجئوا الی غیرک
بار پروردگار! تو همان کسی هستی که اغیار و نامحرمان را از صحنه دل عاشقانت، چنان دور نمودی، که آنان به جز تو دیگری را دوست نداشته باشند و به غیر تو پناه نبرند. (5)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید