حضرت علی (ع): نماز، داروی تکبر است.
نارسیس نام پسر جوان افسانهای است، که در دوران کهن، تصویر خود را در آب زلالی دید و یک دل نه صد دل، عاشق خود شد!؟! و این داستان عجیب، وجه تسمیهای برای معرفی نوعی اختلال شخصیت موسوم به اختلال شخصیت خودشیفته narcissistic personality disorder) (گردید. افراد مبتلا به این اختلال، با احساس عمیق اهمیت شخصی، احساسات خود بزرگی بینی و به نوعی، اعتقاد به بینظیر بودن خودشان مشخص هستند! این اختلال عمیق شخصیت که در اوایل بزرگسالی به ظهور میرسد، روی افکار، اعمال و رفتار شخص به شدت تأثیر میگذارد بدین نحو که آنان خود را آدمهای خاصی میپندارند و انتظار دارند که به طور خاصی، با آنان مدارا شود، اینان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنانچه کسی از آنان انتقادی بکند، دچار خشم میگردند یا ممکن است چنان به رفتار خود اطمینان داشته باشند که شخص انتقادکننده را جز ابلهی به شمار نیاورند و نسبت به انتقاد او، کاملاً “ بیتفاوت باشند. خودشیفتهها، چنانچه مختصر استعداد، یا اندک موفقیتی در زمینهای داشته باشند در آن مورد به شدت مبالغه میکنند و انتظار دارند، بدون هیچ دلیلی با آنها، به صورت فردی بینظیر. مخصوص و استثنایی رفتار شود!
این بیماران برای رسیدن به اهداف خود، به راحتی از دیگران سوءاستفاده میکنند و در اشتغال ذهنی دائم، با مفاهیمی چون: موفقیت، قدرت، استعداد درخشندگی، زیبایی و ایده آلیسم به سر میبرند و پیوسته در پی شکار اظهارات محبتآمیز و تعریف و تمجید دیگران میباشند. نمونه مبتلایان به این اختلال را، در جامعه ما نیز بسیار میتوان یافت، مثلاً “ کسانی که تصور میکنند ضرورتی ندارد آنها هم در صفی که دیگران منتظر ایستادهاند، انتظار بکشند! این تافتههای جدا بافته، که “ من ” خود بر همه چیز و بر همه کس ترجیح میدهند، با عناوینی چون: از خود متشکر، خودخواه، مغرور، ازخودراضی و.. در جامعه ایرانی شناخته میشوند و بهوسیله این صفت بد خود، ناراحتیهای متعددی را برای خود و اطرافیانشان ایجاد میکند.
به اعتقاد بسیاری از روانپزشکان “درمان اختلال شخصیت خودشیفته بینهایت مشکل است، چون برای پیشرفت درمان خود این افراد باید دست از خودشیفتگی بردارند “ که این کار راحتی نیست و در واقع هنوز ساخت داروی شیمیایی که بر “ عدم تعادل ناقلهای عصبی ” مربوط به خودخواهی انسان غلبه کند هم، ممکن نشده است. اما پزشکان معنوی بشر، از قرنها پیش، راهحلهای بینظیر و درخشانی، برای مقابله با خودخواهی و تکبر او، پیشنهاد کردهاند که بنابر فرمایش حضرت علی (ع) در صدر این راهحلها “نماز ” جای دارد. در شماره گذشته گفتیم که در سرتاسر اذکار نمازهای یومیه، ضمایر متکلم مع الغیر (جمع) به جای ضمایر متکلم وحده (مفرد) بکار رفته است. بدین معنی که پیوسته “ ما بودن ” و نه “ من بودن ” در آموزشهای نماز، تکرار و تلقین میگردد و این موضوع در رفع بسیاری از اختلالات پیچیده شخصیت، از جمله اختلال شخصیت اسکیزوئید (منزوی)، اختلال شخصیت ضداجتماعی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپی (اسرارآمیز)، اختلال شخصیت خودشیفته و.. نقش مهم و اساسی دارد. چرا که در همه این اختلالات که ما به شرح مختصر برخی پرداخته این، اصالت یافتن و تفوق “ من ” نسبت به “ ما ” زیربنای اختلال به حساب میآید. در حالی که در جریان “ نماز ” این “ ما ” ست که اهمیت مییابد و “ من ” بودن انسان (به عنوان مثال خودخواهی و تکبر او) به فراموشی سپرده میشود. اما جالب اینجاست که اشاره کنیم که در اذکار نماز تنها یک جاست که سخن از “ من ” به میان میآید و آن زمانی است که بنده ناتوان در نهایت ذلت در مقابل پروردگار خود، کرنش میکند (رکوع) پس آن گاه خود را در مقابل آفریننده خویش به خاک میاندازد و به سجده میرود و نغمه سر میدهد: سبحان ربی الاعلی و بحمده و “ سجده ” در روایات بالاترین مرتبه قرب نمازگزار، به پروردگار معرفی شده است. (2)
و شاید سخن گفتن از “ من ” در لحظاتی سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاک و فلسفه آن که سجود نزدیکترین لحظه بنده به خدا معرفی شده است. این نکته باشد که “ من ” را باید از میان برداشت و به خاک سپرد تا به “ او ” نزدیک شد. به قول ملامحسن فیض کاشانی (ره):
با من بودی، منت نمیدانستم
یا من بودی، منت نمیدانستم
چون “ من ” شدم از میان، تو را دانستم
تا من بودی، منت نمیدانستم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید