برای آنکه عضو مؤثر در خانواده، محل کار، گروه پژوهشی و یا هر گروه دیگری که عضو آن هستید، باشید، بهتر است سعی کنید با کفایت عمل کنید. وقتی که من از کفایت لازم برای کار تیمی حرف میزنم، منظورم کمال شایستگی است.
اعضای باکفایت هر تیمی توانایی و صلاحیت انجام کار را در بهترین وجه ممکن آن دارند.
ویژگیهای مشترک آدمهای لایق و باکفایت موارد زیر میباشد:
1- تعالی طلب هستند.
بزرگی میگوید: "کامیابی، ارزش ما را بر مبنای مقایسه با دیگران قرار میدهد. تعالی، ارزش ما را بر پایه توانایی و ظرفیت خود ما میسنجد. کامیابی که رؤیای عده کثیری از مردم است نصیب معدودی میشود. تعالی در دسترس همه موجودات زنده است اما معدودی آن را میپذیرند."
خیلیها فراموش میکنند که کار با چه سرعتی انجام دادهایم، اما کیفیت کار در یادها میماند.
2- با متوسط نمیسازند.
واژه میانمایه تقریباً به معنای "نیمه راه کوهستانی سنگلاخی است." میانمایگی یعنی اینکه راهی را تا نیمه آن برویم ولی خود را به قله نرسانیم. آدمهایی باکفایت به متوسط قانع نمیشوند. کوشش و نیروی خود را بر کار خویش متمرکز میسازند و هر چه در چنته دارند در طبق اخلاص میگذارند.
3- به جزئیات میپردازند.
دیل کارنگی میگفت: "از پرداختن به کارهای به ظاهر کوچک ابا نداشته باشید. هر بار که کاری کوچک را تمام میکنید. همانقدر نیرومندتر میشوید. اگر کارهای کوچک را خوب انجام دهید، کارهای بزرگ خود به خود انجام میشوند."
4- کیفیت کار را حفظ میکنند.
آدمهایی باکفایت کیفیت کار خود را پایین نمیآورند. همیشه بهترین محصول را عرضه میکنند و این امر بسیار مهم است.
یکی از انسانهای موفق میگفت: دائماً در حال ویرایش خود هستم. کاری را که خوب انجام میدهم ادامه میدهم، بهترینها را نگه میدارم و کاری را که از عهدهاش برنمیآید رها میکنم.
***
یکی از انسانهای موفق میگفت: دائماً در حال ویرایش خود هستم. کاری را که خوب انجام میدهم ادامه میدهم، بهترینها را نگه میدارم و کاری را که از عهدهاش برنمیآید رها میکنم. آیا شما هم همین طور هستید؟ آیا نیروی خود را در کاری صرف میکنید که به خوبی از عهده آن برمیآیید؟ دلتان میخواهد که در کار خویش کفایت نشان دهید؟ آیا اعضای تیم میتوانند در مسیر کوشش برای اعتلای تیم و کسب توفیق همگانی روی شما حساب کنند؟ اگر نمیتوانند، باید به خود آیید و فوتوفنهای کار خود را یاد بگیرید تا بهتر از این عمل کنید.
برای افزایش کاردانی و کفایت خویش ...
*دنبال تخصص بروید.
اگر بخواهید هر کاری را انجام دهید کاردان نمیشوید. روی یک کار تخصص پیدا کنید. کدام کاراست که مهارتها، علایق و فرصتهای شما را در خود جمع دارد؟ هر چه هست همان را بچسبید.
* راه را تا آخر بروید.
بسیاری از مردم کار خود را به پایان نمیرسانند. شما این کار را نکنید و هیچ گوشهای از کار را ناتمام نگذارید. این به آن معنا نیست که از خود خرده مدیری بسازید یا کار همه را بپایید. معنایش این است که 10 درصد آخر هر کاری را که میکنید انجام دهید. در مسئولیت آینده یا در پروژه بعدی به این توصیه عمل کنید.
* به اجرای کار بیشتر توجه کنید.
از آنجا که اجرای کار دشوارترین مرحله آن است، توجهی بیشتر را میطلبد. چگونه میتوان فاصله بین فکر و عمل را کوتاه کرد؟ با همگروهانتان هماهنگ باشید و طبق برنامه پیش روید.
***
روزی ناخدای کشتی و سرمهندس آن با هم صحبت میکردند. صحبتشان به اینجا کشیده شد که مهارت و تخصص کدامیک در امر هدایت کشتی مهمتر است. رفتهرفته بحث خیلی داغ شد و به جایی رسید که ناخدا و سرمهندس تصمیم گرفتند به مدت 24 ساعت کار خود را عوض کنند. قرار شد سرمهندس سکان هدایت کشتی را به دست گیرد، و ناخدا به موتورخانه کشتی برود.
هنوز چند ساعتی نگذشته بود که ناخدا عرق ریزان از عرشه زیر بالا آمد. صورت و لباسش روغنی شده بود. داد زد که: "مهندس بیا برو به موتورخانه. موتور کار نمیکند." مهندس هم فریاد زد: "معلومه که کار نمی کنه، کشتی به گِل نشسته است!"
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید