يکي از ناهنجاريهاي بزرگ اخلاقي در عصر ما، صفت نکوهيده غيبت کردن است که نوعا به ترور شخصيت افراد مي انجامد.
"سرمايه بزرگ انسان در زندگي، حيثيت اوست و هر چيز، آن را به خطر بيندازد، در واقع جان او را به خطر انداخته است. حتي گاه از ميان بردن آبروي کسي، از نابودي شخص مهم تر است و اينجاست که در حقيقت گناه او از قتل نفس نيز سنگين تر است. غيبت از آن دسته گناهاني است که به طور مستقيم شخصيت انسان ها را زير سؤال مي برد و گاهي آن را در نظر ديگران بي ارزش مي کند؛ چرا که غيبت، همان گفتن سخن ناروا پشت سر ديگران است، که هرگز کسي بدان سخن رضايت ندارد."1
غيبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معايب پنهاني ديگران که اگر بشنوند ناراحت ميشوند، خواه اين نقاط مربوط به مسايل ديني، اخلاقي، روحي و اجتماعي افراد باشد، يا مربوط به جنبههاي جسمي آنان، اعم از هيأت ظاهري، اعضاي بدن، نيروهاي جسمي، طرز حرکات و رفتار يا متعلقات هر انسان، يعني زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غيبت:
مفهوم غيبت يک مفهوم وسيـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقليـد د رآوردن مي گردد. در حديثي نقل شده، زني خدمت پيامبر آمد هنگامي که بر خاست و رفت عايشه با دست خود اشاره به کوتاهي قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2 « غيبتش را کردي » .
گاهي هم چنين ميشود که انسان سخني را با کنايه ميگويد، ولي قراينـي هست که ديگران منظور او را ميفهمند. مثـل اين که ميگويند : امروز در مجلس بحث کسي بودم که چنين ميگفت، در حالـي که شنونده ميداند در کدام مجلس بوده است. گاهـي اين عمـل مذمـوم با اعمال مذمـوم ديگري آميختـه ميشود، يا در صورت يک عمل خداپسندانه جلوه ميکند.
مثلأ به عنوان گريز از غيبت بگويد : ميترسم توضيح بدهم غيبت شود، يا افسوس که شرع زبان ما را بسته است، يا شرع اجازه نميدهد و الا گفتنيها را ميگفتم. اين گونه سخن گفتن در عين اين که با کنايه غيبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـاني مخاطب را نسبـت به همـه چيز در به اره شخص مورد نظر بر انگيخته و چه بسا موضوع را خيلي بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد، در ضمن ريا را هم با غيبت آميخته و به اين ترتيب چند عمل زشت مرتکب شده است.
پيامبر اسلام (ص)است که فرمودند: «کفارة مَن استَغتَبَتهُ اَن تَستَغفِرَلَهُ ؛ کفاره کسي که غيبتش را کردي اين است که براي او مغفرت طلبي»
غيبت جنبهي حق الناس دارد:
اولأ با اين عمل نقاط ضعف برادر خود را آشکار کرده و آبروي او را برده است. آبرو بسيار عزيز و ارجمند است و اگر از دست برود کمتر جبران ميشود. شايد يکي از وجوه تشبيـه غيبـت به خوردن گوشت برادر مرده همين باشد که آبروي برادر که رفت قابل جبـران نخـواهد بود. و خدا مسلمانان را آبرومند ميخواهد ؛ اگر شما به وسيله غيبت آبروي کسي را برديد آيا او با شما دوست و برادر خواهد شد! غيبت بـرادري را بر هم ميزند و به جاي آن دشمني ميآورد. خدا دشمني مسلمانان را با يکديگر نخواسته، بلکه آنان را برادر و دوست صميمي خواسته است.
ثانيأ اين که در روايات متعددي به اين مطلب اشاره شده مانند :
قال رسول الله (ص):
«... وَ الغيبَة لا تغفَر حَتي يغفرصاحبها »3
«غيبت آمرزيده نميگردد تا غيبت شده او را ببخشايد»
و از پيامبر اسلام (ص)است که فرمودند:
«کفارة مَن استَغتَبَتهُ اَن تَستَغفِرَلَهُ »4
«کفاره کسي که غيبتش را کردي اين است که براي او مغفرت طلبي»
موارد استثنايي غيبت
علماي اخلاق در اين باره که غيبت کردن گاه در مواردي جايز است با هم اختلاف نظر دارند و از جمع مسايل و مدارک مختلف بر ميآيد که غيبت در دو مورد جايز است.
الف : در مواردي که پاي مصلحت مهمتري در ميان باشد که در آنجا غيبت جايز ميگردد و مصاديق آن متعدد است :
1ـ در مورد نهي از منکر
2ـ در مورد آگاه ساختن مسلماني از خطر و ضرري که در کمين اوسـت ( ولو بدون مشـورت طرف. )
3ـ درمـورد مشـورت ؛ مانند سـوال درباره ازدواج، شـرکـت يا معامله. در اين جا ترديدي نيسـت که ميتوان عيوب پنهاهي آن شخص را تا آن جا که به کار مورد نظر مربوط ميشود آشکار نمود و شخص مشورت کننده را از خطرهاي احتمالي رهايي بخشيد.
4ـ دادخواهي و رفع ظلم و گرفتن حق.
قرآن ميفرمايد:
« لايحب الله الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَول اِلا مَن ظُلِمَ ... »5
«خداوند بانگ برداشتن به بد زباني را دوست ندارد مگر کسي که بر او ستم رفته است...»
امام باقر عليه السلام مي فرمايند: «سه نفرند که احترام ندارند ؛ کسي که داراي هوسهاي بدعـت آميز است، زمام دار ستمگر، و کسي که آشکارا معصيت ميکند»
لذا بايد به دقت وجوه مصلحت در مساله غيبت را در نظر گرفت و با رعايت تمـام خصوصيات و جوانب امر ودور از هرگونه حب و بغض واغراض ديـگر آن را ارزيابي نمود.[ و تنها در صورت برتري مصلحت و جلوگيري از فساد، باييد تن به غيبت داد.]
ب ـ مواردي که بدون مصلحت خاصي جايز ميگردد:
1ـ در وسايل الشيعه از امام باقر (ع) نقل شده است :
«قال: ثَلاثَة لَيسَ لَهُم حُرمَة:صاحِبُ هَوي مُبتَدَعٌ و اَلاِمامُ الجائِرُوالفاسِقُ المُلعِنُ بِفِسقِه.»6
«سه نفرند که احترام ندارند ؛ کسي که داراي هوسهاي بدعـت آميز است، زمام دار ستمگر، و کسي که آشکارا معصيت ميکند.»
2ـ روايت ديگر در وسائل الشيعه از امام صادق (ع) نقل شده :
«مَن عامَل الناس فَلَم يظلِمهُم وَحَدّ ثَهُم فَلَم يکذِ بهُم وَ واعَدَهُم فَلَم يخلِفُهم کانَ مِمّن حّرِّمَت غَيبَتَهُ و کَمُلَت مُرُوَّّتُهُ وَظَهَرَ عَدلُهُ وَوَجَبَ اُخُوَّتُهُ »7
« کسي که در معامله با مردم ستم نکند و در سخن با آنان دروغ نگويد و در وعده تخلف نکند، جزو کساني است که غيبتش حرام، شخصيتش کامل، عدالت او آشکار و برادري با او واجب است.»
آنچه از احاديث بالا بدسـت ميآوريم اين است که کساني که ويژگيهاي مخالف صفات بالا را داشته باشند ترک غيبت و حفظ آبروي آنها در همين موارد لازم نيست.
نتيجه:
علت اصلي حرمت غيبت، ريختن آبروي آبرومند است اما گاه به دليل امري مهمتر از آن چون مصلحت اسلام و مسلمين، نجات جان بي گناه، ازدواج، مشاوره و موارد ديگري از اين دست، مي توان غيبت کرد اما در اينگونه موارد نيز مي بايست تا سر حد امکان تلاش کرد تا حرمت و آبروي افراد حفظ شود.
فرآوري: شکوري
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ سوره حجرات ـ آيه 12
2 ـ تنبِه الخواطر ( مجموعه ورام ) باب الغيبه ـ صفحه 118
3 ـ وسائل الشيعه ـ ج8ـ باب 152ـ حديث9ـص598
4 ـ کشف الربيه عن احکام الغيبة (شهيد ثاني ـ ترجمه سيد ابراهيم سيد علوي) ص128
5ـ سوره نساء آيه 148
6ـ وسايل الشيعه جلد 12 ـ باب 154 ـ حديث 5 ـ ص 289
7ـ وسايل الشيعه جلد 5 ـ ( باب عدم جواز الا قتداء بالفاسق ..) حديث 9 ـ ص 393
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید