دختر يا پسري را سراغ نداريم که از هنگام ازدواج براي پديد آوردن موجبات طلاق، گام، بردارند يا با هدف گرفتن و دادن طلاق، ازدواج کنند!.
پاسخ اين سئوال که:
«چرا طلاق اتفاق مي افتد؟!» خيلي مهم است.
براي يافتن پاسخ اين پرسش در بياني موجز مي گوييم:
زن و شوهر از همان آغاز زندگي مشترک، بايد توجه داشته باشند، عواملي که اختلاف را بين آن ها به وجود مي آورد يا اختلاف ها را تشديد مي کند و منجر به وقوع طلاق مي شود، به مرورِ زمان، شکل مي گيرند و چه بسا برخي از آن ها، قبل از عقد ازدواج، وجود داشته اند. براي مثال:
يک) جواني که بدون داشتن شغل و امکانات لازم تصميم به تشکيل خانواده مي گيرد، بايد بداند که قبل از فراهم کردنِ زير ساخت ها و پي افکني، تصميم به ساختن بنايي بدون ستون و پايه هاي محکم، گرفته است!
او نمي تواند انتظار دوام و بقاي اين بناي سست را داشته باشد مگر آن که قبل از فروپاشي ساختار خانواده، موفق شود امکانات لازم را براي ادامه ي زندگي خانوادگي، فراهم کند!.
دو) اگر زن و شوهر، کفويت نداشته باشند در مدت زمان کوتاهي، بين آن ها ناهماهنگي بروز مي کند، دامنه ي مشاجرات، فزوني مي گيرد و عاقبت منجر به طلاق و جدايي آن ها از يک ديگر مي شود و اگر فرزنداني به وجود آورده باشند، طلاق بين والدين، زيان ها و مفاسد اجتماعي ـ اخلاقي بسياري را توسط بچه هاي طلاق، باعث مي شود، که در نهايت فساد و مشکلات اجتماعي فراواني را به بار مي آورد!.
اگر زن و شوهري، بخواهند رشته ي زناشويي آن ها گسسته نشود و يک عمر درکنار يک ديگر، با آرامش زندگي کنند بايد توصيه هاي آورده شده در اين اثر را که چکيده ي ده ها کتاب در اين زمينه است، مدَّ نظر، قرار داده و طبق آن عمل کنند.
فهرست توصيه ها:
1) از ازدواج زود هنگام اجتناب کنيد.
2) از آمادگي خود (از هر جهت) براي ازدواج و تشکيل خانواده اطمينان حاصل نماييد.
3) بر مبناي عشق هاي تند زودگذر و عجولانه ازدواج نکنيد.
4) با اوليا و بزرگ ترهاي خودتان در امر ازدواج مشورت نماييد.
5) همسر آينده تان را پيش از ازدواج، چند بار ببينيد، مذاکراتي داشته باشيد، خوب شناسايي کنيد و از ازدواج هاي اينترنتي و يا با عکس طرف مقابل، بپرهيزيد.
6) با همسرتان بايد از نظر سنّ، تحصيلات، تمکن مالي، اعتقادات، خانواده، زيبايي، سلامت جسم و روان و اهداف ازدواج، در تمام جهات هم سان بوده و کفويت داشته باشيد.
7) هنر همسرداري را پيش از ازدواج بياموزيد.
8) عمده هدف تان از ازدواج، کسب آرامش در کنار همسرتان باشد.
9) در امور خانواده به «سبک شورايي»، معتقد باشيد و مطابق تصميمات مستبدانه ي خود عمل نکنيد.
10) هيچ مسئله ي مبهمي بين شما و همسرتان نباشد و از سوء ظن بپرهيزيد.
11) گذشت داشته باشيد و اشتباهات يک ديگر را ناديده بگيريد.
12)ـ سعي کنيد مسائل زندگي تان را خودتان حل کنيد؛ حتي پدر و مادرتان را در امور غير ضروري در امور زناشويي دخالت ندهيد.
13) به بيگانه (اعم از زن و مرد) اجازه ي ورود به خلوت خانه را ندهيد.
14) در مورد توليد فرزند تمام شرايط خانوادگي را در نظر بگيريد و با هم تصميم گيري نماييد.
15) مقتصد و ميانه رو باشيد، و از اسراف (در تمام امور خانوادگي) بپرهيزيد؛ به آنچه داريد قانع باشيد.
16) هميشه به يک ديگر احترام بگذاريد و عفت کلام داشته باشيد.
17) از شوخي هاي مبتذل پرهيز نماييد.
18) در مجالس و در حضور ديگران، حريم يکديگر را رعايت کنيد.
19) صفات پسنديده و امتيازات يکديگر را در نظر بگيريد و برجسته کنيد و از به رخ يک ديگر کشيدن نقطه ضعف ها، چشم پوشي نماييد.
20)ـ در تمام حالات، خدا را ناظر بر اعمال و نيت هاي خود بدانيد و هميشه به مصالح جمع خانواده بينديشيد.
21)ـ وقت خود را طوري تقسيم کنيد که در توقف در خانه و بودن سرکار مرتکب افراط و تفريط که ملال آور است، نشويد.
اگر مجبور شديد به طلاق فکر کنيد به توضيحات آني درباره حقوق ناشي از طلاق توجه کنيد. در هر حال با آن که طلاق مبغوض ترين چيزها نزد خداوند، پيامبر گرامي اسلام، امامان معصوم و تمام فرهيختگان است؛ ولکن رسول اکرم از آن به «اَبغَضُ الحلاَل»[1] يعني واقعه مبغوض و در عين حال، حلال، تعبير مي کند که گه گاه در مواردي حتّي واجب مي شود.
زن و شوهر از نظر درخواست گواهي عدم امکان سازش و ثبت طلاق در مواردي که در قانون آمده به طور مساوي مي توانند به دادگاه خانواده دادخواست صدور گواهي عدم امکان سازش بدهند.
به نظر مي رسد اين سؤالي که ذهن بسياري از مردم ما را به خود مشغول کرده است اعم از پدران و مادران، مسئولين، جوانان، مربيان و هر کس را که در احوال اجتماع نظري دارد و به استحکام بنيان خانواده، دل مي سوزاند و سرگرداني و بي پناهي بچه هاي طلاق و بيماري ها و نابه ساماني ناشي از آن، نگرانش مي کند.
راستي چه بايد کرد؟ آمار رو به تزايد طلاق را چگونه بايد مهار کرد؟ آيا مي شود مانند پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، راه حل مسئله را فقط و فقط در يک چيز خلاصه کرد و براي همه ي بيماران يک نسخه بپيچيد: تحمل، تحمل، تحمل و ديگر هيچ. يا راه هاي ديگري نيز هست؟ اگر بخواهيم سردرد و دل درد و دندان درد را يکسان معالجه کنيم تنها مي توانيم از مسکّن استفاده نماييم و همه مي دانيم که مسکّن فقط تا مدتي مي تواند درد را مخفي نگه دارد يا تسکين بدهد و تازه اين اختفاي درد باعث مي شود «علتي» که باعث درد شده هرچه بيش تر گسترش يافته و زماني برسد که ديگر هيچ کاري از دست ما و مسکّن ها ساخته نباشد.
طلاق را پيغمبر ما ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به عنوان مبغوض ترين کار حلال معرفي مي کند؛ اما آن را رد نمي کند. آن را حرام اعلام نمي کند؛ چرا که در سخت ترين مراحل، در رسيدن به بن بست واقعي، در آن جا که هيچ راه ديگري نيست، حريم و حرمت انساني محفوظ باشد و راهي براي نجات، پس، بياييد ما هم با همين نگرش بدان بنگريم. خدا نکند که به دنبال ساده ترين و نزديک ترين و دم دست ترين راه باشيم، خدا نکند. مضايق جزئي مادي، چشم و هم چشمي ها، کوتاه نگري ها، زياده خواهي ها، چشم ما را بر واقعيات ببندد. مبادا که بي اعتنايي به حقوق خانواده، ناسازگاري و توقعات زيادي را نوعي پيش رفت و رسيدن به قافله ي تمدن بدانيم.
چه کنيم که از سرعت سقوط خانواده ها به دره ي بي سرانجام طلاق بکاهيم و يا حتي فراتر از آن راه اين سراشيب را سد کنيم و خانواده ها بتوانند از طريق جاده ي سلامت به سرزمين خوب ايمني راه يابند؟ چه کنيم که کينه ها به مهر بدل شود و آسمان تيره و گرفته ي کدورت و نفرت را خورشيد فروزان واقع بيني و محبت روشن کند؟ در زمينه ي نا به ساماني زندگي هاي خانوادگي، به دو دسته عوامل بايد توجه داشت: يک دسته عواملي که مربوط به خلقيات و خصوصيات اخلاقي رفتاري افراد است و مي توان گفت، تفاوت هاي فردي در ايجاد آن ها نقش مؤثر و چشم گيري ايفا مي کند و ديگر عواملي که زاييده ي اشتراکات زندگي اجتماعي بوده و اثرات آن ها را تا اندازه ي زيادي در همه ي افراد اثرات مشابه به جاي مي گذارد.
در مورد دسته ي اول عوامل و برخورد با آن ها، نمي توان از يک راه حل و يا يک قانون مشخص استفاده کرد در اين گونه موارد توجه به عوامل ايجاد کننده ي مشکل خاص بوده و نياز به بررسي و درمان «موردي» دارد که بهترين راه درمان و حل مشکل، مراجعه به مراکز و متخصصان و استفاده از امکانات موجود مشاوره اي و درماني مي باشد. در حالي که بهترين راه براي مبارزه با عوامل دسته ي دوم، ايجاد زمينه ي پيش گيري و آموزش همگاني، همراه با تغيير نگرش و آماده سازي زمينه ي اجتماعي مي باشد.مواردي از قبيل: دخالت والدين، انتظارات زياد، تفاوت فرهنگي، اعتياد و يا مواردي از اين دست، گريبان گير خانواده هاي بسياري در همه ي سطوح جامعه مي باشد و اختصاص به قشر خاص يا افراد خاص ندارد؟
بنابراين، بايد از طريق آموزش هاي اجتماعي و برنامه هاي همگاني، براي حل مشکل قدم برداشت:
1ـ آموزش از طريق رسانه هاي گروهي: دادن آموزش به خانواده ها به صورت بحث هاي کارشناسي و اصولي، مطرح کردن مسائل و مشکلات موجود و راه هاي عملي حل مشکل، و پي گيري موضوع تا رسيدن به نتيجه.
2ـ ايجاد زمنيه شناخت و تفکر واقعي در مسائل زندگي براي جوانان، با ترتيب دادن برنامه هاي مخصوص در مراکز فرهنگي (فرهنگ سراها و غيره....) همراه با برنامه هاي متنوع هنرهاي ورزشي و ديگر برنامه ها.
3ـ ترتيب دادن برنامه هاي مشاوره ي قبل از ازدواج براي جوانان به صورت گسترده، در زمينه ي مسائل سازشي، اجتماعي، اقتصادي زندگي خانوادگي (در حال حاضر يک ساعت مشاوره براي مزدوجين به صورت اجباري در زمينه ي بهداشت ازدواج يا چيزي در اين حدود از طرف بهزيستي اعمال مي شود، و کافي نيست) برنامه اي زنده و فعال که جوانان با رغبت در آن شرکت کرده و از آن استفاده کنند.
4ـ فعال کردن مراکز مشاوره ي خانواده و مطرح کردن اين مراکز در جامعه، به صورتي که زن و شوهرهاي جوان، خانواده ها، پيوسته با آن ها در تماس بوده و به بيان ديگر، نوعي علاج واقعه قبل از وقوع باشند.
5ـ ايجاد نگرش مثبت در جامعه و به خصوص در قشر آقايان نسبت به پذيرش آموزش هاي مشاوره اي، و اهميت دادن به آن ها و توجه به برنامه هاي آموزشي و عوامل ارتباط جمعي.
6ـ تهيه و تنظيم و ارائه ي آموزش هاي مثبت به خانواده ها و ايجاد زمينه هاي ذهني براي بررسي همه جانبه ي مسائل مربوط به امر ازدواج، از طريق صدا و سيما.
7ـ با توجه به اين مسئله، که بسياري از ازدواج ها که دو طرف بر پايه ي عشقي پرشور، قدم پيش گذاشته و جز شور جواني پشتوانه ي ديگري براي شروع زندگي ندارند و پس از زماني کوتاه، به علت مواجه به خيل مشکلات عيني زندگي به خصوص در امر مهم و مشکل تأمين معاش، به جدايي منجر مي شوند. لازم است که جوانان ما بدانند «عشق براي زندگي لازم است؛ اما کافي نيست» و پول اگر چه خوش بختي نمي آورد؛ اما متأسفانه بي پولي بدبختي مي آورد، بدبختي ناخواسته و تحميل شده؛ چرا که امر معيشت با همه ي زير و بم هاي امروزيش، چيزي نيست که به آساني قابل حل باشد. پس لازمه ي تشکيل زندگي، برخورداري از يک حداقل پشتوانه ي معيشتي و يک سقف براي زندگي مي باشد. اشتباه نشود منظور اين نيست که همه جوانان براي تشکيل زندگي، بايد صاحب خانه باشند آن هم در اين وضعيت نابه سامان مسکن؛ اما براي حل اين مشکل، کمک و همراهي والدين مي تواند بسيار کارساز و مفيد باشد، و نوعي تضمين مادي آن ها، تا زماني که جوانان بتوانند روي پاي خود بايستند، مي تواند از مشکلات شديد جلوگيري کند و دقيقاً اين چيزي است که نمونه هايش را در جامعه مي توان ديد.
8ـ کم نيستند ازدواج هايي که به علت اعتياد مرد به مواد مخدر منجر به طلاق مي شوند. اکثراً ديده مي شودکه زنان پس از 30ـ40 سال زندگي مشترک و با داشتن تعدادي اولاد مجبور به جدايي مي شوندو يا زنان جواني که دو يا سه سال بيش تر از زندگي مشترکشان نگذشته است که در اين فقره، اگر يک مبارزه ي همه جانبه با امر اعتياد انجام شود، که به نظر مي رسد نياز به يک بسيج ملي دارد و خانواده ها همه بايد صميمانه با مسئولين همکاري کنند، با يک تير، دو نشان خواهيم زد، هم اعتياد در جامعه ريشه کن مي شود و خانواده ها از اثرات مخرب اين بلاي خانمان سوز در امان مي مانند و هم طلاق هاي ناشي از اعتياد پيش نمي آيد.
9ـ تشريفات و تجملات سنگين و کمرشکن خيلي از ازدواج ها شروع مقدمه اي است براي ايجاد زمينه هاي ناسازگاري و مانند غده ي چرکيني است که به مرور زمان به توموري بزرگ تبديل مي شود که، گاه تنها راه درمان آن يک جراحي سنگين، يعني قطع پيوند مشترک مي باشد. پس اگر خانواده و جوان کم تر تحت تأثير اطرافيان قرار گيرند و چشم و هم چشمي و تظاهر و تفاخر را کنار بگذارند مشکلات بعدي کم تر و کم تر خواهد بود.
10ـ چه بسيار طلاق هايي که به قول طرفين، بر اثر عدم تفاهم پيش مي آيد. اي کاش، عزيزان ما به معناي تفاهم بيش تر توجه کنند و از معناي تفاهم، چيزي در حد تسليم محض بودن در ذهن خود ايجاد نکنند. اگر پاي صحبت اين گونه قربانيان طلاق بنشينيم متوجه مي شويم که هر کدام از طرفين و يا يک طرف، تا حد به ستوه آوردن طرف ديگر، پذيرش و تسليم کامل را از طرف مقابل دليل تفاهم مي داند و اگر غير از اين باشد و طرف مقابل هم حرفي و نظري و عقيده اي داشته باشد، و مثلاً بگويد من «فلان رنگ را دوست دارم و يا فلان غذا را دوست ندارم» اين را دليل عدم تفاهم مي دانند.روشن کردن اين موضوع براي زوجين که تفاهم، يعني قدرت پذيرش و کنار آمدن با نظريات طرف و درک موقعيت او و احترام گذاشتن به نظريات و خواسته هاي او، اگر چه با نظرات من يکي نباشد، پذيرش طرف مقابل به عنوان يک انسان که مي تواند از همه ي حقوق انساني برخوردار باشد.
11ـ مهم ترين و اساسي ترين مسئله قابل تأمل که نياز به کار تخصصي و کارشناسي دارد، بررسي وضعيت بچه هاي طلاق است؛ چرا که با همه ي مطالب گفته شده، گاهي مشکلات زندگي ممکن است پدر و مادري را به بن بست بکشانند و رشته ي پيوند خانواده را چاقوي زهر آلود طلاق، از هم بگسلد. اين جاست که بچه ها مطرح مي شوند. قربانيان بي گناهي که زندگي و آينده يشان به بازي گرفته مي شود و يا به بياني ديگر هيچ کس به طور جدي آن ها را به بازي نمي گيرد و گاه ديده مي شود پدر و مادر از روي لجبازي و عنادي که نسبت به هم پيدا کرده اند، حاضرند جگر گوشه هاي خود را در بدترين موقعيت رها کنند.اگر مسئوولين، قوانيني را در جهت رفاه و امنيت اين گونه کودکان تدوين و اجرا نمايند و بعضي قوانين گذشته را بتوانند جرح و تعديل کنند و خواست هاي منطقي پدر و مادري را که توان نگهداري فرزند را به وجه بهتري دارد لحاظ نمايند، امکان کم تر شدن تلفات و صدمات اين کودکان محتمل است.
از جمله ي اين تمهيدات، موارد زير مي تواند مؤثر و مفيد باشد:
ـ کمک مادي به مادراني که صلاحيت حضانت فرزندان را بيش از پدر دارند؛ ولي به دليل فقر و عدم امکان مادي از نگه داري فرزندان عاجزند.
ـ ايجاد امکانات مناسب براي ديدار فرزندان با مادر، زماني که با پدر زندگي مي کنند و يا بالعکس، به دور از ترس، تحقير، توهين و نهي و سخت گيري.
ـ تأسيس مراکز خاص مشاوره اي، جهت زير پوشش گرفتن کودکان طلاق و ارتباط با مشاوران به طور مستمر با آن ها و پر کردن جاي خالي پدر و مادر براي آن ها تاحدودي.
منابع کمکي:1ـ سيد حسن اسعدي، طلاق چرا؟ تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1385.
2ـ پروين اشرفي، چرا طلاق؟ تهران، انجمن اولياء و مربيان، 1384.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . قائمي اميري، علي؛ خانواده از ديدگاه امام امير المؤمنين؛ ص370؛ تهران، سازمان اولياء و مربيان، 1383، چاپ دوم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید